امام خمینی و چشم انداز روحانیت انقلابی

امام خمینی و چشم انداز روحانیت انقلابی
رضا عیسی‌نیا
۰۷ بهمن ۱۳۹۳
ولایت فقیه, وحدت, روحانیت,

پیش از هر چیز، در یک بیانیه کوتاه، چشم اندازی را که امام خمینی(ره) برای روحانیت انقلابی (حاملان و عاملان اسلام سیاسی) ترسیم کرده اند، این گونه می توان گزارش کرد: «اسلام دینی است که سیاستش در عبادتش و عبادتش در سیاستش مدغم است و احکام اخلاقی اش هم سیاسی است»؛ حتی قدرت هم نزد آنان، باید در یک رابطه سازه وار، با معرفت دینی قابل تعریف باشد.

با عنایت به آثار امام خمینی، مشاهده می گردد که روحانیت در یک نگاه کلی، به دو دسته روحانیت صالح و روحانیت ناصالح تقسیم می گردد. روحانیت صالح نیز در تقسیم بندی سه گانه ذیل قابل بحث و پی گیری است.

1. روحانیت اصیل (متعهد، انقلابی): یعنی روحانیتی که حافظ دیانت و اسلام است؛ روحانیتی که شغل و مسئولیت انبیا را پذیرفته و حافظ شریعت و مبلغ رسالت و قوانین وحی به مردم است. این دسته از روحانیت، سینه خود را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می شود، آماده کرده و به مسلخ عشق آمده است.(1) در این دسته، افرادی جای می گیرند که آشکارا با نظام های سیاسی درگیر شده و مقابله می کردند. در این دسته، روحانی مفسر، مبلغ و مجری دین است و اسلام را دینی معرفی می کند که سیاستش در عبادتش و عبادتش در سیاستش اندماج دارد.

2. روحانیت اصلاح گر: روحانیت اصلاح گر یا به قول امام خمینی(ره) روحانیت «آدم ساز»، روحانیتی است که با ویژگی های ذیل قابل شناسایی است.

الف. براساس اقتضائات زمان و مکان، وارد دستگاه سیاست می شود.

ب. دوم اینکه منفعل در دستگاه نبود، بلکه تحولی در دستگاه ایجاد می کرد؛ از این رو امام خمینی با در نظر گرفتن این دو عنصر فعالیت های علمایی چون خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ بهایی، علامه مجلسی و... را که دردرون نظام شاهنشاهی صورت گرفته است، مورد ستایش قرار می دهند و آنان را علمای مجاهد و صالحی که از مقامشان گذشت کرده اند، یاد می کند و خود را جای آنها قرار می دهد و می گوید: «من هم اگر چنانچه می توانستم، یک سلطان جائری را به راه بیاورم، می رفتم درباری می شدم، شما هم تکلیفتان این بود که اگر بتوانید یک سلطان جائری را آدمش کنید، بروید درباری بشوید. این درباری شدن نیست، این آدم سازی است.(2)

3. علمای منفعل یا محافظه کار: اینان روحانیانی هستند که در عرصه نظری

یا عرصه خدمات اجتماعی فعال بوده، خواهان خیر جمعی هستند. در عوض در مقابل فعالیت سیاسی ساکت و بی تحرک هستند. امام خمینی از این دسته می خواهد که زمانه را بشناسند و دست از محافظه کاری بردارند: «وای بر این علمای ساکت! وای بر این نجف ساکت! این قم ساکت!... وای بر این اسلام! ای علما ساکت ننشینید، نگویید الان مسلک شیخ (شیخ عبدالکریم حائری یزدی) است، والله شیخ اگر حالا بود، تکلیفش این بود، امروز سکوت، همراهی با دستگاه جبار است، سکوت نکنید».(3)

روحانیت ناصالح نیز در نگاه امام به: عالم غیرمهذب (عالم سوء) یا عالم بلاعمل(4) و روحانیون وابسته(5) (چه روحانیون آگاه وابسته و چه روحانیون ناآگاه وابسته) تقسیم شده است و مباحث و مطالبی درباره آنان گفته و نگاشته اند که برای طولانی نشدن مقاله، به همین اندازه کفایت می کنیم و به محور اصلی نوشته، یعنی ویژگی ها، رسالت، اهداف جامعه سیاسی مطلوبِ روحانیت انقلابی (چشم انداز جامعه مطلوب روحانیت انقلابی) از نگاه امام خمینی می پردازیم.

روحانیت انقلابی (حاملان اسلام سیاسی یا اسلام پیشرو)، اگرچه توانست، دایره فکر سیاسی شیعه را از موقعیتی مدافع یا معترض، به وضعیتی منتقد، مدعی و مبتکر دگرگون سازد و اسلام را از دالان حوزه خصوصی به حوزه عمومی سوق دهد و علنا و رسما وارد صحنه حیات بشر امروزی شود؛ اما این قوه مفکره و مبتکر، پس از دو دهه تجربه، منشعب شده که عده ای خود را ادامه همان گفتمان و ادبیات انقلابی می دانند، با همان اندیشه و خط مشی و عده ای هم از آنان جدا شده، روحانیت اصلاح طلب را ایجاد کرده و با اعتقاد به حضور دین در صحنه های عمومی، خط مشی و تاکتیک های جدیدی را مطرح می سازند.

بنابراین، ما با توجه و با نظر داشت به این مطلب، بر این باوریم که با همه این مطالب، بازهم می توان ادعا کرد که روحانیت انقلابی (اعم از انقلابی و اصلاح طلب) در مولفه ها و عناصری از جامعه مطلوب سیاسی، با هم مشترکند و بر آن مفاهیم و مولفه های جامعه مطلوب سیاسی اجماع و اتفاق نظر دارند اگرچه در قلمرو و محدوده آن مولفه ها اختلاف نظرهایی هم موجود است؛ اما ویژگی های جامعه سیاسی روحانیت انقلابی عبارت است از:

1. در جست و جوی استقرار جامعه اسلامی؛ در ذیل این بند، مباحثی چون حاکمیت دین و مقررات آن در جامعه و نیز ارشاد و نظارت بر دولت هم می تواند جا بگیرد.

2. اتحاد مسلمین.

3. استقلال سیاسی و حفظ امنیت و آزادی (استبداد و استعمارستیزی).

4. پیشگامی و پیشوایی روحانیت در تمامی صحنه ها، از جمله صحنه سیاست.

5. ادغام دین و سیاست.

6. ایجاد حکومتی آرمانی بر مبنای آموزه های دینی.

7. نفی و براندازی نظام سلطنتی.

8. در جست و جوی استقرار جمهوری اسلامی (ارائه ترکیبی موفقیت آمیز از جمهوریت و اسلامیت).

9. حفظ نظام جمهوری اسلامی.

ما برای کسب، حفظ و تداوم چنین جامعه مطلوبی به طراحی نیاز داریم؛ آن هم طراحی ای روشن، به همراه برنامه عملی، چرا که روشن نبودن طرح آینده، ضایعات انسانی به بار می آورد، بنابراین روحانیت قطعا باید طرح های روشن و خالی از ابهامی ارائه دهد، تا جلوی ضایعات گرفته شود؛ از این رو نویسنده این مقاله معتقد است که این پژوهش، گامی است برای طراحی جامعه مطلوب روحانیت انقلابی.

اگرچه فضای مطلوب روحانیت انقلابی، با نگاه به تاریخ آنان و نوعِ خواسته ها و سیره مبارزاتی آنان، شدت و ضعف هایی داشته است و همچنین تفاوت ها و روند روبه رشد در نظریه، و مطالبات آنان دیده می شود؛ اما با این همه می توان ادعا کرد که این جریان و این لایه از روحانیت، در موارد بسیار زیادی، با هم مخرج مشترک داشته و خواسته های واحدی را ارائه کرده اند که به تشریح برخی آنان می پردازیم؛ برای مثال یکی از مشترکات اساسی روحانیت انقلابی یا حاملان اسلام سیاسی این است که در بستر جامعه مطلوب سیاسی، اسلام را دینی معرفی کرده اند که «سیاستش در عبادتش و عبادتش در سیاستش مدغم است و احکام اخلاقی اش هم، سیاسی است. این گونه از روحانیت، حتی قدرت را نیز در یک رابطه سازوار، با معرفت (دینی عرفانی) تعریف می کنند».(6)

نقطه آغازین و برجسته فعالیت روحانیت انقلابی یا حاملان اسلام سیاسی (اسلام پیشرو) در ایران که روزبه روز روند روبه رشد خود را طی کرده اند از جنبش تنباکو است. با این نهضت، روحانیت به این نقطه اثبات رسید که از پتانسیل بسیاری در به حرکت در آوردن مردم علیه استبداد و استعمار استفاده برد. روحانیت و علما، رهبری جریان تنباکو را بر عهده گرفتند و با صدور اعلامیه و سخنرانی، رسما به مقابله با دولت پرداختند.

این لایه از روحانیت که نقطه شروعش از اندیشمندانی چون سید جمال الدین اسدآبادی و میرزای شیرازی و نقطه اوج آن امام خمینی، بزرگ معمار انقلاب اسلامی و بزرگ ترین منادی اسلام سیاسی در ایران و جهان هستند بر این باورند که اسلام نظامی است که در همه زمان ها و مکان ها قابل اجراست. حکم راندن در ذات اسلام نهفته است. قرآن قانون ارائه می دهد و دولت آن را به مرحله اجرا در می آورد.(7) اینان یک روند تکاملی و روبه پیش، در دوره های مشروطیت، جنبش نفت، قیام 15 خرداد و در نهایت انقلاب اسلامی 57 داشته اند.

بنابراین، تا پیش از انقلاب اسلامی، جامعه و فضای مطلوبی که حاملان اسلام سیاسی ترسیم می کردند، در جست و جوی استقرار جامعه اسلامی و حداکثر اجرای احکام و قوانین اسلامی، با تحدید حکومت موجود بود، چون معتقد بودند که با غیبت امام زمان(ع)، قدرت و اقتداری که کاملاً مشروع باشد، ممکن نیست. روحانیت انقلابی تا قبل از انقلاب با این تفکر مشی کرد و فراز و فرودهایی را به تاریخ خود اختصاص داد؛ اما پس از رحلت آیت اللّه بروجردی و حضور جدی امام در صحنه های مبارزاتی، تاریخ حاملان اسلام سیاسی، رنگ و لعابی دیگر به خود گرفت و روحانیت انقلابی، روز به روز خواسته های خود را شفاف تر بیان کردند و در نهایت جامعه مطلوبی را ترسیم و ارائه کردند که روحانیت تنها ناظر مسائل نباشد، بلکه خود مجری مستقیم امور باشد تا بتواند قوانین اسلامی را با تمام ابعادش در جامعه جاری و ساری سازد.

باید عنایت داشت که چون مولفه هایی که برای جامعه مطلوب از نگاه بزرگ منادی اسلام سیاسی (اسلام ناب محمدی) جمع آوری و ارائه می گردد، به یک مرحله اختصاص ندارد، بلکه به چهار مرحله، [امام خمینی پیش از انقلاب، امام خمینی نجف، امام خمینی پاریس، امام خمینی تهران]، مربوط است. اکنون با عنایت به این قضایا، چنین مولفه هایی را ارائه می کنیم و به توضیح هر یک از آنها می پردازیم.

1. استقرار جامعه اسلامی

حاملان اسلام سیاسی، در آغاز و حتی تا پیش از انقلاب اسلامی، بیش تر به دنبال آن بودند که احکام و دستورهای اسلام در جامعه پیاده شود و این تقاضا را بی توجه به مکانیسم خاصی در اعمال قدرت طلب می کردند. آنها تنها از حکومت ها می خواستند که امور دینی در جامعه رعایت شود.(8) روحانیت انقلابی در پی ارائه گزینه های جایگزین نبودند، یا به صورت هایی چون سلطنت ماذون و سلطنت مشروطه را طرح می کردند تا بدین وسیله، تحدیدی در اقتدار حاکمین ایجاد کرده، دفع ظلمی کرده باشند.

اینان وظیفه خود را ارشاد و نظارت دولت می دانستند، چنان که امام خمینی می فرمایند: «وظیفه ما ارشاد ملت است، ارشاد دولت هاست، ا/NB/L;شاد جمیع دستگاه ها است».(9)

از جمله صاحب نظرانی که مولفه های جامعه مطلوب روحانیت را با عنصر نظارت بر دولت برای اجرای احکام اسلام معرفی می کند، شهید مطهری(ره) است. جامعه مطلوب سیاسی روحانیت، در نگاه مطهری این است که روحانیت نباید کار دولتی بپذیرد، چرا که نپذیرفتن کار دولتی برای روحانی، ارزش و مایه توانایی و استقلال آنهاست، بلکه باید بر فعالیت دولت نظارت و مراقبت داشته باشند. ایشان می گویند: سر دیگر اینکه روحانیت توانسته، انقلاب ها را رهبری کند، استقلال است و این حقیقت که آنها هیچ گاه، عضو دستگاه های دولتی و غیردولتی نبوده اند؛ در آینده هم باید این ارزش ها برای روحانیت محفوظ بماند...؛ اما روحانیون نباید کار دولتی بپذیرند، آنها باید در کنار دولت بایستند و آن را ارشاد کنند، آنها باید بر فعالیت دولت نظارت و مراقبت داشته باشند، شاید یک طریق معقول برای اعمال این نظارت، تاسیس همان دایره امر به معروف و نهی از منکر است که باید مستقل از دولت عمل کند.(10) در جای دیگر می افزاید:

ولایت فقیه به این معنا نیست که فقیه خود در راس حکومت قرار گیرد و عملاً حکومت کند، نقش فقیه در کشور اسلامی، یعنی کشوری که در آن، مردم اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یک ایدئولوگ است و نیز مراد از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند، بلکه در طول قرون و اعصار، تصور مردم از ولایت فقیه این بوده است که از آنجا که جامعه، یک جامعه اسلامی است و مردم وابسته به مکتب اسلام اند، صلاحیت هر حاکمی از این نظر که قابلیت اجرای قوانین اسلامی را دارد، باید مورد تصویب و تاکید فقیه قرار گیرد.(11)

تلاش نویسنده این است که بتواند، جایگاه مولفه های جامعه مطلوب سیاسی روحانیت انقلابی را به خوبی تشریح کند، بنابراین توجه به این مطلب حائز اهمیت است که تلقی امام خمینی، به عنوان نماد و شاخص روحانیت انقلابی تا پیش از انقلاب این بود که اداره جامعه اسلامی، به دست طبقات غیرروحانی امکان پذیر است و روحانیون تنها باید نقش نظارتی و ارشادی داشته باشند؛ اما حوادث سال های نخست انقلاب، تلقی ایشان را عوض و ایشان را متقاعد کرد که غیر روحانیون، قدرت حفظ اسلام، و استقلال و اجرای اسلام را ندارند؛ (البته برخی مفسران این رای امام معتقدند که امام تغییر شیوه دادند؛ نه تغییر بینش).

موید سخن ما، این کلام ایشان است که می فرمایند: «روحانی نمی خواهد حاکم باشد؛ لیکن می خواهد نقش داشته باشد... من گفتم نه، روحانی باید نقش داشته باشد، خودش رئیس جمهور نشود... کنترل باید بکند، آن به منزله کنترل یک ملتی است، یک مملکتی است، نمی خواهد رئیس مثلاً فرض کنید که رئیس دولت باشد، لیکن نقش دارد در آن، اگر رئیس دولت بخواهد باشد، کذا پا را کج بگذارد، جلویش را می خواهد بگیرد».(12)

حضرت امام در جای دیگر نیز بر نقش کنترل و نظارت تاکید کرده، می افزایند: «این نقش [کنترل و نظارت] از اوّل هم بوده است؛ منتها این را کنارش زده بودند، حالا خدا یک مهلتی داده است؛ حالا یک نقشی پیدا کرده روحانیت، همان نقشی که برای روحانیت است که باید کنترل کند. این چیزها را و اِلاّ سررشته ندارد؛ مگر می تواند که یک روحانی برود، رئیس فوج بشود، سر رشته ای از این کار ندارد. یک روحانی که اطلاعاتش در باب یک اموری کم است، برود بخواهد آنها را بگیرد؛ این معنا ندارد».(13) چنان که گفته شد، نوع و میزان حضور روحانیت در طراحی جامعه مطلوب سیاسی و چگونگی اجرای آن، در طول روند زندگی سیاسی شان تحولاتی داشته است؛ از این رو توجه به این نکته، حائز اهمیت است که این مطالب را امام در دوره خاصی گفته اند؛ اما بعدها، به ویژه در دوران ثبات جمهوری اسلامی تاکید داشتند که روحانیون، علما و طلاب، باید کارهای قضایی و اجرایی را برای خود امری مقدس و یک ارزش الهی بدانند. برای آگاهی بیشتر از این مطلب به مولفه استقرار جمهوری اسلامی که به عنوان یکی از مولفه های جامعه مطلوب سیاسی روحانیت انقلابی بحث خواهد شد، رجوع کنید.

2. اتحاد مسلمین

مولفه اتحاد، از مولفه های اساسی روحانیت، به ویژه روحانیت شیعه بوده است که در باب مضرّات و زیان هایی که بر اثر فقدان این مولفه، در جامعه اسلامی رخ می نماید، صحبت هایی کرده اند و گفتار و آثاری از خود برجای گذاشته اند. این مولفه، از جمله پارامترهایی است که روحانیت انقلابی، بالاتفاق بر آن اجماع دارند و در حوزه نظر و عمل به آن پرداخته، گام هایی در این جهت برداشته اند که این ادعا را می توان در گفتارهای سید جمال الدین اسدآبادی تا امام خمینی و دیگر رهبران مذهبی ردیابی کرد.

اوج این اتحاد در دوران ما، طراحی و عملی کردن وحدت شیعی سنی است. امام خمینی، نماد و سمبل روحانی اسلام سیاسی، بارها و بارها، در آثار مکتوب و سخنرانی هایش، جامعه را به وحدت توجه داده است و به وجوه مختلف وحدت، اعم از وحدت مسلمین، وحدت شیعه و سنی، وحدت ملی، وحدت روحانیون، وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت روحانیون با مردم، وحدت دولت و مردم، وحدت دولت و مجلس، وحدت نیروهای مسلح و وحدت دانشجویان توجه داشته و دیگران را به این امر مهم راهنمایی کرده است و تاکید داشته که از تفرقه که عللش، توطئه شیاطین، هواهای نفسانی، گروه گرایی و جزئی نگری است و نتیجه ای جز ذلت مسلمین، و بازگشت به ذلت، شکست در آرمان ها و اهداف، سستی، و از بین رفتن ایمان، و از همه مهم تر از بین رفتن عنایت خدای سبحان از جامعه مسلمین نخواهد داشت، پرهیز کنند؛ از این رو به روحانیت سفارش می کند که بیدار باشند تا جامعه شان و خودشان دچار تفرقه نگردند، چون حفظ اسلام به حفظ وحدت مشروط است و لازم است که برادران روحانی، قویا با هم باشند و نگذارند، یک وقت خدای نخواسته، ولو در یک شهری در یک روستایی اختلاف واقع بشود.(14)

امام خمینی یکی از مولفه های جامعه مطلوب روحانیت را وحدت و اتحاد در جامعه مسلمین معرفی کرده تاکید می کند: نخستین وظیفه شرعی و الهی آن است که اتحاد و یکپارچگی طلاب و روحانیت انقلابی حفظ شود؛ و گرنه شب تاریک در پیش خواهد بود. ایشان اختلاف روحانیون با همدیگر را شکست روحانیت انقلابی می داند و می گویند: «... راستی شکست هر جناحی از علما و طلاب انقلابی و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین، پیروزی چه جناحی و چه جریانی را تضمین می کند؟ جناحی که پیروز شود، یقینا روحانیت نیست».(15)

امام برای تحصیل وحدت و اتحاد جامعه مسلمین، روحانیت را از هر نوع اختلافی پرهیز می دهد و سفارش می کند که «اختلاف به هر شکلی که باشد، بدبینی شدید نسبت به مسئولین بالا باشد یا مرزبندی فقه سنتی و پویا و امثال آن»،(16) باید از آن اجتناب کرد، چون جبهه بندی در نهایت معارضه پیش می آورد و هر جناح برای حذف و طرد طرف مقابل خود، واژه و شعاری انتخاب می کند.(17)

یکی دیگر از لایه های وحدت که امام خمینی توجه زیادی به آن دارند، وحدت حوزه و دانشگاه است، زیرا ایشان معتقد است که «اذا فسد العالِم فسد العالم»، عالَم را عالم فاسد می کند.(18) اصلاح کشور با اتحاد حوزه و دانشگاه است، چون اینها عالمان این جامعه هستند؛ اما اگر بین این دو قشر که مغز مفکره جامعه و مهندسان جامعه هستند، اختلاف باشد، همان گونه که در دوران گذشته بوده است که «متاسفانه آن چنان در این امر موفق شدند که این دو قشر، دشمن سرسخت یکدیگر شدند و رفت وآمد هر گروه در محیط دیگری ممنوع اعلام شده بود».(19) و اساتید از ملاها می ترسیدند، می گفتند: اینها هیچند، اینها تهی مغزند، حوزه های ما هم از دانشگاهی ها می ترسیدند، می گویند: آنها همه شان بی دینند... هر یک از اینها اگر می رفتند آنجا (دانشگاه یا حوزه)،خودشان را غریب می دیدند، خودشان را هیچ می دیدند، می دیدند به چه محیط بدی وارد شده اند.(20)