ویژگی های حکومت مطلوب از منظر امام خمینی(س)

ویژگی های حکومت مطلوب از منظر امام خمینی(س)
محمدحسین جمشیدی
۲۲ بهمن ۱۳۹۳
سیاست, حکومت اسلامی, حکومت, فلسفه سیاسی,

نهاد حکومت آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام حکومت وجود دارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست و احکام شرعی قوانینی است که یکی از شئون حکومت است….(1)

امام خمینی(س)

مقدمه اول

ییکی از بنیانی ترین پرسشهایی که در فلسفه سیاسی از آغاز پیدایش تا کنون مطرح شده است و هر یک از فلسفه و اندیشمندان بزرگ سعی کرده اند به نوی از انحاء به پاسخگویی آن بپردازند این پرسش است که (حکومت مطلوب) برای اداره و رهبری جوامع انسانی چه نوع حکومتی است. در این میان برخی از اندیشمندان به بررسی نوع و محتوای حکومت پرداخته اند; برای نمونه افلاطون در کتاب (جمهور)(2), حکومت مطلوب خود را (حکومت حکمت) یا (حکومت فلاسفه) می داند و بر این اعتقاد است که:

… مفاسدی که شهرها را تباه می کند, بلکه بعقیده من بطور کلی مفاسد نوع بشر, هرگز نقصان نخواهد یافت مگر آنکه در شهرها فلاسفه پادشاه شوند یا آنان که هم اکنون عنوان پادشاهی و سلطنت دارند بدرستی و جداً در سلک فلاسفه درآیند و نیروی سیاسی با حکمت تواماً در فرد واحد جمع شود….(3)

و این موضوع را در نامه هفتم خود نیز با همان شدّت و حدّت مورد توجه قرار داده است:

فاش می گویم که تنها فلسفه می تواند زندگی خصوصی و اجتماعی آدمیان را سامان بخشد, از این رو آدمیان هنگامی از بدبینی رهایی خواهند یافت که یا فیلسوفان راستین زمامدار جامعه شوند, یا کسانی که زمام امور جامعه را بدست دارند (به لطف الهی) به فلسفه روی آورند و در آن به اندازه کافی تعمق کنند.(4)

بنابراین از دید افلاطون حکومت مطلوب حکومتی است که از آن فلسفه و حکمت باشد و درراس آن حکیمان و فیلسوفان قرار گیرند. ارسطو نیز در بیان بهترین نوع حکومت یا حکومت مطلوب بعد از بررسی انواع حکومتها و تقسیم بندی آنها به شش نوع حکومت بر اساس معیارهای هدف و تعدد زمامداران و گزینش سه نوع مطلوب, بهترین و مطلوبترین نوع حکومت را (حکومت پلیتی)(5) می داند و آن (حکومت مبتنی بر قانون اساسی)(6) است. این نوع حکومت به زعم ارسطو:

پروای خیر و صلاح همگان را دارد و به دست اکثریت اداره می شود.(7)

فلاسفه بزرگ ما چون ابو نصر فارابی, ابن سینا, ابوالحسن عامری, ابن مسکویه و… نیز در بیان بهترین حکومت به محتوا و نوع حکومت توجه داشته اند, در مکتب تشیع نیز اساس بر ماهیت, محتوا و نوع حکومت است.

در میان اندیشمندان جهان سیاست برخی نیز به شکل حکومت توجه داشته اند و به عنوان مثال حکومت فردی را برترین نوع حکومت دانسته اند. مانند هاکز و هیوم. برخی دیگر نیز به صفات حاکم توجه نموده اند و مطلوبترین حکومت را حکومتی دانسته اند که در راس آن مطلوبترین زمامدار باشد. برای مثال امام محمد غزالی در کتاب فضائح الباطنیه, در مجموع 10 شرط برای امامت قائل است(8)ولی ماوردی هفت شرط را مطرح ساخته است.(9) شرایط مورد نظر غزالی عبارتند از: بلوغ, عقل, حرّ بودن (بنده و برده نباشد), دارا بودن نسبت قریشی, ذکوریت, سلامت شنوایی و بینایی, شوکت, کفایت, ورع و علم.

بطور کلی در بحث از مطلوبیت حکومت, گاه نفس حکومت به مثابه یک نهاد مورد توجه قرار گرفته است و گاه زمامداران و حاکمان و لذا برای هر یک از آنها شرایط خاصی منظور شده است.

مقدمه دوم

امام خمینی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام در عصر ما و رهبر یکی از بزرگترین انقلابهای جهانی است. او را نامی است ماندنی در تاریخ ایران و جهان; عارف و فقیهی بی بدیل که نه تنها به ارائه طرح خاص حکومتی مورد نظر خویش به لحاظ نظری پرداخت بلکه توفیق تاسیس حکومت اسلامی بر اساس نظریه خود را نیز به دست آورده و شخصاً در راس چنین حکومتی قرار گرفت. بنابراین اهمیت مساله مطلوبیت حکومت و بهترین و مطلوبترین نوع حکومت از جهات متعددی در مورد ایشان مطرح است. اولاً, خود او یک نظریه پرداز حکومت است. او با توجه به (فلسفه سیاسی), (فقه اسلامی) و جایگاه بسیار مهم و حساس حکومت در اداره اجتماع و پیشبرد و حفظ دین و نیز با عنایت به (مقتضیات زمانی و مکانی) و بویژه عنصر (مصلحت) به ارائه و تکمیل نظریه حکومتی خود پرداخت. بنابراین طرح و نظریه حکومت در اندیشه او, جایگاهی والا و مهم را داراست. او خود نگرش خویش را به مساله حکومت اینگونه مطرح می سازد:

اسلام حکومت است در جمیع شوون آن و احکام شرعی [فرعی] قوانین اسلام هستند, احکام جلوه ای از جلوه های حکومت هستند, بلکه احکام مطلوب بالعرض و وسایلی هستند که در جهت اجرای حکومت و بسط عدالت به کار گرفته می شوند. پس اینکه فقیه حصن اسلام است معنایی ندارد مگر اینکه او سرپرست اسلام است, همچنان که پیامبر(ص) و ائمه(ع) سرپرست اسلام بوده اند در جمیع امور حکومتی.(10)

ثانیاً, امام خمینی(س), توفیق تاسیس حکومت مورد نظر خویش را با توجه به مقتضیات زمان و عمر محدود خویش به دست آورد. او توانست بعد از سالها مبارزه با یاری خداوند بزرگ و تلاش و کوشش بی دریغ ملت ایران حکومتی در قالب (جمهوری اسلامی) بوجود آورد, حکومتی که (عدل علوی) را سرلوحه برنامه های خود می دانست و به عادلانه بودن حکومت توجهی تام و تمام داشت. حکومتی که با رژیمهای موجود در جهان شباهت آن چنانی نداشت. چه وقتی از او در واپسین روزهای حکومت شاه پرسش شد که شما می خواهید چه نوع رژیمی را جانشین رژیم شاه کنید, در جواب فرمود:

رژیمی که جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست رژیم عادلانه ای است که شبیه آن رژیم در دموکراسی غرب نیست.(11)

حرکت امام خمینی(س) در جهت تاسیس حکومت مساله ای است که توجه او را از توجه یک نظریه پرداز به مساله مطلوبیت حکومت فراتر می برد. در واقع در اینجا امام خمینی(س) به عنوان موسس و بانی یک حکومت مطلوب دیده می شود. بنابراین در شرایط تاسیس این حکومت به مطلوبیت آن توجهی عمیق و شایان دارد. برای مثال در خصوص ضرورت ایجاد حکومتی مطلوب و شایسته در چارچوب قوانین و مقررات اسلام در عصر غیبت, یعنی همان چیزی که برای ایجاد آن کوشید و به آن نیز رسید چنین می فرماید:

حال چون اجرای احکام تا ابد ضرورت دارد تشکیل حکومت و دستگاه اجراء و اداره ضرورت می یابد. بدون تشکیل حکومت که همه جریانات و فعالیتهای افراد را از طریق اجرای احکام تحت نظام عادلانه ای درآورد هرج و مرج و فساد اجتماعی و اعتقادی و اخلاقی پدید می آید.(12)

ثالثاً, بعد دیگر اهمیت مساله به این نکته بر می گردد که امام خمینی(س) نه تنها نظریه پرداز و موسس حکومت که ایدئولوگ و رهبر آن نیز می باشد. قرار گرفتن ایشان در موضع رهبری حکومت در طول ده سال این فرصت را در اختیار ایشان قرار داد که با سنجش شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی گوناگون و متنوع نظریه خود را در مورد آزمون مکرر قرار داده و بر استحکام, قدرت و صحت آن بیفزاید. این است که در معرفی نظام حکومتی مطلوب مورد نظر خویش از مفهوم واحدی در تعبیر مرکبِ(13) (جمهوری اسلامی) استفاده می نماید. و در جواب خبرنگاری چنین می فرماید:

ما جمهوری اسلامی را اعلام کردیم و ملت با راهپیماییهای مکرر به آن رای داده اند, حکومتی است متکی به آراء ملت و مبتنی بر قواعد و موازین اسلامی.(14)

در اینجا در مقام رهبر حکومتی ایجاد شده به دو ویژگی اساسی حکومت مطلوب و مورد نظر خود یعنی (اتکای به رای مردم), و (ابتنای بر قواعد و موازین اسلامی) اکتفا می نماید. قرار گرفتن امام خمینی(س) به مدت ده سال در راس حکومت این مزیت را داشت که ایشان هم نظراً و هم عملاً نظریه حکومتی مورد نظر خود را به کمال رساند.

رابعاً, امام خمینی(س) از همان اوان رشد و بلوغ فکری خود مبارزه با ظلم و ستم و تلاش و پیکار عملی برای ایجاد حکومتی مطلوب را آغاز کرد. دیدار امام خمینی(س) از مرحوم بافقی که به دستور رضا خان تبعید شده بود(15) نمونه ای از آغاز مبارزات او علیه حکومت جبار رضاخان و در نتیجه تلاش برای رسیدن به حکومتی مطلوب بود. در سال های 221321 نیز با نگارش کتاب کشف الاسرار حرکت جدی تری را در این راستا آغاز نمود. برای مثال در این کتاب می نویسد:

خدای عادل هرگز تن [دادن] به حکومت ظالمان را نمی پذیرد. تنها حکومتی که خرد و شرع آن را حق می داند, حکومت خدا یعنی حکومت قانون الهی است….(16)

بطور کلی مبارزات, قیامها و تلاشهای امام خمینی(س) در مقابله با رژیم پهلوی بیانگر این مطلب است که از آغاز با این رژیم و حکومت موجود مخالفت دارد و لذا در پی ارائه حکومتی مطلوب است. حکومتی که بتدریج و ابتدا در نظر و بعد از آن در عمل, آن را تحقق بخشید. بنابراین مساله حکومت مطلوب از دیدگاه امام خمینی(س) حداقل از چهار زاویه یعنی امام خمینی(س) به مثابه یک مبارز و مخالف وضع موجود و طالب وضع مطلوب, یک نظریه پرداز اندیشمند و فقیه و مرجع تقلید مردم, یک موسس و بنیانگذار حکومت و یک ایدئولوگ و رهبر حکومت حائز اهمیت است. بنابراین ما در این نوشتار مختصر سعی داریم بصورتی کوتاه و گذرا به حکومت مطلوب مورد نظر ایشان اشاره ای بنماییم.

برای انجام این هدف ابتدا اشاره ای به اشکال حکومت اعم از مطرود یا مطلوب از دیدگاه ایشان می نماییم. آنگاه با توجه به نوع و محتوای حکومت که در نزد ایشان شکل آن نسبت به مساله ای اساسی است, صرفاً به چند شاخص و ویژگی حکومت مطلوب مورد نظر او خواهیم پرداخت.

شکل حکومت از منظر امام خمینی(س)

ییکی از مسائلی که در نزد اکثر فلاسفه, فقها و اندیشمندان مسلمان حائز اهمیت است این است که آنچه پذیرفتنی است نوع و محتوا و کیفیت حکومت است نه شکل آن. در قرآن کریم و روایات نیز شکل خاصی از حکومت مورد توجه قرار نگرفته است زیرا فرض بر این است که شکل حکومت تابع مقتضیات زمانی و مکانی و پیشرفت جوامع انسانی است. پس صحیح نیست که شکل خاصی از حکومت برای همیشه مطرح شود. بنابراین آنچه قابل طرح و بحث است همانا محتوا و ماهیت حکومت می باشد که در قالب یک سری مشخصه ها و صفات مشخص و معین می گردد. علامه طباطبایی(ره) در این مورد می نویسد:

در شریعت اسلام دستوری مربوط به تعیین یکی از (انواع شکل حکومت) وارد نشده است و حقاً هم نباید وارد شود, زیرا شریعت تنها متضمن مواد ثابته دین است و طرز حکومت با تغییر و تبدل جامعه ها به حسب پیشرفت تمدن قابل تغییر است.

این موضوع مورد تاکید حضرت امام خمینی(س) نیز هست. بنابراین از دیدگاه امام خمینی(س) مساله اصلی در مطلوبیت یک حکومت, ماهیت و محتوای آن است که گاه از آن به نوع حکومت تعبیر می گردد ولی شکل حکومت تابع مقتضیات زمانی و مکانی است و لذا موضوعی و ثانوی تلقی می گردد و تابع منبع مشروعیت, امکانات و توانایی هاو خواست مردمی و مصالح جامعه و دین است. به تعبیر دیگر بعضی از شکل های رایج حکومتی با برخی از مبانی مشروعیت یا وضعیت جمعیتی خاص یا مصالح مردم و مکتب آنها در یک جامعه سازگار است. شکل حکومت بیانگر (ساختار کلی حکومت) است. برخی از اشکال رایج حکومت عبارتند از: فردی, آریستوکراسی, دموکراسی, پارلمانی, پادشاهی, سوسیالیستی, فاشیستی, استبدادی و…. البته حکومت را سه شکل کلی فردی, گروهی و جمعی یا اکثریت است که این سه شکل را بر اساس اهداف ساختار عملکرد و… به اشکال متنوعی می توان تقسیم بندی کرد.

در دین اسلام بعد از بحث نوع و محتوای حکومت که عمدتاً از آن تحت عنوان (اسلامی بودن حکومت) یاد می شود براساس مقتضیات به شکل حکومت می رسیم. به عنوان مثال, شکل حکومت در زمان خلفای راشدین (نظام حکومتی خلافت) یا به اختصار (خلافت) است. این است که می بینیم امام خمینی(س) نیز در تعابیر خود و بیان دیدگاه خود در باب حکومت ابتدا از تعبیر (حکومت اسلامی) استفاده می کند ولی بعدها و در زمان تاسیس یا در آستانه تاسیس و یا بعد از تاسیس حکومت نوع خاصی از آن یعنی (جمهوری اسلامی) را مورد توجه قرار می دهد. پس در اندیشه امام خمینی(س) حکومت اسلامی بیانگر نوع و محتوای حکومت و جمهوری اسلامی نیز نوع خاصی از حکومت اسلامی تلقی می گردد و تا حدودی به شکل حکومت نزدیک می گردد; بعلاوه بر اساس تعابیر امام خمینی(س) باز جمهوری اسلامی شکل حکومت نیست. بلکه شکل حکومت را تابع شرایط و مقتضیات و خواست مردم می داند:

ما خواهان استقرار یک جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آراء عمومی. شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد.(18)

بنابراین این بیان نشان می دهد که در نظر امام اولاً, آنچه اهمیت دارد نوع و محتوا و ماهیت حکومت اسلامی نه شکل آن.

ثانیاً, (جمهوری اسلامی) نه یک شکل خاص حکومتی که بیانگر (نوعی خاص) از حکومت اسلامی است. نوعی که متکی به آرای عمومی مردم مسلمان [ایران] است.

ثالثاً, شکل نهایی حکومت یا شکل حکومت توسط مردم تعیین می شود و این یک موضوع کلی است و منحصر به زمان ما نیست.

رابعاً, شکل نهایی حکومت یا شکل حکومت تابع شرایط و مقتضیات جوامع است.

امام خمینی(س) این موضوع را در جواب خبرنگار سنی مذهب مجله المستقبل اینگونه فرمود:

حکومت جمهوری اسلامی مورد نظر ما از رویه پیغمبر اکرم(ص) و امام علی(ع) الهام خواهد گرفت و متکی به آراء عمومی ملت می باشد و نیز شکل حکومت با مراجعه به آراء ملت تعیین می گردد.(19)

بنابراین این بیانات نشان دهنده این است که امام خمینی(س) به شکل واحد حکومتی در اسلام برای زمانهای مختلف اعتقاد ندارد. لذا شکل حکومت را موکول به مقتضیات, شرایط و نظر مردم می نماید. همچنین این عبارات امام با نظر کسانی که (اسلامی) بودن را بیانگر نوع حکومت و جمهوری را بیانگر شکل آن می دانند جور درنمی آید. زیرا از نظر امام جمهوری اسلامی یک مفهوم واحد تلقی می گردد و یک چیز است نه دو چیز یعنی (حکومتِ متکی به آرای عمومی انسانهای مسلمان) و جمهوری در این نگاه نمی تواند شکل حکومت را نشان دهد بلکه ماهیت آن را نشان می دهد و این موضوع درست در مقابل دیدگاه کسانی قرار می گیرد که جمهوری را شکل خاصی از حکومت می دانند. البته این موضوع که جمهوری شکل خاصی از حکومت است موضوعی است که ابتدا در غرب مطرح شده و بعد در جوامع ما راه یافته است.

شکل های حکومتی مطرود از منظر امام خمینی(س)

امام خمینی(س) در اشکال فردی حکومت, حکومتهای سلطنتی و ولایت عهدی را مطرود می داند. زیرا رژیم سلطنتی و ولایت عهدی مبتنی بر وراثت و سلطه کامل است. لذا با خواست اکثریت مردم تعارض دارد بعلاوه به استبداد و فساد می انجامد و بنیان آن را معمولاً زور و غلبه تشکیل می دهد. زیرا بعد از طرح مشروعیت اولین سلطان و حاکم, مشروعیت فرزندانش نسل اندر نسل مطرح می گردد و این موضوع نمی تواند یک دلیل منطقی باشد. این است که به صراحت می فرماید:

اصل رژیم سلطنتی بی ربط است, رژیم سلطنتی رژیم کهنه ارتجاعی است, در وقت خودش هم بی ربط بوده است.(20)

و در جایی دیگر می فرماید:

… سلطنت, ولایت عهدی همان طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهداء(ع) برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و شهید شد. اسلام سلطنت و ولایت عهدی ندارد.(21)

همچنین از منظر امام خمینی(س) اگر حکومت های امپراتوری, پادشاهی و شاهنشاهی نیز دارای شکل سلطنت موروثی باشند و براساس زور (تغلب) یا وراثت شکل گیرند و استقرار یابند مطرود خواهند بود. دموکراسی های لیبرالیستی غربی یا لیبرال دموکراسی و نیز دموکراسی های سوسیالیستی و کمونیستی (نمونه اول حکومت ایالات متحده امریکا, و نمونه دوم حکومت اتحاد جماهیر شوروی بوده اند) نیز از دیدگاه امام مطرود بوده اند. همچنین مشروطه پارلمانی به مفهومی که در ایران زمان رژیم پهلوی رایج بود نیز از نظر ایشان مورد قبول نبوده اند.

بطور کلی در تمامی اشکال حکومت اعم از فردی, گروهی یا جمعی و اکثریت, حکومت های استبدادی, مطلقه, فاشیستی, از دیدگاه امام مطرود و غیر قابل قبول می باشند.

حکومت اسلامی نه استبدادی است, نه مطلقه و نه مشروطه به معنای فعلی آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشند.(22)

شکل های حکومتی نسبتاً مطلوب از منظر امام خمینی(س)

همانطور که گذشت حکومت ها عموماً دارای سه شکل کلی فردی, گروهی یا جمعی معمولاً (اکثریت) هستند. هر یک از این سه شکل حکومت در شرایط و مقتضیات خاص و با توجه به ماهیت و محتوایی که بر اساس آن ابتناء می یابند می توانند از منظر امام خمینی(س) مقبول و مطلوب واقع شوند. بعنوان مثال در شکل فردی حکومت, مطلوبترین نوع حکومت از منظر امام خمینی(س) حکومت شخص معصوم(ع) است که برتر از آن نمی توان حکومت مطلوبی را تصور نمود. بعد از آن حکومت ها فقها و دانشمندان با شرایطی که امام خمینی(س) برای آنها ذکر می کند. قابل قبول و مطلوب خواهند بود.(23)

همچنین حکومت فرد عادل یا عدول مومنین نیز نمونه ای از شکل فردی حکومت است که مورد تایید حضرت امام بعد از دو نوع حکومت مذکور در بالا قرار گرفته است. امام خمینی(س) در کتاب البیع, بحث ولایت, بخشی را به ولایت عدول مومنین اختصاص داده است.( 24) همچنین در کتاب کشف اسرار در این مورد می فرماید:

اگر یک همچو مجلسی از مجتهدین دینداری که هم احکام خدا را بدانند و هم عادل باشند و از هواهای نفسانیه عاری باشند و آلوده به دنیا و ریاست آن نباشند و جز نفع مردم و اجراء حکم خدا غرضی نداشته باشند تشکیل شود و انتخاب یک نفر سلطان عادل کنند که قانونهای خدایی تخلف نکند و از ظلم و جور احتراز داشته باشد, به کجای عالم برخورد می کند.(25)

از سوی دیگر همانطور که گذشت شکل حکومت از یک ناحیه تابع نوع و ماهیت و محتوای آن است و از ناحیه دیگر تابع شرایط و مقتضیات و خواست مردم و جامعه ای که حکومت در مورد آنها تحقق می یابد. بنابراین آنچه بیشتر مورد توجه حضرت امام قرار گرفته محتوای حکومت هاست نه شکل آنها.

البته امام در مورد شکل گروهی مثلاً اریستوکراسی یا الیگارش نظر قاطعی تا جایی که نویسنده اطلاع دارد ابراز ننموده اند. ولی در مورد حکومت های دموکراسی, مشروطه یا جمهوری که به معنای مورد نظر ما بیانگر مفهوم, ماهیت و محتوا و بطور کلی نوع حکومت هستند صریحاً اظهار نظر کرده اند و حکومت مورد نظر خود را گاه دموکراسی به معنای خاص غیر دموکراسی غربی گاه مشروطه به معنای خاص (مقید و مشروطه به یک مجموعه شرط) و گاه جمهوری به معنای حکومتی که مبتنی رای نظر مستقیم یا غیر مستقیم مردم است و یا حکومت ملی مستند به آراء ملت و یا قانونی مستند به قانون الهی و… دانسته اند و هیچ یک از این موارد بیان شکل مطلوب حکومت نیست زیرا هر یک از اینها همه این می تواند شکل فردی, گروهی یا جمعی و… را به خود بگیرد.

به عنوان نمونه در اینجا به چند مورد از دیدگاههای حضرت امام اشاره می شود:

1 حکومت اسلامی… حکومت ملی است, حکومت مستند به قانون الهی و به آراء ملت است, این طور نیست که با قلدری آمده باشد که خواهد حفظ کند خودش را با آراء ملت می آید و ملت او را حفظ می کند و هر روز هم که برخلاف آراء ملت عمل بکند قهراً ساقط است….(26)

2 رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست رژیم عادلانه ای است که شبیه آن رژیم در دموکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد. ممکن است دموکراسی مطلوب را با دموکراسی هایی که در غرب است مشابه باشد, اما آن دموکراسی که ما می خواهیم به وجود آوریم در غرب وجود ندارد, دموکراسی اسلام کاملتر از دموکراسی غرب است.(27)

3 حکومت اسلامی مشروطه است از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که باید رعایت و اجرا شود….(28)

4 فرق اساسی حکومت اسلامی با حکومت های مشروطه سلطنتی و جمهوری در همین است که نمایندگان مردم [در جمهوری] و یا شاه [در حکومت های مشروطه] به قانونگذاری می پردازند ولی در اسلام شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است….(29)

بنابراین در اینگونه بیانات امام به نوع و محتوای حکومت توجه دارد که حکومت اسلامی است ولی می تواند به لحاظ محتوایی زمینه ها و ابعاد و خصوصیات مشترکی با حکومت های مشروطه, جمهوری به مفهوم رایج ملی, دموکراسی و… داشته باشد; هر چند به لحاظ ماهیت و محتوا تفاوت های اساسی نیز با آنها دارد. بنابراین شکل یک حکومت نمی تواند از منظر امام خمینی(س) بیانگر مطلوبیت آن حکومت باشد. بلکه آنچه بیان کننده مطلوبیت در یک حکومت است ماهیت و محتوای آن است که ما از آن به (نوع حکومت) تعبیر می کنیم.

حال باید دید چه نوع حکومتی مورد نظر امام خمینی(س) است و او آن را به عنوان نوع مطلوب یاد می کند. شاید جواب این سوال این باشد که (ولایت مطلقه فقیه) حکومت مطلوب از منظر امام خمینی(س) است ولی این نوع حکومت در جامعه ای مطلوبترین نوع حکومت تلقی می گردد که مردمی دیندار و همچنین فقهایی واجد شرایط موجود باشند, بعلاوه امکان تشکیل حکومت برای آنها نیز مقدور باشد ولی اگر چنین شرایطی فراهم نشد آنگاه چه؟!

لذا ما در اینجا به جای بررسی مطلوبیت در شکل یا نوع حکومت, مطلوبیت را در ویژگی ها و خصایص و شاخص های یک حکومت می بینیم و به دنبال این مطلب هستیم که امام خمینی(س) چه شاخص ها و ویژگی هایی را برای یک حکومت مطلوب مورد توجه قرار داده است.

شاخص ها و ویژگی های حکومت مطلوب

در بیان ویژگی ها و شاخص های حکومت مطلوب امام خمینی(س), به دو سری از شاخص ها و ویژگی ها عنایت دارند که یک سری از آنها را که می توان ارکان و بنیان های اساسی یک حکومت مطلوب یا (شرط لازم) آن تلقی کرد. اینها عبارتنداز: (عدالت), (مردمی بودن) و (ابتناء بر آرای عمومی) و (اسلامی بودن) یا (ابتناء بر ضوابط و قوانین اسلام). دسته دیگر از شاخص ها نسبت به دسته اول دارای اهمیت ثانونی هستند و لذا شاید بتوان آنها را (شرط کمال) حکومت دانست نظیر; علم و آگاهی, اجتهادی بودن, تقوا و ورع, حسنِ تدبیر و مدیریت, انتقادپذیری, خدمت گزاری, امانت داری, ثبات سیاسی و….

البته این بدان معنا نیست که حکومت مطلوب می تواند فاقد این ویژگی ها و امثال آنها باشد بلکه بدین معناست که نسبت به سه تای اولی که از ارکان اساسی حکومت مطلوب می باشند, دارای اهمیت کمتری هستند. در این نوشتار ما به سه شاخص اصلی که از اهمیت بالاتری برخوردار هستند می پردازیم و در انتها تنها اشاره ای کوتاه و گذرا نیز به برخی از مهمترین شاخص های دسته دوم خواهیم داشت. همچنین لازم به یادآوری است که امام خمینی(س) گاه این شاخص ها را به زمامداران حکومت نسبت می دهد ولی این موضوع مانع از این نیست که نهاد حکومت فارغ از چنین ویژگی هایی باشد زیرا همانگونه که خصلتی می تواند حالت فردی داشته باشد, می تواند حالت نهادی (حکومت به مثابه یک نهاد جمعی یا تجمعی از افراد) نیز به خود بگیرد.

1 حکومت عادل (عدل), عادلانه

ییکی از مهمترین شاخصه و معیارهای یک حکومت مطلوب از دیدگاه حضرت امام خمینی(س) این است که آن حکومت بر مبنای عدل و قسط استقرار یابد; بگونه ای که عدالت در تمامی تار و پود آن ریشه دوانیده و در سرتاسر وجود و ابعاد متعدد آن چون عملکرد, اهداف, مسئولیت ها, وظایف و کنش های حکومت و زمامداران متجلی گردد. از دید ایشان تحقق عدالت نه تنها وظیفه حکومت و بزرگترین مقصد اسلام که بنیان و اساس یک حکومت مطلوب است. مطلوبیت حکومت با دارا بودن خصلت عدالت شناخته می شود. این است که آن بزرگوار این مهم را بارها مورد تایید قرار داده است. می فرماید:

ما که می گوییم حکومت اسلامی, می گوییم حکومت عدالت, ما می گوییم یک حاکمی باید باشد که به بیت المال مسلمین خیانت نکند, دستش را دراز نکند. بیت المال مسلمین را برندارد, ما این مطلب را می گوییم این یک مطلب مطبوعی است که در هر جامعه بشری که گفته می شود برای هر کس که گفته بشود از ما می پذیرد.(30)

در این بیان حضرت امام اولاً, حکومت اسلامی را که مطلوبترین خواست شان در تحقق انقلاب اسلامی بوده است مترادف با حکومت عدالت قرار می دهد و لذا اسلامی بودن در این نگرش با عادل بودن به معنای ترادف دارد; چون محال است حکومت اسلامی باشد ولی عدالت در آن نباشد. اگر عدالت نبود اسلامی نیست. البته می تواند حکومتی کافر یا کافره باشد ولی ظالم یا ظالمه نباشد اما این بدان معنا نیست که حتماً عادله است. هر چند برخی معرفی مطرح می سازند که اسلامی بودن غیر از عادل بودن است ولی اگر دیدگاه امام خمینی(س) را بپذیریم که اسلام براساس عدالت است و بنیان این عدل الهی را تشکیل می دهد آیا می توان گفت که اسلامی بودن غیر از عادل بودن است شاید معنای عدالت گسترده تر باشد ولی اسلامیت نمی تواند از عدالت جدا باشد.

(اسلامی که اساسش بر عدل است.)(31)

ثانیاً: اینکه حکومت مطلوب مورد نظر ما حکومت عدالت است یک مطلب مطبوعی است; بدین معنا که مطلبی این چنینی مطابق طبع و فطرت بشر است و لذا مخالفی ندارد, چون امری که مطابق فطرت و طبع افراد بشر باشد, امری است انسانی و عمومی بنابراین برای همگان قابلیت پذیرش دارد. این است که امام بعد از بیان مطبوعیت آن مطرح می سازد که در هر جامعه ای پذیرفته می شود و کسی با آن مخالفت و معارضه نمی کند. در عبارتی دیگر می فرماید:

ما یک حکومت عدل می خواهیم, یک حکومتی می خواهیم که منافع مملکت ما خرج خود مملکت بشود.(32)

از این عبارت استنباط می شود که آنچه امام در عطف به عبارت اولی در هر یک از این دو بیان و نیز در سایر بیانات می آورد عبارتی است توضیحی که عبارت اول را روشن می سازد. ولی این توضیحات هر کدام بخشی از عبارت اولیه را بیان می کنند. این است که در بیان دوم توضیحی غیر از توضیح مندرج در بیان اول آمده است. همچنین در بیانی دیگر می فرماید:

ما یک حکومت عدل می خواهیم, حکومت عدل اسلامی می خواهیم. این مهم آرزوی هر آدمی است که یک حاکمی باشد برای آن حکومت بکند که بعد از چند وقتی جیبهایش را پر نکند و از این مرز برود.(33)

همچنین می فرماید:

کارگران کارخانه ها و دیگر کارگران و کارمندان طبقات هر صنف باید بدانند که اسلام از بدو ظهور طرفدار آنان بوده و در حکومت عدل اسلامی به آنان اجحاف نمی شود و نخواهد شد.(34)

و نیز:

اگر شما یک حکومت عدل بخواهید, یک حکومت انصافی بخواهید, بخواهید که در رفاه باشید, بخواهید که فقرای شما در رفاه باشند, بخواهید که اغنیا به شما ظلم نکنند, بخواهید که دولت با شما ظلم نکند….(35)

و همچنین تاکید می کند:

عدل اسلامی را مستقر کنید. با عدل اسلامی همه و همه در آزادی و استقلال و رفاه خواهند بود.(36)

بنابراین تعاریف و توضیحاتی که حضرت امام در ادامه عبارات مربوط به عدل, حکومت عدل یا حکومت عدل اسلامی می آورند, بیان شاخص ها و یا مصادیق عدل و حکومت عدل است. برخی از مهمترین شاخص ها و مصادیق از دیدگاه آن حضرت عبارتند از:

1 فقدان ظلم, ما نه ظلم می کنیم و نه مظلوم می شویم.(37)

2 تحقق آزادی

3 تحقق استقلال

4 تحقق رفاه

5 اسلامی بودن

6 رسیدن تمام اقشار جامعه به حقوق حقه خود.

7 فقدان فرق بین زن و مرد و اقلیت های مذهبی و دیگران(38)

8 وجود انصاف

9 فقدان اجحاف

10 علاقه مندی به افراد رعیت و برابری مسئولین با آنان در شیوه زندگی:

ما آرزوی یک همچون حکومتی داریم [حکومت امیرالمومنین(ع)], یک حکومت عادل که نسبت به افراد رعیت علاقه مند باشد, عقیده اش این باشد که باید من نان خشک بخورم که مبادا یک نفر در مملکت من زندگی اش پست باشد, گرسنگی بخورد. ما می خواهیم یک همچو حکومت عدل ایجاد کنیم.(39)

11 منافع مملکت خرج مملکت شود

12 به بیت المال خیانت نشود

13 به جای نظام استثماری, عدالت اقتصادی را برقرار سازد.

14 موافق میل مردم باشد, رای مردم و موافق حکم خدا, آن چیزی که موافق با اراده خداست موافق میل مردم هم هست مردم مسلمانند, الهی هستند….(40)

همچنین از دیدگاه امام خمینی(س) تمام احکام شرعی ابزار و وسایلی هستند برای تحقق عدالت و حکومت عدل در جامعه; بنابراین بدون تحقق عدالت و حکومت مبتنی بر عدل معنا و مفهومی ندارند. امام در این باره می فرماید:

احکام شرعی قوانین اسلام هستند و این احکام شانی از شئون حکومت می باشند, بلکه احکام مطلوب بالعرض و اموری ابزاری هستند برای اجرای حکومت و گسترش عدالت.(41)

اگر برترین نمونه حکومت مطلوب و عملی که در زمین تحقق یافته است حکومت رسول اللّه(ص) می باشد; این حکومت نیز با انگیزه بسط عدالت تشکیل یافته و حکومتی عادلانه می باشد و این وظیفه ای است که تمامی پیامبران و اولیای الهی نیز آن را در حد توان و مقدورات خودش و براساس مقتضیات متحقق می ساخته اند:

پیغمبر اسلام(ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومت های جهان, لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی.(42)

عدالت در حکومت از دید امام خمینی(س) هم به مثابه خصلت و ملکه ای فردی و امری باطنی است مفهوم فقهی عدالت (43)و لذا می تواند صفت و خصلت زمامداران باشد و نه تنها خصلت و صفت زمامداران که از آن تمامی کسانی که با بشر و اداره زندگی او سروکار دارند:

اسلام خدایش عادل است, پیغمبرش هم عادل است و معصوم, امامشهم عادل است و معصوم, قاضی اش هم بهتر است که عادل باشد, فقیهش هم بهتر است عادل باشد, مشاور طلاق هم بهتر است عادل باشد,… زمامدار باید عادل باشد, ولاتشان باید عادل باشد.(44)

همچنین همین عدالت می تواند صفت و خصلت نهاد حکومت باشد. این است که در بیانات و آثار امام خمینی(س) تعابیری چون (حکومت عدل), (حکومت عادل), (حکومت عادله), و… به کار رفته است.

2 حکومت اسلامی(قانونی)

عنوان کلی و اولیه ای که حضرت امام در مورد حکومت مطلوب خویش به کار می رود حکومت اسلامی است و منظورشان از اسلامی بودن حکومت نیز این است که بر موازین و قوانین اللهی و دینی اسلام بنا شده باشد. قوانین و ضوابط آن از شرع مقدس اخذ گردد و بر جهان نگری و ایدئولوژی اسلامی ابتناء یافته باشد. حکومت اسلامی در منظر امام خمینی(س) حکومتی است که هدف آن تحقق اسلام است, قوانین آن قوانین اسلام است و بنیاد و اساس آن را نیز جهان بینی اسلامی تشکیل می دهد. همچنین از دیدگاه ایشان, حکومت اسلامی به معنای این است که حکومت از درون اسلام به وجود می آید زیرا اسلام دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی, سیاسی و فرهنگی است: لذا اسلام بدون حکومت معنا ندارد:

اسلام… خود دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است که برای تمامی ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی دارد و جز آن را برای سعادت جامعه نمی پذیرد.(45)

این بیان امام خمینی(س) نشان از این است که اسلام را سیستم حکومتی هست چه اگر مکتبی دارای نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی باشد طبعاً دارای نظام حکومتی نیز می باشد. زیرا نظام اجتماعی بدون وجود یک نظام حکومتی و سیاسی معنا نخواهد داشت. حضرت امام تعبیری گسترده تر را در بیان مفهوم سیاست دارند. در یکی از جلسات درس خویش در نجف اشرف در مورد سیاست می فرماید:

مگر سیاست چیست؟ روابط بین حاکم و ملت, روابط بین حاکم و سایر حکومت ها, جلوگیری از مفاسدی که هست, همه اینها سیاست است.(46)

و اگر سیاست این است دین بطور کلی و دین اسلام بطور ویژه نیز جز این نیست و لذا اسلام سیاست است و مبنای سیاست مدن و اداره امور جامعه. زیرا سیاست در کل راهبردن و هدایت انسان به سوی صلاح خود و صلاح جامعه است و این همان خواست و هدف اسلام نیز هست. این است که می فرماید:

واللّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی کردند, سیاست مدن از اسلام سرچشمه می گیرد.(47)

بنابراین از دیدگاه حضرت امام هیچ گونه تفکیکی بین سیاست و دین و لذا بین سیاست و اسلام وجود ندارد و بر همین اساس دین اسلام دارای نظام حکومتی است نظام حکومتی که امام از آن تحت عنوان (حکومت اسلامی) یاد می کند. تعبیر حکومت اسلامی هم در آثار کتبی حضرت امام چون کتاب البیع و هم در بیانات آن بزرگوار چون ولایت فقیه و صحیفه نور به کرات آمده است برای نمونه می فرماید:

…تمام چیزهایی که در حکومت طاغوت بود و به نفع اجانب در این مملکت ضعیف, در این مملکت زیر دست پیاده شده بود, با استقرار حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی تمامی اینها باید زیر و رو بشود….(48)

همچنین امام خمینی(س) گاه تعابیری چون حکومت الهی, حکومت حق, حکومت دین, حکومت امین, حکومت عدل اسلامی, حکومت قانون و… را در بیانات و آثار خود به کار برده است که همگی بیانگر یکی از مهمترین شاخصه هایی است که ارزش, مفهوم و محتوای حکومت و نوع آن از سایر انواع شناخته می شود. این است که می بینیم در برابر حکومت اسلامی و حکومت الهی, حکومت های شیطانی و طاغوتی, حکومت استبدادی و… به کار می برد. امام خمینی(س) در بیان و معرفی حکومت اسلامی می فرماید:

حکومت اسلامی هیچ یک از انواع طرز حکومت های موجود نیست. مثلاً استبدادی نیست که رئیس دولت مستبد و خود رای باشد… حکومت اسلامی نه استبدادی است, نه مطلقه, بلکه مشروطه است. البته نه مشروط به معنی متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد. مشروط از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم(ص) معین گشته است. مجموعه شرط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود. از این جهت حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است.(49)

بنابراین از دیدگاه امام خمینی(س) حکومت اسلامی حکومت قانون است و منظور از قانون نیز نه قانونهای موضوعه بشری که قوانین الهی قوانین شرع و اسلام است که در قرآن کریم و سنت رسول اللّه(ص) مندرج است. در عبارتی دیگر این موضوع را به این صورت شرح می دهد:

حکومت اسلام حکومت قانون است در این طرز حکومت, حاکمیت منحصر به خدا است و قانون فرمان و حکم خدا است قانون اسلام یا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همه افراد از رسول اکرم(ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و یسایر افراد تا ابد تابع قانون هستند, همان قانونی که از طرف خدای تبارک و تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبی اکرم(ص) بیان شده است.(50)

اسلامی بودن حکومت از منظر حضرت امام دارای دو بعد اساسی است که عبارتند از:

1 مطابق رای, نظر و خواست مردم بودن

2 مطابق خواست و رضای خدا و قانون الهی بودن

و به عبارت دیگر حکومت الهی مردمی. این بیان در عبارت زیبایی از حضرت امام خمینی(س) به این صورت آمده است:

ما هم که حکومت اسلامی می گوییم, می خواهیم یک حکومتی باشد که هم دلخواه ملت باشد و هم حکومتی باشد که خدای تبارت و تعالی نسبت به او گاهی بگوید که اینهایی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند (انما یبایعون اللّه)(51)… ظل اللّه باشد, یداللّه باشد حکومت, حکومت الهی باشد. آرزوی ما این است که یک همچو حکومتی سرکار بیاید که تخلف از قانون الهی نکند….(52)

آری مهمترین معادلی که حضرت امام برای اسلامی بودن حکومت مطرح کرده است, (قانونی بودن) است و این موضوع به کرات در بیانات حضرت و آثار حضرت امام با دقت و توجهی خاص مطرح شده است. برای نمونه امام خمینی(س) حکومت پیامبر اسلام(ص) را حکومتی قانونی می داند و حکومت مورد نظر خود را نیز حکومتی می داند که همانند حکومت پیامبر(ص) باشد:

[پیامبر(ص)] هر چه داشت تابع قانون بود, پیغمبر قرآن مجسم بود, پیغمبر قانون مجسم بود. ما یک حکومتی می خواهیم که قانون باشد, تابع قانون باشد, نه یک حکومتی که تابع شیطان باشد.(53)

اسلامی بودن حکومت مفهومی است بسیار کلی. لذا حضرت امام شاخص ها و معیارهای متعددی را به عنوان معیارها و ویژگی هایی که بودن آنها نشان از اسلامی بودن حکومت است مطرح ساخته اند که در اینجا به صورت فهرست وار به برخی از آنها اشاره می شود.

1 قانونی بودن حکومت (قانون در اینجا به مفهوم قانون الهی یا فرمان و حکم خداست).

2 الهی بودن حکومت

3 غیر استبدادی بودن حکومت

4 مطلقه نبودن حکومت

5 مشروطه بودن به مفهوم اینکه حکومت کنندگان مقید به مجموعه ای از شرط ها باشند.

6 حاکمیت در حکومت اسلامی منحصر به خداست.

7 عادل بودن حکومت.

8 هدف حکومت اسلامی تامین سعادت بشر است.(54)

9 حکومت وسیله و ابزار است برای تحقق عدالت و سعادت بشر.

پس نفس حاکم شدن و فرمانروایی, وسیله ای بیش نیست, و برای مردان خدا اگر این وسیله به کار خیر و تحقق هدفهای عالی نیاید هیچ ارزشی ندارد….(55)

10 اتکاء به آرای عمومی داشتن.

11 مجری احکام اسلام بودن.

12 ملهم بودن از رویه پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع).

13 غیر تحمیلی بودن حکومت.

14 مساوی بودن همه طبقات, اقشار و افراد در برابر قانون.

در حکومت اسلامی همه طبقات در برابر قانون مساوی اند. هیچ یک از اقشار جایگاه ویژه ای در حاکمیت ندارند.(56)

15 تحقق آزادی, استقلال, رفاه, توسعه سیاسی و رشد اقتصادی و….

3 مردمی بودن حکومت

مردمی بودن در اصل به معنای این است که حکومت به لحاظ شکل گیری و ایجاد بر آراء و نظر و خواست مردم ابتناء یافته باشد و لذا دارای مشروعیت و مقبولیت مردمی باشد. همچنین از لحاظ ادامه و استمرار باید بر اعتماد مردم استوار گردد. حکومت مردمی به لحاظ اهداف و کارویژه ها نیز باید در خدمت مردم باشد و تامین مصلحت عمومی را در سرلوحه برنامه ها, کارها, اقدامات و عملکرد خود قرار دهد. بنابراین مردمی بودن حکومت هم در بقاء و استمرار است, هم در اهداف و مقاصد و هم در کارکرد و مسئولیتها.

(مردم) جایگاه والایی در منظر و اندیشه امام خمینی(س) دارند. همچنین امام کلیه اقدامات خود را در حوزه رهبری بویژه در مواردی که در طول مدت رهبری خود تصمیمات فراقانونی گرفته است این تصمیمات را براساس میثاق خود با مردم که نشات گرفته از اعتماد دو جانبه بین ایشان و مردم بوده است, اخذ کرده است و این میثاق مبتنی بر اعتماد دو جانبه, در روابط متقابل امام و مردم در طول ده سال رهبری آن بزرگوار به خوبی مشاهده شده است و مورد تایید اکثر کسانی که با امام آشنایی داشتند نیز می باشد. بدین گونه که مردم می دانستند امام بر علیه آنان تصمیم نمی گیرد زیرا باور داشتند که امام در اسلام ذوب شده است و تمام وجود خویش را فدای آنان کرده است و به اصطلاح در مورد این مساله امتحان خود را داده است و از سوی دیگر امام خمینی(س) نیز باور داشت که مردم او را دوست دارند, به او عشق می ورزند و به او اعتماد دارند لذا براساس سلوک عرفانی و اخلاقی و ایمانی خود به این اعتماد ارج می گذاشت و لذا میثاقی بین او و مردم به وجود آمده بود که حاصل این اعتماد دو جانبه بود. برای شناخت سیره سیاسی حضرت امام و تصمیمات و اقدامات آن بزرگوار این موضوع

جنبه محوری و اساسی دارد. تاکید امام خمینی(س) بر مردم به گونه ای که حتی در مورد برنامه های رادیو و تلویزیون چنین می فرماید:

من مدتها است که وقتی می بینم رادیو و تلویزیون را هر وقتی بازش می کنم از من اسم می برد خوشم نمی آید. ما باید به مردم ارزش دهیم, استقلال دهیم و خودمان کنار بایستیم و روی خیر و شر کارها نظارت کنیم. ولی این که تمام کارها دست ما باشد, رادیو و تلویزیون دست ماها باشد, اما آن بیچاره ها که کار می کنند هیچ چیز دستشان نباشد, ولی ما [که] هیچ کاره هستیم دست ما باشد, به نظر من این صحیح نیست.(57)

ییکی از مهمترین ویژگی های یک حکومت مطلوب از منظر امام خمینی(س) (پذیرش عمومی مردم) در ایجاد و بقا است که در جریان انتخاب طبیعی مستقیم و یا غیر مستقیم (از طریق خبرگان منتخب مردم) جلوه گر می شود. همچنین پذیرش و مقبولیت مردمی در حوزه اهداف و عملکرد و مسئولیت های حکومت است که از طریق نظارت عمومی, امر به معروف و نهی از منکر و… تحقق می یابد.

بنابراین پیوند رهبری در این حکومت با مردم, به طور طبیعی پیوندی عمیق, عاطفی و اعتقادی است و همین راز و رمز بود که باعث شد امام خمینی(س) بتواند یکی از نظام های سیاسی مردمی را پایه ریزی و رهبری نماید.

بعلاوه در این نوع حکومت برخلاف همه نظام های سیاسی موجود جهان, مردم پس از تعیین رهبری و برگزاری انتخابات از خود سلب مسئولیت نکرده و به خود وانهاده نمی شوند بلکه حضور آنان در صحنه اداره جامعه اسلامی و مشارکت در سرنوشت نظام اسلامی خود به مثابه یک تکلیف تضمین می گردد.

از منظر امام خمینی(س) حکومت اسلامی براساس عشق و اعتقاد متقابل و دو جانبه مردم و رهبری صالح ایجاد می گردد. این است که می فرماید:

رهبر و رهبری در ادیان آسمانی و اسلامی بزرگ چیزی نیست که خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خدای ناخواسته به غرور و بزرگ اندیشی وادارد.(58)

امام خمینی(س) رابطه خود را با مردم رابطه ای برادرانه می داند:

من با مردم ایران برادر هستم.(59)

امام خمینی(س) همچنین بر ضرورت آگاهی مردم و مشارکت آنان در حکومت و نظارت آنان بر حکومت و همگامی آنها با حکومت تاکید می کند و این شیوه رفتار با حکومت را بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه می داند.

آگاهی مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با حکومت منتخب خودشان خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه می باشد.(60)

براساس این گفتار امام خمینی(س) نقش مردم را در یک حکومت مطلوب شامل موارد زیر می داند:

1 آگاهی

2 مشارکت

3 نظارت

4 همگامی

5 انتخاب

امام خمینی(س) در مورد اهمیت قرار گرفتن عدم میزان یک پایگاه برای حکومت می فرماید:

ییک قدرت بزرگ وقتی پایگاهی ندارد این قدرت نمی تواند بایستد.(61)

همچنین امام در رهبری حکومت جامعه اسلامی پیش از آنکه به هدایت و نمایندگی اعتقاد داشته و به آن بپردازد قائل به ارشاد, تعلیم و دادن آگاهی به مردم بود تا خود بتوانند حرکت کنند, مشارکت سیاسی داشته باشند, نظارت نمایند و با حکومت همگامی داشته باشند و این است که در بیان بالا ابتدا از آگاهی مردم شروع می کند, چه اگر آگاهی برای مردم به دست آمد بقیه راهها را خود با دارا بودن قوه عقل و اختیار طی می کنند ولی اگر به آگاهی نویسنده طی راه برای آنها مشکل و یا شاید غیر ممکن می گردد زیرا حرکت در درون تاریکی برای آنها مقدور نیست بلکه باید نوری بتابد تا جلوی پای خود را ببینند و بتوانند به پیش حرکت کنند. بنابراین امام خمینی(س) نقشهای چهارگانه دیگر را در ذیل آگاهی مطرح می نماید.

مردمی بودن حکومت از منظر امام خمینی(س) در سه بعد مطرح شده یعنی ابعاد: سه گانه (ایجاد و بقا), (ابتناء بر آرای مردمی و مشارکت عمومی), (کارکرد و وظایف): (خدمت و خدمتگزاری عمومی) و نیز (اهداف), (مصلحت عمومی) موضوعیت تام دارد. بر همین اساس ما در اینجا بحث مردمی بودن حکومت را در هر یک از این سه محور به اختصار مورد توجه قرار می دهیم:

الف) ایجاد, استمرار و بقاء: بنای حکومت بر آرای مردم و مشارکت عمومی

از دیدگاه حضرت امام حکومت براساس منظرها, خواست ها و آرای مردم بنا می شود و اگر حکومتی بر مردم تحمیل گردد, آن, حکومت اسلامی نخواهد بود و از نظر ایشان مطلوبیت نخواهد داشت:

ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی بر ملتمان بکنیم. اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم ما تابع آراء ملت هستیم. ملت ما هر طوری رای داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم, خدای تعالی به ما حق نداده است, پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که به ملتمان چیزی را تحمیل کنیم.(62)

حضرت امام همچنین در بیان ضوابط حکومت مطلوب و مورد نظر خود و در بیان مهمترین آن معیارها و ضوابط می فرماید:

اولاً متکی به آراء ملت باشد به گونه ای که تمامی آحاد ملت در انتخاب فرد یا افرادی که باید مسئولیت و زمام امور را به دست گیرند شریک باشند.(63)

نکته دوم در بقا و استمرار حکومت است که باز براساس نظر حضرت امام حکومت باید مبتنی بر مشارکت عمومی باشد و مردم از طریق نمایندگان خود در اداره امور جامعه نقش داشته باشند. بر کارکرد زمامداران نظارت نماید. به عنوان مثال تعیین شورای انقلاب را امام نه تنها به موجب حق شرعی که براساس رای اعتماد اکثریت مردم ایران می دانست:

به موجب حق شرعی و براساس رای اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران, شورایی به نام شورای انقلاب تعیین شده است.

همین در مورد ضرورت ادامه و استمرار مشارکت سیاسی و مشورت مردمی و… می فرماید:

در این حکومت به طور قطع باید زمامداران امور دائماً با نمایندگان ملت در تصمیم گیری ها مشورت کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند نمی توانند به تنهایی تصمیم بگیرند.(64)

از دیدگاه حضرت امام رجال سیاسی و حکومتی جامعه باید مردم را در نظر داشته باشند و توده مردم را در تصمیم گیری ها و توزیع و تقسیم منابع و امکانات در نظر بگیرند و در مقابل مردم نیز باید ضمن حضور در صحنه های سیاسیِ جامعه و مشارکت در سرنوشت خود بر رفتار و عملکرد دولتمردان و مسئولان امر نظارت داشته باشند:

اگر مردم بخواهند جمهوری اسلامی را حفظ کنند باید مواظب باشند که رئیس جمهور و وزراء و نمایندگان مجلس انحراف پیدا نکنند از حیث قدرت طلبی و مال طلبی اگر رئیس جمهوری بخواهد قدرتمندی نشان دهد آن روز بدانند علامت این است که شکست بخوریم. لذا خود مردم باید جلوشان را بگیرند.(65)

ب) کارکرد و وظایف: خدمت و خدمتگزاری عمومی

از دیدگاه حضرت امام خمینی(س) مهمترین وظیفه یک حکومت مطلوب این است که خود را خادم جامعه بداند و در راه تامین نیازهای اجتماعی مردم بکوشد. نه اینکه به فکر تامین منافع خود باشد. از منظر آن بزرگوار حکومت وسیله و ابزاریست, برای تامین نیازهای مردم و خدمت به آنان, تربیت و هدایت آنان و تحقق عدالت و رساندن آدمیان به سعادت باقی و پایدار. بنابراین افراد زمامدار نیز خود وسیله و ابزاری هستند در خدمت جامعه و مردم. این موضوع را امام بارها و بارها در آثار و بیانات خود مورد توجه قرار داده است:

ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند. صرف حکومت برای آنان جز رنج و زحمت چیزی ندارد. منتهی چه بکنند؟ مامورند انجام وظیفه کنند. موضوع ولایت فقیه ماموریت و انجام وظیفه است.(66)

و نیز می فرماید:

اگر به من بگویید خدمتگزار بهتر از این است که بگویید رهبر, رهبری مطرح نیست, خدمتگزاری مطرح است, اسلام ما را موظف کرده است که خدمت کنیم.(67)

این است که از منظر امام خمینی(س) خدمت نمودن برای رهبران در حکومت مطلوب ایشان یک وظیفه و تکلیف است, وظیفه ای که اسلام به عنوان یک دین آسمانی و مکتب الهی که مطابق با فطرت و سرشت بشر و لذا عقلی و انسانی است, برای او تعیین نموده است. بنابراین در اسلام اساس حکومت را خدمت و خدمتگزاری به مردم تشکیل می دهد.

و امام خمینی(س) در آنگاه که در راس چنین حکومتی قرار می گیرد در راستای چنین برداشتی است که می فرماید:

من با مردم ایران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان می دانم.(68)

همچنین خطاب به دولت ها به مفهوم هیات حاکمه و قوای حکومتی در جامعه اسلامی می فرماید:

دولت در حکومت اسلامی در خدمت ملت است, باید خدمتگزار ملت باشد.(69)

همچنین احترام به رای نظر و خواسته های مردم در نظام مطلوب مورد نظر امام خمینی جایگاه فوق العاده والایی دارد. خود او آنچنان به این مساله اهمیت می داد که در بسیاری از موارد حاضر به اعمال نظر شخصی خود نبود و سعی می کرد بداند رای و نظر مردم در این خصوص چیست؟

همچنین امام خمینی(س) سعی نمی کرد مطابق تشخیص و نظر خود مردم را بدون آن که آمادگی پذیرش داشته باشند به سمت و سوی معینی سوق دهد یا چیزی را بر آنها تحمیل نماید بلکه به نظر و خواست آنها تا جایی که خطری جدی و اساسی برای انقلاب یا ارزشهای دینی و اسلامی بوجود نمی آمد احترام قائل می شد و در عین حال در بعضی شرایط نیز سعی می کرد با بیانات و پیامهای خود آگاهی لازم را در عامه مردم بوجود آورد تا آمادگی پذیرش حقیقت و واقعیت را داشته باشند.

شاید بتوان گفت تنها خط قرمز امام خمینی(س) نسبت به مردم تخطی نسبت به اسلام و ارزش های اسلامی بود که برای او اهمیت والایی داشت و در این گونه موارد بدون تامل و تحمل برخورد می کرد.

ج) اهداف: مصالح عمومی

ییکی از مهمترین ویژگی های یک حکومت مطلوب از منظر امام خمینی(س) این است که حکومت بر اساس مصالح عمومی شکل گیرد, مصالح را به خوبی تشخیص دهد, براساس مصالح عمومی رفتار و اجرا نماید و براساس مصلاح بقا و استمرار یابد. تعبیری از برخی از فقهای بزرگ ما وارد شده است بدین مضمون: (الحاکم منصوبٌ للمصالح) یعنی حکومت و حاکم در هر جا برای مصالح عموم افراد جامعه نصب شده است. و در بیانی آمده است:

(الحاکم منصوبٌ للمصالح) این کلام شیخ مفید است, کلام صاحب شرایع است. کلام… حاکم یا رهبر وظیفه اش تشخیص مصالح و اجرای آن است.(70)

بنابراین تشخیص مصالح سیاسی, مصالح اقتصادی, مصالح فرهنگی و مصالح نظامی جامعه یعنی آنچه به مصلحت امت و جامعه اسلامی است برعهده حاکمان و رهبران است و حکم آنها در این موارد نافذ است.

حضرت امام همواره مصلحت مردم و مصلحت نظام سیاسی جامعه را در راس مصالح دیگر و حفظ نظام را از اوجب واجبات می دانست او با هر گروه, شخص, جریان و تفکری که با مصلحت نظام معارضه می نمود برخورد می کرد تا نظام اسلامی محفوظ باقی بماند. بدیهی است که حفظ عزت و اقتدار نظام اسلامی که براساس موازین شرع اسلام و قانون و مبتنی بر آرای مردم است بر آحاد ملت یک فریضه و واجب شرعی تلقی می گردد و حکومت در راه تحقق مصلحت از احکام اولیه اسلام است و مقدم تمامی احکام فرعیه:

حکومت که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول اللّه(ص) است, یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابانی است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند, حاکم می تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند… حکومت می تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است, در موقعی که آن قرارداد مخالفت مصالح کشور و اسلام باشد یک جانبه لغو کند و می تواند هر امری را چه عبادی و یا غیر عبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است, از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند. حکومت می تواند از حج که از فرایض مهم الهی است در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست موقتاً جلوگیری کند.(71)

و در ادامه این بیان تاکید می فرماید:

آنچه که گفته شده است تاکنون و یا گفته می شود ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است. آنچه گفته شده است که شایع است مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین فواید رفت صریحاً عرض می کنم که فرضاً چنین باشد. این از اختیارات حکومت است و بالاتر از آن هم مسائلی است که مزاحمت نمی کند.(72)

امام خمینی(س) این سخنان را در جواب نامه رئیس جمهور وقت پیرامون اختیارات حکومت اسلامی مطرح ساخته اند.

بطور کلی از منظر امام خمینی(س) موضوع مصلحت اسلام و مصلحت مردم (مصالح عامه) مهمترین رکن در تعیین اختیارات و اهداف حکومت است. حکومت می تواند همه چیز را فدای مصالح عمومی و مصالح اسلام بنماید. ناگفته نماند که بین این دو نیز از نظر ما تعارض وجود ندارد. بنابراین حکومت اختیار دارد تا آنچه را که مصلحت جامعه اسلامی بدان متوقف است انجام دهد و منافع فردی را در صورت ضرورت فدای مصالح عمومی نماید و تنها حکومت مطلوب حکومتی است که مطابق با مصلحت مردم باشد.

جز سلطنت خدایی همه سلطنتها برخلاف مصلحت مردم و (جور) است.(73)

شاخص های دسته دوم

در پایان این نوشتار به برخی دیگر از شاخص های یک حکومت مطلوب از دیدگاه امام خمینی(س) شاخص های دسته دوم به صورت فهرست وار اشاره می گردد:

این شاخص ها عبارتند از:

1 علم و آگاهی

ییکی از مهمترین خصایص و شاخص های حکومت و زمامداران حکومتی آگاهی, دانش, علم به قانون و کتاب الهی است. اگر حکومت مورد نظر ما حکومت قانون است لذا باید براساس علم به قانون و نیز علم و معرفت نسبت به مقتضیات زمانی و شرایط سیاسی روز بنا گردد. به بیان آن بزرگوار:

چون حکومت اسلام حکومت قانون است برای زمامدار علم به قوانین الزامی می باشد….(74)

در تعیین حدود علم دانش زمامداران نیز می فرماید:

اگر زمامدار مطالب قانونی را نداند لایق حکومت نیست… البته لازم نیست که صاحب منصبان و مرزبانان و کارمندان اداری همه قوانین اسلام را بدانند و فقیه باشند بلکه کافی است قوانین مربوط به شغل و وظیفه خویش را بدانند.(75)

2 اجتهادی بودن حکومت یا باز بودن باب اجتهاد

اجتهاد در اصل به معنای نهایت سعی و کوشش در تحقق امر می باشد و در اصطلاح فقهی به معنی داشتن ملکه و قدرت استنباط احکام شرعی از منابع و ادله شرعی (کتاب, سنت, اجماع و عقل) است و لذا مجتهد است که با کتب علوم و دانش های لازم و ممارست در فهم دین به این جایگاه نایل آمده است.

در بحث اجتهاد باید دانست که شرایط زمان و مکان موجود در اجتهاد تاثیر می گذارد. از سوی دیگر دانش اجتهاد با توجه به جامعیت و کامل بودن اسلام و لذا توسعه و گستردگی زمانی و مکانی فقه اسلامی, مسائل روز به ویژه در حوزه سیاست و حکومت, اقتصاد, اجتماع و… باید عمق و گسترش یابد. بگونه ای که اجتهاد بتواند پاسخگوی مسائل مستحدثه سیاسی و اجتماعی باشد. لذا برای درک مقتضیات و تغییرات و تطبیق شرعیات و تطبیق شرعیات یا شرایط و مقتضیات باید باب اجتهاد باز بوده تا نظرات اجتهادی دانشمندان در ادوار مختلف زمانی حکومت را در اداره بهتر امور راهنمایی نماید و حکومت و وظایف آن در چهارچوب مقتضیات زمانی شناخته گردد. امام خمینی(س) در این مورد می فرماید:

در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد, باز باشد وطبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد ولی مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس نظام اسلامی بتوان به نفع مسلمانان برنامه ریزی کند….(76)

3 عقل و حکمت

از دیدگاه حضرت امام خمینی(س) (عقل) و (حکمت) یکی از برجسته ترین شاخص ها و معیارهای یک حکومت مطلوب تلقی می گردد و فقدان آن باعث می شود که حکومت از مطلوبیت ساقط گردد. زیرا عقل و حکمت اساس و بنیان بسیاری از شاخص ها و معیارهای دیگر چون (حسن سیاست), (حسن تدبیر), (دانش و آگاهی), (زمان شناسی), (عزم و تصمیم محکم), (ثبات رای), (کمال اعتقادی), (صلاحیت اخلاقی) و… است.

4 کمال اعتقادی, صلاحیت اخلاقی و تقوا

نهاد حکومت بطور کلی و همچنین زمامداران و مسئولان امر باید دارای اعتقادات سالم و تقوا بویژه تقوای سیاسی باشند تا توانایی تحقق اهداف و انجام مسئولیت های حکومتی را داشته باشند. از دیدگاه اسلام حکومت عهد و پیمان پروردگار جهانیان است و شامل حال ظالمین و گنهکاران و افراد آلوده نمی گردد.

زمامدار بایستی از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار و عادل باشد و دامنش به معاصی آلوده نباشد. کسی که می خواهد حدود جاری کند یعنی قانون جزای اسلام را به مورد اجرا گذارد, متصدی بیت المال و خرج و دخل مملکت شود و خداوند اختیار اداره بندگانش را به او بدهد باید معصیت کار نباشد (ولاینال عهدی الظالمین)(77) خداوند تبارک و تعالی به جائر چنین اختیاری نمی دهد.(78)

5 حسن تدبیر و مدیریت

همچنین یکی از شرایط و شاخص های مهم یک حکومت شایسته حسن تدبیر و مدیریت صیحح و مطلوب است که گاه از آن تحت عنوان (حسن التدبیر), (حسن السیاسه) و یا (حسن مدیریت) یاد شده است و امام خمینی(س) نیز بر این ویژگی تایید دارند. همچنین گاه آن را ذیل عقل یا علم مطرح ساخته اند.

6 انتقادپذیری و مشورت با مردم

انتقادپذیری و مشورت با مردم حکومت یکی دیگر از شاخص ها و ویژگی های یک حکومت مطلوب از منظر امام خمینی(س) است و حکومتی که از مشورت با مردم یا نمایندگان آنها و پذیرش انتقاد و نظارت مردمی رویگردان است حکومتی است که بنای خود را بر استبداد قرار داده است.