لطیفه ربانی(نامه ای منتشر نشده از حضرت امام خمینی)

لطیفه ربانی(نامه ای منتشر نشده از حضرت امام خمینی)
۲۳ بهمن ۱۳۹۳
عرفان,

اشاره

متنی که در پی می آید نامه ای است عرفانی از حضرت امام خمینی به حضرت آیت اللّه سیّد ابراهیم خویی مقبره ای که از مصاحبان حضرت امام در مسائل عرفانی بودند.

چون متن نامه به زبان عربی نوشته شده است هم متن اصلی و هم ترجمه آن جهت ملاحظه خوانندگان گرامی درج می شود.

بسم اللّه الرحمن الرحیم

حمد و سپاس آن پروردگاری را سزاست که از مکمن غیب هویت بر حضرت اسمایی تجلی فرمود و اسمای ذاتی او به حقیقت عمایی در حضرت واحدیت پیدایی نمود، و جمله نعوت و صفاتش در احدیت غیبتش صورت یکتایی گزید و نعمای وی به وجهه باطنیش کسوت یگانگی پوشید و ذات پاکی، که در تشبیه تعالی فرمود و همانند گشت، و در در تنزیه نزدیک آمد و تجلی فرمود (و همانند گشت.)

و او راست کلیدهای گنجینه های غیب اسما و مخاتیم و مهر کرده های حقایق نعمتها، پس منزهی تو پروردگارا که منتهای آرزوی عارفان از دَروه کمال حضرت احدیتت کوتاه گردید و پندارهای وصف کنندگان از نیل به هویت کبریایت بی بهره باز گردید.

پس استعلا جوید کبریایی حضرتت از آنکه کس بدان جای راه بدارد، و نعمتهایت درگذشت از آنکه سپاسگزار حق سپاس آنها را به جای آرد.

اولیت در عین آخریت و آخریت در عین اولیت تراست؛ پس تویی که پرستیده و پرستنده ای.

بارالها، ترا به پنج زبان حمد و سپاس می گوییم در عین جمع وجود برای آن بخششها و دهشها که نمودار گشته در غیب و شهود.

و از تو یاری می جوییم و به تو پناهنده می شویم از بدی و سوسو کننده دیو مردم که رهزن طریق مردمی است و رهبر یاران خویش به سوی ژرفچاهِ مغاک عالم طبع تیره ودنی پس، بارالها، ما را به صراط مستقیم را هم باش، بدان صراطی که برزخیت کبرا و مقام احدیت جمع اسمای حسناتست و درود فرست بر آنکه خاستگاه پیدایش و نمایانی است و نقطه غاتیت و پایانی، صورت و مایه هستی و بقاست، و مادّت نخستین و برزخیت کبراست؛ آنکه نزدیک گردید و از تعینات یکسره وارهید؛ پس فروتر آمد چنانکه خود را نزدیک نمود به قربِ قابِ دو قوسِ وجود و تمام دایره غیب و شهود.

بل باز هم نزدیکتر که آن عین حضرت عماست، بلکه چون نیک بنگری حضرتی نه آنجاست: (عنقا شکار کس نشود دام بازگیر.)

و درود تو باد بر پیروان و اهل بیت او که مفاتیح ظهورند و چراغهای نورند، بل نور بر سرِ نورند: "و هر که را خدا نوری به وی نداد [تا هدایتش کند به سوی ایشان] او رانوری نباشد."

بویژه بر آنکه ولایت محمدی به نام او ختم کرده شد و دهشهای احمدی را او گیرنده شد، آنکه به ربوبیت ظهور کرد پس از آنکه پدران او به عبودیت ظاهر گردیدند، که عبودیت گوهری است که باطن آن ربوبیت است، آنکه خلیفه حق در ملک و ملکوت و وجودش گنجینه نامهای خداوند پایدارِ لایموت گشت، امام غایب از دیده پنهان، منتظر محبّان و امیدواران) ثمره و ولیده حق دوستان و حق پرستان، خدایا جانهای ما فدای او بگردان.

اما بعد، بتحقیق که آدمی به لطیفه ای ربانی ونفخه ای روحانی و سرشتی پاک و درست و آسمانی از موجودات دیگر ممتاز گشته است. همان سرشتی که "مفطور ساخت خداوند فطرت آدمیان را بر همان." و این لطیفه ربانی به دیگر معنی همان امانتی است که باری تعالی در این آیت بدان اشارت فرمود: "همانا امانت را بر آسمانها و زمین عرضه کردیم ..." و آن سرشت توحیدی است در مقامات سه گانه (وجود انسانی) در ترک تعنیات و بازگرداندن همه چیز یکسره به حق تعالی و افکندن اضافات حتی اضافات اسمایی و محمود محق همه شئون بالمرّه نزد او.

و آنکه بدین جای نرسید، پس بتحقیق از فطرت ضمیر، و به امانت الهی خیانت ورزید و به مرتبه ربوبیت نادان گردید و به مقام احدیت جفا رسانید.

و ارباب قلوب و عرفان و صاحبان شهود و عیان، آنان که ایشان را سابقه حسناست، دانند که آن منزلت نتوان یافت و به آن مرتبت دست نتوان رسانید مگر به ریاضات عقلی بعد در فراغ از تهذیب باطن و تزکیت نفس و صرف بضاعت و وقف همّت در معارف الهی پس از پاک ساختن درون و خالی کردن آن (از صفات دون.)

پس، بیرون رو ای نفسِ ماندگار در زمین پیروی هوا و خواهشها از سرای طبیعت ظلمانیِ مدهش. و هجرت نما به سوی خدای تعالی، ب مقام جمع احدی، و به سوی رسول او صاحب قلوب احدی احمدی، تا آنکه موت تو در رسد که آن فنا و اضمحلال تعینّات و اعتبارات است، و خدایت (به نعمتهای خویش) پاداش دهد.

و در سیر به سوی پروردگارت تبارک و تعالی پدر روحانیت را پیروی نما و بگو: "من روی خویش بدان کس متوجه کنم که آسمانها و زمین را بیافرید ..." که همانا آن است بزرگ رستگاری و جنت ذاتی و لقایی که نه چشمی آن را دیده و نه گوشی آن را شنیده و نه بر قلب و اندیشه احدی گذشته است.

پس ای نفس، قانع شو به وصول لذتهای بهیمی و ثروتهای حیوانی و برتریهای دنیایی ظاهری؛ و به عبادات و طاعات خود را راضی مگردان، و سه حُسن صورت و نیکویی خلقت بسنده مکن و به حکمت رسمی و بشهاب کلامی خود را خرسند مساز و به نیکویی و آراستگی گفتار ارباب تصوف و عرفان خشنود مشو و قناعت مکن و به دعوی و علمداری اهل فقه راه مپوی؛ چه صرف همت در اینها که یاد کردیم و ماندن بر آن، بتحقیق که هلاکت است و زیان، و (گفته اند) علم حجاب است، بزرگترینِ آن بلی سزاوار است که در سکون و جنبش و اندیشه و آمال و پرستش و طاعتت، وجهه همّ و همت تو خدای یگانه باشد که اوست آفریدگار و آورنده و بازگرداننده تو.

و این (نوشته) سفارشی است با نفس تیره و دل خیره خویش، و نیز با جلیس و آقایم که در علوم الهی صاحب رای روش و در معارف ربّانی دارای نظر دقیق و متقن است، عالم فاضلی، سرور امجد، آقا سیدابراهیم خویی مشتهر به "مقبره ای" خدای تعالی ایام سروریش را پاینده گرداند و وی را به نهایت آمال عارفان و غایت سلوک سالکان برساند.

پس این بنده از مهام اصول حکمت متعالیه بهره ای وافر بدو رسانید و از آنچه از بزرگان مشایخ آموخته و از صحف ارباب دانش اندوخته بود بدو بیاموزانید، چنانکه محمداللّه تعالی اکنون به مراد خویش دست یافته و خود را به جامه درستی و سداد آراسته است، و در آغاز و انجام اتکا به خدای شایسته است.

و سفارش خویش را مکرر و مولد می گردانم به آنچه مشایخ ما سفارش فرمودند، و آن اینکه در آشکار کردن اسرار معارف خسّت نمائید مگر آنکه اهل آن را بیابید و به حقایق معارف مگر در جای خود سخن مگشایید. پس خدای تعالی، نامش بزرگ باد، فرمود: "و قرآن را فرو فرستیم که شفا و رحمت است و امّا ستمکاران را جز زیان نیفزاید." و از آن دوست، که خدای تعالی ایام عزتش را مستدام دارد خواهنده ام که نزد خدای خویش این بنده را یاد کند نیکو یاد کردنی. و در هیچ حال این بنده را از دعای خیر فراموش ننماید که دعابابی است که پیوسته بر روی دوستداران حضرتش گشوده است. "بارالها، در دنیا و آخرت نیکویی نصیب ما بگردان و از عذاب آتش نگاهمان دار." و ما را با نیکان برانگیزان، و از آمیزش با اشرار محفوظ بدار، به حق محمد و پیروان و نزدیکان پاک او، سلام خدا بر آنان باد.

و (از این نوشته) فارغ گشت در بیست و ششم ذی الحجه 1357 هجری قمری، بنده ضعیف، سید روح اللّه، فرزند سید مصطفی خمینی کمره ای.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمداللّه الذی تجلی من غیب الهویه علی الحضره الاسمائیه وظهرت اسمائه الذاتیه فی الحضره الواحدیه بالحقیقه العمائیه و توحدت نعوته فی احدیته الغیبیه و تفردت آلائه من الوجهه الباطنیه. علاوتفره فی عین التشبیه و دنی و تجلی فی اصل تنزیه. وعنده مفاتیح غیب الاسما ومخاتیم حقائق آلا. فسجانک اللهم، یا من الا یرتقی الی ذروه کمال احدیته آمال العارفین و یقصردون بلوغ کبریا هویته اوهام الناعتین. جلّت عظمتک من ان تکون شریعه لوارد، و تقدست آلائک ان تصیر محموداً لحامد. لک الاولیه فی الاَّخریه والاولیه. فانت معبود فی عین العابدیه والمحمور فی عین الحامدیه. فنحمدک اللهم بالسنک الخمسه فی عین الجمع الوجود علی آلائک المتجلیه فی الغیب والشهود. یا ظاهراً فی بطونه و باطناً فی ظهوره. ونستعینک یا ربنا و نعوذ بک من شرالوسواس الخنّاس القاطع لطریق الانسانیه السالک باولیائه الی جهنام مهوی الطبیعه الظلمانیه. فاهدنا الصراط المستقیم الذی هوالبرزخیه الکبری و مقام احدیه جمع الاسما الحسنی وصلّ اللهم علی مبدا الظهور وغایته و صوره اصل الوجود و مادته. الهیولی الاولی والبرزخیه الکبری الذی دنی فرفض التعینات فتدلی فکان قاب قوسی الوجود و تمام دائره الغیب والشهود، اوادنی الذی هو مقام العما بل لامقام علی الرای الاسنی: (عنقا شکاکس نشود دام بازگیر.) وعلی آله مفاتیح الظهور ومصابیح النور بل نور علی نور: "فمن لم یجعل اللّه له نوراً [یهدیه الیهم] فماله من نور." سیّما خاتم الولایه الحمدیه ومقبض فیوضات الاحمدیه، الذی یظهر بالربوبیه بعدما ظهر آبائه بالعبودیه فان العبودیه جوهره کنههاالربوبیه، خلیفه اللّه فی الملک و الملکوت وخزینه اسمااللّه الحیّ الذی لایموت، الامام الغائب المنتظر و نتیجه من سلف من الاولیا لاغبر ارواحنا له الفدا والعن اللهم اعدائهم قطاع طریق الهدایه والسالکین بالامه مسلک الهلاکه والغوایه.

وبعد فان الانسان ممتاز من بین سائرالموجودات باللطیفه الربانیه والنفخه الروحیه الالهیه والفطره السلیمه الروحانیه فطره اللّه التی فطرالناس علیها. و هذه بوجه هی الامانه المشار الیها بقوله تعالی: "انا عرضنا الامانه علی السموات والارض ..." الخ وهذه الفطره هی الفطره التوحیدیه فی المقامات الثلاثه عند رفض التعینات وارجاع الکل الیه واسقاط الاضافات حتی الاسمائیه وافنا الجلّ لدیه. ومن لم یصل الی هذاالمقام فهو خارج عن الفطره وخائن بالامانه الالهیه وجهول بمقام الربوبیه وظلوم بحضره الاحدیه. ومعلوم عند اصحاب القلوب والعرفان وارباب الشهور والعیان من ذوی السابقه الحسنی ان حصول هذه المنزله والوصول بهذه المرتبه لایمکن الا بالریاضات العقلیه بعد طهاره النفس وتزکیتها وصرف الهمّ و وقف الهمه الی المعارف عقیب تطهیر الباطن وتخلیتها. فاخرجی ایتها النفس الخالده علی الارض الاتباع الهوی من بیت الطبیعه المظلمه الموحشه، وهاجری الی اللّه تعالی مقام جمع الاحدی والی رسوله صاحب قلب الاحدی الاحمدی حتی یدرکک الموت الذی هواضمحلال التعینات فوقع اجرک علی اللّه و تاسّی بابیک الروحانی فی السیر الی ربّه وقل "وجهت وجهی للذی فطرالسموات والارض ..." وهذا هوالفوز العظیم والجنّه الذاتیه اللقانیه التی لاعین رات ولا اذن سمعت ولا خطرت علی قلب بشر. ولا تقنع ایتها النفس بحصول الملاذ الحیوانیه والشهوانیه ولا بالریاسات الدنیویه الظاهریه ولابصوره النسک وقشرها ولا باعتدال الخلق وجورتها ولا بالفلسفه الرسمیه والشبهات الکلامیه ولا بتنسیق کلمات ارباب التصوف والعرفان الرسمی و تنظیمها وارعاد اهل الخرقه وابراقهم، فان صرف الهمّ الی کل ذلک والوقوف علیها اخترام وهلاک والعلم هوالحجاب الاکبر. بل یکون همّک التوجه الی اللّه تعالی بارئک و مبدئک و معیدک فی کل الحرکات والسکنات والانکار والانظار والمناسک(؟).

وهذه وصیتی الی النفس القاسیه المظلمه والی صاحبی و سیّدی ذی الفکر الثاقب فی العلوم الالهیه والنظر الدقیق فی المعارف الربانیه العالم الفاضل المولی الامجد الاَّغا السیّد ابراهیم الخوئی المعروف بمقبره ای دام مجده وبلغه اللّه تعالی غایه آمال العارفین و منهی سلوک السالکین. فانی قدالقیت فی روعه امهات ما عندی من اصول الفلسفه المتعالیه وشطراً وافراً مما تلقّیت عن المشایخ العظام و صحف ارباب المعارف فقد بلغ بحمداللّه فوق المراد و تردی بردا الصلاح والسداد و علی اللّه التکلان فی المبدا والمعاد. ولقد اکرر وصیتی بما وصّانا المشایخ العظام ان یضنن باسرارالمعارف الا علی اهله ولا یتفوه بحقائق العوارف فی غیر محله فان اللّه جل اسمه قال: "و ننزل من القرآن ماهو شفا ورحمه للمومنین تولا یزید المظالمین الاخساراً." والتماس منه دام عزّه ان یذکرنی عند ربّه ذکراً جمیلاً، ولا ینسا نی عن الدعا فی کل الاحوال فان بابه مفتوح للراغبین. "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاَّخره حسنه وقنا عذاب النار." واحشها مع الابرار وجنّبنا عن مخالطه السیئه الاشرار بحق محمد و آله الاطهار علیهم السلام. قد وقع الفراغ فی السادس والعشرین من شهر ذی الحجه الحرام (1357) وانا العبد الضعیف السیّد روح اللّه بن السیّد المصطفی الخمینی الکمره ای.