همبستگی اسلامی(از رویای علامه اقبال تا کارنامه ی امام خمینی)

همبستگی اسلامی(از رویای علامه اقبال تا کارنامه ی امام خمینی)
عیسی کریمی
۰۱ اسفند ۱۳۹۳
جهان اسلام, وحدت جهان اسلام,

این روزها گرچه ایران اسلامی و علمای متعهد جهان اسلام در غم بنیانگذار جمهوری اسلامی سوگوارند، اما همزمانی برآمدن ستاره ی درخشان احمد(ص) با سیزدهمین سال فروشدن ماه انجمن آرای امت محمدی(ص)، حضرت امام خمینی آرام بخش دل و جان غمزدگان و سینه ی خستگان و داغداران بی شمار آن عزیز سفر کرده است.

گرچه نامگذاری روزهای میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(ص) به نام «هفته وحدت» به دو دهه ی پیش و فرمان مصلح بزرگ و واپسین بیدارگر اقالیم قبله، حضرت امام خمینی برمی گردد، اما با گشت و گذار در رموز بی خودی علامه اقبال می توان گفت که نخستین بار، او وجود گرامی پیامبر اکرم را بهترین بهانه برای وحدت مسلمانان دانسته است:

حرف بی صوت اندرین عالم بدیم

از رسالت مصرع موزون شدیم

از رسالت در جهان تکوین ما

از رسالت دین ما ایین ما

از رسالت صد هزار ما یک است

جزو ما از جزو مالاینفک است

...ما زحکم نسبت او ملتیم

اهل عالم را پیام رحمتیم

از میان بحر او خیزیم ما

مثل موج از هم نمی ریزیم ما

امتش در حرز دیوار حرم

نعره زن مانند شیران در اجم

معنی حرفم کنی تحقیق اگر

بنگری با دیده صدیق اگر

قوت قلب و جگر گردد نبی(ص)

از خدا محبوب تر گردد نبی(ص)

قلب مومن را کتابش قوت است

حکمتش حبل الورید ملت است

دامنش از دست دادن مردن است

چون گل از باد خزان افسردن است

زندگی قوم از دم او یافته است

این سحر از آفتابش تافته است

فرد از حق، ملت از وی زنده است

از شعاع مهر او تابنده است

از رسالت همنوا گشتیم ما

هم نفس، هم مدعا گشتیم ما

کثرت هم مدعا وحدت شود

پخته چون وحدت شود ملت شود

زنده هر کثرت زبند وحدت است

وحدت مسلم زدین فطرت است

دین فطرت از نبی(ص) آموختیم

در ره حق مشعلی افروختیم

این گهر از بحر بی پایان اوست

ما که یک جانیم از احسان اوست

تا نه این وحدت زدست ما رود

هستی ما با ابد همدم شود

پس خدا بر ما شریعت ختم کرد

بر رسول(ص) ما رسالت ختم کرد

رونق از ما محفل ایام را

او رسل را ختم و ما اقوام را

خدمت ساقیگری با ما گذاشت

داد ما را آخرین جامی که داشت

«لانبی بعدی» زاحسان خداست

پرده ی ناموس دین مصطفی(ص) است

قوم را سرمایه ی قوت از او

حفظ سرّ وحدت ملت از او

حق تعالی نقش هر دعوی شکست

تا ابد اسلام را شیرازه بست

دل ز غیرالله مسلمان برکند

نعره «لاقوم بعدی» می زند

در ادبیات از رکن دوم یعنی «رسالت» سخن رفته و یکی از نکته های زیبای نهفته در آن ها، تاکید بر پیوستگی امت اسلامی است. در موضوع وحدت، می توان به دو گونه یکپارچگی و وحدت اشاره کرد که با هم تفاوت بسیار دارند:

در گونه ای از وحدت، جامعه ای مانند احزاب، گروه ها و انجمنها بدون پشتوانه ای متعالی با یکدیگر متحد می شوند. این وحدت تا هنگامی است که اندیشه و برداشت افراد با هم، همنوا و هم راستا باشد، با نخستین ناسازگاری، می شکند و از میان می رود. در این گونه وحدت بسیار دیده می شود که کسی، روزی با این انجمن است و روزی دیگر با انجمن دیگر. چون پیمانه و معیار این وحدت، فکر و اندیشه و سرانجام خواهش افراد است، وحدتی شکننده و زودگذر می باشد.

نوع دیگر وحدت، از پشتوانه معنوی و متعالی برخوردار است. از دیدگاه اقبال وحدت امت اسلام از این نوع است. چون تک تک مسلمانان با پیامبر خود نه تنها پیامبر که به عنوان مصلح، ولی، مقتدا، پیشوا و هادی متحد شده اند، پیامبر پیوند دهنده همه آنان است. پس وحدت مسلمانان با یکدیگر، برایند وحدت تک تک آنان با وجود گرامی پیامبر اکرم(ص)، عشق به او و پیروی از اوست. در چنین وحدتی تفاوت سلیقه ها و برداشتهای فقهی و مذهبی ابزار پراکندگی و جدایی نیست، چون مدعایشان توحیدی است و به کنه «لااله الاالله، محمد رسول الله» باور دارند، کثرتشان به وحدت می انجامد:

کثرت هم مدعا وحدت شود

پخته چون وحدت شود ملت شود

این گهر از بحر بی پایان اوست

ما که یک جانیم از احسان اوست

اگر ما یک جان هستیم از احسان نخستین مخاطب خدای تعالی در ایه و اِنَّ الله لَمَع المُحسِنین-پیامبر –است که به نوع انسان مادی احسان کرد و در هستی هدایتش را پیشه ساخت و از مقام معنوی و عروج ملکوتی خود فرود آمد و سفر «من الحق الی الخلق» کرد تا در خُلق انسان ها را به حق ببرد و سپس به سفر چهارم یعنی «سفر من الخلق مع الخلق الی الحق» بپردازد. از این رو اسلام تنها یکی از گوهرهای دریای بی پایان وجود پیامبر گرامی است.

در قرآن بارها بر پیروی از حضرت پیغمبر تاکید شده است: مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطَاعَ اللّهَ ● لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُومِنِینَ إِذْ بَعَثَ مِنهُِمْ رَسُولاً مِنْ اََنفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ ایاتِهِ وَیزَکِّیهِِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ ● اقبال از این گونه ایات نتیجه می گیرد که دین، حضرت پیامبر است و بس:

«به مصطفی(ص) برسان خویش را که دین هم اوست

اگر به او نرسیدی تمام بولهبی است»

او، وجود حضرت خاتم(ص) را بزرگترین نشانه ی درستی و حقانیت دین اسلام می داند. زیرا خدا و کتاب خدا و حقیقت همه معجزات را می شود انکار کرد، اما منش و رفتار ستوده ی آن حضرت را هرگز. چون او در میان مردم با کمال راستی، دینداری و امانت داری زیست. آنگونه که کافران هم او را راستگو و امین می گفتند. پس از اعلام رسالت، کفار گفتند: «بر ادعای رسالت خود گواهی –معجزه ای- بیار، چنانچه پیامبران پیشین آوردند.» فرمود: «من در میان شما زندگی کردم.» پس مکارم اخلاق آن حضرت، انکار ناشدنی بزرگ ترین معجزه است. اقبال در این باره می سراید:

«می توانی منکر یزدان شدن

منکر از شان نبی(ص) نتوان شدن»

و در آغاز اسرار خودی هم درباره ی منش ستوده ی آن حضرت چنین می گوید:

در دل مسلم مقام مصطفی(ص) است

آبروی ما زنام مصطفی(ص) است

... بوریا ممنون خواب راحتش

تاج کسری زیر پای امتش

در شبستان حرا خلوت گزید

قوم و ایین و حکومت آفرید

ماند شبها چشم او محروم نوم

تا به تخت خسروی خوابید قوم

...در جهان ایین نو آغاز کرد

مسند اقوام پیشین درنورد

از کلید دین در دنیا گشود

همچو او، بطن ام گیتی نزاد

در نگاه او، یکی بالا و پست

با غلام خویش بر یک خوان نشست

و می گوید: «پیغمبر(ص) واسطه ای میان دنیای گذشته و دنیای تازه است. از دیدگاه وحی، از آن دنیایِ گذشته و از دیدگاه معنای وحی، از آن دنیای تازه است. این به برکت وجود خجسته ی اوست که زندگی بشری به سرچشمه های دانش و حکمتی دست یافته که در اینده به آنها نیاز داشته است. چون با آمدن پیامبر خاتم، نبوت به تمام و کمال رسید و برای همیشه خاتمه یافت.»

پس خدا بر ما شریعت ختم کرد

بر رسول(ص) ما رسالت ختم کرد

رونق از ما محفل ایام را

او رسل را ختم و ما اقوام را

...لانبی بعدی زاحسان خداست

پرده ی ناموس دین مصطفی(ص) است

همانگونه که در قرآن آمده است: لَقَد کانَ فی رَسُولِ اللهِ اُسوَهٌ حَسَنهٌ ● اصل دین اسلام پیروی از سیرت پیامبر و عشق ورزی به او و جان بازی در راه اوست. اقبال وحدت و یگانگی مسلمانان را نیز، نتیجه عشق آنها به پیامبر می داند:

دل به محبوب حجازی بسته ایم

زین جهت با یکدیگر پیوسته ایم

...عشق او سرمایه جمعیت است

همچو خون اندر عروق ملت است

... شور عشقش در نی خاموش من

می تپد صد نغمه در آغوش من

من چه گویم در تولایش که چیست

خشک چوبی در فراق او گریست

...خاک یثرب از دو عالم خوشتر است

ای خنک شهری که آنجا دلبر است

این همه، رویای مصلحی چون علامه اقبال بود که در روزگار ما بدست حضرت امام خمینی به واقعیت پیوست و وحدت عملی جهان اسلام پی ریخته شد. پیدایش آن حضرت و انقلاب بزرگ و بیمانندی که برپا کرد هم تعبیر رویای دیگر علامه اقبال بود که خطاب به ایرانیان سرود:

ای جوانان عجم جان من و جان شما

چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما

...می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند

دیده ام از روزن دیوار زندان شما

تا امروز بیش از دو دهه است که در پاسخ به فراخوان امام خمینی، هر سال در هر کشور اسلامی بزرگان مذاهب اسلامی نزدیکتر از سال پیش گرد هم می ایند و راه های وحدت اسلامی و دستاوردهای آن را بررسی می کنند.

نگارنده بر این باور است که بهترین راه فهم جایگاه وحدت، درست فهمیدن خود وحدت است. اگر به تعریفی فراگیر و پذیرفتنی نزد همه ی اندیشه مندان و خردورزان مذاهب اسلامی برسیم، پیدا کردن ساز و کارهای رسیدن به آن آسان خواهد بود.

پاکستان با برخورداری از بزرگمردی چون اقبال رحمه الله علیه و همسایگی، دوستی و برادری بیمانندش با ایران، بهترین و بالاترین درک را از فراخوان وحدت امام خمینی در میان همه ی کشورهای اسلامی دارد. پیام امام به عنوان رهبر بی همتای جهان اسلام در عصر حاضر و کسی که همه ی عمر خود را در جهاد و مبارزه در راه ساخت جامعه ای بر پایه ای آرمان های اسلامی نهاد، در این باره بسیار روشن، دل نشین و پرکشش است. پیام های او برای همه ی ما همیشه تازگی دارد گرچه آنها را پیش از بدست گرفتن رهبری مسلمانان و حتی پیش از مرجعیت عام شیعه فریاد کرده باشد. استواری و روشنی پیام هایش درباره ی یکپارچگی اسلامی و برادری مسلمانان شیعه و سنی آنچنان است که جایی برای مسامحه ی شیعیانی که به پیشوایی او در سرپرستی کار مسلمانان یا دست کم به اعلمیت او در مرجعیت باور دارند، نمی گذارد. در سخنش جای مجامله و تفسیرهای جورواجور و برداشت تقیه و پنهان کاری نیست. اگر حکم به شرکت در نماز جماعت به امامت امام سنی مذهب می دهد، جایی برای اعاده ی نماز نمی گذارد و از سویی لازمه ی وحدت مسلمان را دست کشیدن هر یک از فقه و احکام فقهی خود و کارکرد بر پایه ی فقه و احکام فقهی دیگری نمی داند. در مجموعه کتاب پر ارج صحیفه ی نور که دربرگیرنده ی پیام ها و سخنرانی های آن حضرت از سال 1323 تا پایان زندگانی است، کمتر برگی را می توان یافت که در آن به گونه ای از وحدت، وحدت اقشار جامعه، وحدت شیعه و سنی و وحدت جهان اسلام سخن نرفته باشد. در بیشتر این پیام ها «بایستگی وحدت» با «بایستگی دشمن شناسی» همراه است. برای نمونه به تکه هایی از پیام های ایشان در نخستین سالگرد فاجعه آفرینی نظام ستمگر شاهنشاهی در 15 خرداد 1342 گوش فرا دهیم:

«ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه ی ما که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است، برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، هم پیمانی با تمام دول اسلامی است در سراسر جهان مقابل صهیونیست، مقابل اسرائیل، مقابل دول استعمار طلب... اگر مسلمین باهم متحد شوند هیچ دولتی نمی تواند به آنها غلبه کند الان بر روسای اسلام، بر سلاطین اسلام، بر روسای جمهور اسلام تکلیف است که این اختلافات بین همه است، در مصالح اسلامی که مشترک بین همه است باهم توحید کلمه کنند، اگر این ها توحید کلمه کنند، دیگر یهود به فلسطین طمع نمی کند، دیگر هند به کشمیر طمع نمی کند. این برای این است که نمی گذارند شما متحد بشوید... اگر توحید کلمه باشد... این یک مشت یهود دزد چطور می توانند فلسطین شما را از دست شما بگیرند؟... چطور هندوی بدبخت می تواند کشمیر عزیز را از ما بگیرد و از مسلمین بگیرد؟»

امام در این پیام ها وحدت و همگرایی را تکلیف همه بویژه فرمانروایان کشورهای اسلامی می خواند تا بر زخمهایی چون فلسطین و کشمیر دارو شود. با اینکه گوش این سران بدهکار پند و اندرز و فتواهای امام نیست، اما او از هر فرصتی برای رساندن این پیام الهی بهره می جوید و گله و شکوه خویش از سران کشورهای اسلامی را پنهان نمی کند. نامه ی حضرت امام در پاسخ به یاسر عرفات رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین که در شهادت حاج آقا مصطفی خمینی با ایشان همدردی کرده بود، بیش و پیش از آنکه گله از فقدان فرزند برومندش باشد گله از مصائب جهان اسلام است:

«من آنچه گفتنی است چه در ایران و چه در حال تبعید گفته ام و هرچه بگویم جزئی از مصیبتهای امت است، ولی ناچارم برای چندمین بار تکرار کنم که تاسف شدید من در عدم وحدت کلیه ی سران دول اسلامی بخصوص دول عرب است. تا زمزمه ی وحدت و اتفاق می شود عمال استعمار با نیرنگهای خاص خودشان موجبات اختلاف و تفرقه ایجاد می کنند.»

با اوج گیری نهضت اسلامی، طرح وحدت اسلامی از سوی رهبر بزرگ و بی مانند نهضت، حضرت امام خمینی آنچنان با گرمی و هر روزه پی گیری می شود که در وجوب آن برای هیچ مسلمان مصلحت اندیشی جای دودلی نمی ماند. چند پیام، سخنرانی و گفتگوی ایشان از واپسین ماه های مانده به پیروزی انقلاب اسلامی و چهار ماهه ی پس از آن می خوانیم:

«امروز ما مکلف هستیم که در هر لباس و هر شغل هستیم از اختلاف کلمه احتراز و وحدت اسلامی که پیوسته مورد سفارش کتاب و سنت است گرایش نموده و کلمه حق را علیا و کلمه باطل را سفلی قرار دهیم...تمام بدبختی های مسلمین برای این تفرقه ای است که بینشان هست...پیام من برای برادران عرب و مسلمان این است که بیایید اختلافات را کنار بگذارید و دست برادری به یکدیگر بدهید و همگام و همپیمان با همه ی برادران مسلمان و غیر عرب، تنها اسلام را تکیه گاه خود قرار دهید. تنها با داشتن ذخایر مادی که از حساب افزون است و از همه ی آنها مهمتر ذخیره ی الهی و معنوی که اسلام است، می توانید قدرتی باشید که هرگز ابرقدرت ها هوس تسلط بر شما را نکنند و اینگونه شما را از چپ و راست مورد حمله قرار ندهند و همه چیزتان را غارت نکنند... همه ی ملت های اسلام باید یکی بشوند... اگر مسلمین باهم بودند این طور ذلیل نبودند زیر دست اجانب و عمال اجانب... برادران من اتکا به خدا داشته باشید، وحدت کلمه داشته باشید، باهم باشید، وحدت کلمه داشته باشید، با هم باشید، تفرقه را کار بگذارید... امیدوارم همه ی ملت های اسلامی بپا خیزند و با وحدت کلمه و با توجه به اسلام و قدرت ایمان بر اجانب و بر کسانی که می خواهند این ملت ها را همیشه در تحت اختیار و سلطه ی خود داشته باشند، غلبه کنند. رمز پیروزی مسلمین در صدر اسلام وحدت کلمه و قدرت ایمان بود...اگر وحدت کلمه اسلامی بود و اگر دولت ه و ملت های اسلام به همه پیوسته بودند، معنا نداشت که قریب یک میلیارد جمعیت مسلمین زیر دست قدرت ها باشند... مسلمین قریب یک میلیارد جمعیت دارند و مع الاسف به واسطه ی تفرقه ای که بین آن هاواقع است و به واسطه ی عدم رشدی که در حکومت هاست نتوانستند آن قدرتی را که اسلام برای آنها پیش بینی می کند به دست بیاورند.»

برای او، پیروزی انقلاب اسلامی ایران پایان راه یا منزلی برای خستگی گرفتن نیست. کشوری از کشورهای کلیدی جهان را از دست استکبار جهانی رهایی بخشیده است، نفوس و جان های مردم این کشور را دگرگون کرده و به هم پیوند زده است. اینک باید این تجربه گرانبها را به همه ی مسلمانان بدهد. به جهان اسلام بنمایاند وحدتی که سال های سال فریاد کرده، به بار نشسته است و سران دیرباور هم دیگر هیچ عذری ندارند:

«تا مسلمین رمزی را که در ایران اتفاق افتاد، پیدا نکنند، پیروز نمی شوند. آنها متحد شدند و همه یکصدا اسلام را خواستند و جمهوری اسلام را خواستند و وقتی همه باهم متحد شدند، خداوند پیروزشان کرد. اگر مسلمین این رمز را پیدا کنند، این ملت عظیم اگر باهم مجتمع شوند، قدرتی هستند مافوق قدرت ها، زیرا علاوه بر مخازن طبیعی، قدرت معنوی دارند که عبارت است از ایمان به خدا و رسول که اگر مجتمع شوند، قدرتی مافوق آنها نمی شود»و همه ی این تلاش ها را انجام تکلیف الهی و باور به پاداشی که خدا برای آن نوشته است، می خواند: «بعد از جنگ عمومی، عثمانی را تکه تکه کردند و هرجا را دادند دست یک نوکر از نوکرهای خودشان که حالا این گرفتاری ها پیدا شده است. مسلمین باید یکپارچه شوند و با ابرقدرت ها مقابله کنند... ما مکلفیم از طرف خدای تبارک و تعالی که با ظلم مقابله کنیم... مسلمین باید خودشان را مکلف بدانند و گمان نکنند که اگر پیروز نشدند پیروز نیستند. اگر معنویات ما محفوظ بشود، گرایشمان به قرآن محفوظ باشد، چه شهادت برای ماحاصل شود که نیل بزرگی است و چه پیروز شویم. ما الحمدالله در همه جا پیروز هستیم و احدی الحسنیین برای ما است. انشاءالله»

پیروزی انقلاب اسلامی در سایه ی یکپارچگی و وحدت اقشار گوناگون مردم ایران، برای استکبار هم زنگ خطر است و درمی یابد که آموزه های اسلام بیرون از کتاب و دفتر هم می تواند تجسم یابد و اگر نجنبد مسلمانان بر پایه ی آن آموزه ها دست در دست هم خواهند نهاد و همه باهم بدور از رنگ و بوی نژاد و مذهب، استکبار، مظاهر و مزدوران آن را دفن خواهند کرد. پس برای شکستن وحدت اسلامی و نژادی در ایران به عنوان تنها جایی که می تواند الگوی جهان اسلام شود، دست بکار شد و با شتاب بیشتری نقشه های شوم خود را پیش برد. امام این برنامه های استعماری را هم درهم می کوبد و طرح وحدت را در «هفته وحدت» نهادینه و برای همه نسلها در همه جای جهان اسلام ماندگار می کند:

«همه ی مسلمان های شیعه، سنی، حنفی، حنبلی و اخباری باهم برادر هستند. یکدسته از مسلمانان شیعه هستند و یک دسته ای از مسلمانان سنی، یک دسته حنفی و دسته ای حنبلی و دسته ای اخباری هستند. اصلاً طرح این معنا از اول درست نبود. در جامعه ای که همه می خواهند به اسلام خدمت کنند و برای اسلام باشند، این مسایل نباید طرح شود. ما همه برادر هستیم و باهم هستیم. منتها علمای شما یک دسته فتوا به یک چیز دادند و شما تقلید از علمای خود کردید و شدید حنفی، یک دسته فتوای شافعی را عمل کردند و یک دسته دیگر فتوای حضرت صادق را عمل کردند، این ها شدند شیعه. این ها دلیل اختلاف نیست. ما نباید باهم اختلاف و یا یک تضادی داشته باشیم. ما همه باهم برادریم. برادران شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند. امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آن هایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فرق. آنها می خواهند نه این باشد نه آن. راه را این طور می دانند که بین شما و ما اختلاف بیاندازند. ما باید توجه به این معنا بکنیم که همه ی ما مسلمان هستیم و همه ی ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم و باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت کنیم...آن هایی که می خواهند بین اهل تشیع فاصله ایجاد کنند نه سنی هستند و نه شیعه. آنها اصلاً به اسلام کاری ندارند...طرح اختلاف بین مذاهب اسلامی از جنایاتی است که به دست قدرتمندان که از اختلاف بین مسلمانان سود می برند و عمال از خدا بی خبر آنان از جمله وعاظ السلاطین که از سلاطین جور سیاه روی ترند، ریخته شده و هر روز بر آن دامن می زنند و گریبان چاک می کنند و در هر مقطع به امید آنکه اساس وحدت بین مسلین را از پایه ویران نمایند، طرحی برای ایجاد اختلاف عرضه می دارند... ایا برای مسلمانان جهان ننگ نیست که با این همه سرمایه های انسانی و مادی و معنوی، با داشتن چنین مکتب مترقی و پشتوانه ی الهی تن به سلطه ی قدرتمندان مستکبر و دزدان دریایی و زمینی قرن بدهد؟ ایا وقت آن نرسیده است که هواهای نفسانیه را کنار گذاشته و با یکدیگر دست مودت و اخوت داده و دشمنان بشریت را از صحنه خارج و به حیات ننگین ستم بارشان خاتمه دهند؟... ایا مسلمانان جوابی در مقابل خداوند عظیم که آنان را دعوت به اعتصام به حبل الله نموده و از تفرقه و نزاع نهی فرموده است، دارند؟... آن هایی که می خواهند از کشورهای اسلامی استفاده کنند بهترین راه را این می دانند که بین آنها اختلاف بیندازند. آن هایی که عمال کشورهای بزرگ هستند نمی گذارند این اتحاد بین اهل تشیع و تسنن صورت بگیرد.»

پس ساز و کار دست یابی به همبستگی اسلامی این نیست که بخواهیم اهل سنت و جماعت در فقه و باورهای خود، شیعه شوند یا اهل تشیع سنی شوند. این اختلاف، اختلاف دبستان های اسلامی در معقولات یا برداشت از منقولات است. اختلاف در رکن و پایه ی دین نیست، اختلاف در توحید و نبوت و معاد نیست. علامه اقبال هم همین بینش وحدت جویانه را پرورش داده است که این اختلافها، اختلاف بنیادی میان مسلمانان نیست. پیش از او کار را سید جمال الدین آغاز کرده بود و پس از وی هم در جهان اسلام بسیاری از بزرگان برخاسته اند و به همبستگی اسلامی نگاهی عالمانه داشته اند. با چنین ره توشه ای بهترین هنگام برای پاسخگویی به فراخوان حضرت امام برای اتحاد شیعه و سنی و جلوگیری از سروری و چیرگی استعمار نو است. حرکت امروز استعمار، لشکرکشی نیست، کاری بسیار ظریف بر پایه ی اختلافهای فقهی و کلامی مسلمانان است. از سویی بسیار از نحله های اندیشه و کلام اسلامی باور دارند که اندیشه درست و بی کم و کاست تنها نزد آنان و کاستی در اندیشه ی دیگران است و با این باور نشانه ی این ایت اند که فرمود: «کل حزب بما لدیهم فرحون» اما چنین نیست. بهترین راه این است که همه باهم تفاهم داشته باشیم چون همه چیز را همگان می دانند. هریک از علمای ارجمند اهل تشیع هم فراخور توان و استعداد خود از آبشخور دانش پیشوایان بزرگوار و خاندان گرامی پیامبر(ص) سیراب شده اند، از این رو در میان مجتهدان گذشته و امروز شیعه هم اختلاف فقهی فراوان است. اینک اگر بخواهیم به این اختلافها به عنوان اختلافات زیربنایی نگاه کنیم که دیگر هیچ شیعه ای هم نمی تواند و نباید کنار شیعه ی دیگر بنشیند. همین جا نگاه کنیم به مذاهب پنجگانه اسلامی. سوای مذهب جعفری که پایه گذار آن حضرت امام صادق(ع) است، چهار دبستان و مکتب فقهی اهل سنت هم هریک به گونه ای با فقه اهل بیت پیوند می خورند و برخی از امامان و روسای این مذاهب از شاگردان آن حضرت بوده اند. چنانچه به اختلاف این مذاهب فکری، فلسفی و فقهی با دید عالمانه بنگریم، سربلندی و فخر مسلمانان و جهان اسلام را رقم زده ایم و اگر به چشمی جز چشم نگران مصلحان بیدار بویژه حضرت امام خمینی به این اختلافها نگاه کنیم، شکاف جامعه اسلامی، سروری و مهتری کنیسه و کلیسا بر مسجد و محراب و چپاول ثروت و دارایی مادی و معنوی جهان اسلام را پذیرفته ایم.

والسلام علیکم و رحمه الله