ادای تکلیف، مولفه ای مهم دررهبری امام خمینی

ادای تکلیف، مولفه ای مهم دررهبری امام خمینی
عباس شفیعی
۰۵ بهمن ۱۳۹۳
تکلیف, رهبری انقلاب,

چکیده:

در این مقاله به بررسی نقش و تاثیر ادای تکلیف در رهبری امام خمینی و چگونگی کاربرد آن در صحنه عمل پرداخته شده است. به طور کلی تکلیف به معنای قوانینی قراردادی است که از سوی یک مقام صلاحیتدار وضع شده و به انسان تحمیل می شود. در باور رهبر فقید انقلاب اسلامی، تمام سکنات، اقوال، قیام و قعودها و رفتارهای آدمیان بر اساس تکلیف خداوندی شکل می گیرد. ایشان معتقدند که آنچه خداوند امر و نهی فرموده تکلیف خوانده می شود. با توجه به این نگرش، ایشان پیوسته بر این سخن تاکید می کند که: ببینیم خدا چه فرموده و چه گفته است. طبیعی است که در اینجا تکلیف شناسی قبل از عمل به تکلیف برای مدیران ارزش مدار ضرورتی انکارناپذیر دارد. شاید به خاطر همین امر است که افراد معتقد به این مکانیزم اسلامی لازم است به شناسایی و کشف موضوعات مرتبط با تکلیف الهی پرداخته و در این مسیر پیش بینی های خود را در دایره تکلیف قرار داده و موضوع شناسی را با حکم شناسی گره بزنند. از سوی دیگر به دلیل اینکه اصل عمل به تکلیف برای مدیران و کارکنان سازمانهای اسلامی پیوسته دغدغه خاطر بوده و هست آنان همواره به دنبال الگوهای رفتاری اند تا با الهام از این الگوها تکلیف الهی را شناسایی کرده و آن را در صحنه عمل تجربه کنند. امام خمینی الگوی نیکویی در عصر حاضر بود که با تبعیت از اسوه های قرآنی، تکلیف گرایی را در صحنه عمل آزمود. از این رو، ایشان می تواند الگوی مدیران در این زمینه باشد.

واژه های کلیدی: رهبری امام خمینی، ادای تکلیف، تکلیف شناسی و پیش بینی الگوهای رفتاری در تکلیف

مقدمه

اصل عمل به تکلیف برای مدیر متعهد، پیوسته دغدغه خاطر بوده و هست، اما قبل از اینکه تکلیف را در مسئله ای بداند، باید به نوع موضوع شناسائی پیدا کند و سپس حکم آن را با استفاده از نظرات تئوری پردازان اسلامی دریابد.

امام خمینی به عنوان یکی از نظریه پردازان اسلامی احکام مترتبه بر این اصل را به خوبی تبیین و در صحنه عمل، به اجرا درآورده است.

وی در چارچوب قوانین اسلامی، موضوعات مختلف اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... را طرح، و سپس آثار هر کدام را با سنجش ادای تکلیف به اثبات رساند. شایان ذکر است که اصل ادای تکلیف در تمام شئون زندگی به ویژه در برخوردهای مدیریتی و به خصوص در وظایف مدیریت امروز می تواند ساری و جاری گردد.

انسان موحد در جریان انجام کار، خود را موظف به داشتن نقشه و طرح و برنامه دانسته و در تصمیمات خویش پیوسته دغدغه ادای تکلیف را دارد.

رهبران یا مدیران جامعه دینی که در دالان استراتژیک توحیدی زمینه ساز تکلیف گرایی در موسسه ها هستند، همواره درصددند در نوع و سبک رهبری، بهترین شیوه را گزینش نمایند تا سرانجام وظیفه الهی را در قبال پیروان خود به انجام رسانند و نیز مدیران ارزشی و تکلیف مدار معمولاً دغدغه نظارت و کنترل را داشته و همواره این سوال را از خود می کنند که آیا در نوع نظارت به گونه ای عمل کرده اند که حقوق افراد ضایع نگردد. امام خمینی که ادای تکلیف را به عنوان مکانیزمی الهی در خود درونی کرده بود و سرسلسله جنبان حرکت توحیدی در این زمینه بود، فرضیه خویش را بر مبنای تکلیف گرایی استوار نمود.

اینک سوال کلی پژوهش در این مقاله این است: امام خمینی به عنوان یک رهبر چه تعریفی از ادای تکلیف ارائه کرد و آن را چگونه به محک تجربه گذاشته است؟

فرضیه تحقیق چنانچه اشاره شد تکلیف محوری امام(س) در رهبری جامعه دینی است و اهداف پژوهش در راستای تبیین فرضیه و پاسخ به پرسش تحقیق تعریف می شود. طبیعی است که در مسیر کالبدشکافی وظیفه مداری رهبر کبیر انقلاب، قلمرو زمانی سالهای رهبری ایشان مدنظر قرار گرفته و در این مسیر قضایای متعددی بررسی می شود. به هر حال مسیر اصلی پژوهش حاضر در راستای تبیین تکلیف محوری رهبر فقید انقلاب است تا آثار تکلیف گرایی در صحنه عمل به طور ملموس دیده شود امّا قبل از هر چیز لازم است تعریفی از رهبری بیان گردد، سپس ادای تکلیف در دایره رهبری امام خمینی بررسی شود.

تعریف رهبری

اندیشه مندان مدیریت و علوم رفتاری برای رهبری تعاریف متعددی ذکر کرده اند که در غالب آنها مفهوم «نفوذ» وجود دارد «کونتز» رهبری را با نفوذ برابر دانسته و معتقد است که رهبری عبارت است از: هنر یا فرایندی که با نفوذ کردن در افراد، آنان را به طور داوطلبانه و راغبانه در راستای وصول به اهداف گروه به تلاش وامی دارد.(1)

«شرمرهورن» رهبری را به عنوان مورد خاصی از نفوذ و اثرگذاری تعریف کرده که در آن افراد یا گروهها، آنچه را رهبر (مدیر) می خواهد انجام می دهند.(2)

«تاننبوم» (1964) نیز رهبری را نفوذ درون فردی دانسته که در موقعیتی خاص برای افراد ایجاد شده و در این فرایند انسانها از طریق ارتباطات برای دستیابی به اهداف خاص هدایت می شوند.(3) همچنانکه ملاحظه می شود نقطه مشترک در رهبری نفوذ است و به تعبیر برخی از اندیشه مندان رهبری برابر با نفوذ و اثرگذاری است. سوالی که در اینجا مطرح است اینکه منشا نفوذ رهبران چیست؟ در پاسخ به این سوال گفته می شود که قدرت رهبران میزان اثرگذاری آنان را مشخص می کند، «چالز هندی» قدرت و نفوذ را در دو مفهوم نزدیک به هم دانسته و بیان می دارد که: نفوذ فرایندی است که طی آن فرد «الف» نگرشها و رفتار فرد «ب» را به دلخواه خود تعدیل و اصلاح می کند و قدرت آن چیزی است که به او این امکان را می دهد از اینرو قدرت ابراز نفوذ است.(4) امام خمینی رهبری الهی بود که به طور خارق العاده در پیروان خویش نفوذ داشت و منشا این اثرگذاری در قدرت معنوی وی بود. قابل ذکر است که این قدرت معنوی در نگرش رهبر فقید انقلاب مبتنی بر ادای تکلیف الهی است. بدین معنا که اگر انسان موحد به تکلیف الهی عمل کند نصرت خدا کرده و بالطبع خداوند نیز به وی قدرت معنوی می دهد تا بتواند در پیروان خود نفوذ نماید چرا که خدای قادر وعده نموده است که: ان تنصرالله ینصرکم(5) (اگر خدا را یاری کنید، خدا نیز شما را یاری خواهد کرد). بر اساس این رویکرد دینی، تکلیف گرایی در رهبری امام معنادار است.

مفهوم ادای تکلیف

ادای تکلیف، از مولفه های مهم در رهبری امام خمینی است که آشنایی با معنای آن و به کارگیری آن در سازمانهای اسلامی امری لازم و ضروری است.

امام بارها برای بالا بردن عملکرد پیروان، و اثربخش و کارا نمودن فعالیتها، از این روش اسلامی سود جسته است. از اینرو لازم است دانسته شود که تکلیف چیست و نوع به کارگیری آن با استفاده از گفتار امام چگونه است؟

برخی از نظریه پردازان اسلامی بر این باورند که از جمله استعدادهای انسان، استعداد تکلیف پذیری است. آدمی می تواند در چارچوب قوانینی که برایش وضع شده است، زندگی کند. هر موجود دیگر غیر از انسان، جز از قوانین جبری طبیعی، از قانون دیگر نمی تواند پیروی کند. ولی انسان یگانه موجود ممتازی است که این امکان و توانایی شگفت را دارد تا در چارچوب یک سلسله قوانین قراردادی رفتار نماید. این قوانین قراردادی از آن نظر که از طرف یک مقام صلاحیتدار وضع شده و به انسان تحمیل می شود از نوعی زحمت و مشقت خالی نیست به نام «تکلیف» خوانده می شود.(6)

تکلیف دارای مراتبی است که مردم با سطوح مختلف شناختی در برابر آن یکسان نیستند. چه بسا برای افرادی در سطحی از آگاهی، تکالیفی عینیت پیدا می کند در حالی که آن تکالیف برای عده دیگر ضرورتی ندارد، اگرچه تمام اعضای سازمان اسلامی نسبت به شناخت آن مسوول هستند. امام خمینی که مروج فرهنگ ادای تکلیف به مفهوم گسترده اش در نظام مدیریت اسلامی است و اصل تکلیف به عنوان فرضیه، اصلی در تصمیم گیریهای سیاسی اوست، بر این باور است که تمام سکنات، اقوال، قیام و قعودها و رفتارهای آدمیان بر اساس تکلیف خداوندی شکل می گیرد، ایشان می فرماید: «همه اینها برای خدا، خدا فرموده است، ما عمل می کنیم.»(7)

پس امام آنچه را که خداوند امر یا نهی فرموده تکلیف می شمرد و پیوسته بر این سخن تاکید می ورزد که «ببینیم خدا چی فرموده است، چی گفته است».(8)

با توجه به این رویکرد، ادای تکلیف برای کارکنان و مدیران می تواند اصل مهمی تلقی گردد.

ارکان ادای تکلیف

تکلیف، عمل به قوانین است که دین در اختیار آدمی قرار می دهد. به بیان دیگر اسلام قوانینی دارد که انسانهای معتقد به آن را مکلف به انجام آن می نماید. حال باید دانست که در رویکرد بنیانگذار جمهوری اسلامی، اصل عمل به تکالیف در واقع همان حفظ مکتب است و آن از جمله مسائل حیاتی است که هرگز قابل گذشت و داد و ستد نمی تواند قرار گیرد. معمّار بزرگ انقلاب در این باره می فرماید:

«از قضایای دیگر انسان می تواند صرف نظر کند... از جهات دیگر بگذرد لکن از اسلام نمی تواند بگذرد هیچ کس حق ندارد که از اسلام بگذرد».(9)

وی در سطح مدیریت عالی کشور نیز بر همین امر تاکید می ورزد، چنانچه در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری آقای رجائی چنین می فرماید:

«ما نباید نگران این باشیم که آیا در کارهایی که انجام می دهیم، چه کارهای شخصی و در بین خودمان و خدای خودمان و چه در کارهای اجتماعی که به عهده کسانی هست، نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم؛ نگرانی از خود ماست.»(10)

اکنون اگر درصدد عمل به تکلیف برآییم اولا باید آن را بشناسیم، سپس انگیزه الهی را همراه با عمل توام سازیم؛ از این رو، ابعاد تکلیف را می توان چنین برشمرد:

1ـ تکلیف شناسی

2ـ عمل به تکلیف با انگیزه الهی

تکلیف شناسی را می توان معرفت و آگاهی به حکم خدا تعریف نمود، بدین معنا که مدیران یا کارکنان بدانند خداوند از آنها چه خواسته و چه دستوری در مورد موضوع خاص داده است. بنابراین، تکلیف شناسی برای شما به عنوان مدیر این است که:

«در هر مسئله ای که پیش می آید، ببینید خدا چه می گوید که همان را انجام دهید.» (11)

بدیهی است که مدیران بعد از شناخت تکلیف، عمل به آن با انگیزه الهی را در اولویت قرار می دهند.

امام خمینی، مروج فرهنگ ادای تکلیف به مفهوم گسترده اش در نظام مدیریت اسلامی است

در رویکرد بنیانگذار جمهوری اسلامی، اصل عمل به تکلیف در واقع همان حفظ مکتب است

تکلیف پذیری و مدیریت

اصل تکلیف گرایی رابطه تنگاتنگی با وظایف مدیریت دارد. برای مثال رابطه آن را با نظارت می توان در نوع عملکرد اعضای سازمان جستجو کرد. کارکنان با اعتقاد و باور به اینکه خدماتی که می رسانند به خاطر ادای تکلیف است و خداوند به عنوان ناظر، بر آنها نظارت دارد به فعالیتهای سازمانی پرداخته، انجام وظیفه می کنند و بالطبع با این نگرش عملکرد آنان بهبود خواهد یافت.

انسانهای معتقد به این روش، برای خود نظارتی بالاتر از کنترل مدیریت سازمان، می بینند و در نتیجه کنترل آنها درونی شده و از یک خود کنترلی بسیار مطلوبی برخوردار می گردند. از اینرو، میان نظارت و تکلیف در نظام مدیریت اسلامی رابطه ای معنادار وجود دارد.

رابطه تصمیم گیری مدیران با تکلیف نیز می تواند معنادار باشد بدین معنا که تصمیم گیری در واقع تکلیف شناسی در مسائل سیاسی و اجتماعی و مدیریتی است؛ یعنی خداوند بزرگ تکالیفی را برای سعادت بندگان خویش معین نموده که عمل بدانها تصمیم گیری سیاسی را می طلبد، مانند انقلاب امام حسین (علیه السلام) در عاشورا، چه اینکه امام سوم مکلف به تصمیم گیری سیاسی شد.

تاریخ شیعه مملو از چهره هایی است که به تصمیمات سیاسی از باب ادای تکلیف دست زده اند. یکی از آنها میرزای شیرازی است که در جریان تحریم تنباکو، تصمیم سیاسی را با ادای تکلیف توام ساخت. خاطرنشان می شود که این اصل استراتژیک در برنامه ریزی و هدفگذاری، سازماندهی، هماهنگی و رهبری می تواند آثار قابل توجهی داشته باشد. بنابراین، با عنایت به ارتباط تکلیف با مدیریت، شناخت تکلیف برای رهبر و مدیران جامعه اسلامی و نیز برای پیروان ولایت الهی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است، به گونه ای که علاوه بر انجام اعمال و تکالیف فعلی، موظف به دانستن وظایف آتی هستند. از این رو ادای تکلیف و پیش بینی به عنوان عوامل مهم دستیابی به اهداف در سازمان اسلامی مطرح است. اگر پیش بینی تکالیف آینده برای دستیابی به اهداف به عنوان تکلیف برای مدیران جامعه تلقی گردد، آنها با داشتن چنین نگرشی می توانند معادلات اقتصادی و سیاسی سازمانهای مشابه را درک و بر اساس آن برنامه ریزی نمایند.

پیش بینی و ادای تکلیف

پیش بینی در مدار تکلیف شناسی، آینده نگری را به دنبال دارد و مدیر با شناخت تکالیف آتی خود در راس سازمان با موانع بیرونی و درونی ادای تکالیف، آشنا شده و در یک نگرش سیستمی به بررسی راهها و ابزار وصول به هدف بر مبنای تکالیف الهی در سازمان خود پرداخته و راهها و روشهای گوناگون تحقق هدف را پیش بینی می کند.

امام خمینی شناخت تکالیف آینده را مهم ارزیابی کرده و می فرماید:

«ما گذشته را پشت سر گذاشتیم و بحمدالله موفقیت آمیز بود. به گذشته خیلی نباید نظر کرد، عمده آینده است. تکلیف فعلی ما چیست؟ و تکلیف بعد از این و آینده ما؟ فرق نیست بر اینکه ما همه مکلف هستیم به تکلیفهای الهی برای حال و برای آینده.» (12)

در جای دیگر آمده است:

«مهم اینست که ما تکلیف حال و آینده را بدانیم. آنچه گذشته است بحمدالله خوب گذشت، لکن آنچه مهم است این است که تکلیف ما در حال چه است و در آینده».(13)

از بیانات رهبر فقید انقلاب استفاده می شود که در دایره تکلیف لازم است به آینده اندیشید و طبق آن عمل نمود و بالطبع در این مسیر پیش بینی ها دقیقتر انجام می گیرد.

حضرت امام با توجه به این رویکرد دست به پیش بینیهای دقیقی زد که ذیلاً به مواردی اشاره می شود:

1ـ پیش بینی شکست شوروی سابق در افغانستان

امام خمینی (قدس سره) با توجه به شاخصهای مختلف معنوی و مادی در رویدادها، پیش بینی های نسبتاً دقیقی می کرد. یکی از این جریانات حمله نظامی شوروی به افغانستان بود. امام با بینش سیاسی الهام گرفته از گزارهای دینی، شکست نظامیان را در افغانستان پیش بینی نمود. ایشان در این مورد می فرماید:

«روزی سفیر شوروی آمد پیش من و گفت افغانستان از ما کمک خواسته است و ما می خواهیم وارد افغانستان شویم. من گفتم البته می شود افغانستان را گرفت ولی بدانید که نمی توانید دوام بیاورید. تا ملت چیزی را نخواهد نمی شود کاری کرد. حالا فهمیده اند ولی پایشان گیر کرده است و مسئله همان طور که من گفتم خواهد شد».(14)

امام در آن سالها پیش بینی کرده بود که ارتش سرخ شکست خواهد خورد و سرانجام هم شکست خورد.

2 ـ فروپاشی کمونیسم و گرایش شوروی سابق به غرب

امام خمینی قبل از فروپاشی شوروی سابق در نامه ای به گورباچف، او را از افتادن در دامن غرب نهی نمود و از شکستن استخوانهای کمونیزم خبر داد. ایشان در قسمتی از پیام خود چنین نوشته است:

«رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد؛ و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را به پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم. ولی از شما جداً می خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید».(15)

3ـ پیش بینی حمله عراق به کشورهایی مثل کویت

امام خمینی همیشه کشورهای منطقه را نصیحت می کرد و آنها را از کمک به صدام نهی می نمود، ایشان پس از نقل کمک های بی شمار کشورهای حاشیه خلیج فارس به صدام، خطاب به آنها می گوید:

«اگر صدام ـ خدای نخواسته ـ پیش ببرد، تمام شما را به آتش می کشد. صدام وضع روحیش این است. اصلاً در روحیه صدام این تبهکاری است و آدمکشی و جنایت است. اگر ـ خدای نخواسته ـ این یک سلطه ای پیدا بکند، حجاز را از بین می برد، سوریه را از بین می برد، این کشورهای خلیج را، کویت را هم؛ همه اینها را از بین خواهد برد».(16)

امام در شناخت دشمن بینشی قوی داشت و در این مسیر، از عوامل معنوی سود می جست و در بسیاری از موارد گناه را عامل نوعی رفتار خشن می دانست که بالطبع بر پیش بینی وی تاثیر زیادی داشت.

برخی دیگر از پیش بینی های امام مثل رفتار جنایت آمیز شاه در اواخر سلطنت مبتنی بر پایه یک قاعده کلی بود که متاثر از مطالعات تاریخی امام و استفاده وی از تجربه تاریخی است. بدین معنا که تجربه تاریخ نشان داده است دیکتاتورها در اواخر عمر که از همه جا قطع امید می کنند، مایوس شده، به گونه ای جنون آمیز رفتار می کنند. یکی دیگر از پارامترهای مهم در پیش بینی امام، همراهی یا عدم همراهی ملت بوده است. در صورتی که با رژیمی، مردم هماهنگ باشند آن دولت تداوم خواهد داشت ولی اگر دولت بخواهد با زور سرنیزه بماند نخواهد توانست و امام همواره بر این نکته تاکید داشتند که «هیچ قدرتی نمی تواند یک ملت را سرکوب نماید.» (17)

ثمره های عملی ادای تکلیف

در بسیاری از رخدادهای انقلاب اسلامی، شعارهای مردم حزب الله در صحنه عمل خود را نشان داد. البته در مواردی نیز این ثمرات به ظاهر نمایان نگشت ولی در حقیقت آثار معنوی آنها بر جامعه سایه افکند و اینها تماماً به خاطر نگاه تکلیفی به آن کارها بود. پیروزی انقلاب، سرکوبی منافقین، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، شکست آمریکا در حمله به طبس، پیروزی در جنگ و بیرون راندن دشمن از میهن اسلامی، همه از آثار ملموس اصل ادای تکلیف است. رهبر فقید انقلاب در عکس العملی شدید نسبت به تحلیلهای برخی از عناصر استکبار مانند لیبرالها در مورد جنگ و مسائل مختلف انقلاب می فرماید:

«من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم، راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است».(18)

امام با رد تحلیلهای غلط که ما را شکست خورده جنگ می شمردند، می خواهد بفرماید در قاموس ادای تکلیف شکست راه ندارد، حال نتیجه هر چه باشد مهم نیست؛ چه اینکه گاهی تکلیف در جنگ است و گاهی تکلیف در صلح است. امام با تذکر این نکته می فرماید:

«ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند. آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطع نامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است آیا از این که به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟».(19)

در اینجا با یادآوری به مسئولین که نباید به گونه ای عمل کنند که حزب الله دلسرد شود و نباید تحت تاثیر جوسازیهای دشمن قرار گرفت و نباید به گونه ای رفتار کنند که جبهه رفته ها خیال کنند که جمهوری اسلامی ایران از اصول اساسی خود دست کشیده و این مسئله موجب به وجود آمدن دوگانگی در عقیده و عمل آنان گردد؛ می فرماید:

«نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده ها به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی اش عدول می کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی شود؟!».(20)

در اینجا، امام، با استناد به اهداف بلندمدتی که انبیاء و ائمه معصومین داشته اند و در راستای تحقق آن ادای تکلیف کرده اند، تاخیر از وصول به هدف را دلیل بر دست برداشتن از اصول نمی داند. وی معتقد است که انبیاء الهی و ائمه معصومین نیز اهدافی داشتند و در جهت تحقق آرمانها، ادای تکلیف نمودند، برخی به اهداف رسیدند و برخی هم به آن اهداف آرمانی دست نیافتند اما هیچگاه از اصول خود دست برنداشتند.

امام در این باره می فرماید:

«تاخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مامور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مامور به نتیجه. اگر همه انبیاء و معصومین ـ علیه السلام ـ در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند هرگز نمی بایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلندمدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند».(21)

در اینجا امام با ذکر نمونه هایی از تحقق اهداف، آثار شیرین آنها را یادآوری نموده و تکیه بر نیروهای خودی را مورد تاکید قرار می دهند:

«به لطف خداوند بزرگ ملت ما توانسته است در اکثر زمینه هایی که شعار داده است به موفقیت نایل شود، ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده ایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده ایم، ما شعار [مرگ بر آمریکا ] را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده ایم. ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده ایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شده ایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم. ما چرا خودمان و ملت و مسئولین کشورمان را دست کم بگیریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟»(22)

الگوهای رفتاری در ادای تکلیف

الف ـ مدرس مرد تکلیف گرا

حضرت امام بر این باور بودند که اگر در مسئله ای حتی موافق میل ما عمل نشود نباید میدان را خالی کنیم بلکه لازم است وارد میدان مبارزه شده و به تکلیف عمل کنیم، چنانچه می فرماید:

«آنهایی که به اسلام عقیده دارند باید خودشان هم بیایند در میدان و بیایند رای بدهند. این طور نباشد که حالایی که مطابق میل من نشده، من کنار بروم، نخیر، انسان باید مطابق میلش هم که نباشد معذلک در میدان باشد».(23)

منظور امام از «در میدان ماندن»، تلاش در جهت ادای تکلیف و دفاع از اسلام است(24)ایشان نمونه ای را آورده و می فرمایند:

«مرحوم مدرس (رحمه الله علیه) گفته بود که من با جمهوری مخالفم. آن وقت مخالفت با جمهوری یک چیزی بود که واضح بود باید بشود، برای اینکه آنها می خواستند بساط درست کنند، گفته بود من با جمهوری مخالفم لکن اگر جمهوری شد کنار نمی روم، من در میدان هستم. من می روم سراغش، یک انسانی که می خواهد خدمت بکند با هر رنگی که دارد باید برود خدمت بکند».(25)

ب ـ عمل به تکلیف در هجرت

امام خمینی وقتی سخن از قصه هجرت به میان می آورد و ناملایمات راه برمی شمارد، ادای تکلیف را به عنوان نگرشی نو مطرح می سازد که خستگی هجرت را برطرف می کند و راهی برای خدمت در راه خدا می شود. وی قضیه هجرت را از ترکیه به عراق چنین بیان می دارد:

«ما که از ترکیه وارد عراق شدیم و بعد هم وارد نجف، از طرف دولت عراق کراراً آمدند و اظهار داشتند که عراق مال شماست و هرجا بخواهید، هر کاری داشته باشید انجام می دهیم، تا دولت ها تغییر کرد، یکی پس از دیگری تغییر کرد و منتهی شد به این اواخر که ما مقتضی دیدیم بیشتر از آن مدت در عراق فعالیت بکنیم. کم کم دولت عراق به طور تدریج درصدد جلوگیری شد. ابتدا چند نفری در منزل ما به عنوان حفاظت، شایعه هم درست می کردند که اشخاصی آمدند برای ترور شما... لکن من از اول به بعضی دوستانم می گفتم قضیه حفاظت نیست، قضیه مراقبت از این است که ما چه می کنیم. کم کم از بغداد یک وقت رئیس امن آمد و آدم ملایمی بود و صحبتهایش هم همه تعارف بود... ایشان رفت و بعد از چند روزی یک نفر دیگری آمد که گفتند او مقدم است بر آن رئیس امن، ایشان به طور رسمی به ما گفت که ما چون یک معاهداتی، تعهداتی با دولت ایران داریم از این جهت نمی توانیم تحمل کنیم که شما اینجا فعالیت می کنید... گفت که نباید شما چیزی بنویسید یا در منبر صحبتی بکنید یا نواری پرکنید و بفرستید، برای اینکه این مخالف تعهدات ماست. من به او گفتم این یک تکلیف شرعی است که به من متوجه است. من هم اعلامیه می نویسم و هم در موقعش در منبر صحبت می کنم و هم نوار پر می کنم و به ایران می فرستم و این تکلیف شرعی من است شما هم تکلیف دارید عمل کنید».(26)

ج ـ پافشاری به تکلیف و مسوولیت در ناملایمات

حجت الاسلام سیداحمد خمینی وقتی سخن از مبارزات امام به میان می آورد، یکی از سخت ترین لحظات را برخورد متحجران با امام خمینی می شمارد. ایشان در خاطراتی از آن روزها می گوید: خانه کوچک امام در نجف، کانون قیام بود و فقط امید ملت، و در عین حال مرکز تحمل فشارهای دو دستگاه جبار حکومتهای دیکتاتوری شاه و رژیم عراق، همزمان نیز هدف تهاجم و حملات و بی حرمتیها و زخم زبانهای کسانی که قیام امام، آرامش نکبت بار زندگیشان را بر هم زده بود. از همین قماش بودند کسانی که در مسیر بین محل درس امام و مرقد مطهر مولا علی (علیه السلام) می ایستادند که امام رد شود و آنها بی اعتنایی کنند تا به خیال خودشان زخمی زده باشند و قلب نورانی امام را به درد آورده باشند. زمانی که ایشان در نجف به بحث ولایت فقیه می رسند، اعتراض مرتجعان نجف شروع می شود. عده ای تحریک می کنند تا عده ای درس را ترک کنند و متاسفانه موفق هم می شوند. خود امام فرمودند: با شروع این بحث، عده ای به درس نیامدند که تا آخر نیامدند... بهرحال وقتی دوستان قلیل و صبور و محکم و صمیمی و پابرجای امام طاقتشان طاق می شد و دشنامها آنان را خسته می کرد، نزد امام می آمدند تا جان تازه ای بگیرند امام می فرمودند:

«شما کار خودتان را بکنید و گوش به این حرفها ندهید. شما مسئولید و باید به مسئولیتتان عمل کنید. شما باید برای رهایی مسلمانان سختیها و دشنامها را به جان بخرید و دست از عمل صالح خود برندارید. هرچه به شما بگویند و در هر مضیقه ای شما را قرار دهند به اندازه یک روز حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) سختی ندیده اید.» (27)

نتیجه گیری

از مطالب پیشگفته استفاده می شود که تکلیف واژه ای است دینی که عمل به آن در اثربخشی سازمانهای اسلامی تاثیر داشته و باعث پویایی می گردد. رهبر فقید انقلاب تکلیف را از منظر دینی به اوامر و نواهی الهی تفسیر نموده و عمل به تکلیف الهی را رهنمودی ارزنده برای اثربخشی رهبری و مدیریت در سازمانهای اسلامی می داند. با توجه به این رویکرد، مدیران با انجام طراحی و برنامه ریزی یا گروه بندی نیروها و هماهنگی و سازماندهی یا ایجاد انگیزش در بین کارکنان و برقراری ارتباطات با آنان و... در دایره تکلیف گرایی، عمل به فرامین الهی را مدنظر قرار داده و در این مسیر ادای تکلیف می کنند. کارکنان سازمانهای اسلامی با تبعیت از رهبران تکلیف محور خویش، وظایف و فعالیتهای خود را با اعتقاد به نظارت الهی به صورت شایسته انجام می دهند. خاطرنشان می شود که مدیران با استفاده از مکانیزم ادای تکلیف به پیش بینی پرداخته، تکلیف شناسی نموده و در حوزه اجرا دچار تردید، دودلی و حتی یاس و ناامیدی نمی شوند. امام خمینی، الگویی عملی در این عرصه بود که بارها در قضایای متعدد، ادای تکلیف را به آزمون گذاشت و در این راه پیروزی و شکست را تفسیری نو نمود. آن رهبر فقید بر این باور بود که کسی که به تکلیف عمل می کند شکست نمی خورد اگرچه پیروزی را کسب نکرده باشد. برای مثال امام حسین(ع) با اینکه در ظاهر از منظر مادی شکست خورد مع الوصف به دلیل اینکه به تکلیف خود عمل کرد شکست خورده نبود. امام خمینی با الهام از این فرهنگ دینی، ادای تکلیف را معنا و بدان عمل کرد. طبیعی است که پیروان و شیفتگان آن رهبر فقید، عمل به تکلیف را مدنظر قرار داده، برای نیل به اهداف از این روش اسلامی بهره می گیرند.