بررسی اقتدار ملی در اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی/ قسمت سوم

بررسی اقتدار ملی در اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی/ قسمت سوم
امیر سیاهپوش
۱۸ بهمن ۱۳۹۳
سیاست, قوای مسلح, وحدت, اقتدارملی,

در اندیشه‌ی سیاسی امام، مسئله‌ی وحدت جایگاه بسیار مهم و محوری دارد و در هر موضوعی نقش محوری پیدا می‌‌کند. در افزایش اقتدار ملی نیز اتحاد و انسجام بین اقشار مختلف مردم، بین حکومت و مردم و بین نهادهای دولتی و مسئولین سیاسی یک امر بسیار اساسی است.

در قسمت اول این مقاله، مفهوم اقتدار مورد بررسی قرار گرفت و در قسمت دومبه مهم‌ترین عوامل اقتدارزای ملی پرداخته شد. در ادامه، نقش اتحاد و انسجام ملی و نیروی مسلح قوی و مجهز و نقش رهبری در تولید اقتدار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

در اندیشه‌ی سیاسی امام، مسئله‌ی وحدت جایگاه بسیار مهم و محوری دارد و در هر موضوعی نقش محوری پیدا می‌کند. در افزایش اقتدار ملی نیز اتحاد و انسجام بین اقشار مختلف مردم، بین حکومت و مردم و بین نهادهای دولتی و مسئولین سیاسی یک امر بسیار اساسی است.
از نظر ایشان، دشمن اصلی این اتحاد، فساد اخلاقی و خودخواهی است که منجر به تفرقه و تشتت و در نهایت ذلت ملی می‌شود: «آن‏ روز آسیب به ما می‌‏رسد که از باطن بگندیم؛ افراد باطنشان بگندد و این گند هم سرایت کند و یک دسته‌‏ای را از بین ببرد و متعفن کند. آن دسته، دسته‌‌ی دیگر را آن دسته، دسته‌‌ی دیگر را. آن‌‌وقت است که کودتا می‌‏شود و از بین می‌‏روید، آن وقت است که ممالک بزرگ به شما طمع می‌‏کنند و با دست خودتان شما را از بین می‏‌برند. غالب آن جاهایی که این دولت‌‌های بزرگ و این قدرت‌‌های فاسد غلبه کرده‏‌اند بر مردم، با دست خود مردم به مردم غلبه کرده‌‏اند. کم اتفاق می‌‏افتد که یک دولتی بیاید، بریزد و خودش بخواهد کاری را انجام بدهد. همیشه نشسته‌‏اند آنجا توطئه می‌‏کنند، آدم‌‏تراشی می‌‏کنند در خود ملت. اگر توانستند از خود ملت یک بساطی درست می‏کنند و ملت را از بین می‌‏برند، کشورها را از بین می‌‏برند.»[1] «بالاخره، اساس یک کشوری با اتحاد مردمش [محکم‏] می‌‏شود. استقلال یک کشوری اگر بخواهد حفظ بشود، باید مردم احساس کنند که ما استقلال می‌‏خواهیم. آزادی یک کشوری باید مردم احساس کنند که ما آزادی می‏‌خواهیم، تنفر [داشته باشند] از اینکه ما در تحت رهبری و ‌ـ‌نمی‌‏دانم‌ـ‌ در تحت ذلت کشورهای دیگر باشیم برای شکم‌‌مان... همه‌‌ی طمع‌‌ها [برای‏] این است که توجه کنند، این را با او دعوا بدهند؛ این قاضی را با آن قاضی، این حاکم را با آن حاکم، آن استاندار را با آن استاندار، مردم را با آن‌‌ها، امام جمعه‌‏ها را با مردم، مردم را با امام جمعه‏‌ها، از این حرف‌‌ها. اگر این مسائل پیش بیاید، بترسید که به زودی ‌ـ‌خدای نخواسته‌ـ‌ عنایات خدا از ما سلب بشود و ما برگردیم به همان حال فضاحتی که آن وقت بود، به حالی که جوان‌‌های ما را می‌‏بردند تا به‌کلی تباه کنند، می‏‌بردند تا تمام حیثیت انسانی را از آن‌‌ها بگیرند.»[2]
در اندیشه‌ی سیاسی امام، مسئله‌ی وحدت جایگاه بسیار مهم و محوری دارد و در هر موضوعی نقش محوری پیدا می‌کند. در افزایش اقتدار ملی نیز اتحاد و انسجام بین اقشار مختلف مردم، بین حکومت و مردم و بین نهادهای دولتی و مسئولین سیاسی یک امر بسیار اساسی است.
به همین دلیل از نظر ایشان باید «اولاً الهی بشویم، در راه خدا خدمت بکنیم، خودمان را فرمانبر از خدا بدانیم و خودمان را از او و به سوی او بدانیم و دنبال همین معنا، آن‌وقت آن مسئله‌ی دوم، که وحدت و انسجام است، حاصل می‌‏شود؛ برای اینکه تفرقه از شیطان است و وحدت کلمه و اتحاد از رحمان است. وقتی که شما الهی شدید، رحمانی شدید، توجه به خدا داشتید، دنبال او دیگر تفرقه حاصل نمی‏شود، اختلاف حاصل نمی‏‌شود.»[3]
«همه‌ی فکر این معنا باشید، دنبال این باشید که دائماً درصدد این باشید که اخوت خودتان‏ را حفظ کنید. بین خودتان اخوت ایجاد کنید، روحانیون در فکر این باشند که همه با هم اخوت داشته باشند و ملت را داشته باشند و حفظ کنند. ملت هم باید فکر این معنا باشند که همه با هم با روحانیون و غیر آن، همه با هم باشند. مادامی‌که این وضع از برای شما باشد، شما پیروزید. اگر یک روزی، خدای نخواسته، این رمز پیروزی را از شما گرفتند، دیگر برای شما چیزی باقی نمی‏‌ماند. محتاج به اینکه خیلی قدرت اعمال بشود ندارد، یک کودتای کوچکی از یک منافقی، از یک چیزی، کار را تمام می‌‏کند.»[4]

نیروی مسلح قوی و مجهز

امام، همزمان با تاکید بر عواملی چون استقلال ملی، اتحاد همه‌جانبه و اتکا به مردم از نقش نیروهای مسلح غافل نمی‌شوند. ایشان نقش ارتش و نیروهای نظامی را در اقتدار نظامی مهم می‌دانند؛ به همین دلیل بر تقویت نیروهای مسلح تاکید مکرر دارند و هشدار می‌دهند که توجه به عوامل دیگر نباید موجب غفلت از این موضوع بشود:
 
«من به‌عنوان فرمانده‌ی کل قوا، به مسئولین و تصمیم‌گیرندگان نیز دستور می‌‏دهم که در هیچ شرایطی از تقویت نیروهای مسلح و بالا بردن آموزش‌های عقیدتی و نظامی و توسعه‌ی تخصص‌های لازم و خصوصاً حرکت به طرف خودکفایی نظامی غفلت نکنند و این کشور را برای دفاع از ارزش‌های اسلام ناب و محرومین و مستضعفین جهان در آمادگی کامل نگه دارند و مبادا توجه به برنامه‌‏های دیگر موجب غفلت از این امر حیاتی گردد که مطمئناً غفلت از تقویت بنیه‌ی دفاعی کشور، طمع تهاجم و تجاوز بیگانگان و نهایتاً تحمیل جنگ‌ها و توطئه‌‏ها را به دنبال می‏آورد.»[5]
 
اما همزمان و مثل سایر موارد، منشا اصلی اقتدار در نیروهای مسلح را ایمان و اعتقاد می‌دانند: «ارتش و سایر نیروهای مسلح در دوران بازسازی باید به اصل بازسازی معنوی و اعتقادی نیز توجه کافی داشته باشند، چرا که همه در میدان نبرد و کارزار آموخته و تجربه کرده‌‏اند که معنویت و ایمان چقدر در پیروزی‌ها و موفقیت‌ها و بالا بردن توان و استقامت نیروها موثر است.[6]
 در اندیشه‌ی سیاسی امام، راس نظام و رهبری حکومت نقشی بسیار مهم و اساسی در اقتدار ملی دارد. در اندیشه‌ی ایشان، اساساً بهره‌گیری از منابع و امکانات موجود منوط به توانمندی رهبران نظام است. بر همین اساس، عامل اصلی عدم ثبات و وابستگی و در نهایت ضعف اقتدار ملی ایران در زمان پهلوی را در راس حکومت می‌دیدند.

نقش رهبری و حکومت در اقتدار

در اندیشه‌ی سیاسی امام، راس نظام و رهبری حکومت نقشی بسیار مهم و اساسی در اقتدار ملی دارد. در اندیشه‌ی ایشان، اساساً بهره‌گیری از منابع و امکانات موجود منوط به توانمندی رهبران نظام است. بر همین اساس، عامل اصلی عدم ثبات و وابستگی و در نهایت ضعف اقتدار ملی ایران در زمان پهلوی را در راس حکومت می‌دیدند: «نمی‌‏توانید شما بگویید که ایران باید قدرتمند باشد و قدرتمند است و اگر شاه برود، قدرت از بین می‌‏رود. ما می‌‏خواهیم که این کسی که این ضعف را از برای ایران آورده، قدرت را به هدر داده است، این برود.»[7]

«من یک وقتی که در یک عکسی که در سال‌های سابق دیدم که محمدرضا پهلوی مقابل یکی از روسای جمهور آمریکا ایستاده بود که الآن اسم او را یادم نیست {لیندون جانسون} من دیدم مثل یک عبد ضعیف ایستاده است در مقابل یک قدرتمند؛ عینک برداشته است این‌طور و اصلش به او نگاه نمی‌‏کند، نگاهش را به آن طرف انداخته است و این هم مثل یک بچه مکتبی مقابل معلم ایستاده است و من این قدر ناراحت شدم که وضع ما به اینجا رسیده است که یک کسی که دارد به ما حکومت می‏کند، سلطنت می‏کند، در مقابل... یک اجنبی که احتیاج دارد به این کشور احتیاج دارد، به سرمایه‌‏های این کشور، این‌طور بایستد.[8]