انقلاب در متن گفتمان امام خمینی

انقلاب در متن گفتمان امام خمینی
محمد شیخانی
۱۷ بهمن ۱۳۹۳
سیاست, استقلال, انقلاب اسلامی ایران, دین, حکومت, عدالت,

مفهوم انقلاب از نگاه اندیشمندان مختلف سیاسی تاکنون مورد بحث و مداقه فراوان قرار گرفته است. گستره‌ی تعاریف مختلف در مورد انقلاب، بیانگر اهمیت این پدیده به‌عنوان یکی از مهم‌ترین رویدادهای سیاسی است و البته در مورد تعریف آن نیز اجماع واحدی وجود ندارد. برای مثال، در کتاب «انقلاب» هانا آرنت، که در چهارصد صفحه مورد نگارش قرار گرفته، تقریباً تعریف واحدی از انقلاب ارائه نشده است و هانا آرنت توضیح نمی‌دهد که انقلاب چیست.(1)

وقوع انقلاب اسلامی در ایران نیز دغدغه‌های تئوریک را برای اندیشمندان سیاسی بیشتر کرد، زیرا بسیاری از مولفه‌های این انقلاب با مطالعات و پیش‌بینی‌های آن‌ها سازگار نبود. در این میان، مراجعه به سیره و اندیشه‌ی امام خمینی (ره) به‌عنوان بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران، بسیاری از پیچیدگی‌های تئوریک در این زمینه را از بین می‌برد، زیرا با مراجعه به متن گفتمان امام خمینی (ره)، انقلاب به‌عنوان یک دال محوری در این گفتمان خودنمایی می‌کند.
براساس فرضیه‌ی این یادداشت، انقلاب و حکومت در اندیشه‌ی بنیانگذار انقلاب اسلامی، ارتباطی دوسویه دارند، به این معنا که سیر طبیعی حکومت جائر و غاصب باید با قیام مواجه شود. در واقع انقلاب و قیام مردمی، پایان طبیعی حکومت جائر برای دستیابی به حکومت مطلوب است. علاوه بر این، ارتباط دوسویه‌ی دین و سیاست نیز تغذیه‌کننده‌ی اصلی نظریه‌‌ی ‌انقلاب از دیدگاه امام خمینی (ره) است. به این معنا که مبنا و شالوده‌ی اصلی انقلاب از متون دینی استخراج می‌شود.

انقلاب یا اصلاح؟

تقابل گفتمانی دو واژه‌ی انقلاب و اصلاح از دیرباز در کانون مباحث سیاسی قرار داشته است. طی چند سده‌ی اخیر، مفهوم انقلاب دچار تغییرات اساسی شده است.(2)
انقلاب را به معنای یک تحول سیاسی پیچیده، طولانی و خشونت‌آمیز عنوان کرده‌اند که سازماندهی و بسیج سیاسی از مهم‌ترین ابعاد آن محسوب می‌شود. نارضایتی اجتماعی، پیدایش گروه‌های بسیج‌گر، ناتوانی قوای سرکوبگر دولتی و کوشش برای ایجاد و ساخت جدید قدرت، عناصر اصلی هر وضیعت انقلابی را تشکیل می‌دهند.(3)
در مقابل، اصلاح به اقداماتی گفته می‌شود که «برای تغییر و تعویض برخی از جنبه‌های حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی صورت می‌گیرد، بدون آنکه بنیاد جامعه را دگرگون کند.»(4)
بنابراین تقابل انقلاب و اصلاح را می‌توان از زاویه‌ای دیگر، تفاوت نگرش به روبنا و زیربنا عنوان کرد. به این معنا که اگر تغییر رویه‌ها و شیوه‌ها مدنظر باشد، می‌توان از آن با عنوان اصلاح یاد کرد و اگر تغییرات زیربنایی و اساسی مدنظر باشد، می‌توان عنوان کرد که انقلاب رخ داده است.

رویکرد امام خمینی (ره)

اما در این میان، رویکرد و گفتمان امام خمینی (ره) به کدام یک از این دو شباهت بیشتری داشته است؟ براساس نگرش نگارنده، مراجعه به متن و سیره‌ی زندگی امام راحل، بیانگر آن است که ایشان در درجه‌ی اول، اصلاح را مدنظر قرار داده بودند. از نظر امام خمینی اصل، هدایت و اصلاح است. لذا اگر هیئت حاکمه به چنین اصلاح و ارشادی مبادرت ورزید، هدف تحقق یافته است و تنها در صورت تخطی هیئت حاکمه از ارزش‌ها و مبانی اسلامی است که انقلاب جایز، بلکه واجب می‌گردد. نمونه‌هایی از این رویکرد امام راحل را می‌توان در برخورد ایشان با هیئت حاکمه‌ی پهلوی دوم مشاهده کرد. در رویدادهایی تاریخی مانند انقلاب سفید شاه، لایحه‌ی کاپیتولاسیون، نمونه‌هایی از رویکرد اصلاحی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قابل مشاهده است. بنابراین باید عنوان کرد که رویکرد اولیه‌ی ایشان رویکردی حداقلی بوده است.
 امام خمینی برای تحقق هدف مقدس، استفاده از ابزارهای شرافت‌مندانه را ضروری می‌دانست و با توجه به ماهیت الهی نهضت، از اتحاد تاکتیکی با گروه‌های چپ و مارکسیستی سر باز می‌زد و اعلام می‌کرد که ما حتی برای سرنگون کردن شاه با مارکسیست‌ها  همکاری نخواهیم کرد.

انقلاب و حکومت از نگاه امام خمینی

براساس فرضیه‌ی نخستین نگارنده، انقلاب و حکومت در اندیشه‌ی امام خمینی (ره)، ارتباطی دوسویه دارند، به این معنا که حکومت باید منطبق بر معیارها و ملاک‌های اسلامی شکل بگیرد، زیرا پیاده کردن مقاصد اسلام در جهان و خصوصاً برنامه‏های اقتصادی آن و مقابله با اقتصاد بیمار سرمایه‏داری غرب و اشتراکی شرق، بدون حاکمیت همه‌جانبه‌ی اسلام میسر نیست(5) و آنچه می‌تواند زمینه‌ساز حکومت اسلامی شود، انقلابی الهی و اسلامی است و البته این حکومت مطلوب به‌عنوان ثمره‌ی انقلاب از نگاه امام خمینی، صرفاً به‌عنوان یک ابزار و وسیله مطرح می‌شود:
«عهده‌دار شدن حکومت فی‌ حد ذاته، شان و مقامی نیست، بلکه وسیله‌ی انجام وظیفه‌ی اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه‌ی اسلام است... ائمه و فقهای عادل موظف‌اند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه‌ی اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند.» (6)
بنابراین باید عنوان کرد که انقلاب در مقابل اصلاح، از نگاه امام خمینی (ره)، حرکت از وضعیت و حکومت نامطلوب به سمت حکومت و وضعیت مطلوب است و البته همواره نگرشی ابزاری به این حکومت وجود دارد.

دین اسلام، مهم‌ترین منبع تغذیه‌ی انقلاب

انگاره‌ی دوم از منظر امام خمینی، پس از آنکه هدف انقلاب را معطوف به برپایی حکومت مطلوب می‌کنند، این است که مبانی و شالوده‌ی نظری انقلاب را باید از بطن دین استخراج کرد و دلیل این مسئله نیز این است که انقلاب پدیده‌ای اساساً سیاسی است و دین و سیاست از نگاه ایشان پیوندی جدایی‌ناپذیر دارند، هرچند که دستگاه‌های تبلیغاتی غرب در دوره‌ی جدید، شعار جدایی دین از سیاست را سر می‌دهند و البته ایشان ریشه‌ی تاریخی جدایی دین از سیاست را از دوران بنی‌امیه جست‌وجو می‌کنند و معتقدند که این فرضیه در دوره‌ی بنی‌عباس قوت گرفته است:
«طرح مسئله‌ی جدا بودن سیاست از روحانیت، چیز تازه‏ای نیست. این مسئله در زمان بنی‌امیه طرح شد و در زمان بنی‌عباس قوت گرفت.در این زمان‌های اخیر هم که دست‌های بیگانه در ممالک باز شد، آن‌ها هم به این مسئله دامن زدند؛ به‌طوری‌که مع‏الاسف بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باورشان آمده ‏است که مثلاً اگر یک ملایی در مسائل سیاسی وارد بشود، به او ضربه می‏خورد. این یکی از نقشه‏های بزرگ استعمار است که بعضی باور کردند.»(7)
تامین شالوده‌ی انقلاب از دین مبین اسلام نیز در نگاه و سیره‌ی‌ امام خمینی (ره) در دو بُعد کاملاً مجزا از یکدیگر قابل مشاهده است که نگارنده به آن انقلاب در حرکت و انقلاب در استقرار، عنوان می‌دهد.
منظور از انقلاب در حرکت، زمانی است که نطفه‌ی یک جنبش انقلابی در حال شکل گرفتن است. در این مرحله، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران معتقد هستند که در واقع هدف، وسیله را توجیه نمی‌کند؛ یعنی نباید با استفاده از هر ابزاری به دنبال به پیروزی رساندن انقلاب باشیم. امام خمینی برای تحقق هدف مقدس، استفاده از ابزارهای شرافت‌مندانه را ضروری می‌دانست و با توجه به ماهیت الهی نهضت، از اتحاد تاکتیکی با گروه‌های چپ و مارکسیستی سر باز می‌زد و اعلام می‌کرد که ما حتی برای سرنگون کردن شاه با مارکسیست‌ها همکاری نخواهیم کرد.
انقلاب در استقرار نیز به زمانی اشاره دارد که جنبش انقلابی به پیروزی رسیده است و به عبارت بهتر، انقلاب و نهادهای برآمده از آن نهادینه شده‌اند. این مرحله مهم‌ترین و حساس‌ترین مرحله است، زیرا اساساً هدف اولی انقلاب نیز تامین و برقراری حکومت الهی بوده و حال که انقلاب به پیروزی رسیده است نیز مبانی دینی و حاکم اسلامی باید در راس امور قرار بگیرند و اینجاست که دال محوری ولایت فقیه نمودار می‌شود:
«در تمام مسائل و امور مربوط به حکومت، همه‌ی آنچه که از اختیارات و وظایف پیامبر (ص) و امامان پس از او... محسوب می‌شود، در مورد فقهای عادل نیز معتبر است. فقیهان بر جمیع امور سلطانی ولایت دارند. بنابراین وظایف از جانب شرع مقدس به فقیهان داده می‌شود و استمرار آن‌ها منوط به وجود و حفظ شرایط است.»

اهداف انقلاب از نگاه امام خمینی (ره)

یکی از مهم‌ترین مباحثی که در ارتباط با هر انقلابی مطرح می‌شود، اهداف پسینی آن در مرحله‌ی استقرار نهادهای انقلاب است. این مسئله در مورد انقلاب اسلامی ایران نیز صادق است، زیرا امام راحل از ابتدای آغاز حرکت انقلاب، اهدافی را برای آن ترسیم کرده بودند. طرح مسئله‌ی اهداف انقلاب از سوی دیگر، متعلق به مرحله‌ی انقلاب در زمان استقرار است. از نگاه نگارنده، رویکرد امام به اهداف انقلاب و تحقق آن‌ها در واقع بیانگر دائمی شدن انقلاب است. به این معنا که تا زمانی که انقلاب خود را متعهد به تامین این اهداف کند، همواره پویایی خود را حفظ می‌کند. برخی از اهداف انقلاب از نگاه امام خمینی (ره) عبارت‌اند از:

- احیای قوانین و حاکمیت اسلام

در نگرش بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، دین اسلام مهم‌ترین و کامل‌ترین دین الهی است که برای سعادت و خوشبختی بشر، قوانین و مقرراتی در زمینه‌های مختلف فردی و اجتماعی انسان و منطبق بر نیازهای مادی و معنوی او وضع کرده است، از سوی دیگر، حکومت جور و طاغوت، زمینه‌ی اجرای این قوانین را از میان برده بود. بنابراین یکی از مهم‌ترین اهداف انقلاب از نگاه ایشان، احیای مجدد قوانین اسلامی و فاصله گرفتن از الگوی دوران طاغوت است.
امام خمینی (ره) در این زمینه می‌فرمایند: شما انقلاب اسلامی کردید که اسلام را ترویج کنید که اسلام و احکام اسلام را پیاده کنید.(8)
عباراتی مانند ترجیح کوخ‌نشینان بر کاخ‌نشینان، که امام خمینی (ره) همواره بر آن تاکید داشته‌اند، حاکی از جایگاه کلیدی مقوله‌ی عدالت از نگاه ایشان است. امام (ره) اساساً در تعبیری هدف اسلام و انقلاب را برقراری قسط و عدل معرفی می‌کند و یکی از اهداف بعثت انبیا را نیز همین عدالت گستری عنوان می‌کنند.

- تحقق استقلال

یکی از مهم‌ترین ایراداتی که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به شرایط ماقبل انقلاب اسلامی در ایران وارد می‌دانستند، عدم استقلال بود. به این معنا که مستشاران و ایادی بیگانه، نقش بارزی در تصمیم‌گیری‌های داخلی ایفا می‌کردند و در این شرایط، رشد و استقلال و آزادی از نگاه ایشان خواب و خیالی بیش نیست و هر کس در هر مقامی و به هر صورتی اجازه‌ی دخالت اجانب را در وطن فراهم کند، خائن به اسلام و کشور است.(9)

- تحقق عدالت

کلیدواژگانی مانند ترجیح کوخ‌نشینان بر کاخ‌نشینان، که امام خمینی (ره) همواره بر آن تاکید داشته‌اند، حاکی از جایگاه کلیدی مقوله‌ی عدالت و گسترش آن در جامعه از نگاه ایشان است. ایشان اساساً در تعبیری هدف اسلام و انقلاب را برقراری قسط و عدل معرفی می‌کنند و یکی از اهداف بعثت انبیا را نیز همین عدالت‌گستری می‌دانند: «اصل تمام احکام اسلام را می‌گویند برای این است که یک عدالت اجتماعی پیدا بشود، طبقات از بین برود و اصلاً اسلام دیگر چیزی ندارد.»(10)

- صدور انقلاب

یکی دیگر از مهم‌ترین اهداف انقلاب از نگاه امام خمینی (ره) این است که نباید محدود و منحصر به مرزهای داخلی یک کشور باقی بماند، بلکه باید زمینه‌ی گسترش آن را به سایر ممالک نیز فراهم کرد: «ما باید در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنیم و تفکر اینکه ما انقلابمان را صادر نمی‌کنیم کنار بگذاریم، زیرا اسلام بین کشورهای مسلمان فرقی قائل نیست و پشتیبان تمام مستضعفین جهان است.»(11)

نتیجه‌گیری

نگارنده در این یادداشت تلاش کرد تا با پرهیز از سنت تعریف‌گرایی ارسطویی، انقلاب، مبانی و اهداف آن را از دیدگاه امام خمینی (ره) ترسیم کند. براساس فرضیه‌ی اصلی نگارنده، انقلاب دالی محوری در گفتمان امام خمینی (ره) است. مبانی تئوریک انقلاب در اندیشه‌ی ایشان از متن و بطن دین اسلام تغذیه می‌شود و دلیل اصلی آن نیز این است که اساساً اسلام دینی سیاسی است و در نگرش اسلامی تفکیک میان دین و سیاست مردود است. از سوی دیگر، امام خمینی (ره) انقلاب را به‌عنوان وضعیتی مطرح می‌کند که براساس آن، حرکت از وضعیت نامطلوب به مطلوب و به عبارت دیگر، از حکومت غاصب و جائر به حکومت اسلامی فراهم شود. از سوی دیگر، باید برای انقلاب اهدافی ترسیم شود و در واقع پیگیری این اهداف بعد از پیروزی انقلاب، زمینه‌ی انقلاب دائمی و پایداری اصول اسلامی را فراهم می‌کند.