آیا ارتحال امام خمینی(ره) به ظهور جنگ قدرت در ایران منجر شد؟

آیا ارتحال امام خمینی(ره) به ظهور جنگ قدرت در ایران منجر شد؟
محمدجواد اخوان
۱۷ بهمن ۱۳۹۳
سیاست, رحلت امام خمینی,

ارتحال امام خمینی(ره) امیدی را در دل مخالفان جمهوری اسلامی پدید آورد، در این راستا برجسته‌ترین خط تبلیغی، مساله‌ی خلاء در رهبری نظام و ظهور جنگ قدرت بود که در نتیجه‌ی آن زمینه‌های لازم برای از هم گسیختگی نظام اداری و اجرایی کشور خود به خود فراهم می‌شد...
14 خرداد 1368 یادآور یکی از غم بارترین روزهای تاریخ انقلاب اسلامی است. روزی که انقلاب، هادی و پدر معنوی خویش را از دست داد و جهان اسلام در غم هجران پیر جماران به اندوه نشست. در این میان آن چه که اتفاق افتاد و موجب کاهش تالمات شیفتگان انقلاب اسلامی در سرتاسر جهان گشت، اقدام به موقع و مدبرانه‌ی مجلس خبرگان رهبری در تعیین جانشینی برای امام راحل بود که الحق و الانصاف نه تنها خلاء وجودی آن عزیز سفرکرده را تکمیل نمود، بلکه نهضت انقلاب را به سوی تعالی هرچه بیش‌تر رهنمون ساخت.
ارتحال امام امت افزون بر آن که دوستان را در غم عمیقی فرو برد، کور سوی امیدی را در دل دشمنان پدید آورد. در مقطع پس از ارتحال حضرت امام(ره) دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی، جبهه‌ی وسیعی از تبلیغات روانی را در برابر نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران گشودند تا شاید با استفاده از این ترفند موثر، ملت و مسوولین را نسبت به آینده‌ی نظام دچار یاس نمایند و با ترسیم افقی تاریک و مبهم از آینده‌ی این انقلاب، آنان را نسبت به پیمودن ادامه‌ی این راه سخت و پرفراز و نشیب به تردید افکنند.
دامن زدن به شایعه‌ی جنگ قدرت میان مسوولین نظام، از پای درآمدن نظام جمهوری اسلامی در مقابل تحریم‌های اقتصادی آمریکا و متحدینش، انزوای سیاسی و تنها ماندن ایران در مواضع اصولی‌اش هم‌چون مساله‌ی فلسطین و سرانجام زانو زدن در برابر اراده‌ی قاهر آمریکا و ... بخشی از تبلیغات یاس آوری بود که روحیه‌ی ملت شریف ایران را در آن شرایط بحرانی، هدف قرار داده بود.
برجسته‌ترین خط تبلیغی که پس از ارتحال امام خمینی(ره) از سوی رسانه‌های غربی دنبال می‌شد، مساله‌ی ظهور خلاء در رهبری نظام و ظهور جنگ قدرت پس از امام خمینی(ره) بود که در نتیجه‌ی آن زمینه‌های لازم برای از هم گسیختگی نظام اداری و اجرایی کشور خود به خود فراهم می‌شد.
رادیو دولتی آمریکا در اولین واکنش خود به خبر ارتحال امام خمینی(ره) گفت: «هم‌زمان با تشکیل مجلس خبرگان برای تعیین جانشینی آیت‌الله خمینی(ره) وصیت نامه‌ی سیاسی وی برای رهبری ارشد جمهوری اسلامی ایران خوانده شد ولی بیش‌تر تحلیل‌گران غربی می‌گویند وصیت نامه‌ی سیاسی آیت‌الله خمینی(ره) احتمالاً مساله‌ی جانشینی او را حل نخواهد کرد ... این تحلیل گران پیش بینی می‌کنند که ایران اکنون در مساله‌ی رهبری در یک دوران نامشخصی به سر خواهد برد.»[1]
تحلیل‌گران این رادیو پیش از این چنین پیش بینی نموده بودند که «مرگ آیت‌الله خمینی(ره) به طور قطع به بی‌ثباتی عظیمی در ایران منجر خواهد شد و برخی پیش‌بینی می‌کنند که این وضع، احتمالاً شعله‌ی یک جنگ داخلی را در ایران خواهد افروخت.»[2]
رادیو دولتی انگلیس، (بی.بی.سی) نیز در این باره گفت: «خلائی را که درگذشت آیت‌الله خمینی(ره) در سطح رهبری ایران به وجود آورد، مشکل می‌توان جبران کرد.»[3]
اما آن‌چه که به عنوان جنگ قدرت از سوی رسانه‌های غربی دامن زده می‌شد، با توجه به ماهیت مردمی و اسلامی نظام مقدس جمهوری اسلامی و پای بندی جناح‌های سیاسی به مبانی دینی و اصول انقلاب اسلامی و نیز وفاداری آن‌ها به یادگار امام راحل یعنی اصل ولایت فقیه، اصولاً امکان وقوع نمی‌یافت و به رغم تلاش وسیع دشمن برای فتنه انگیزی و برافروختن آتش درگیری‌های داخلی، خوشبختانه انقلاب اسلامی آن مقطع حساس را به سلامت و با کم‌ترین هزینه، پشت سر نهاد.
اما آن‌چه که به عنوان جنگ قدرت از سوی رسانه‌های غربی دامن زده می‌شد، با توجه به ماهیت مردمی و اسلامی نظام مقدس جمهوری اسلامی و پای بندی جناح‌های سیاسی به مبانی دینی و اصول انقلاب اسلامی و نیز وفاداری آن‌ها به یادگار امام راحل یعنی اصل ولایت فقیه، اصولاً امکان وقوع نمی‌یافت .
باید گفت اساساً در جریان این چالش مهم، نقش شخص رهبری معظم انقلاب به عنوان تنها محوری که با اتکا به جایگاه معنوی‌اش می‌تواند در حفظ و ایجاد وحدت و انسجام ملی و در نتیجه برقراری ثبات سیاسی، بیش از دیگران موثر باشد، بسیار حایز اهمیت بود. معظم له با اقتدا به پیر و مراد خود، امام خمینی(ره)، تلاش وافری را در ایجاد الفت و هم‌دلی بین جریان‌های سیاسی درون نظام در طول دوران رهبری به ویژه در روزها و ماه‌های بحرانی پس از ارتحال امام به عمل آوردند. مطالعه‌ی مواضع و اظهارنظرهای رهبر معظم انقلاب، گویای این واقعیت است که پس از امید بخشی به مردم، اصل استراتژیک وحدت و تقویت هم‌گرایی از محوری‌ترین اصول مورد تاکید معظم له در پیام‌ها و سخنرانی‌ها بوده است. تاکیدات رهبر انقلاب در مورد لزوم حفظ انسجام و هم‌گرایی محدود به قشر خاصی نبوده و نیست و گستره‌ی شمول آن توده‌ی مردم، مسوولین نظام و فعالان سیاسی و قوای امنیتی - نظامی را در بر می‌گیرد.
مقام معظم رهبری با اشاره به این نوع تحرکات خباثت آلود دشمنان انقلاب اسلامی در روزهای حزن و اندوه این ملت بزرگ، فرمودند: «در روز اول فقدان امام، پیش‌بینی کردند که همه چیز تمام شد ... دشمنان ما امید داشتند که شاید از گوشه و کنار قضایا و یا اظهارنظرها و موضع گیری‌های داخلی چیزی را احساس کنند تا بتوانند بر اساس آن بگویند انقلاب راه جهت‌گیری‌اش را عوض کرده است، به حمدالله از امیدی که بسته بودند، مایوس شدند و در این روزها اخبار، خبرگزاری‌ها و اظهارنظرهای مقام‌های سیاسی قدرت‌های استکباری کاملاً منعکس کننده‌ی این یاس است.»[4]
در جریان بیماری امام راحل در سال 1368 این تحلیل که در داخل کشور تفرقه و جنگ قدرت حکم‌فرماست، مبنای اصلی بسیاری از موضع‌گیری‌ها و واکنش‌های دولت‌ها و محافل سیاسی جهان قرار گرفت. البته در این مقطع سابقه‌ای از اختلافات جناح‌ها نیز پیش روی آن‌ها قرار داشت. آنان با توجه به تشدید اختلافات بین دو جناح اصلی کشور، به ویژه در مقطع پایانی عمر شریف حضرت امام خمینی(ره) به این باور رسیده بودند که این دو جناح به رغم داشتن مشترکات بسیار، اما قادر به حل اختلافات خود نیستند و این فقط، نقش پدرانه‌ی امام خمینی(ره) و شخصیت کاریزماتیک ایشان بود که توانست مانع بروز اختلافات فرسایش‌گر بین آن‌ها شود و چون این رابطه بین فرد منتخب خبرگان و هیچ‌یک از جناح‌ها و شخصیت‌های دیگر وجود ندارد، بنابراین این گروه‌ها حتی اگر برای مدتی کوتاه به وحدت و همبستگی برسند، اما به مرور زمان، دچار گسست و تشدید درگیری‌های داخلی خواهند شد.
هدف از القای این گونه تحلیل‌ها در این مرحله، بی ثبات سازی از راه بزرگ نمایی بیش از حد اختلافات و تبدیل آن به جنگ قدرت میان جناح‌های سیاسی بود و هم این‌که چنین وانمود سازند که انقلاب اسلامی، متکی به شخص امام خمینی(ره) بوده و بدین لحاظ خلا قدرت ناشی از آن، سرانجام انقلاب ایران را به کام مرگ خواهد فرستاد. مقام معظم رهبری در یکی از سخنان خود با اشاره به این نکته می‌فرمایند:
«این‌ها به روزهایی امید بسته بودند که خلا وجود امام در جمهوری اسلامی آشکار شود! به شروع اختلافات میان مسوولین و آن چیزی که آن‌ها آن را جنگ قدرت می‌نامند امید بسته بودند. دل‌خوش بودند که جمهوری اسلامی دچار آشفتگی سیاسی شدیدی می‌شود و مسوولین حتی اگر مساله‌ی رهبری را هم حل کرده باشند نتوانند اوضاع کشور را جمع و جور کنند و کار را ادامه دهند. اولین نقطه‌ی امید آن‌ها، ایجاد درگیری و اختلاف‌ است. آن‌ها فکر می‌کردند پس از ارتحال امام جنگ قدرت به وجود خواهد آمد حتی در روزهای اول خیلی ناشیانه پیش بینی می‌کردند که برخوردهای نظامی خواهد شد و حوادث خونین پدید خواهد آمد. در آن لحظات اول دنیا این گونه تلقی می‌کرد و غربی‌ها هم در گذشته بارها این پیش بینی غلط را کرده بودند، ولی بعد که دیدند این پیش بینی از واقعیت خیلی دور است، گفتند کشمکش بر سر قدرت پیش خواهد آمد و تا مدت‌ها مساله‌ی رهبری نظام به جایی نخواهد رسید. هنگامی که این پیش گویی‌ها هم به نتیجه‌ای نرسید، مرتب تکرار می‌کردند که انتخاب مجلس خبرگان یک کار سطحی و یک پدیده‌ی زودگذر است و به صورت بالقوه جنگ قدرت در پشت پرده وجود دارد و باید منتظر باشیم تا چند روز آینده این کشمکش و درگیری خودش را نشان دهد. من با مطالعه‌ی خبرها، اظهارها، گزارش‌ها و تحلیل‌های سیاسی به این نتیجه می‌رسم که این‌ها نمی‌خواهند به این زودی از مساله‌ی ایجاد اختلاف و کشمکش میان مسوولین جمهوری اسلامی و گروه‌های مردمی و گرایش‌های سیاسی ناامید شوند و سعی می‌کنند به هر قیمتی حتی با القائات این مساله را برای خود تامین کنند.»[5]
جدای از نقش تاثیرگذار رهنمودهای معظم له در ایجاد فضای دوستی و تفاهم، اقدام‌های عملی ایشان نیز می‌تواند، الگوی رفتاری بسیار مناسبی برای سایر کنش‌گران سیاسی در مواجهه با اموری باشد که می‌توانند به نحوی هم‌دلی و هم‌گرایی را تضعیف سازند.
در امر بازنگری قانون اساسی که به دستور صریح امام راحل صورت پذیرفته و تا دو ماه پس از رحلت امام کار اصلاح و تتمیم آن در شورای بازنگری قانون اساسی در جریان بود؛ این شورا غیر از اختیارات مطرح شده در اصل یک‌صد و دهم قانون اساسی، مساله‌ی «حق انحلال مجلس برای مقام رهبری» را به عنوان دوازدهمین اختیار رهبری در دستور کار خود قرار داد که این امر موجب ظهور برخی درگیری‌ها و برانگیخته شدن حساسیت‌هایی در میان فعالان سیاسی، به ویژه جمع کثیری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی گردید. در پی آن، مقام معظم رهبری با ارسال نامه‌ای به ریاست شورای بازنگری قانون اساسی، خواستار صرف نظر از این مساله شد تا مبادا طرح آن سبب ایجاد التهاب در فضای سیاسی کشور گردد.[6]
بررسی تمامی سخنرانی‌ها و بیانات معظم له در آن مقطع، تا ماه‌ها بعد از ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، نشان می‌دهد که یکی از مهم‌ترین محورهای تبیینی مد نظر رهبر معظم انقلاب که بدون استثنا در تمامی سخنرانی‌های خود بر آن اصرار می‌ورزیدند، مساله‌ی امید بخشی به مردم بود.
از سوی دیگر نکته‌ی قابل توجه این است که بها دادن به تمامی گروه‌ها و احزاب درون نظام و پرهیز از یک‌جانبه گرایی و اعمال نقش پدرانه و بی‌طرفانه نسبت به آن‌ها، خط مشی ثابتی بود که به نحو تحسین برانگیزی تا به امروز تعقیب شد، حقیقتی که هیچ انسان منصفی، حاضر به کتمان آن نیست.
ایشان در روز نخست زعامت خود، با فریادی رسا به همه‌ی علاقه‌مندان به انقلاب اسلامی از هر جناحی اطمینان دادند: «آن روزگاری که افراد به خاطر برخی از ملاحظات فکری و سلیقه‌ای و عاطفی نیروهای خودشان را استخدام می‌کردند، گذشته است. امروز روزی است که همه بایستی از سلایق و انگیزه‌های شخصی عبور کنند و هر چه را هم که در گذشته بوده پشت سرشان بریزند و از آن عبور کنند و ان شاءالله زمینه‌ی یک همکاری عمومی را فراهم سازند.»
و در عمل نیز نشان دادند که جز به مصالح نظام و تعالی اسلام به چیز دیگری نمی‌اندیشند. رجوع سلیقه‌های گوناگون به مقام معظم رهبری به عنوان حکمی عادل، در اوج درگیری‌های سیاسی، خود به تنهایی گویای این واقعیت شیرین است. در هنگامه‌ی تشدید درگیری‌های سیاسی، این رهبری بود که با سر انگشتان تدبیر خود گره‌های کور و فرو بسته را یکی پس از دیگری می‌گشود و در بسیاری از این موارد آن که راضی از محکمه بر می‌گشت، غالباً جناح و جریانی بود که بین خود و دیدگاه‌های فکری و سیاسی رهبری، فاصله‌های فراوانی می‌دید.
بررسی تمامی سخنرانی‌ها و بیانات معظم له در آن مقطع، تا ماه‌ها بعد از ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، نشان می‌دهد که یکی از مهم‌ترین محورهای تبیینی مد نظر رهبر معظم انقلاب که بدون استثنا در تمامی سخنرانی‌های خود بر آن اصرار می‌ورزیدند، مساله‌ی امید بخشی به مردم بود. امید به آینده‌ای روشن و آکنده از نشاط و پویایی و سر زندگی برای ملت صبور؛ امید به نظامی مقتدر، عزّتمند و سربلند در میان ملل جهان و امید به تحقق قطعی وعده‌های خداوند در پیروزی ملت مقاوم و نستوه ایران.
مقام معظم رهبری در یکی از سخنان امید بخش خود در آن ایّام، آینده‌ی این ملت را چنین ترسیم می‌کند: «آینده خیلی روشن و امید بخش است، گویی به سمت چشمه‌ای زلال در حرکت هستیم، طبیعی است که در بین راه با مشکلات و سختی‌هایی مواجه خواهیم بود، در چنین شرایطی که خداوند رهبر و مراد و مرشدمان را نیز از ما جدا کرده است، اگر برگردیم و یا تعلّل و توقّف کنیم، به او خیانت کرده‌ایم. باید راه را ادامه دهیم و شک نکنیم که نتیجه‌ی سعی و تلاش ما رسیدن به آن سرچشمه‌ی شفاف و زلال است، یعنی حاکمیت مطلق اسلام و دین خدا به صورت کامل و پیروزی همه جانبه‌ی اسلام بر دشمنان ... با دل‌های محکم و اراده‌های قوی به شهرهای خودتان برگردید و روحیه‌ی کار، تلاش، وحدت، صفا، صمیمیت و حضور در صحنه و آمادگی برای خدمت و کمک به اسلام و انقلاب را در خودتان حفظ کنید.»[7]
به این ترتیب جانشین و فرزند خلف حضرت روح الله به معنای واقعه‌ای کلمه نه تنها انقلاب و نظام اسلامی را در آن مقطع از گردنه‌ای خطرناک به سلامت عبور داد، بلکه ثابت نمود، یگانه فردی است که صلاحیت تکیه زدن بر چنین جایگاه حساسی را دارد. مساله‌ای که روز به روز بر صحت مدعای آن افزوده می‌گردد، چندان که بر دوست و دشمن ثابت شده است.