امام خمینی و نهضت احیا دینی

امام خمینی و نهضت احیا دینی
حسن رضايي مهر
۱۷ بهمن ۱۳۹۳
سیاست, دین, حکومت اسلامی, تفکر دینی,

بازسازی و احیا تفکر دینی , یکی از مقوله هایی است که از گذشته های دور , مورد توجه احیاگران دینی بوده و هست . این مقوله از حیث غایتی که دنبال می کند , امری شریف و ستودنی است چرا که در پی صیانت دین و دینداری در بین خداپرستان است , یعنی از آنجا که بازسازی اندیشه دینی , به کالبد شکافی دین از حیث موانع و چالش های رشد و بالندگی آن مربوط می شود و در واقع فرایند احیای دین و تفکر دینی را در برهه ای که دین دچار آسیب ها و تحریف هایی در عرصه نظری و عملی می گردد , به عهده دارد , مورد توجه شرع بوده و امری ضروری است .

با یک نگاه تاریخ گرایانه به ماوقع , در می یابیم که تاریخ , معرف افراد بزرگی است که در برهه های مختلف به احیای تفکر دینی پرداخته اند و موفق ترین احیاگر مسلمان دوره معاصر بی شک و به شهادت تاریخ , بنیانگذار جمهوری اسلامی , حضرت امام خمینی است . که نوشته حاضر به اصول و مبانی احیا تفکر دینی از نظرگاه این بزرگ مرد الهی می پردازد اما قبل از پرداختن به این مهم , توجه به نکاتی ضروری است .

1 ـ تفاوت اصلاح با احیا :

از آنجا که دو اصطلاح مذکور از جهت بار معنایی , در یاری رساندن به دین و تفکر دینی , مشترکند , توجه به وجه تمایز آنها , به منظور عدم القا در مغالط± « جمع المسائل فی مسئله واحد± » , امری بجا و تبیین ماهوی هر کدام از آنها خالی از فایده نخواهد بود.

اصلاح : عموما واژه اصلاح و اصلاح طلبی در عرف متداول سیاسی ـ است که به معنی حفظ ساختار اصلی Reformation اجتماعی , معادل سیاسی و ایجاد تغییرات و تحولاتی در بخش هایی از آن نظام است . (1 ) نکته قابل توجه آن است که اصولا اصلاح در دین معقول نیست بلکه آنچه متصور است اصلاح در اندیشه دینی است و اصلاح در اندیشه دینی « زمانی معنا خواهد داشت که جهت اصلی دین در اندیشه دینی محفوظ باشد , اندیشمند دینی , روح و جان دین و سمتگیری دین را به خوبی دریافته باشد; اما در لابلای مجموعه عقاید و باورهای دینیش , مواردی بر خطا می رود و مصلح اندیشه دینی آن کسی است که می کوشد تا این موارد خطا را به صلاح و صواب مبدل سازد , اگر ناراستی هایی در جای جای اعتقادات دینی یک دیندار مشاهده شد و در حالی که سمت و سوی اندیشه دینی او بر صواب باشد , اینجا , جای اصلاح اندیشه دینی است . (2 )

احیا : احیا به معنای زنده کردن است . از مجموع آیات و روایات استفاده می شود که احیا جان بخشیدن به کالبد بی جان و بی روح است و آن چنان است که اگر صورت نپذیرد آن موجود از بین می رود نه این که می ماند اما فعالیت معیوب و ناقص داشته باشد , بلکه عدم احیای او یعنی مردن و از بین رفتن او یعنی چنانچه هر گاه روح در کالبد بی جان جاری نگردد , آن کالبد ذی روح نبوده و زنده نخواهد بود , بدیهی است عدم احیای آن نیز مساوق با از بین رفتن آن است . (3 )

از طرفی احیا از امور اضافیه است که محتاج متعلق است یعنی بدون تصور طرف و متعلق احیا , تصور احیا معقول نیست . پس تعلق احیا به هر امری ممکن است از آن جمله به دین و تفکر دینی . اما هر گاه متعلق آن , دین باشد نمی توان به ظاهر معنای احیا تمسک کرد چرا که متعلق احیا از این خصوصیت جدا نیست که هم می تواند بمیرد و هم زنده شود. هر گاه دین متعلق احیا قرار گیرد لازمه آن , تصور از بین رفتن دین است در حالی که دین از بین رفتنی نیست و مردن دین تصور معقول و مثبت ندارد. پس مراد از احیای دین زنده کردن آن پس از مردن و از بین رفتن آن نیست , بلکه منظور زدودن موانع و گرد و غباری است که بر چهره دین نشسته و مانند ابری , نورانیت آن را می گیرد و یا کم رنگ می کند , (4 ) پس می توان گفت : منظور از احیا یا بیداری به طور عموم , توجه کردن به جنبه هایی است که دچار غفلت یا فراموشی شده اند. برای مثال یک مکتب فکری (را در نظر بگیرید که ) در بعضی جنبه ها مورد توجه است , در حالی که جنبه های دیگر آن به طور کلی به دست فراموشی سپرده شده که در نتیجه آن , پوششی از غفلت و فراموشی آن مکتب را در برمی گیرد. شخصیت هایی که منجی جوامع انسانی هستند , جنبه های فراموش شده یک مکتب فکری را احیا کرده و شکلی جدید به آن می بخشند و به جامعه مرده خود , روح تازه ای اعطا می کنند . (5 ) از این روی « احیای دین در جایی مطرح است و در جامعه ای کاربرد دارد که اندیشمندان دینی و دینداران اندیشمند , در تلقی و برداشت خود از دین بر خطا باشند و از اساس راه را اشتباه بپیمایند . » (6 )

متصدیان احیاگری :

اصولا هر امری که متضمن تخصصی است , واگذاری آن به عنصر غیرمتخصص , نه تنها امری است غیرمعقول بلکه پیامدهای جبران ناپذیری را به دنبال دارد. نه تنها آن امر به سر منزل مقصود نمی رسد بلکه چنین گزینشی موجب انحراف و تباهی آن نیز می گردد. احیاگری نیز از این مقوله مستثنی نیست . « احیا وظیفه افرادی است که دین را به خوبی می شناسند و با مقتضیات زمان و مکان آگاهند و صلاحیت درک حقایق و هدایت و فرق بین آنها و ضلالت و گمراهی های زمانه را دارند و همچنین قدرت تشخیص واقعیت ها و بدعت های زمان را دارند و دیگر آن که بتوانند گردو غبار تحریف را بر چهره دین ببینند (تشخیص دهند.) نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید : « اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعن± الله » اگر در امت من بدعتها ظاهر شوند , بر عالم لازم است که علم خود را آشکار کند که اگر چنین نکرد , لعنت خدا بر او باد . » (7 )

آغاز احیاگری دینی :

از آنجا که احیا در طول اماته است لذا پس از هر اماته ای باید در انتظار احیا و در پی تحقق آن بود. « گذشته احیا گذشته بسیار غم انگیز و دردناکی است چرا که گمراهان از همان ابتدای بعثت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فعالیتهای وسیع و گسترده ای را شروع کردند و در اولین فرصت بعد از رحلت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ دین را جدا از سیاست قلمداد کردند. آنها اسلام را در حد پرستش و عبادت محدود کرده بودند. این روند همچنان دوام داشت تا اینکه در زمان بنی امیه و بنی عباس , روشهای دیگری را برگزیدند. ممنوع کردن نقل احادیث پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و احادیث مربوط به فضایل خاندان رسالت , اشاعه احادیث جعلی و ساختگی , توهین و گستاخی به حضرت علی ـ علیه السلام ـ اذیت و آزار ائمه , قتل عام مسلمانان ... ترویج عقاید یهود و نصارا و به فراموش سپردن سیرت نبوت از جمله عواملی بودند که حقایق دینی را محو و یا کمرنگ کردند. احیا از زمان رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ شروع شد و تا زمانهای مختلف ادامه داشت . (8 ) چرا که در چنین موقعیتهای غمباری , احیا دین و فرهنگ دینی امری لازم و واجب بود و این امر نه تنها از زمان پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ انجام گرفت بلکه ائمه ـ علیهم السلام ـ و پس از آنها علما و فقهای دینی نیز , امر احیای دین را در راس امور قرار می دادند.

در قرون اخیر , احیاگری دینی توسط افرادی از قبیل سید جمال الدین اسدآبادی , شهید آیت الله مدرس , و بالاخره حضرت امام خمینی به اوج خود رسید. « عماد بزی » از استرالیا , در مقاله « مبادی و اصول احیای دین بر مبنای اندیشه امام خمینی می نویسد : « عظیم ترین و موفق ترین احیاگر مسلمان , دوره معاصر بی شک امام خمینی است که با اعلان دوره ای جدید , سیر تاریخ را تغییر داد و با فرستادن نیروهای جدید به میدان انقلاب تغییرات عمیقی به وجود آورد که عمق آنها را نسلهای آینده بهتر درک خواهند کرد . (9 )

امام خمینی و شیوه احیای تفکر دینی :

چنانکه از سلوک و عملکرد امام خمینی مشهود است , شیوه ایشان در احیای اندیشه اسلامی , شیوه حضرت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ بوده است یعنی انعکاس همان شیوه رفتاری پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در صدر اسلام و نیز ادامه طریق و روش اهل بیت ـ علیهم السلام ـ.« امام خمینی برای ترویج و گسترش اندیشه اسلامی سیره محمد و آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را سرلوحه کار خود قرار دادند و در نتیجه به تعلیمات اسلامی بی تحرک , روح و جان تازه ای بخشید , امت اسلام بدون توجه به اختلاف میان گروهها و فرقه ها , اندیشه های امام خمینی را پذیرفتند و بدین ترتیب یکی از بارزترین و پرخروش ترین جنبش های اسلامی (انقلاب اسلامی ) در جهان به وجود آمد . » (10 )

مهم ترین ویژگی نهضت احیاگری امام خمینی در تشخیص موانع و تحریفات و انحرافات عارض بر دین و جامعه دینی و سپس ارایه راهکارهای جدی و اهتمام در اجرای آنها بود. چرا که احیای حقایق دینی متوقف بر شناخت دقیق موانع و آسیبهای موجود در راه احیای فرهنگ دین است که چنین امری با توجه به جامعیت حضرت ایشان , به شکل بایسته و شایسته ای به وقوع پیوست . اکنون به بعضی از این موانع اشاره می رود.

1 ـ عدم احساس استقلال ملت ها و خودباختگی آنها در برابر بیگانگان

سلطه فراگیر فرهنگ غرب و شرق بر جوامع اسلامی و باوراندن این که چنین جوامعی نمی توانند بدون اتکای بر فرهنگ غربی و شرقی به حیات خود ادامه دهند و از طرفی تاثیرپذیری برخی روشنفکران داخلی از این فرهنگ های بیگانه , این باور را در آنها به وجود آورد که بدون این قدرت های بیگانه , نمی توانند زنده باشند و یا حق حیات برای آنها ثابت نیست و این باعث جانشینی فرهنگ بیگانه به جای فرهنگ دینی و نقطه انحراف از احیاگری ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ گردید. امام خمینی در این زمینه می فرمایند : « یکی از مصیبت های بزرگی که برای ملت بار آوردند این که ملت را نسبت به خودشان هم بدبین کردند. به این معنا که ما اگر یک مریض پیدا کنیم در تهران , الان هم می گویند که اینجا نمی شود , بروید به انگلستان , بروید به پاریس , این مطلبی است که از دست آنها برای ما پیدا شده است یعنی ما خودمان را باختیم در مقابل آنها . » (11 ) و بر این مسئله گوشزد می فرمایند که : « آن باختگی هایی را که دولت سابق و دولت های سابق داشتند و چشم گو بودند... آنها دیگر نباید باشد . » (12 )

2 ـ ایجاد اختلاف در جوامع مسلمین توسط قدرت های بیگانه

« بعد از جنگ های صلیبی , غربی های برای جلوگیری از قدرت مجدد مسلمانان و گسترش اسلام در قلب اروپا , بهترین چاره را تقسیم امپراطوری اسلام به کشورهای متعدد دیدند استعمار نو نیز با همین روش ناسیونالیسم و ملی گرایی در بین کشورهای اسلامی , آنها را بدین تلقیات پوچ و واهی واداشته و باایجاد درگیری های قومی ـ نژادی , در بین مسلمین , آنها را از توجه به حرکت خزنده در غارت و تاراج سرزمین های اسلامی منحرف گردانید . » (13 ) حضرت امام خمینی با تشخیص این توطئه در جای جای پیام ها و سخنرانی های خود , نسبت به این امر هشدار داده است . به یک نمونه دقت کنید :

« آمریکا و شوروی برای تضعیف اسلام و دولت های اسلامی , مشغول فعالیت از قبیل تفرقه افکنی و ایجاد تشنجات داخلی به دست عمال مزدور یا فریب خورده و برافروختن جنگ بین کشورهای اسلامی و مستضعف جهان هستند . » (14 )

3 ـ تحجرگرایی و مقدس مآبی و عدم درک زمان و مکان

یکی از معضلات عمده در باب احیای دین و اندیشه اسلامی , وجود تحجرگرایان و مقدس نماهای وابسته است . امام خمینی در گوشزد کردن خطر این افراد برای دین و نظام این چنین می فرمایند : « امروز عده ای با ژست مقدس مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست . طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروج اسلام آمریکایی اند و دشمن رسول الله . » (15 )

4 ـ برداشت انحرافی از اخبار

یکی دیگر از موانع احیای تفکر دینی در نهضت امام خمینی وجود برخی روایات و یا استنباط ها و برداشت های نادرست از روایاتی است که در منابع اسلامی آمده است از جمله , روایاتی که پرچمداران قیام ها را طاغوت معرفی می کند و یا قیام های قبل از ظهور حجت را شکست خورده تلقی می نماید. در حالی که تمسک به چنین اخباری از جهاتی ممنوع است زیرا برخی از آنها جعلی بوده , برخی مربوط به موضوع و حادثه شخصی بوده و بعضی هم از روی تقیه صادر شده و قسمتی هم حاصل برداشت غلط از آنها بوده است . غیر از همه اینها تمسک به چنین روایاتی با ادله قطعی عقلی و نقلی سازگاری ندارد چرا که وجود آیات و روایات زیادی مثلا درباره امر به معروف و نهی از منکر , مبارزه و جهاد با دشمن , عدم پذیرش ظلم و... وارد شده است که با مفاد آن روایت در تعارض است . در هر حال این هم یکی از چالش های موجود , بوده است که حضرت امام خمینی در مقابل آن بارها موضع گیری کرده اند. ایشان در این خصوص می فرمایند :

« ممکن است فراوان , روایت را نشان بدهند که (به وسیله ) عمال ظلمه و آخوندهای درباری در تعریف و تمجید سلاطین جعل شده است . به طوری که ملاحظه می کنید با دو روایت ضعیف چه بساطی راه انداخته اند و آن را در مقابل قرآن قرار داده اند. قرآنی که جدیت دارد (که ) بر ضد سلاطین قیام کنید و موسی را به قیام علیه سلاطین وامی دارد . » (16 ) و در خصوص عدم لزوم تمهید و تحصیل مقدمات جهت ظهور حضرت حجت (عج ) که عقیده بعضی افراد غافل است , می فرمایند : « نظر بعضی عامی های منحرف آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود , فانا لله و انا الیه راجعون . (17 )

5 ـ تحریف بخشی از مفاهیم و آموزه های دینی

یکی از آسیب هایی که در انحراف جامعه اسلامی تاثیر بسزایی داشته است تحریف در آموزه های دینی است . مثلا توکل که در اسلام به آن سفارش شده و سازنده است , برخی آن را به معنای تبلیغ تنبلی و کسل بودن و تلاش نکردن تعبیر و یا تفسیر کرده اند و یا زهد را که به معنای دل نبستن به دنیا است , به معنای رها کردن کار و تلاش در امور زندگی , گرفته اند و یا انتظار فرج که به معنای آمادگی برای نبرد بزرگ است را , به انتظار نشستن و کاری نکردن و دست روی دست گذاشتن تلقی کرده اند و یا تقیه را که خود یک روش مبارزه برای حفظ دین و مذهب است به گونه ای معنا و تفسیر گردید که مانعی در راه مبارزه برای حفظ اسلام و مذهب بود. حضرت امام خمینی در این خصوص می فرمایند : « تقیه برای حفظ اسلام و مذهب بود که اگر تقیه نمی کردند مذهب را باقی نمی گذاشتند. تقیه مربوط به فروع است مثلا وضو را اینطور بگیر یا آن طور بگیر اما وقتی اصول اسلام و حیثیت اسلام در خطر است , جای تقیه و سکوت نیست . »

6 ـ استظهار ناقص از حکومت حقه اسلامی :

برخی عقیده دارند تشکیل حکومت اسلامی تنها وظیفه امام معصوم است . هر حکومتی جز حکومت معصوم ـ علیه السلام ـ ناحق است . یکی از طرفداران این نظریه می گوید : « شما آن مصداق حاکم اسلامی را نشان بدهید , اونی که معصوم از گناه باشد , اونی که از هوی و هوس و حب و ریاضت و شهوت و غضب و تمایلات نفسی به هیچ وجه در او اثر نکند , نشان دهید , او بیاید میدان جلو بیفتد , ملت می افتد به پایش . » (18 ) حضرت امام راحل در پاسخ به این نوع تفکر می فرمایند : « اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار آنها , بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است ... هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد. منکر ضرورت اجرای احکام شده , و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است . » (19 )

7 ـ جدایی دین از سیاست :

یکی دیگر از عوامل انحراف و سقوط قدرت مسلمین , تلقی جدا بودن دین از سیاست و ترویج آن است . لازم به ذکر است که ریشه چنین تفکری به اروپا و به پایان قرون وسطی برمی گردد. و پیدایش این تفکر در اروپا به منظور تقلیل و یا از بین بردن قدرت کلیسا و نیز فلسفه « اسکولاستیک » حاکم بر آن بود. بدیهی است وارد کردن چنین تفکری در فرهنگ اسلامی سزاوار نبوده و امری نابخردانه است چرا که اولا : اسلام مانند مسیحیت موجود در تبیین جهان و قبض و بسط علم , متحجرانه برخورد نکرده است . ثانیا : در ایدئولوژی و حکمت عملی هم , روش مسیحیت را که تنها به حوزه اخلاق پرداخته و از حوزه های گوناگون دیگر غفلت کرده بود , نپذیرفته است و علمای اسلام نیز مانند علمای مسیحیت نبوده اند. در هر حال جامعه مسیحیت برای کاستن مشکلات خود , سکولاریسم که همان دنیایی کردن دین و یا جدایی دین از سیاست است را دامن زدند و با انگیزه های سیاسی به بخش و نشر آن پرداختند . (20 ) متاسفانه جوامع مسلمین نیز از خطر این نوع تفکر در امان نماند و بعضی از علمای حکومت های مسلمین و نیز بعضی از روشنفکران وابسته به ترویج و اشاعه این تفکر نامیمون در جوامع دینی کردند و اثرات نامطلوب آن هم بر این جوامع و جامعه اسلامی ایران هویدا گردید و این خود , ضربه سنگینی بر پیکره قدرت سیاسی اسلام وارد کرد که حضرت امام خمینی به مبارزه با این تفکر برآمد و بارها و بارها بر عدم جدایی دین از سیاست و منحرف بودن کسانی که به این قضیه دامن می زنند , تصریح فرمودند.

8 ـ تجددخواهی روشنفکران متاثر از فرهنگ غرب و شرق

تاثیرپذیری شتابزده از فرهنگ بیگانه و باور این که سعادت ما در گرو پذیرش شش دانگ و دربست فرهنگ و عملکرد بیگانه است نشانه تاثیر هجوم افکار بیگانگان غربی و شرقی در کشورهای اسلامی بود که این عامل نیز یکی از مشکلات مهم در استقرار فرهنگ دینی و موجب اختلال عزت اسلامی بود.

آنچه گذشت پاره ای از موانع و مشکلات موجود در راه احیای دین و تفکر دینی بود.