امام خمینی و انقلاب مشروطه

امام خمینی و انقلاب مشروطه
غلامرضا گلی‌زواره
۰۷ بهمن ۱۳۹۳
مشروطه,

عقاب جور گشاده ست بال بر همه شهر /کمال گوشه نشینی و تیر آهی نیست

صحبت حکّام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید جو، بو که برآید

 اشاره

 یکی از مهمترین حرکت های مردمی علیه استبداد و بی عدالتی در تاریخ معاصر ایران، انقلاب مشروطیت است. زمینه های بسیاری در این حادثه، دخالت عمده ای داشت، قتل ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی، که با سید جمال الدین اسدآبادی ارتباط ویژه ای برقرار کرده بود، در واقع نشانه ای از آتشفشان خشم مردم مسلمان نسبت به دستگاه جور و جفا بود.

مظفرالدین شاه، فرزند ناصرالدین شاه، که  در 45 سالگی به سلطنت رسید، امین السلطان را از صدارت عزل کرد و چون از هرگونه لیاقت، کاردانی، توانایی فکری و ذهنی محروم بود، عملاً اداره کشور را به دست فرد جنایتکاری به نام عین الدوله سپرد. فشارهای سیاسی و اجتماعی وی، خشونت های درباریان، خیانت و فساد وابستگان به دستگاه سلطنت، فقر عمومی، رکود اقتصادی، مردم را بیش از گذشته به ستوه آورد و آنان را مهیای شورشی گسترده ساخت و اقشار گوناگون را به سوی یک اعتراض و نفرت فراگیر سوق داد.

اگرچه در بدو امر، حرکت های مردمی و خیزش های عمومی در جهت کاستن قدرت مستبدین، ایجاد عدالت، رعایت مساوات و بهبود اوضاع معیشتی بود ولی چون این برنامه طرح و تشکیلات مشخص، منسجم و هدایت شده ای نداشت و از رهبری پر نفوذ و تاثیر گذار محروم بود، عده ای از افراد غرب زده و خود باخته که با فرهنگ ارزشی و بومی بیگانه بودند و با معیارهای وارداتی، انس بیشتری داشتند، موفق گردیدند تجربه ای را که در برخی کشورهای اروپایی به اجرا گذاشته شده بود و بر حسب ظاهر با موازین اسلامی در تعارض نبود به علماء معرفی کنند و آن را «مشروطه» بنامند و در این بین برخی القاءات روشنفکران مشروطه خواه و عوامل دیگر موجب گردید که مردم قیام خود را تحت برنامه ای با عنوان «انقلاب مشروطه» سامان دهند.(1)

با گسترش فریادهای اعتراض آمیز ساکنین تهران و وقوع حوادثی چون ماجرای مسیونوز بلژیکی و حادثه بانک استقراض روس، به چوب بستن بازرگانان و تعطیل نمودن بازار، عین الدوله صدر اعظم شاه، به تصور باطل خود برای سرکوب نمودن فریادها و شورش های مردمی به خشونت دست زد، علمایی چون آیه اللّه طباطبایی و آیه اللّه بهبهانی و دیگر همراهان با مشاهده این جوّ رعب و وحشت با بررسی جوانب امر تصمیم گرفتند از شهر خارج شوند و به نشانه نفرت و انزجار از اعمال ننگین عین الدوله به سوی شهرری بروند و در جوار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی متحصّن گردند. صدر اعظم ستمگر و مغرور کوشید با تهدید و فشار جلو حرکت مهاجرین را بگیرد اما وقتی مشاهده کرد علما و برخی از اهالی در عزم خویش مصمم هستند، از قصد خود منصرف شد. معترضین مدّتی در حرم مذکور ماندند و سرانجام خواست های برحق و اصولی خود را به آگاهی شاه رسانیدند.

اگرچه مظفرالدین شاه با تقاضای علما موافقت کرد، ولی رفتارهای ظالمانه عین الدوله همچنان ادامه یافت، بدین جهت مردم همراه با روحانیون مهاجرت بزرگتری را که انعکاس وسیع تری داشت آغاز کردند و به سوی شهر مقدس قم روانه شدند. با اوج گیری مبارزات به رهبری علما و درخواست های جدید مهاجران و گسترش نفرت مردمی، سرانجام شاه تسلیم تقاضاهای علما و اقشار مردم گشت و در آغاز، عین الدوله را از صدارت برکنار نموده سپس فرمان «دارالشورا» را صادر کرد و چون مخالفان قانع نشدند، در روز یکشنبه 14 جمادی الثانی، 1324 هـ.ق (13 مرداد 1285 هـ.ش) فرمانی دیگر صادر نمود.(2) که به فرمان مشروطیت موسوم گردید.

پس از صدور این فرمان، عضدالملک(از رجال با نفوذ قاجاریه) برای بازگردانیدن علما، عازم قم گشت و آنان را با تکریم و احترام به تهران آورد و چندی بعد، مجلس شورای ملی افتتاح گردید و به تدوین نظامنامه ای مبادرت نمود. با مرگ مظفرالدین شاه، فرزندش، محمد علی میرزا به فرمانروایی رسید. اگرچه وی موافقت خود را با مشروطیت اعلام کرده بود، اما قوایی که عازم تهران شده بودند در 25 جمادی الثانی، 1327 هـ.ق وارد این شهر شدند و در بهارستان به تشکیل شورایی روی آوردند که محمد علی شاه را از سلطنت خلع و فرزندش احمد میرزا را به حکومت برگزید.(3)

تامّلی در قیام

چنانچه در این بررسی اجمالی اشاره گردید. مشروطه قیامی است که ماهیتی ضد استبدادی دارد و خصلت ضد استعماری در آن مشاهده نمی گردد و اساس کار تثبیت قانونی بود که مفهومی جز نظام سیاسی اجتماعی به سبک غربی نداشت. حتی برخی روشنفکران عوامل استکباری را ابزاری برای رسیدن به این مقصد معرفی کرده اند زیرا افراد معترض به راحتی برای مقابله با ستم به سفارت و ادارات وابسته به انگلستان پناهنده می شدند و گویا از بابت نقشه های استعماری این دولت با آن سوابق زورگویی، چپاول و تحمیل امتیازاتی به ایران از جمله تنباکو، رویتر، لاتاری و غیر آن، هیچ گونه نگرانی نداشتند.(4) البته چون حرکت مزبور صبغه ای مبارزاتی بر علیه ستم داشت و شرکت کنندگان در قیام خواستار اجرای عدالت بودند، علما و روحانیون با آن همراهی نمودند.

امام خمینی در بررسی های دقیق و هوشمندانه خود این واقعیت را از نظر دور نداشته و فرموده اند: «جنبش مشروطه بر ضد رژیم بود، البته با قبول داشتن رژیم، عدالت می خواسته اند ایجاد کنند.»(5)

 امام در جای دیگر یادآور می شوند: «... شما تاریخ انقلاب مشروطه را بخوانید، و ببینید در انقلاب مشروطه چه بساطی بوده است چه آن وقتی که انقلاب شد و مشروطه به پا کرد با این که انقلاب تغییر رژیم سلطنتی (هم) نبود، فقط این بود که سلطنت استبدادی یک قشری (قدری) محدود بشود و روی قوانین مشروطه باشد.»(6)

امام خمینی دخالت دولت انگلستان را در مسایل مشروطه مورد توجه جدّی قرار می دهد: «...عمّال انگلیس به دستور ارباب خود اساس مشروطه را به بازی می گیرند و مردم را نیز فریب می دهند و از ماهیت جنایت سیاسی خویش غافل می سازند.»(7)

به باور امام، قیام مشروطه نه تنها ضد استعماری نمی باشد بلکه توطئه انگلستان برای منحرف نمودن آن، کاملاً آشکار است: «...توطئه ای که دولت استعمار انگلیس در آغاز مشروطه کرد، به دو منظور بود، یکی که در همان موقع فاش شد این بود که نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد و دیگری همین که با آوردن قوانین غربی، احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند...»(8)

نقش موثر علمای شیعه

اگرچه روشنفکران غرب زده درباروری فکری مشروطه با تکیه بر اندیشه های بیگانگان تلاش می کردند، امّا نقش علمای شیعه و روحانیت در پیدایش این جنبش، بر دفاع از اسلام، ستیز با استبداد، عدالت خواهی و حمایت از محرومین استوار بود. بطور طبیعی این دو طیف یعنی علمای متعهد دینی و روشنفکران به لحاظ انگیزه ها و اهداف نمی توانستند با هم در تفاهم باشند.

 امام خمینی در این باره چنین گوهر افشانی کرده اند: «..علمای اسلام در صدر مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت(مسلمان) آزادی گرفتند، قوانینی جعل کردند...که به نفع ملت...استقلال کشور(و) به نفع اسلام است این را با خون های خودشان، با زجرهایی که دیدند و کشیدند گرفتند...»(9)

علمای مشروطه</h2%3;