نظریه انسجام اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره)

نظریه انسجام اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره)
غلام حسن مقیمی
۰۱ اسفند ۱۳۹۳
جهان اسلام, آزادی, وحدت جهان اسلام, اسلام و استقلال, وحدت و ضرورت آن, وحدت و آثار آن,

چکیده

به لحاظ فراوانی کاربرد الفاظ در زبان امام خمینی(ره)، واژه وحدت و انسجام اسلامی، مهم ترین کلید واژه، در مباحث سیاست خارجی و روابط بین الملل اسلامی است، تا جایی که امروزه از ایشان به عنوان بزرگ ترین منادی وحدت اسلامی یاد می شود. اما آنچه در این مباحث مهم است، بازخوانی و بازسازی این الفاظ در قالب مدل نظری و ساختارمند نمودن آن بر اساس مبانی نظری اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) است. این نوشتار می کوشد تا نظریه انسجام اسلامی را از میان عبارات امام خمینی(ره) استخراج و الگو سازی نماید.

1. ضرورت و اهمیت

برای درک ضرورت و اهمیت وحدت و انسجام اسلامی، کافی است نیم نگاهی به تحولات اخیر نظام بین الملل از یک سو و اختلافات و تعصبات کور فرق و مذاهب اسلامی از سوی دیگر بیفکنیم. در سطح مناقشات بین الملل که چندین دهه پیاپی مبتنی بر بلوک بندی ایدئولوژی لیبرالیسم در برابر مکتب کمونیسم بوده است، کمونیسم در آستانه قرن بیست و یکم فرو پاشید. در پی آن، مناسبات نظام جهانی بر اساس نظریه نظریه پردازان خوش بین، «تک قطبی لیبرالی» و طبق اندیشه نظریه پردازان واقعگرا، «نزاع چند قطبی تمدنی» پیش بینی شده است. در این میان، آنچه بیش از همه برای دنیای اسلام اهمیت دارد، درک صحیح شرایط جدید هژمونی سلطه است. بی ­شک امروز نظام سلطه دوران گذار و فترت را تجربه می­کند و لذا با خلق مفاهیمی از قبیل «تروریسم»، «پایان تاریخ»، «جنگ تمدنها» و «نظم نوین جهانی»، به دنبال پیدا نمودن الگوی جدیدی از بلوک بندی سلطه جهانی است. بدین لحاظ تحولات جدید خاورمیانه، بازگشت نئومحافظه کاران آمریکا به استعمار قدیم و نیز اشغال نظامی مناطق ژئوپلتیک جهان اسلام، به طور آشکار و پنهان در مرزبندی جدید نظریه جنگ تمدنها نهفته است، که بدون رمزگشایی آن، ضرورت و اهمیت انسجام اسلامی قابل فهم نیست.

اما در سطح مناقشات فرقه­ای جهانی اسلام، با کمال تاسف در سالهای اخیر، تعصبات کور و تحریک گروههای افراطی توسط سازمانهای مخوف اطلاعات، فرق و مذاهب اسلامی را عملاً به منازعات سازمانی کشانیده است. هم اکنون این مرزبندی سخت افزارانه، ظرفیتهای نرم افزارانه بالقوه مسلمانان را به تحلیل برده و موجب قتل، ترورهای متعدد و دست جمعی شده است. بدین لحاظ مسلمانان به جای همبستگی مذهبی در برابر دشمن مشترک، به دلائل برداشتهای عوامانه فرقه­ای، سیاسی و ملی، در مقابل هم صف کشیدند. در چنین موقعیتی چه باید کرد؟ بی­تردید توجه به انسجام اسلامی نه تنها حکایت از عمق چالشهای مذکور دارد، بلکه تنها نسخه بیماری مزمنی است که به تکرار توسط فریادگر بیداری اسلامی، امام راحل(ره)، طنین انداز شد و هم اکنون با توجه به تحولات منطقه­ای و جهانی اهمیت آن، دو چندان شده است.

2. طرح مسئله

از منظر امام خمینی(ره)، مهم ترین و کلیدی­ ترین اصل در سیاست خارجی درباره جهان اسلام، اصل وحدت و انسجام اسلامی است. به لحاظ فراوانی کاربرد الفاظ در لسان امام خمینی(ره)، بی­ تردید واژه وحدت اهمیت بسیاری دارد، تا جایی که امروزه از ایشان به عنوان یکی از بزرگ ترین منادیان وحدت و انسجام اسلامی یاد می شود. کثرت آثار محققانی که وحدت را از منظر امام خمینی(ره) بحث نموده­اند شاهد بر مدعاست.

اما آنچه این قلم را وادار به نگارش نموده است، این سوال اصلی است که آیا تاکیدات ایشان بر وحدت، از مبنای نظری منسجمی نیز پیروی می­کند. آیا مفهوم همگرایی و انسجام اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره)، مبتنی بر مبادی و بنیانهای نظری است؟ آیا اساساً می ­توان فراوانی عبارات امام خمینی(ره) در مورد مفهوم انسجام اسلامی را در قالب الگویی نظری ارائه نمود؟ سوالات فوق و نظائر آن، مهم ترین دغدغه نظری این مقاله است.

فرضیه اجمالی این نوشته این است که امام خمینی(ره) در طرح شعار انسجام اسلامی، صادق بوده و نیز هیچ گاه وحدت تاکتیکی، ملی و یا ایدئولوژیکی را مدنظر نداشته و لذا در طول تلاشهای وحدت گرایانه خود دچار سطحی­نگری و کلی گویی نشده است و آن را به عنوان گونه ای راهبرد از متن مبانی دینی طرح کرده است که از میان سه مفهوم اسلام، استقلال و بیداری اسلامی قابل ردیابی است.

این نوشتار می­کوشد تا ضمن توجه به مبانی و مبادی مفهومی بحث، نظریه و الگوی انسجام اسلامی از منظر امام خمینی(ره) را معماری و جست وجو نماید و در ضمن مباحث راهکارهای عملی امام خمینی(ره)، جهت تحقق آن را تحلیل کند.

3. مفهوم انسجام اسلامی از منظر امام(ره)

واژه انسجام اسلامی در برابر واگرایی اسلامی به معنای همبستگی، همراهی، هم­آهنگی، وفاق و وحدت اسلامی است. کما اینکه همبستگی را به مشارکت، احساس تعلق و وابستگی دو یا چند چیز(1) و همراهی را به همراه بودن در انجام کاری به طور هماهنگ(2) و هماهنگی را به تناسب و سازگاری اجزای یک پدیده با پدیده دیگر و وفاق را توافق جمعی بر سر مجموعه­ای از اصول و قواعد(3) معنا کرده­اند. مقصود از انسجام اسلامی، عبارت است از:

همکاری و تعاون پیروان مذاهب اسلامی بر اساس اصول مسلّم و مشترک اسلامی و اتخاذ موضع واحد برای تحقق اهداف عالیه امن اسلامی و موضع گیری واحد در برابر دشمنان اسلام و احترام به التزام قلبی و عملی هر یک از مسلمانان به مذهب خود.(4)

بنابراین، انسجام اسلامی به معنای همگرایی پیروان مذاهب مختلف در عین وجود اختلافات مذهبی است، چرا که حذف اختلاف و تنوع فکری و مذهبی نه ممکن است و نه مطلوب. آنچه مطلوب و شدنی است، یافتن راهبردهای نظری و عملی برای مدیریت صحیح پدیده تعدد باورهای مذهبی و جلوگیری از آسیبها و پیامدهای زیانبار واگرایی اسلامی است.

بنابراین، پذیرش حضور دیگری و به رسمیت شناختن اختلاف و تنوع افکار را باید نخستین و چه بسا مهم ترین گام و مبنای اندیشه وحدت به شمار آورد(5) بررسی آثار امام خمینی(ره) بیانگر این مطلب است که تاکید وی به وحدت چنین مبنایی دارد. وی با نگاهی به اوضاع اجتماعی حاکم می­فرماید: «رمز تمام گرفتاریهای کشورهای اسلامی، اختلاف و عدم هماهنگی است و رمز پیروزی، وحدت کلمه و ایجاد هماهنگی.»(6) ایشان ضمن پذیرش اختلافات مذهبی آن را مانع همبستگی در برابر دشمن خارجی نمی­دانند: «البته سنی و شیعه در عقاید، در بسیاری از عقاید، مختلف اند... آزادند... عقاید مختلف اسباب اختلافات خارجی چرا بشود.»(7) بدین لحاظ از منظر ایشان «طرح اختلاف بین مذاهب اسلامی از جنایاتی است که قدرتمندان... دامن می­زنند»(8) و به طور کلی «وحدت را برای حفظ کیان اسلام، گسترش اسلام عزیز و قدرتمند کردن جهان اسلام امری حیاتی می­دانند.»(9)

1. از این رو، از منظر امام خمینی(ره) وحدت ایدئولوژیکی وحدتی آرمانی و مطلوب است که در سطح مذاهب اسلامی، نه عملی، نه مطلوب و نه مطابق سیره علوی است. آنچه مطلوب و شدنی است، وحدت استراتژیکی به معنای وحدت عملی و همبستگی بر اساس اصول مشترک اسلامی در برابر دشمن مشترک جهان اسلام است که کیان اسلام، منابع و ذخایر کشورهای اسلامی را مورد هدف قرار داده است.

آنهایی که می­خواهند بین اصل سنت و اصل تشیع فاصله ایجاد کنند نه سنی هستند و نه شیعه... اینها نیست جز اینکه قدرتهای بزرگی فهمیده­اند آن چیزی که آنان را عقب زده است اسلام و وحدت مسلمین و برادری بین همه امت اسلامی است.(10)

4. مبانی و مبادی مفهومی نظریه انسجام اسلامی

قبل از ورود به بحث، تذکار چند نکته مهم خالی از فایده نیست. نکته اول اینکه در اندیشه امام، نظریه وحدت از درون مفاهیم متضاد و متعارض قابل فهم و درک است. اندیشه امام خمینی(ره) بر خلاف نظریه بسیاری از نظریه پردازان مختلف، از حالت تک بعدی و افراطی یا تفریطی... فراتر رفته است. مثلاً اگر در فقه، عده­ای به فقه سنتی و دیگران به فقه پویا معتقد بودند، نظریه امام «سنتی پویا» است. اگر در میدان عمل، عده­ای به عملگرایی و عده دیگر به آرمانگرایی تمایل دارند، امام خمینی(ره) «آرمانگرای عملگرا» است. اگر در میان گرایشهای دینی، عده­ای عرفانی بودند و دغدغه­شان باطن دین بود و عده­ای دیگر به فقه و ظواهر و اخبار عنایت داشتند، امام خمینی(ره) «فقیه عارف» است. و یا اگر در سیاست و حکومت، عده­ای بر جمهوریت و رای مردم تاکید داشتند و عده­ای دیگر بر اسلامیت، ایشان به «جمهوری اسلامی» تاکید می­نمودند. در موضوع وحدت اسلامی هم اگر در جهان اسلام عده­ای برای وحدت، پیشنهاد عدول از اصول تشیع را می­دادند و عده ای دیگر به بهانه دفاع از ولایت، به اختلافات دامن می زدند، امام خمینی(ره)، ضمن دفاع از ولایت، منادی وحدت شیعه و سنی بود. واقعیت این است که نظریه پردازی در لبه دو نظریه افراطی و تفریطی و از درون تضادها بسیار دشوار و تنها کار شخصیتهای غیر معمول، خلاق، نقاد و فعال تاریخ است که امام خمینی(ره) یکی از چهره­های شاخص آن است.(11)

نکته دومی که به کشف مفاهیم و مولفه­های وحدت کمک موثری می­کند، اصول و قواعد سیاست خارجی از منظر امام خمینی(ره) است. از دیدگاه ایشان این اصول عبارت اند از: اصل نفی سبیل و سلطه بیگانگان؛(12) اصل دعوت و تبلیغ و صدور اسلام؛(13) اصل تولی و تبری؛(14) اصل پایبندی به پیمانها؛(15) اصل تالیف قلوب؛(16) اصل نه شرقی نه غربی؛(17) اصل حفظ کیان اسلام؛(18) اصل احترام متقابل؛ اصل حفظ استقلال کشورها و عدم مداخله در امور داخلی آنها و... .

از میان اصول فوق، اصل تولی و تبری، اصل تالیف قلوب، اصل نه شرقی نه غربی و نیز اصل استقلال، به طور مستقیم و غیرمستقیم در مسئله انسجام اسلامی نقش حساسی را بازی می­نمایند.

نکته سوم، ارکان اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) در سیاست داخلی، خارجی و جهان اسلام این ارکان است. در عرصه داخلی عبارت اند از: 1. شریعت؛ 2. ولایت؛ 3. ملت. در واقع از منظر امام آنچه موجب پیروزی انقلاب اسلامی شده است، وحدت ارزشهای اسلامی، وحدت رهبری و وحدت اُمّی بوده­است، کما اینکه عوامل شکست و اختلاف در نبودِ عناصر سه گانه فوق است.(19)

اما در عرصه سیاست خارجی، سه مفهوم جلوه بیشتری دارند: 1. اصل نفی سبیل و سلطه؛ 2. اصل دعوت و صدور اسلام؛ 3. اصل نه شرقی نه غربی.

در عرصه جهان اسلام نیز سه مفهوم کلیدی ذیل، اهمیت بسیاری دارند: 1. اصل استقلال و آزادی؛ 2. اصل بیداری اسلامی؛ 3. اصل وحدت اسلامی. اکنون می ­توان به لحاظ مفهومی این سئوال مهم را طرح نمود: از منظر امام خمینی(ره) کلیدی ­ترین مبانی مفهومی زمینه ساز نظریه انسجام اسلامی کدام اند؟ برای پاسخ به سوال فوق یک بار دیگر به کلمات و عبارات امام خمینی(ره) درباره وحدت و انسجام اسلامی مراجعه می­کنیم. آنچه در برقراری انسجام اسلامی از دیدگاه ایشان محور و مبناست عبارت است از:

الف) توحید، قرآن و نبوت

بی­تردید سه مولفه فوق مبنایی­ترین و پرمایه­ترین عناصر معنوی انسجام اسلامی، در آرای فکری­ ـ ­ فرهنگی امام خمینی(ره) است:

وحدت در قوی­ترین و صادق­ترین و پرمایه­ترین و حقیقی­ ترین مصادیق تحقق خود، «وحدت» ذات اقدس الهی است... و بقیه مصادیق وحدت، جملگی با «کثرت» در آمیخته­اند.(20)

بعد از توجه به این نکته پایه­ای درباره وحدت و انسجام اسلامی، باید اظهار داشت که از منظر امام خمینی(ره)، «مذاهب اسلامی» در عین کثرت، تضادها و دشمنیهای تاریخی، در اصول پایه­ای و نظری، مظهر و تجلی وحدت اند.

از منظر امام خمینی(ره) وحدت مسلمانان، تجلی توحید اعتقادی آنهاست. از این رو، یکی از مقاصد بزرگ انبیا توحید کلمه و توحید عقیده بوده است که در پیشرفت مقاصد بزرگ اسلامی و تشکیل مدینه فاضله و غلبه بر دشمن بزرگ نقش تعیین کننده­ای داشته است. در حقیقت، مقصد بزرگ انبیا جز در سایه وحدت نفوس، اتحاد و الفت جوامع اسلامی محقق نمی­شود(21) و لذا «از مسائل مهم سیاسی قرآن دعوت به وحدت و منع از اختلاف است.»(22) قرآن بعد از تاکید بر «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرّقوا» می فرماید: «و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم».(23)

از این رو، نظریه وحدت امام خمینی(ره)، در چارچوب نظری وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت قابل ترسیم است. لذا مرزهای کشورهای اسلامی صرفاً کثرت جغرافیایی است:

مسلمانان باید با هم ید واحده باشند... اینها باید دست واحد باشند، مجتمع باشند، یکی باشند، خودشان را از هم جدا ندانند. مرزها را اسباب جدایی قلبها ندانند، مرزها جدا، قلبها با هم.(24) البته سنی و شیعه در عقاید (خود)... آزادند... عقاید مختلف، اسباب اختلافات خارجی چرا بشود.(25)

از این رو، «کلمه توحید و توحید کلمه»(26) از منظر امام خمینی(ره) دو روی یک سکه­اند. اگر کلمه توحید «لا اله الا الله» که روح و جان اعتقادات مسلمانان است با توحید کلمه (انسجام اسلامی) که توصیه خداوند و پیامبر اکرم(ص) است، ترکیب گردد، جامعه توحیدی شکل می­گیرد و زمینه احیای مجدد تمدن اسلامی فراهم می­گردد. از منظر امام:

منطق انبیا این است که: اشداء باید باشد بر کفار و بر کسانی که بر ضد بشریت هستند بین خودشان هم رحیم باشند(27) خالقی که... به کتب مقدس آسمانی­اش... طریق برخورد با مومنین و دوستان خود و ملحدین و مستکبرین و دشمنان خویش را آموخته (که) «محمد رسول الله و الذین معه اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم»(28) ما به حبل خدا و پیامبر... چنگ زده­ایم و جداً باید از هر آنچه غیر رضایت آنان است متنفر باشیم.(29) شما همه، ملت اسلام و تابع پیامبر و پیرو دستورات قرآن مجید هستید.(30)

از فقرات فوق می توان به خوبی استفاده کرد که مبنا و ملاک وحدت از منظر امام خمینی(ره)، اصل توحید و تبعیت از دستورهای قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) به عنوان مهم ترین اصول مشترک جهان اسلام است. در واقع در سایه ترکیب اصول و مولفه­های مذکور که مبیّن وجود مبانی نظری و اعتقادی وحدت اسلامی از یک سو و تکثر مذهبی جهان اسلام از سوی دیگر است، می توان وحدتی را پی­ریزی نمود که تجلی اخوت، برادری و رحمت اسلامی در رفتار جمعی جوامع و ملل اسلامی در سطوح مختلف منطقه­ای و زندگی اجتماعی مسلمانان باشد:

باید کوشش کنید، باید کوشش کنیم که این رحمت ادامه پیدا کند... تفرقه از شیطان است و وحدت کلمه و اتحاد از رحمان است.(31)

به همین دلیل، امام با تعجب از ندیده گرفتن این اصل بنیادین می­فرماید:

از مرکز وحی که رسول اکرم(ص) در آنجا مردم را دعوت به اعتصام به حبل­الله و وحدت فرموده است، یک آخوند درباری صدای نفاق بر می دارد و فریاد نفاق انگیز می­کشد.(32)

به عبارت دیگر، از منظر امام خمینی(ره) اختلافات فقهی و مذهبی آن قدر مهم نیستند که از انسجام اسلامی جلوگیری کنند و موجب اختلاف شوند:

یک دسته از مسلمانان شیعه هستند و یک دسته­ای از مسلمانان سنی، یک دسته حنفی و دسته­ای حنبلی و دسته­ای اخباری. اصلاً طرح این معنا، از اول درست نبود... اینها دلیل اختلاف نیست.(33)

اشعار عرفانی امام نیز ندای وحدت را از منظر نظام توحیدی هستی تکرار می­کند، بدان حد که حتی فریاد اناالحق منصور را نشان انیت، ثنویت و تکثر می داند:

بر فراز دار فـریاد انـا الحق مــی زنی

فـریاد انـا الــحق ره منصــور بــود

مـدعی حــق طلب، انیت و انـا چـه شـد؟

یارب مـددی که فکـر راهـــی بکـنیم(34)

ب) استقلال، آزادی و جمهوریهای آزاد

اگر سه مولفه کلیدی پیشین را مفاهیم هویت ساز و مبانی فکری­ ـ ­فرهنگی انسجام اسلامی از منظر امام خمینی(ره) تلقی نماییم، آن گاه سه مفهوم فوق را می­توان مهم ترین عناصر موثر سیاسی ـ اجتماعی برای درمان تفرق و تشتت جهان اسلام فرض نمود. برای روشن شدن موضوع، این سه مفهوم در حد مجال مقاله تبیین می­شود.

استقلال از منظر امام، به معنای عدم وابستگی،(35) نفی سلطه و دخالت خارجی،(36) قطع نفوذ بیگانگان،(37) اداره مستقل مملکت(38) و خروج از نفوذ استعمار(39) است. از دیدگاه امام، استقلال در دو حوزه درونی و بیرونی قابل تامین است. استقلال در حوزه درونی پیش شرط نیل به استقلال در حوزه بیرونی است.(40) بدین لحاظ استقلال بر دو پایه استوار است: اول: آزادی از قیود فکری و فرهنگی غرب و بازگشت به هنجارها و ارزشهای اسلامی؛ دوم: استعمارزدایی از سرزمینهای اسلامی. ایشان ابعاد دوگانه استقلال فوق را این گونه ترسیم می نماید:

بزرگ ترین وابستگی ملتهای مستضعف به ابر قدرتها و مستکبرین، وابستگی فکری و درونی است که سایر وابستگیها از آن سرچشمه می گیرد و تا استقلال فکری برای ملتی حاصل نشود، استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهد شد. برای به دست آوردن استقلال فکری و بیرون رفتن از زندان وابستگی، خود و مفاخر و آثار ملی و فرهنگی خود را دریابید.(41)

فقره فوق، ضمن تاکید بر بعد خارجی استقلال، آن را مبتنی بر استقلال درونی و فکری ـ فرهنگی نموده است. به تعبیر دیگر، قطع نفوذ بیگانگان در اداره مستقل مملکت،(42) نیازمند بازگشت به مفاخر فرهنگی و خویشتن خویش است که در قسمت قبلی تحت عنوان «توحید، قرآن و نبوت» ذکر نمودیم. بدین لحاظ دربعد نظری از منظر ایشان استقلال فرهنگی و طرد خودباختگی و غرب­زدگی، مقدم بر استقلال سیاسی، طرد حاکمیت و سلطه بیگانگان است. امام این نکته لطیف و دقیق را این گونه بیان می­کند: «تا این غربزده­هایی که در همه جا موجودند از این مملکت نروند یا اصلاح نشوند، شما به استقلال نخواهید رسید.»(43) نکته مهم دیگری که در فهم استقلال از منظر امام اهمیت جدی دارد، نسبیت مفهوم استقلال از دیدگاه ایشان است. بدین معنا که در جهان امروز نه می­توان به نفی مطلق استقلال قائل بود و نه در تحقق استقلال اظهار تردید کرد. در حقیقت استقلال حقیقی، مفهومی چند بعدی است که تحقق همه آنها تقریباً غیر ممکن است، چون کسب استقلال کاملاً در همه حوزه­های گوناگون فرهنگی، ارتباطی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و... بسیار دشوار می­نماید.(44) ایشان مطلب فوق را این گونه بیان می کنند:

استقلال فکری، استقلال روحی ما را از دستمان گرفتند، این بدتر از آن استقلال گرفتنی بود که کشور ما استقلال نداشت، ...زیرا بر خلاف وابستگی اقتصادی، نظامی وابستگی فکری بسیار غیرقابل جبران است، زیرا فکر می­کنیم که خودمان چیزی نداریم.(45)

لذا از منظر امام خمینی(ره) راهکار انزواطلبی به منظور کسب استقلال در ابعاد گوناگون مردود است، چون این راهکار منجر به قطع ارتباط با دنیای خارج و دور شدن از واقعیات و الزامات زندگی است. ایشان این مطلب را این گونه بیان می نمایند:

ما نمی خواهیم در یک کشوری زندگی کنیم که از دنیا منعزل باشد... این غیر معقول است. امروز دنیا مانند یک عایله و یک شهر است... وقتی دنیا وضعش این طور است ما نباید منعزل باشیم ...اسلام یک نظام اجتماعی و حکومتی است و می خواهد با همه عالم روابط داشته باشد.(46)

مفهوم دوم و سوم، آزادی و جمهوریهای آزاد است. اصولاً بحث از آزادی در بعد داخلی دولتها قابل طرح و ارزیابی است. اهمیت این مسئله از آن جهت قابل توجه است که دولتهای سرزمینی، ارکان اساسی «دولت بزرگ اسلامی» را تشکیل داده و نقش محوری در شکل دهی و پیشبرد اهداف و برنامه­های آن را به عهده می­گیرند. بدین لحاظ «دولت بزرگ اسلامی» متشکل از «جمهوریهای آزاد اسلامی» هستند که پیام آور دولتهای مردمی و غیر استبدادی­اند. چون رژیمهای استبدادی ماهیتاً با منافع مردمی سازگاری ندارند و عمدتاً در مسیر اهداف بیگانگان عمل می­نمایند:(47)

اگر انشاء الله آن وحدت بین مسلمانان دولتهای کشورهای اسلامی که خداوند تعالی، رسول عظیم الشان خواسته­اند و امر به آن و اهتمام در آن فرموده­اند، حاصل شود، دولتهای کشورهای اسلامی با پشتیبانی ملتها می­توانند... بزرگ ترین قدرت را در جهان به دست آورند... و از ننگ خضوع در برابر ابرقدرتها نجات یابند و شیرینی استقلال و آزادی را بچشند و برای به دست آوردن چنین قدرتی لازم است هر یک از دولتها با تفاهم با ملت خود برای دفاع از کشورشان یک چنین طرح حیات بخشی را در دست مطالعه قرار دهند.(48)

بنابراین، در اندیشه سیاست خارجی و همبستگی دولتهای اسلامی، سه مفهوم «آزادی» افراد مسلمان، «استقلال» از نفوذ بیگانگان و «کنفدراسیون اسلامی» در ساختاری مرتبط به هم هستند که هرگونه خلل در یکی موجب خلل در هویت تمدنی و جمعی مسلمانان است، چرا که «اول مرتبه تمدن، آزادی ملت است.»(49) بدین لحاظ «دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است.»(50) «در اسلام دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام.»(51) از منظر امام خمینی(ره)، وجود دولتهای وابسته و استبدادی مانع اصلی در وحدت و انسجام اسلامی است و لذا «براندازی طاغوت به معنی قدرتهای ناروایی که در سراسر وطن اسلامی برقرار است وظیفه همه ماست.»(52)

امام خمینی(ره) به خوبی دریافته بود که احیای تمدن اسلامی و تشکیل دولت بزرگ اسلامی، بدون همیاری مردم و حکومتهای اسلامی ممکن نیست و این مسئله محقق نمی­شود مگر اینکه رژیمهای غیر مردمی و وابسته، به لحاظ مشارکتی شدن متحول شوند:

ما می­خواهیم که همه ممالک اسلامی اولاً در محیطی که خودشان به حسب حکم اسلام بین حکومت و بین مردم مخالفت نباشد و همه با هم باشند.(53) دولتها بیایند قبل از اینکه خود ملتها قیام بکنند، خود دولتها بیایند خاضع بشوند، با هم دوست بشوند.(54)

با توجه به مطالب پیش گفته، می­توان این جمله امام خمینی(ره) را بیشتر درک نمود:

وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان این است که... در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع... و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقلی به پیش­ روید.(55)

ج) بیداری اسلامی مردم و مسئولیت نخبگان مسلمان

سومین راهبرد امام خمینی(ره) برای خروج از انحطاط و احیای عظمت گذشته اسلامی در پرتو انسجام اسلامی، تحول درونی در سطح ملتها، علما و روشنفکران جامعه اسلامی است.

در واقع اگر دسته اول مفاهیم پیشین را مفاهیم معنوی و اصول مشترک دین(56) فرض کنیم و دسته دوم مفاهیم پیشین را مفاهیم سیاسی و حکومتی انسجام اسلامی تصور نماییم، بیداری اسلامی و حضور فعال نخبگان دنیای اسلام را می­توان مهم ترین عامل جامعه­شناختی وحدت اسلامی به شمار آورد.

امام خمینی(ره) برای توضیح این مسئله از واژه­هایی نظیر «تحول درونی»، «بیداری قلبی»، «بازگشت به هویت اصیل»(57) و «آگاهی توده­های مردمی» بهره می­جویند که اساس آن بازگشت به تعالیم اسلام ناب محمدی است(58)

وظیفه ما این است که از حالا برای پایه ریزی یک دولت حقه اسلامی کوشش کنیم، تعلیمات بدهیم، همفکر بسازیم، یک موج تبلیغاتی و فکری به وجود آوریم تا یک جریانی اجتماعی پدید آید و کم کم توده های آگاه، وظیفه شناس و دیندار در نهضت اسلامی متشکل شده قیام کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ماست.(59)

بر اساس آموزه فوق، مهم ترین راهبرد مبارزاتی در جهت بسترسازی تاسیس دولت بزرگ اسلامی، تعلیم و تربیت و نهضت فکری فرهنگی است.

چرا که وضعیت نابهنجار کنونی جهان اسلام معلول عوامل گوناگونی مانند انحطاط فکری و اعتقادی مسلمانان و سلطه قدرتهای استعماری و رژیمهای استبدادی بر آن است که در جهت مسخ هویت واقعی امت اسلامی ونیز غارت منابع زیرزمینی آنها گام بر می­دارند.(60)

از منظر ایشان، بازگشت به هویت اصیل خود، بدون تعلیم و تبلیغ اسلام ناب توسط نخبگان مسلمان و بیداری توده مردم ممکن نیست. بدین لحاظ مهم ترین مسئولیت نخبگان مسلمان تفسیر درست اسلام است: «علمای اسلام وظیفه دارند از احکام مسلّمه اسلام دفاع کنند، از استقلال ممالک اسلامی پشتیبانی نمایند، از ستمکارها و ظلمها اظهار تنفر کنند.»(61)

از این رو، نخبگان دینی و روشنفکران اسلامی عهده­دار مسئولیت سنگین دفاع از اسلام ناب، استقلال، آزادی و خلق باورهای مشترک وحدت بخش، جهت تحقق عینی کنفدراسیون حکومتی و انسجام اسلامی­اند:

وظیفه علمای اسلام است، وظیفه دانشمندان مسلمانان است، وظیفه نویسندگان و گویندگان طبقات مسلمانان است... که هشدار بدهند به ممالک اسلامی که ما خودمان فرهنگ غنی داریم... مسلمانها باید خودشان را پیدا کنند.(62)

امام خمینی(ره) برای دستیابی به بیداری مردمی، راهکارهای متعددی از جمله حج ابراهیمی و روز جهانی قدس را به نخبگان دینی توصیه می­نمایند:

من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی می­خواهم که برای کوتاه کردن دست این غاصب و پشتیبانان آن با هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت می­کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که ایام قدر است و می­تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را... اعلام نمایند.(63)

ایشان در مورد نقش حساس علمای بیدار اسلام در ایام حج این چنین بیان داشتند:

لازم است که متعهدان و بیداران و دلسوزان برای غربت اسلام... با قلم و بیان و گفتار و نوشتار به کوشش برخیزند خصوصاً در ایام مراسم حج که پس از این مراسم عظیم، انسانها می توانند در شهر و دیار خود با توجه به این بعد عظیم، مسلمانان و مظلومان جهان را بیدار... و مسائل اساسی اسلام و مسلمانان را (طرح نمایند).(64)

علمای اعلام و خطبای معظّم، مسلمانان را به جهات سیاسی و وظایف بسیار خطیرشان آگاه سازند؛ وظایف خطیری که اگر مسلمانان جهان به گوشه­ای از آن توجه کرده و عمل کنند، عزتی که خداوند برای مومنین قرار داده است بازیابند.(65)

5. مدل انسجام اسلامی

از مجموع مباحث مفهومی پیشین چند نکته مهم، برای مدل یابی اندیشه انسجام اسلامی از منظر امام خمینی(ره)، قابل درک است.

نکته اول در نظریه انسجام اسلامی امام، در واقع یک معادله چند مجهولی را به تصویر می کشد که در نهایت به تعبیر خودشان به یک «دولت بزرگ اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل»(66) منتهی خواهد شد. اولین معادله، توجه عالمانه به مهم ترین اصول اعتقادی مشترک (توحید، نبوت، معاد و قرآن) فرق و مذاهب اسلامی است. در حقیقت اگر این معادله که در سطح معنوی و اعتقادی­ ـ ­فرهنگی مطرح است، حل شود، شرایط روحی و باورهای دینی­ ـ اعتقادی وحدت نقش حساس خود را باز خواهد یافت.

دومین نکته حائز اهمیت در ترسیم الگوی انسجام اسلامی امام خمینی(ره)، به پدیده مخرب استعمار در تاریخ معاصر جهان اسلام مرتبط می­­شود. معادله استعمار که در مراحل مختلف و به تناسب شرایط زمانی تاکنون چهره­های متفاوتی (استعمار قدیم، استعمار نو و فرا استعمار) به خود گرفته، از منظر امام مهم ترین مانع خارجی وحدت و انسجام اسلامی دینی اسلام است. در حقیقت مهم ترین کارویژه قدرتهای استعماری، نابودی استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای اسلامی و نیز تبدیل حکومتها و جمهوریهای آزاد و مستقل اسلامی به حکومتهای وابسته، استبدادی و فاقد مقبولیت مردمی بوده است. بدین لحاظ دومین مجهول معادله ، به جنبه سیاسی ­ـ اجتماعی انسجام مرتبط است. به تعبیر دیگر، تا در سطح دولتها و حیات حاکمه سیاسی کشورهای اسلامی، عزم استقلال و اتکا به قدرت عظیم مردمی ایجاد نشود، جمهوریهای آزاد اسلامی که نقطه عزیمت دولت بزرگی اسلامی (کنفدراسیون اسلامی) است محقق نمی­گردد. در همین عرصه، مفهوم آزادی که امام خمینی(ره) همواره آن را در کنار استقلال و جمهوری اسلامی مطرح می­نمودند، جایگاهی معنادار در منطق درونی نظریه انسجام اسلامی.

سومین نکته و معادله، جهت تحقق انسجام اسلامی، به قدرت اجتماعی و جامعه مدنی بر می­گردد. از منظر امام خمینی(ره)، بدون حضور آگاهانه مردم در صحنه زندگی اجتماعی، وفاق اجتماعی و تاسیس جمهوریهای آزاد اسلامی در سطح جهان اسلام، محقق نمی­گردد. در واقع مسیر تحولات و تغییرات اجتماعی از کانال تحولات درونی و بیداری اسلامی­ ـ سیاسی توسط علمای بیدار و دلسوز مسلمان می­گذرد. لذا فریادهای مکرر آن فقید فقیه به علما، اندیشمندان، دانشگاهیان و حوزویان جهت بیداری و اینکه به «داد اسلام برسید»، همگی در همین زمینه قابل تفسیر است. اکنون وقت آن رسیده که مطالب فوق را روی یک نمودار نشان دهیم و الگوی پیش گفته را ترسیم نماییم.

چنان که در نمودار فوق نشان داده شده است، برای رسیدن به انسجام اسلامی باید سه معادله و مسئله حل شود. برای این سه مسئله، نیازمند سه کلید واژه مهم هستیم. ابتدا بازگشت به اصول مشترک اسلامی (آگاهی دینی)، سپس نفی وابستگی و استعمار خارجی (استقلال ملی) و بالاخره ایجاد پیوند مردمی­ ـ ­اسلامی بین حکومت و مردم در کشورهای اسلامی (آزادی سیاسی).

مطالب فوق را می­توان بر روی مثلث سه بعدی ذیل بازسازی نمود:

از نظر امام خمینی(ره) استعداد و همبستگی در ارزشهای اسلامی در کنار بیداری اسلامی جوامع اسلامی از یک سو و نیز بازگشت دولتهای اسلامی به استقلال در کنار آزادی سیاسی مردم از سوی دیگر، شیوه­ای را شکل می­دهند که امکان وصول به انسجام اسلامی، در سطح جهان اسلام را فراهم می­نماید. چنان که در نمودار نشان داده شد، «کنفدراسیون دولتهای اسلامی» از میان دو دسته مفاهیم مهم اعتقادی­ ـ ­فرهنگی و سیاسی­ ـ ­اجتماعی می­گذرد. تزلزلی در هر کدام از ارکان موجب تزلزل در انسجام اسلامی خواهد شد. لذا در نمودار بالا، بردار انسجام اسلامی دقیقاً از وسط مبانی و مبادی پیش­گفته می­گذرد. در حقیقت اگر شاخصها و مولفه­های فوق در مکانیزمی معنادار به نقطه تعادل نرسد، نقطه جوش انسجام کشورهای اسلامی نیز به وجود نخواهد آمد.

بنابراین، از منظر امام خمینی(ره)، کما اینکه تاسیس جمهوری اسلامی داخل سرزمینی بر اساس سه رکن شریعت، ولایت (رهبری واجد شرایط) و ملت بیدار استوار است، تاسیس دولت بزرگ اسلامی بر پایه سه رکن اسلام، جمهوریهای مستقل آزاد و بیداری مردم و نخبگان مسلمان استوار خواهد بود.