منظومه منور

منظومه منور
غلامرضا گلی‌زواره
۰۵ بهمن ۱۳۹۳
امام در کلام بزرگان,

نامدار ناشناخته

وصف آن گویم که او روح خداست آن که گفتارش همه ذکر خداست آن که در حکمت چو لقمان حکیم حدس او الهامی از سوی خداست صبر ایوب است، صبر آن عزیز همچو اسماعیل، در صدق و وفاست بت شکن، خصم همه نمرودیان چو خلیل الله، آن روح خداست پر خروش اندر مصاف کافران خشم و قهرش موسی عمران نماست از دم عیسایی آن رادمرد زنده دلها و همه اندیشه هاست خلق او یادآور «خلق عظیم » راستی، او یادگار مصطفی است با صلابت استوار و با نشاط در شجاعت چون علی مرتضاست باشد او سرچشمه خیر کثیر گوهری از کوثر خیر النساست

امام خمینی ، شخصیت بزرگی بود که تحولات عظیمی را در دنیای معاصر پدید آورد، آن عارف خلد آشیان با گذر از مسیری که عالمان شیعه هموار کرده بودند; طرحی نو در انداخت و بر مبنای اسلام ناب محمدی(ص) معماری بنیان با شکوه و پر ابهت انقلاب اسلامی را عهده دار گشت و چراغ فروزان دین را بر زوایای زندگی فردی واجتماعی آدمیان تاباند و برای افزایش این درخشندگی به نفی حاکمیت استبدادی و سلطه استعماری پرداخت و به نحو شایسته ای ازتلفیق حکومت الهی و رای مردم، نظام جمهوری اسلامی را پدیدآورد که بر نیروی معنوی تشیع، اتکاء داشت. از مهمترین امتیازات آن یگانه دوران، این بود که; ضمن رویکرد به سنت های مذهبی و اصالتهای دینی، متقتضیات زمان و مسایل روز را در نظرداشت و افکار و برنامه هایش، با نوآوری; ابتکار; خلاقیت و نشاط آفرینی و بهجت روحانی و شادمانی ملکوتی، توام بود.

او نسیم آرامش; کوه استوار اطمینان; چشمه امید و چشم بیدارمظلومان و محرومان صالح بود، با وجود آن که در وصف این نامدارمیدان دیانت و تداوم بخش طریق خاندان عصمت و طهارت(ع)، سخن هاگفته، مقالات و کتبی نگاشته اند; هنوز ابعادی از فروزندگی این خورشید تابناک در هاله ای از گمنامی و ناشناخته بودن می باشد وآنچه هم در وصفش گفته اند مصداق این شعر مولوی است: مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است

مقام معظم رهبری، حضرت آیه الله پر عمق خود به سکینه و اطمینان تبدیل سازد؟...» محمد العاصی; امام جمعه واشنگتن، در مراسم شب هفت امام نیز گفت: امام عزیز ما برج و تکیه گاه عظیمی بودکه مانند او شاید هرچند صد سال یک بار پدیدار شود. روزنامه السفیر در مقاله ای به مناسبت چهلمین روز عروج ملکوتی آن میهمان قدسیان نوشت: انسان در فهم وجود چنین رادمردی عاجز است; زیرا امام خمینی ازجمله تاریخ سازان قرن حاضر بود که طنین انقلابش، دنیا را به لرزه درآورد. وی نه تنها فرهنگ و ارزش های اسلامی را به ایران بازگرداند; بلکه اراده سردمداران کاخ سفید را به پشت کیسه های شن و سنگرهای بتونی کشاند و جنبش تغییر در نظام شوروی سابق راسرعت بخشید.

آقای «آلواروماچورو دوم کومینز» شاعر; نویسنده; روزنامه نگارو محقق اسپانیایی که چندین بار به ایران آمده و مشغول تحقیق و بررسی، برای تحریر کتابی درباره امام خمینی می باشد امام را مرد قرن بیستم نامیده وی می افزاید: «آن بزرگوار، انسانی برجسته; خردمند; زاده فرهنگ غنی و پر محتوای اسلام است. اودریای معرفت; علم و ایمان بود و چون نوری بر من نمایان گردیدو تکانم داد، او دو هزار سال تاریخ را دگرگون ساخت.

کسی را نمی توان با وی مقایسه نمود. من شدیدا و عمیقا اعتقاددارم که حتی مردم ایران، امام خمینی را درک نکردند.» روزنامه تشرین چاپ سوریه چنین نگاشت: او (امام خمینی) کاروان انقلاب اسلامی را با درایت و تدبیر ازمیان طوفان، شن زارها و صحراهای مخوف جهان متلاطم امروز، به سوی نور، هدایت کرد. امروز، امام در میان امت خود نمی باشد;اما خطی را ترسیم کرد که به عنوان منشور ابدی و جاودانه انقلاب باقی خواهد ماند.

ذکر احوال شخصیتی چون امام، مصداق بیان لطیف حدیث نبوی است که می فرمایند: «عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه » و رحمت همان سعادت راستین و لقای پروردگار است که عین آن در هنگام سخن گفتن از بندگان وارسته و پرهیزگار و اولیای الهی نازل می شود ورغبت و شوق در دل های مستعد و شایسته پدید می آورد، خصوصا درنسل جوان، اثر ژرف تری دارد; چنانکه حضرت علی(ع) فرموده اند: «دل نوجوان همچون زمین بکر و تهی است آنچه در آن می پاشند;پذیرا می شود و بخوبی قبول می کند.» ولی پیچیدگی انسانی چون امام خمینی و وسعت و عظمت او کار بیان و بنان را دشوار می کندو ترسیم سیمای چنین وجودی را مشکل می نماید; زیرا تفکر درآثار; احوال و ویژگی های چند جانبه او همچون شناوری در دریای مواجی است که اندیشه ها پیاپی موج ایجاد می کنند و بیان و قلمی که بتواند به وصف او بپردازد نادر است; و قالب از معنای مقصودلبریز می گردد; اما این مشکلات، هیچگاه نخواهد توانست، وقفه ای در شناخت ابعادی از سیره عملی و نظری امام پدید آورد و ما رااز انوار درخشان، جرعه های حیات بخش او محروم کند. البته بایددر هر زاویه ای از زندگیش با دقت و دیدی جامع نگریست تا بتوان او را چنان که بوده; بشناسیم و به دیگران معرفی کنیم. امام خمینی; به پیروی از سالار شهیدان، بر دشمنان، پیروز شد و فکر وراهش بعد از ارتحالش، تضمین گردید و آن چه که دشمنان می خواستند، بر زبانش جاری نگردید و این برنامه، نشان ازاستقامت حسینی وار او دارد و به همین علت، خصم را از تهدید وفشار، ماءیوس نمود. خردمندان عالم، اگر با نگرش منطقی و واقعی بر افکار و کردار امام بنگرند و تحلیلی دقیق در این زمینه داشته باشند; متوجه خواهند شد که راه صحیح همان طریقی بود که او پیمود و از این حرکت مقدس با فتح و ظفر و سربلند بیرون آمد.

امام با نفوذترین رهبر سیاسی بود، و شیوه اش در استماع سخنان گروه ها و افراد سیاسی بر این بود که به گفته و سخن فردی درمساله ای خاص، اکتفا نمی نمود; هرچند که به آن فرد اطمینان داشت و چون به اظهارات او گوش می داد نظرهای مخالفش را هم می شنید و در این زمینه، سخنان دیگران را نیز گوش می کرد و ازمجموع شنیده ها، با استنباط عالی و ذکاوت فوق العاده ای که داشت به نتیجه می رسید. و این که برخی ادعا می کنند; امام بر حسب برخی اوضاع و احوال و آگاهی های افراد، تصمیماتی اتخاذ می نمود;صحت ندارد. و دوراندیشی، ژرف نگری و شناخت دقیق امام در موردافراد و تصمیم های حکیمانه ایشان، امروزه بخوبی برای طالبان حق و مشتاقان معرفت، روشن است. امام خمینی با وجود همه عظمت،ابهت و مکارمی که داشت; درباره خویشتن فرمود: «اگر به من خدمتگزار بگویند بهتر است که رهبر بگویند.» و درکلامی دیگر فرموده اند: «طلبه ای خدمتگزارم که زندگی ام خدمتی به اسلام نکرد، شاید مرگم باعث خدمتی شود».

ذخیره الهی

مرحوم آیت الله بروجردی، در مورد ایشان گفته اند: «چشم حوزه علمیه، به وجودشان روشن است و حوزه تدریس ایشان، سرآمدحوزه های دیگر و [جای] بس امیدواری هاست. و برخی از افاضل حوزه نجف اشرف، از مرحوم حاج شیخ محمد تقی بروجردی، نقل می کنند که مرحوم آیت الله بروجردی می فرمود: «قصد دارم که در موقعیت مناسبی زیر بازوی جوانی را بگیرم که برای اسلام و مسلمین ثمربخش باشد (و اشاره به امام خمینی کرده بود). آن مرجع عالیقدر، به ایشان اعتماد و اطمینان ویژه ای داشت و در مواقع حساس با وی ارتباط برقرار می کرد و مشورت می نمود.

آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، در مکتب خود، فرزانگان وخردمندان سترگ را پرورش داد که در میان آنان، امام خمینی چون خورشیدی در آسمان معرفت و فقاهت می درخشید. او که در دوران تدریس، عنایت ویژه ای به این شاگرد خود داشت همواره او راتشویق و حمایت می نمود و به آینده اش امیدوار بود. آیت الله حائری، نه تنها از نبوغ و استعداد ذاتی و شایستگی های امام خمینی برخود می بالید و در موجی از نشاط واقع می شد، بلکه اراده قوی; شجاعت و شهامت امام در آن سالهای جوانی و واقف بودنش براوضاع جهان اسلام و آگاهی گسترده و کنجکاوانه در مورد نقشه های استعماری و ظلم و جور رضاخانی او را به شگفتی، وا می داشت.

علامه نستوه; آیت اله عبد الحسین امینی که با مطرح نمودن ولایت وامامت و بحث های علمی و کاوشگرانه پیرامون آن، از نخستین متفکران اسلامی بود که به ولایت فقیه در عصر غیبت رسید و حکومت را از آن ولی فقیه به حساب آورد و گفت: «دیگران غاصبند و این مقام، حق مسلم آن فریادگر است و در جای دیگر به صراحت هرچه تمام تر ندا برداشت: الامام الخمینی ذخیره الله للشیعه; یعنی،امام خمینی ذخیره خدا برای جهان تشیع است.» زیرا او از طلوع فجر صادق و رسالتی که بر دوش آن مجدد قرن نهاده شده بود آگاهی داشت و شاگردی چون نواب صفوی تربیت کرد تا حکومت علوی رافریاد زند و با یاران خویش، پایه های سلطه غاصبان را به لرزه درآورد. وی (نواب صفوی) طی رفت و آمدی که به حوزه علمیه قم داشت با امام خمینی آشنا گردید و ملاقات هایی با آن روح قدسی انجام داد و به سوی اندیشه های والای ایشان متمایل گردید و درتالیف کتاب «جامعه و حکومت اسلامی » از پرتو انوار مشعشع امام برخوردار گشت.

امام خمینی در آن روزگار اختناق بر طبق تعالیم قرآن و عترت وظیفه خود را مبارزه می دانست; اما از هر گونه حرکت و عمل حساب نشده و صرفا احساساتی اجتناب می کرد و با به کار بستن روش های انقلابی به گونه ای حرکت می کرد که تا آغاز روز نهضت، حتی نزدیک ترین افراد و دوستانش به حقیقت، افکار و منویاتش پی نبردند، اما گویا آیت الله کاشانی، تا حدی مقصد ایشان را درک کرده بود و از برنامه هایش آگاهی داشت.

چنانکه نقل کرده اند در مجلسی اظهار کرده بود: «تنها کسی که بعد از من امید است به درد ملت ایران بخورد آقای خمینی [قدس سره] است و ایشان را الخیر الموجودین یاد می کند.

حضرت آیت الله میلانی با تاسی به برخورد شدید اللحن امام خمینی با دولت علم، در خصوص تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی،نامه ای به نخست وزیر «شش کلاسه » وقت شاه نوشت و خواستار لغوآن گردید و پس از حادثه روز سوم فروردین 1343ه.ش مدرسه فیضیه که از دردناکترین صحنه ها در تاریخ نهضت اسلامی است آیت الله میلانی، ساکت ننشست و در نامه ای برای علمای حوزه علمیه قم از حرکت امام خمینی حمایت کرد. حمله به این مکان با شرافت را،یورش چنگیزانه نامید. با وقوع قیام 15 خرداد 1342 و دستگیری حضرت امام خمینی; آیت الله میلانی طی حرکتی اعتراض آمیز، ازمشهد عازم تهران گردید و با صدور اعلامیه ای سرکوب خونین مسلمانان را در این ماجرا از سوی عوامل حکومتی تقبیح نمود وخطاب به امام خمینی نوشت: «...خواستم به تهران آیم و از نزدیک پشتیبانی و هماهنگی خودرا اعلام کنم و بگویم; آنچه شما گفته اید، گفته همه روحانیون بلکه گفته اولیاء خدا و ائمه اطهار(ع) است.» و چون امام به ترکیه تبعید گردید طی تلگرافی در پنجم رجب 1364 ه.ق باتایید اقدامات و برنامه های سیاسی ایشان خاطر نشان ساخت: خوشا به سعادت آن سرزمینی که حضرت عالی در آن تشریف دارید،قلوب همه مردم با ایمان متوجه شما است فانه تعالی جعل افئده من الناس تهوی الیک و همگی برای نصرت و تایید شما که لسان ناطق همه مجامع روحانی و دینی هستید و گفته شما کلام حق وحقیقت است دعا می نمایند و در چهارم صفر 1383 در جواب اصناف بازار که راجع به مقام امام پرسیده بودند، نوشت: «حضرت آیت الله حاج آقا روح الله خمینی از مفاخر عالم اسلام ویکی از مراجع تقلید می باشند، موقعیت دینی و شخصیت اسلامی ایشان بر کسی پوشیده نیست متعجبم چرا چنین سوال می شود.» شهید آیت الله سعیدی می گوید: «هنگامی که نام امام نزد آیت الله میلانی برده می شد، می فرمودند: «سلام الله علیه » پس عده ای معترض بودند، فرمودند ساکت باشیدای فلانی! اینجا مساله تقلید در بین نیست که گفته شود فلانی اعلم است یا من؟ بحث رهبری است و چنین نمی باشد که هر مجتهدی لیاقت رهبری داشته باشد، لیاقت رهبری را تنها فقیه سیاستمداردارا است که عالم به زمان خویش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراسی نداشته باشد و اکنون در این مشخصات کسی جز آیت الله خمینی نمی باشد.» آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی درتلگرام خود به سفارت ترکیه می گوید: «میهمان عالیقدر که در این ایام قدم به خاک ترکیه نهاده یکی از مراجع بزرگ اسلام و نمونه کامل علم; فضیلت و تقواست. مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی ضمن اعلامیه ای در سال 1383ه.ق نوشت: «مقامات علمی و عملی حضرت آیت الله آقای خمینی (مد ظله العالی)پوشیده نیست تا محتاج به بیان باشد. این جانب جناب ایشان رابه عنوان یک نفر از مجتهدین و مراجع تقلید طراز اول می شناسم.

خورشید آسمان فضیلت

امام خمینی به همراه علما و مراجع و فرزانگانی که به دفاع ازحریم تشیع پرداختند و از ارزش های معنوی صیانت کردند و درصحنه های علمی و سیاسی و فرهنگی برای محو استبداد و استکبارجدیت داشتند، همچون منظومه نورافشانی هستند که در آسمان فضیلت به درخشندگی پرداخته و ظلمت ها و جهالت ها را از بین برده وفضای سرشار از معنویت را برای علاقه مندان به دیانت به ارمغان آورده اند. بدیهی است در این مجموعه پرفروغ، امام، چون شمس می درخشد و دیگران نیز به مثابه ستارگانی فروزان در هدایت مردمان به سوی طریق حق گام های موثر و مفیدی برداشته اند و وصف این خورشید پرصلابت از دیدگاه آن ستارگان فضیلت می تواند ما رابه سوی حقایق و مضامینی آموزنده و ارزنده سوق دهد.

حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی با رهبر کبیر انقلاب قدس سرهما از دیرباز ارتباطی صمیمی داشتند، بعد از تبعید امام به ترکیه، این مرجع عالی قدر بدون درنگ، فرزند برومندش حاج آقا مهدی را برای اطلاع از وضع روحی و جسمانی امام خمینی(ره)به این کشور فرستاد و از احوال ایشان جویا گردید و در تلگرامی که مخابره نموده مراتب نگرانی خویش را از این وضع اسف باراعلام کرد، در موقع ورود امام به تهران نامه ای حاکی از شادمانی و شعف به امام نگاشت و در وقت ورود امام فقید به قم آن مرجع بزرگوار تا مدخل ورودی شهر مسجد امام حسن مجتبی(ع) به استقبال شتافته و بدین وسیله اشتیاق خود را نسبت به ایشان بروز داد. شهید رجایی پس از ملاقات با آیت الله گلپایگانی می گوید در وهله اول پرسیدم که چه فرمایشی دارید؟ مجموعه مطالبشان این بود که هر چه در توان دارید امام را تقویت نمائید و چون امام رحلت فرمود آیت الله گلپایگانی طی پیامی نوشت: «شخصیتی دعوت حق را لبیک اجابت گفت که با مجاهدت بزرگ و فداکاریها و رهبری های قاطع و محکم خود اسلام را در عالم معاصر زنده کرد و ندای تکبیر توحید را به گوش جهانیان رسانیدو مجد و عظمت مسلمانان را به آنان بازگردانید و فریادکوبنده اش دلهای مستکبران ابرقدرت را به لرزه درآورد. مردی دنیای فانی را وداع نمود... که با اتکا به نصرت الهی و شجاعت ایمانی انقلاب اسلامی ایران را به وجود آورد و بر جریان استبدادو استعماری که به این ملت استضعاف شده حکومت داشت، پایان دادو در همه جا مسلمانان و مستضعفان را علیه تباهی برانگیخت.

فقیهی بزرگ و مرجعی مسلم... که در زهد و عبادت و شب زنده داری و خوف از خدا و حق گویی و حقیقت طلبی و صفات ممتاز دیگر از آیات الهی بود.» حضرت آیت الله العظمی اراکی(ره) خاطر نشان نموده است: ایشان (امام خمینی) مرد بسیار جلیلی است و شناختم او را به جلالت، بسیار مرد پاکی است، پاکی نفس دارد، پاکی ذاتی و درونی دارد و این بر همه خلق معلوم شده است، ما در مدت پنجاه سال که با این شخص بزرگ آشنایی پیدا کرده ایم جز تقوا، دیانت، سخاوت،شجاعت، شهامت، بزرگی نفس، بزرگی قلب، کثرت دیانت و جدیت درعلوم نقلی و عقلی و مقامات عالی در او نیافتیم و ندیدیم. مردی با تقوا به تمام معنی و فداکار اسلام به تمام معنی. این مرد قدمردانگی علم کرد و در مقابل کفر ایستاد و ید غیبی هم با اوهمراهی کرد به طوری که محیر العقول بود و در هیچ خانه ای وزاویه ای از زوایای مملکت باقی نماند مگر که گفته شد:مرگ بر شاه... او مانند جدش علی بن ابی طالب(ع) است، یک چنین کسی که کمیاب است و نظیر ندارد...» آیت الله العظمی حاج میرزا هاشم آملی، در اعلامیه ای به مناسبت رحلت امام نوشت:«با فاجعه دردناک و جانگداز رحلت حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه ملت مسلمان را اندوهی عمیق وغمی جانکاه فرا گرفت، شخصیت امام که جامع علم و عمل و ایثار ومجاهده بود توانست با رهبری خالصانه خویش در دنیایی که غرق درماده پرستی، ظلم و جور بوده و هست کلمه اسلام و توحید را بلندآوازه سازد. از خداوند متعال می خواهم که مساعی جمیله ومجاهدات خستگی ناپذیر معظم له را به رضوان و قرب خویش ماجورفرماید.

آیت الله العظمی مرعشی نجفی، در جواب جمعی از طلاب می نویسد: «حضرت آیت الله آقای خمینی دامت برکاته که یکی از مراجع عالم تشیع هستند، از اساطین روحانیت اسلام و مفاخر عالم تشیع(بوده و می باشند). در غائله انتخابات انجمن های ایالتی وولایتی، آیت الله مرعشی همگام با امام خمینی، شدیدترین اعلامیه ها و تلگراف های اعتراض آمیز را صادر نمود و همراه بااوج گیری مبارزات سیاسی مردم ایران به رهبری امام خمینی، به عنوان یکی از پایه های ثابت مبارزه و جهاد درآمد و دفاعیات ایشان از امام در حادثه پانزده خرداد و دستگیری آن قائد بزرگ معروف است و با بیانات آتشین و شدید اللحن خواستار آزادی امام و سایر علما گردید، مکاتبات آن فقیه فقید با حضرت امام خمینی نشان دهنده صمیمیت، همدلی و ارتباط تنگاتنگ بین نامبرده وامام بوده است.

آیت الله العظمی حاج آقا رضا بهاء الدینی، همواره با اخلاص وصفا از امام خمینی یاد می کرد و آمال و آرزوهای آن فرزانه خودساخته را گوشزد می نمود. ایشان طی بیاناتی فرموده اند: «مابیش از شصت سال امام را می شناختیم. ایشان از ابتدای امر متعبدبودند. در پنجاه سال قبل که شایع بود استاد فلسفه اند، در عین حال همه می گفتند ما چنین مرد حکیمی که تا این اندازه به مسائل، ائمه(ع) و اوضاع امور وارد باشد سراغ نداریم...

از نظر اخلاق هم بی نظیر بودند جلسات نشست او با شاگردانش که تشکیل می گردید عاری از مساله استاد و شاگردی بود، نمی گفت:این ها شاگردان من هستند، این حرف ها نبود، گاهی ریاست جلسه به دست شاگردان می افتاد، اما امام استاد جلسه بود خلاصه این که ازابتدای تاسیس حوزه علمیه قم تاکنون ما برای امام نظیرنیافتیم و همه به خاطر خودسازی و تهذیب ایشان بوده است...

اعتقاد ما این است که مثل امام خمینی در زمان فعلی نداریم...

درک او فوق درک ها و شجاعت ایشان فوق شجاعت هاست... باید انسان موید من عند الله باشد تا بگوید: امریکا هیچ غلطی نمی تواندبکند.» آیت الله العظمی فاضل لنکرانی، از همان دوران کودکی با امام خمینی انس پیدا کرد، زیرا آن بزرگوار از دوستان والدش بود و بین آنان رفت و آمد زیادی وجود داشت، از همان دوران این معنا در ذهن آیت الله لنکرانی مسلم گردید که امام با سایررفقای پدرش فرق دارد، خودشان می گویند: «دیدم یک وضع خاصی در ایشان هست و از جهات اخلاقی حالت ویژه ای در وی مشاهده می گردید و یادم است از همان موقع که این تمییزدر من به وجود آمد ایشان را با این خصوصیات ویژه شناختم. یک ارادت بسیار قوی و محکمی نسبت به او پیدا کردم. کم کم رسیدیم به مقامی که می توانستیم در درس ایشان حضور یابیم، ایشان همان طور که در مسایل سیاسی و رهبری از یک فکر صحیح و بینش کامل برخوردار بود و تحت تاثیر دیگران قرار نمی گرفت، در خصوص مسایل علمی هم این گونه بود.

شهامت ایشان از حد و حصر بیرون است و دستگاه جبار طاغوت هم به این معنا پی برده بود که آن چه فشار، تهدید و زندان و تبعیددر مورد امام به عمل آورد کمترین اثری در روحیه ایشان نخواهدداشت و بلکه روز به روز بر اثر این مسایل مقاوم تر و مصمم ترمی شود.» ایشان در جای دیگر اظهار داشته اند، تحولی را که امام در جامعه ایران پدید آورد شبیه همان دگرگونی است که رسول اکرم(ص) در مردم جاهلیت به وجود آورد. او در پرتو اسلام نه تنها قوانین این آیین را پیاده کرد بلکه به مردم ایران و جهان بینش داد و به مردم ایران به تمام معنا آزادی و استقلال اعطانمود.»

آیت الله العظمی مکارم شیرازی، درباره شخصیت امام خمینی(ره)می گوید: «چگونه می توان باور کرد مردی که مایه آن همه شور و حرکت وصاحب آن همه قدرت و عظمت بود اکنون در میان ما نیست. ما به هرجا قدم می گذاریم به هر ارگانی مراجعه می کنیم در هر اجتماعی وارد می شویم و به هر نمازجمعه ای سر می زنیم، حضور او را لمس می کنیم...

چگونه می توان کسی را که آثار وجودی اش صحنه اجتماع را پر کرده و در هر جا گام می نهیم با اثر تازه ای از او روبرو می شویم وکران تا کران عالم هنوز از او سخن می گویند در صف مردگان دانست.» آیت الله العظمی حسین نوری همدانی، طی مصاحبه ای به گوشه هایی از ابعاد زندگی امام اشاره کرده و گفته اند: «امام به کار خودشان صددرصد مطمئن بودند و به پیروزی و پیشرفت کارخود یقین داشتند، در بلند نظری، کرم، بزرگواری و رعایت موقعیت اشخاص براستی ممتاز بودند، برای ساختن افراد و مهیا کردن آنان جهت حرکت و انقلاب خیلی تلاش می کردند، بیانات ایشان در پیشرفت انقلاب و پیدا کردن افکار و بسیج کردن مردم نیز خیلی موثر بود،هر چند در بیان و قلم نبوغ داشتند ولی قلمشان قوی تر بود.» آیت الله مشکینی، ضمن تشریح جوانب معنوی و زوایای سیره ملکوتی امام خمینی، به این حقیقت اشاره دارند که: امام امت با توکل به خدا قیام کرد و مردم را به نهضت دعوت کرد و پیروز شد. اگرما می خواهیم بر شیطان بزرگ پیروز شویم باید با اتکا به الله به فرامین امام عمل کنیم.

آیت الله سید محمود طالقانی، با شناخت دیرینه ای که از امام داشت وی را یگانه شخصیتی لایق برای به دست گرفتن پرچم رهبری انقلاب اسلامی می دانست و در این ارتباط گفت: «من از دوران طلبگی از نزدیک با ایشان بوده ام و افکار و نظریات و حسن سوابق ایشان برای همه روشن است حضرت آیت الله العظمی خمینی از همان آغاز دارای تقدس خاص و از هر جهت ممتاز بوده و هستند.»

و در سخنرانی روز سی ام تیر در میدان بهارستان تهران گفت: «رهبری... به قدری قاطع به قدری دارای ایمان و حسن نیت است که شما کمتر می توانید مثل او پیدا کنید.» و در جای دیگراظهار داشت: «من اخیرا می بینم که امام مطالبی را مطرح می کنندکه برای من دارد ثابت می شود که حتما از جایی الهام می گیرند...

و در بیاناتی جالب اظهار داشت: «من هر وقت احساس ضعف می کنم گاهی یاس برایم پیش می آید (به قم) می روم پیش چنین رهبری قاطع و از توکل و ایمان و خلوص او الهام می گیرم.» علامه حسن زاده آملی، قبل از 15 خرداد 1342 در تهران مشغول تحصیل و تدریس بودو چون شنید امام خمینی(ره) مبلغینی را که برای ایام محرم به نقاط گوناگون برای تبلیغ می روند موظف نموده که مسایل سیاسی اجتماعی جهان اسلام را به گوش مردم برسانند و آنان را از مصائب مسلمین آگاه کنند، از تهران به قم عزیمت نمود و به محضر امام شرفیاب گردید و به ایشان عرض کرد بنده هم مانند دیگران درخدمتم و شما نیز ان شاء الله در اهدافتان موفق خواهید شد وهمه با هم دست به دست هم می دهیم و ان شاء الله تعالی کشور رااز دست فاسقان و فاجران نجات داده و دین خدا را پیاده می نمائیم.»

و در سمینار تعلیم و تربیت در اسلام که در دانشگاه کرمان برگزار گردید، چنین دعا کرد: خدایا از پیشگاه والای توخواهانیم که این کشتی انقلاب عظیم اسلامی ما را و این ملت به حق قیام کرده و رهبر گرامی (امام خمینی) را... در کنف عنایات خود... محفوظ فرما.»

حضرت آیت الله جوادی آملی، که از پرورش یافتگان مکتب امام خمینی است در بیان و بنان به تشریح سیره عملی و نظری استادخویش پرداخته، در اظهارات خویش می گوید: حضرت امام خمینی قدس سره نوآوری های فرهنگی و فکری فراوانی داشت که در سایه آن هارهبری را تصاحب نموده و قافله دل ها را تسخیر کرد. امام راحل از فکری بلند برخوردار بود که احیانا در لابه لای کتب و آثارعلمی سلف صالح به چشم می خورد اما آن ها آن توان را نداشتند که این اندیشه را از علم به عین آورند، اما او این اندیشه های بلند را کاملا ترسیم کرده، عملا پیاده نموده و به همگان فهمانیدکه می توان آن را ینیت بخشید... امام راحل قدس سره درنهان و نهاد خود دو کار را انجام داد; یعنی همه خواسته ها رابر قرآن درونی عرضه کرد آن گاه عاقل شد و از نظر کارهای بیرونی نیز سعی کرد که فرشته خوی شود.

عالم محقق حضرت آیت الله سبحانی، که در جلسات درس امام حضورداشته و از پرتو افکار آن بزرگوار محفوظ بوده در سخنانی گفته است: (امام) در تدریس و سخنرانی استاد بزرگی بود و سخت ترین مسایل را به روشن ترین بیان برای ما می گفت و در سخنرانی هایی ک برای جامعه می کرد اندیشه های عرفانی و اجتماعی را درست روشن می کرد ودارای قلم بود، هم فارسی و هم عربی، مسایل علمی و اندیشه های خود را از همان دوران جوانی می نوشت و ضبط می کرد و آن چه ازایشان منتشر شده روشن است بنابراین امام در میان علما ذوریاستین است هم ریاست بیان را دارد و هم ریاست قلم را و البته در حوزه هم معروف بودند.

و طی مصاحبه ای می گوید: امام خمینی، در روحیه عمیق و گسترده خود عناصر دور از هم راجای داده بود، او مظهر عاطفه و در عین حال قهرمان خرد بود، دربرابر ناملایمات سخت متاثر و در برابر گردن کشان مقاوم وسرسخت بود، عارف و سالکی بود که متجاوز از شصت سال نماز شبش ترک نشد و با معبود خود راز و نیازی داشت و احیانا مناجات های خود را در قالب شعر عرفانی ریخته است، غرق در تفکر بود ولی درعین حال سیاست مدار عادل، مدبر و رشیدی بود که با دست آهنین خود سکان کشتی کشور (ایران) را به ساحل نجات رسانید، فیلسوف موشکافی بود که به حق الهیات را خوب درک کرده و بلکه چشیده بود، ولی در مجال و قلمرو فقه انسانی عرفی بود که اندیشه خودرا به حد یک پرسشگر عادی که مساءله را از امام می پرسید تنزل می داد.

آیه الله سید عز الدین زنجانی، که محضر پرفیض امام را در حکمت و فلسفه درک کرد، اظهار داشته است: «از ابتدای آشنایی ام با امام خمینی قدس سره یک خلوص نیت عجیبی را در ایشان مشاهده کردم... یکی از عمده ترین موجبات محبوبیت ایشان در بین مردم نوع هدایت و رهبری آن بزرگوار بود،حضرت امام پیش از هر کس دیگر مردم را شناخته بود و به آنان اطمینان کامل داشت، از جمله مسائل مهمی که در پیروزی انقلاب موثر بود، بعد از توکل به خدا همین اطمینان ایشان به مردم بود. امام در مقصد خود که همان اسلام خواهی بود، راست می گفت وهیچ گونه شائبه دیگری دخالت نداشت، کاملا خالص بود و این حقیقت را در سرتاسر زندگی نورانی و آکنده از خیر و برکت خود ثابت کرد و امتحان های سخت و توانفرسایی را پشت سر گذاشت »

حضرت آیه الله محمد هادی معرفت، فقه و اصول را از محضر امام خمینی (ره) استفاده نموده و از همان دوران طلبگی با اندیشه هاو حالات اخلاقی امام آشنا بود.

وی در فرازی از اظهارات خود در خصوص ویژگی های آن روح قدسی می گوید: «امام رایی (فکری) را که انتخاب می کرد، جوانبش را بررسی می نمود و با این سابقه این تفکر برایش چون کوه صلابت داشت و برهمین اساس برای مخاطبین قاطعیت می آورد، چون با تعمق و اندیشه به آن رای دست یافته از آن برنمی گشت، برای ساختن انسان هامهارت فوق العاده ای داشت و جامعه را برای پذیرش حرف های خودش مهیا می کرد. در بحث ها سکوت می کردند و گوش می دادند و وارد بحث نمی شدند مگر این که بگوئیم آقا چه می فرمایید آن وقت به طورجدی وارد می شدند نه این که بخواهد ما را اقناع کند یا مثلا ازبحث دربرود، این روش هایی که ایشان داشت برایمان کاملاافتخارآمیز، حیات بخش و آموزنده بود.»