دیدارهای امام خمینی (ره) با سران اپوزیسیون و نمایندگان دولت فرانسه در پاریس

دیدارهای امام خمینی (ره) با سران اپوزیسیون و نمایندگان دولت فرانسه در پاریس
غلامرضا نجاتی
۱۶ فروردین ۱۳۹۴
مهدی بازرگان, پاریس, مصاحبه, نوفل لوشاتو, فرانسه,

پاریس، محل مناسبی برای فعالیتهای سیاسی امام خمینی بود.از فردای ورود آیت الله، به نوفل لوشاتو، این شهرک آرام و بی سر و صدای مجاور پایتخت فرانسه، به یکی از مراکز مهم خبری تبدیل گردید.ابتدا، خبرنگاران فرانسوی، سپس گزارشگران رسانه های خبری نقاط مختلف جهان، به این محل روی آوردند تا با مردی که یک تنه در مقابل پادشاه خودکامه قدرتمند و مورد پشتیبانی شرق و غرب، رهبری مبارزه را به عهده گرفته بود، مصاحبه کنند.در همه این مصاحبه ها، سخنان آیت الله، با یک کلام ختم می شد: شاه باید برود!

بر طبق مقررات دولت فرانسه و تاکید رئیس جمهوری آن کشور، آیت الله خمینی مجاز به فعالیتهای سیاسی علیه رژیم شاه نبود، ولی دولت فرانسه نمی توانست مانع ملاقات و مصاحبه خبرنگاران رسانه های خبری و شخصیتهای مهم سیاسی، با امام شود.در آبان 1357 گزارشگر روزنامه معتبر «فیگارو» اولین مصاحبه را با آیت الله انجام داد و راه را برای مطبوعات دیگر فرانسه و خبرگزاریهای اروپا و آمریکا، هموار ساخت، به طوری که از 3 آبان تا 21 آذر 1357 امام خمینی طی پنجاه و سه مصاحبه، نظریات خود را در زمینه های مختلف، که اهم آن حذف رژیم سلطنتی و استقرار رژیم جمهوری اسلامی بود، بیان داشت.به عنوان نمونه، قسمتهایی از چند مصاحبه ایشان را در زیر نقل می کنیم:

مصاحبه با تلویزیون سی.بی.اس آمریکا در روز دوشنبه 15 آبان.در این مصاحبه امام خمینی در پاسخ سخنان شاه و دولت نظامی ارتشبد ازهاری چنین گفت:

«سئوال: واکنش جنابعالی درباره واقعه اخیر، یعنی تغییر دولت و سخنان شاه چیست؟

جواب: تغییر دولت تاثیری در نهضت عمومی مردم ایران ندارد.دولتها، چه نظامی و چه دولتهای دیگر نمی توانند مسائل را حل کنند، یعنی قیامی را که از مردم صادر شد، بشکنند.حرفهای شاه هم، حرفهایی است که دیگر ملت آن را نمی پذیرد.این مطالبی که حالا گفته و تعهدی که داده است آغاز سلطنتش هم این تعهد را داد و قسم خورد.تعهد را داد و خلاف کرد.اکنون دیگر این تعهدات اثری ندارد.ایشان بدون اینکه خودشان را خیلی زحمت بدهند، باید بروند تا ملت خودش تکلیف کشور را تعیین کند» . (1)

در مصاحبه دیگری، همان روز (15 آبان) با کانال 2 رادیو تلویزیون آلمان گفته شد:

«سئوال: شاه ایران حکومت نظامی تشکیل داده، نظر یا عکس العمل شما چیست؟

جواب: با این حکومت نظامی، مردم همان رفتار را می کنند که با حکومتهای نظامی دیگر کردند.این دست و پا کردنها در ایران دیگر هیچ رنگی ندارد و فایده ای برای شاه ندارد.شاه باید برود و چاره ای جز این نیست.»

مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس در روز سه شنبه 16 آبان 1357:

«سئوال: نظر شما درباره دولت نظامی که شاه منصوب کرده است چیست؟

جواب: توطئه جدید شاه، یعنی انتصاب دولت نظامی، برای کشتار بیشتر و تسلیم مردم ایران است، که نه تنها راه برای شاه نیست، بلکه هم شاه و هم حامیان وی را در بن بست بدتری قرار می دهد [....] آنچه مسلم است سرنگونی رژیم شاه را قطعی تر می کند.»

در همان روز، جمعی از خبرنگاران انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز با امام خمینی مصاحبه کردند:

«سئوال: شاه برای همکاری به دولت نظامی متوسل شده است و ارتشبد ازهاری را انتخاب کرده که او قول داده انتخاباتی کاملا آزاد در آینده بر پا کند.شاه همچنین از آیت الله و سایر آیات عظام برای برقراری مجدد صلح و آرامش در ایران، طلب کمک و یاری کرده است.عکس العمل شما در مقابل این اعمال چیست؟

جواب: تشبثات شاه از طرفی فریبکاری، که در نطقش استمداد از روحانیون وسایر ملت و افراد مملکت کرده و از طرفی در عملش که دولت نظامی برای سرکوبی ملت و قتل و غارت بر پا نمود، به هیچ وجه تاثیری در سرنوشت ما و در نهضت ندارد.وعده انتخابات آزاد، امری موهوم و اصلا انتخابات چه آزاد و چه غیر آزاد، قانونی نیست، چون نه شاه قانونی است و نه دولت شاه قانونی است....»

آیت الله خمینی در مصاحبه دیگری با روزنامه هلندی، در همان روز، در پاسخ به این سئوال که شاه به اشتباهات گذشته اعتراف کرده و «پیام انقلابی » ملت را شنیده است، چنین پاسخ داد:

«اولا اینکه شاه به اشتباهات گذشته اعتراف می کند، چیزی جز فریب و نیرنگ نیست و گمان کرده است به صرف اعتراف، ملت از او دست بر می دارد و دیگر آنکه اگر مجرمی به گناه خود اعتراف نمود، بر حسب اعترافش باید محاکمه و مجازات شود و دلیل اینکه به دروغ می گوید پیام انقلابی شما را شنیدم این است که اگر شنیده است، که حتما شنیده، پیام ملت به او (شاه) در برابر مملکت این است که شاه و همه خاندان سلطنت باید کنار بروند...» . (2)

بخشهای دیگری از مصاحبه های آیت الله در پاریس بدین شرح است:

1. مصاحبه با رادیو تلویزیون اطریش، به تاریخ 10 آبان 1357:

«حضور من در خارج برای افشای جرایم شاه در سطح جهانی مناسبتر است [....] مخالفین رژیم، یک ملت است و ناچار ملت پیروز است [....] با قیام انقلابی ملت شاه خواهد رفت و حکومت دموکراسی و جمهوری اسلامی برقرار می شود.در این جمهوری یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم امور مملکت را اداره خواهند کرد.حقوق مردم - خصوصا اقلیتهای مذهبی - محترم بوده و رعایت خواهد شد و با احترام متقابل نسبت به کشورهای خارجی عمل می شود، نه به کسی ظلم می کنیم و نه زیر بار ظلم می رویم.»

2. مصاحبه با رادیو تلویزیون لوکزامبورگ به تاریخ 11 آبان 1357:

«مردم از اختناق و جنایتهای پنجاه ساله به جان آمده و برای مطالبه حقوق اولیه خود قیام نموده اند.هدف ما برقراری جمهوری اسلامی است و برنامه ما تحصیل آزادی واستقلال است و سپردن اداره کشور به کارشناسان دینی و حذف خیانتها و هزینه های مخرب اقتصاد....»

3. مصاحبه با رادیو تلویزیون هلند در تاریخ 14 آبان 1357:

«رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانه ای است که شبیه آن در دموکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد.ممکن است دموکراسی مطلوب ما، با دموکراسیهایی که در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموکراسی که ما می خواهیم به وجود آوریم، در غرب وجود ندارد.دموکراسی اسلام کاملتر از دموکراسی غرب است.»

4. مصاحبه با گزارشگر تلویزیون سی.بی.اس آمریکا در تاریخ 15 آبان 1357:

«سئوال: رابطه یک دولت اسلامی و دولت آمریکا در آینده چگونه خواهد بود؟

جواب: باید ببینیم آمریکا خودش در آینده چه نقشی دارد.اگر آمریکا می خواهد همان طور که حالا با ملت ایران معامله می کند، رفتار کند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه آمریکا به دولت ایران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل می کنیم و با او به طور عادلانه، که نه به او ظلم کنیم و نه ظلم کند، رفتار خواهیم کرد و اشکالی پیش نمی آید.»

5. با روزنامه یونانی توویما در تاریخ 15 آبان 1357:

«سئوال: به نظر شما دخالتهای خارجی که هدفشان سلب آزادی و استقلال می باشد کدام است؟

جواب: سیاستهای خارجی آمریکا، انگلیس، روسیه، چین و سایرین، از رژیم فاسد شاه و خیانتهای او پشتیبانی می کنند، اقتصاد ما را بر هم زده اند، ارتش ما را وابسته کرده اند، فرهنگ ما را آلوده ساخته اند، اما ملت ما با قیام خود، به دخالتهای این اجانب پایان خواهد داد..» . (3)

علاوه بر این مصاحبه ها، امام خمینی سخنرانیهایی در باغچه نوفل لوشاتو، خطاب به ایرانیانی که برای ملاقات ایشان می آمدند ایراد می کرد.که یکی از آنها بیانات بعد از ظهرروز 16 آبان بود.متن این سخنرانی که در حقیقت پاسخ به پیام رادیو - تلویزیونی شاه بود، به مناسبت اهمیت مطالب آن، عینا در زیر نقل می شود:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«باز شاه به دو وسیله برای نجات خودش متوسل شد.یکی به وسیله فریب، یکی به وسیله سرنیزه.

وسیله فریب این بود که در نطقی که کرد التزام داد، تعهد داد به ملت که این اشتباهاتی که کرده است دیگر این چنین اشتباهی تکرار نمی شود.از این به بعد دیگر به قانون اساسی به همه معنا عمل می شود، و جبران این اشتباهاتی که کرده بود می کند.و از عموم ملت خواستار شد که دست از این مخالفت بر دارند و از آیات عظام و علمای اعلام خواسته شد که مردم را هدایت کنند که آنها آرام باشند، و از سایر افراد ملت از قبیل کارگرها و محصلین و جوانها و همه اینها خواستار این شد که از این مخالفتها دست بردارند و به ایران فکر کنند! و حرفهای ایشان گرد این گونه مسائل هست.

یکی اینکه بررسی بشود که آیا این کارهایی که تا حالا انجام داده است اشتباهات بوده است یا تعمدات؟ این مخالفتهایی که از قانون کرده، از اسلام کرده، این خیانتهایی که به ملت کرده، این جنایتهایی که کرده است، آیا آن طور که ادعا می کند اشتباهی این کار را کرده است؟ مثلا این نفتی که به آمریکا داده است خیال کرده است که آمریکا یک محله از ایران است.یک شهری از شهرهای ایران است و نفت را دارد به ایرانیها می دهد.این اسلحه هایی که به درد ما نمی خورد و به جای نفت پایگاه برای آمریکا درست کرده است. خیال کرده است که این اسلحه ها ارز است؟ پول است؟ که اشتباه کرده، به خیال اینکه پول می گیرد، لیره می گیرد، این چیزها را گرفته است؟

این جنایتهایی که در ایران تا حالا کرده است، حبس هایی که کرده، ضربه هایی که زده، شکنجه هایی که داده است، قتل عامهایی که کرده، اینها اشتباهی بوده است؟ مثلا به مدرسه فیضیه که ایشان کماندوها را فرستادند و ریختند در مدرسه فیضیه و قرآنها را آتش زدند.عمامه ها را آتش زدند.جوانها را دست و پا شکستند، حجره ها را خراب کردند و بستند، خیال می کرده که این یک جایی از روسیه است؟ در حمله به روسیه است و اشتباهی این کار را کرده است؟ عقیده ایشان این بوده است که مدرسه فیضیه یک جایی از محلهای اجانب است؟ یا این اشخاصی که ایشان حبس کرده اشتباه کرده و...اعتقادش این بوده است که درباغستان اینها را برده است و حالا معلوم شده است که این حبس بوده نه باغ؟ این اشخاصی که از علما در حبس رفته اند یا کشته شده اند یا پای آنها را در روغن داغ گذاشته اند یا می گویند پای بعضی را اره کرده اند و همین طور از رجال سیاسی، اشتباهات بوده اینها؟ تخیلات بوده ست حالا؟ اگر اشتباهات بوده است ایشان نمی کنند حالا دیگر از این اشتباهات؟ که حالا تعهد فرمودند، مگر هم ایشان نبودند که اول سلطنتشان قسم خوردند؟ تعهد دادند از خود؟ کسی که بخواهد سلطنت پیدا بکند این تعهدات را باید بدهد.ایشان تعهد داده و همین التزاماتی که حالا دارد می دهد، آنوقتها هم داده است و بعد از آن تعهدات و التزامات این کارها را کرده است.حالا یک تعهد دیگری که می دهد یعنی حالا فرق کرده است این تعهد با آن تعهد؟ حالا تعهدی است که دیگر قابل برگشت نیست.تعهد نوقت برگشت داشته، اما حالا تعهد دیگر قابل برگشت نیست؟ حالا این اشتباهاتی که کرده چطور جبران شده است؟ ده سال عمر یک انسان را نه یک انسان، آنقدر انسان را ده سال در حبس در یک محفظه به آن وضع، با آن شکنجه ها، با آن اذیتها، با آن اهانتها، ده سال پانزده سال شاید کمتر شاید بیشتر عمر اینها را تلف کرده اینها جبرانش چه است؟ همین تعهد آقا جبران کرد اینها را؟ که من تعهد کردم؟ ! کسی که این قدر جنایت کرده حالا به مجرد اینکه آمد و تعهد کرد می خواهد قضیه تمام شود؟ (حالا ما فرض می کنیم که خوب تعهد ایشان صادقانه است فرض است این...) .رضا شاه به مرحوم فیروزآبادی (وقتی آمده بود به نجف در حرم ایشان را ملاقات کرده بود) رضا شاه گفته بود «من مقلد شما هستم » مرحوم فیروزآبادی گفته بود: «مطلب معلوم است » .

کتاب ایشان مرا یاد کتاب موش و گربه انداخت امروز، کتاب ارزنده ای است، کتاب آموزنده ای است، این همون وضع حال سلاطین و قلدرها را در وقت قدرت و در وقت کمی قدرت، وضع حیله بازی آنها را مجسم کرده است به اسم کتاب موش و گربه، که سجاده را یکوقت انداخته و نماز خوانده و توبه کرده و پیش خدا استغفار کرده که من دیگر کاری نمی کنم.تا این موشهای بیچاره بازی خوردند و برایش چیزی بردند ولی خوب بعدا پنج تاشون را یکمرتبه گرفت.آنوقتها یکی یکی می گرفت حالا پنج تا پنج تا.

ما می دانیم که شما توبه تان همان توبه گرگ است.همان توبه گربه است.اینها را ملت دیگر می داند لکن آنقدر شما زحمت می کشید و مرتب حرف می زنید.

این آیات عظام و علمای اعلام که حالا ایشان می گویند که هدایت کنید مردم را چه بکنند! اینها کسانی بودند که تا دیروز هر وقت ایشان صحبت می کرد ارتجاع سیاه اسم آنها بود.در لغت شاه اینها مرتجعین بودند آنهم مرتجعین سیاه.در یکی از نطق هایشان (آنوقت که ما در قم بودیم) در یکی از شهرهای ایران گفت که: «از اینها از این مرتجعین مثل حیوان نجس احتراز کنید.» آن حیوان نجس که آنوقت گفت.حالا آیات عظام شد و علمای اعلام.اگر مهلتش بدهند این آیات عظام و علمای اعلام که نفس بکشد نفس دوم باز حیوان نجس اند.این اشتباهات که همه اش تعمدات بوده است و همه اش کارهای عمدی بوده است و خیانتها همه عمدی بوده است و ایشان گفت اشتباهات شده است اینها، اگر چنانچه این ملت به این مهلت بدهند.تمام این اشتباهات دوباره از سر گرفته می شود.الآن این یک حیله ای است که ایشان مرتکب شده اند از آن طرف با نطق خود که: من متعهدم دیگر از این کارها نکنم بیایید به حال ایران فکر کنید، بیایید همه تون فکر ایران باشید! ما به ایشان می گوییم که: ما چون فکر ایران هستیم این حرفها را داریم می زنیم.این ملت که می بینند ایران را شما از دست آنها دارید خارج می کنید، همه قلدرها را بر ما مسلط کردی همه مخازن ما را بردی.از این جهت است که این ملت قیام و نهضت را کرده و ما هم برای این است که به فکر ایران هستیم و داریم فکر ایران را می کنیم.با شما که مبدا اشتباهات (به قول خودتان) و تعمدات (به قول ما) هستید، مبارزه می کنیم.فکر اسلام، فکر کشور مسلمان، فکر این مستضعفین ما را وادار کرده است که با شما این طور مبارزه و مخالفت بکنیم.پس بیایید فکر ایران را بکنید ما فکر ایران می خواهیم بکنیم.فکر ایران هستیم نه اینکه چون ما با شما مبارزه کردیم پس از فکر ایران رفتیم.باز این حرفها را رها نمی کند.چه عنصری است این آدم؟ چه کسی را می خواهد بازی بدهد.این الآن به نظرش چه رسیده است؟ کی را می خواهد بازی بدهد از این حرفها؟

می گویند که اگر ایشان نباشند، ایران نیست، همانطور که ایشان سرشان را زمین بگذارند، آن روزی که بالاخره ایشان خواهند مرد (هر چه زودتر!) آن روز به فرمایش ایشان دیگر ایرانی در کار نیست.بالاخره پس ایران از دست ما رفته است.بعد از ده روز دیگر، یا بعد از (مثلا) چند ماه دیگر...به فرمایش ایشان ایران دیگر رفتنی است.چون کسی که ایران را نگه داشته ایشان است.وقتی ایشان نباشد ایران دیگر نیست.چو ایشان نباشد تن من مباد و باید عوضش کرد.این راهی است که ایشان تشبث کرده و همان راه خدعه است، که دیروز وزیر ایشان آمده و گفته است که... (اربابها دیکته می کنند این حرفها را) امروز هم خود ایشان آمدند (و گفتند) که: اشتباه کردیم...همین امروز در جاهای مختلف ایران، در تهران، در جاهای دیگر همان حرفهایی بود که می گفتند.تشبث دومشان هم این بود که پناه به سرنیزه بردند.الآن دو پناهگاه ایشان دارند.یکی چماق است، چماق اشرار یا آنهایی که اجیر کرده اند، پول می دهند یک اشراری را اجیر می کنند و با چماق به جان مردم می اندازند.یکی هم سرنیزه است با آن به جان اشخاصی که در خیابان عبور می کنند می زنند.این سرنیزه تازگی ندارد.مدتی است که تحت سرنیزه ما زندگی می کنیم.

...ایشان دیگر پناهگاهی ندارد جز سرنیزه شما.آقایی که تا دیروز می گفت (حالا هم اگر یک خورده رهایش کنند باز می گوید این حرف را عجیب است که امروز نگفته) «ملت شاه دوست » ! اصفهان داشت فریاد مردم بلند می شد و داد و قال می کردند که «مرگ بر این سلطنت پهلوی » ایشان در نطقش می گفت: مردم اصفهان شاه را...مردم ایران به تخت و تاج علاقه دارند.علاقه ذاتی این مردم به این تخت و تاج دارند.این مطلب ایشان است که: مردم رژیم سلطنتی را می خواهند...الآن این همه فریادها برای این است که احتمال می دهند خدای نخواسته (مثلا) رژیم سلطنتی بهم بخورد.از این جهت به خیابانها می ریزند و فریاد می زنند.

این هم یک تشبثی است می کردند که به سرنیزه و چماق پناه بردند...تا حالا مدتی است که این مسئله هست و فایده نکرده.یعنی این حکومت نظامی که از قوانینش مثلا این است که اعلام کرده اند به اینکه بیش از دو نفر نباید اجتماع بکنند، اگر اجتماع بکنند چه خواهد شد.در پشت سر اعلامیه و این حرفها.هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار مردم حرکت می کردند و نظامیان می ریختند و می زدند این حکومت نظامی نتوانست در مردم تاثیر بکند.مردمی که از جان خودشان گذشته اند دیگر نمی شود با حکومت نظامی اینها را جلوگیری کرد.مردمی که جوانانشان را می دهند و بعدا افتخار می کنند، یک زنی که اولادش را، جوانش را فدا می کند و بعد هم می گوید که من مفتخرم به اینکه همچنین خدمتی به اسلام کردم.این نمی شود دیگر با سرنیزه (جلویش را گرفت) .مگر سرنیزه غیر از این است که آدم را می کشد.او هم می گوید من می خواهم مرا بکشند! این نمی شود با سرنیزه، این راه حلهایی احمقانه است که یکوقت حکومت آشتی می آورند که آن بساط را درست کنند حالا حکومت نظامی آورده اند...مگر تا حالا حکومت نظامی نبوده است؟ بله حاکم نظامی نبوده است یعنی یک نفر وکیل بوده و حالا حاکم شده اما حکومت؟ ! این ط رز حکومت نظامی نیست.یعنی همه ایران حکومت نظامی بود.بعضیها رسمی بود بعضیها غیر رسمی بود، مردم حکومت نظامی را دیدند، دیگر چیز عجیبی نیست که حالا به چشم مردم عجیب بیاید و بترسند.دیگرعادی مردم است.کسی خیال کند حکومت نظامی راه حل است، یا دنبال این مثلا آمریکا خیال بکند به اینکه کودتای نظامی بشود...رژیم را می برد و نظامیان سرکار می آیند. مگر می شود؟ در مردم مگر تاثیر دارد این.مردم عادت کردند به حکومت نظامی ها...سابق الایام که مردم آشنا به این مسائل نشده بودند اگر یک نظامی می آمد توی بازار و هر غلطی می خواست بکند کسی نبود بگوید نه.اگر دو تا ستاره روی شانه کسی بود دیگه وامصیبتا.هر جا می رفته هر کاری می خواسته بکند و هر شرارتی بکند کسی نبود که بگوید نه.اما حالا خودش هم بیاید وسط مردم می ریزند تکه تکه اش می کنند، حالا غیر آن وقت هاست.این ملت غیر آن ملت است، این تحول که حاصل شده است از برای این ملت مردم را عوض کرده است.یک چیز دیگری هستند اینها یک موجودات دیگری شدند اینها.اینکه حکومت نظامی بشود یا مثلا یک رژیم نظامی روی کار بیاید اینها دیگر حوصله اش را ندارند.برای اینکه حکومت نظامی همین است که اینها دیدند و همراه با آن مبارزه کردند و از آن کتک هم خوردند و مردم هم از آنها کشته شده اند.همه اینها را مردم دیدند وقتی بنا شد آن آدم را بکشند، چه رژیم نظامی باشد چه حکومت نظامی باشد چه عادی باشد! مردم تن داده اند به کشته شدن.

بنابراین، اینها راه حل نیست، که کسی بخواهد حل کند یک قضیه ای را یعنی درد مردم را دوا بکند.

در روزنامه شوروی هم یک چیزی نوشته بود (یکی از اتباع آمریکا هم یکی از دوستان شاه هم همین ها را تکرار کرده بود.آن به تعبیر دیگر آمده این به تعبیر دیگر)، به تعبیر اینکه این روحانیونی که در این قضایا مخالفند با شاه، این اصلاحات ارضی ضرر به آنها زده است، از این جهت منافعشان در خطر شده است و اینها مخالفت می کنند.اینهم گفته است که فلانی غرض شخصی دارد با شاه...اما اینکه او نوشته است، اینهم اشتباه است، روحانیون حالا زندگیشان خیلی بهتر از آن وقتی است که اصلاحات ارضی نشده بود.مسئله چیزی است که زندگیشان چطور است؟ زندگی روحانیون حالا صد درجه بهتر از آن وقتهاست چون که بهم نخورده.اگر نفوذ کلمه ندارد، که مسلما دارند، اگر ندارند چطور ایشان تشبث کرده اند که ای مراجع عظام و ای علمای اعلام بیایید و مردم را هدایت کنید که چه بکنید.

...یکدفعه وقتی جواب کاغذ مراجع را می دهد (در همان اوایل امر) ...می نویسد که «شما بروید همان ارشاد عوام را بکنید» .یعنی شما حق دخالت در امور مملکت ندارید...باید گفت ما ارشاد عوام را کردیم، عوام الآن هدایت شدند و ارشاد شدند و شما خواب بودید.آنها ارشاد شدند، حالا که ارشاد کردند تشبث پیدا کردید که دیگر ما را ول کنید.به ایران فکر کنید.اینها تشبثات است فایده ندارد، چیزی غیر از یک کلمه نیست و اینکه این رژیم برود و این آمریکا شوروی و انگلستان و همه اینها که در سفره ایران که افتاده مجانی دارند استفاده می کنند، اینها دست مجانی شان را بردارند.ما که نمی خواهیم به اینها نفت ندهیم تا دست و پا بزنند که یک ملتهایی را از سرما خواهیم شکست، نخیر ما می خواهیم نفت ما در اختیار خودمان باشد.هر مقدار دلمان می خواهد بفروشیم و می فروشیم، هر رژیمی که بیاید می خواهد نفتش را بفروشد، اما نه اینطور که ما با غارتگری مخالفیم نه فروش نفت، نفت را به قیمت صحیح خودش می فروشیم و ارز می گیریم، پول می خواهیم ما، می خواهیم برای مردم صرف بشود.اینجا نفت ما را زیادتر از آن اندازه که باید استخراج کنند استخراج می کنند، پول هم که نمی گیرند، یا آهن پاره یا طیاره های به آن قیمتهای گزاف می گیرند آن مقداری هم که می گیرند صرف این ملت نمی شود.الآن این ملت بیچاره چی دارد؟ شما چهار تا بازاری مثلا (سرمایه دار) تهران را با چار تا اربابهایی که از همین طعمه ارتزاق می کنند، نگاه کنید، شما پایتان را تو زاغه ها بگذارید شما پایتان را توی دهات بگذارید بروید خوزستان و دهات خوزستان را ملاحظه کنید.تاسف دارد، خدا می داند، شط آب دارد، من یکوقتی (سی سال، چهل سال پیش از این بود) عبور کردم از خوزستان می خواستم عتبات برم خوب این آب یک شط آب است یک رود و دو رود نیست.یک شطی است که کشتیرانی تویش می شود.زمین تا چشم کار می کند زمین افتاده و هیچ زراعت ندارد.من تو ذهنم آمد که شاید خاک این لیاقت زراعت ندارد یه جایی پیاده شدیم من رفتم خاکش را امتحان کردم، خاک خوبی است، لکن دست خیانت نمی گذارد.آب از اینجا دارد هرز می رود.زمین هم اینجا افتاده است و مردم خوزستان اگر بچه هایشان مریض بشوند، (بخواهند) پیش طبیب بروند، طبیب نیست! هیچ چیز ندارند، از ده تا ده، بیست تا ده یکوقت می بینی یک درمانگاه نیست تمدن بزرگ این است؟ در بعضی جاها اصلا درمانگاه نیست طبیب نمی دانند چیه؟ در روزنامه های خودشان نوشتند که: آب آنقدر نیست که صبح این بچه ها از خواب بلند می شوند و چشمشان تراخمی است.که به خاطر حکومت فاسد این تراخمها هست، نوشته که: آب ندارند که چشمش را تر کنند! ...با بول چشم این بچه را که بر اثر تراخم به هم چسبیده تر می کنند.برای نداشتن آب (تو روزنامه اینطور نوشته بود) . یک همچنین زندگی ما داریم.در اثر اشتباهات آقا...حالا بعد از این اشتباهات نمی روند، ایران می شود تمدن بزرگ، اشتباهات شما یکی دو تا وده تا، تعمدات شما یکی و دو تا و ده تا نیست.هی از ما روزنامه نگارها می پرسند به اینکه خوب شما چرا با شاه بد هستید؟ چرا دارد؟ آخر شما بپرسید این ملت این فریاد بچه ها و این فریاد بزرگها، ببینید چه کرده است، این آدم که با او بد هستند؟ با او بد هستند از بابت اینکه دشمنی شخصی با هم دارند؟ سی ملیون دشمن شخصی هست؟ یا خیر.به این سی میلیون اینقدر خیانت کرده است و آنقدر جنایت کرده است در این...

دیگر راه آشتی نیست! راه نیست که کسی بگوید که شما اشتباه هایتان تا حالا هیچ، حالا از این به بعد انشاء الله دیگر اشتباهی نمی کنند.راه نگذاشتی برای این کار.امکان ندارد یک چنین مطلبی اگر یک روحانی، یک سیاسی، یک بازاری، یک دانشگاهی بخواهد به مردم بگوید که بیایید با هم سازش کنیم.شاه امروز آمده است توبه کرده، استغفار کرده، خوب بیایید ببخشید این را.این را مردم خائن می دانند، چی را ببخشند؟ مگر یک مطلبی قابل بخشش است.آقا بچه ها و جوانهای ما را به خون کشیده است.چه چیز را ببخشیم ما، این آدم مملکت ما را به باد داده.کجایش را ببخشیم؟ از حالا به بعد چی؟ خانواده های مردم را به عزا نشانده. حالا بسم الله الرحمن الرحیم تمام شد قضیه، ببخشید من اشتباه کرده بودم.این حرف شد برای ما؟ برای کی این حرفها را می زند؟

در هر صورت مسیر همین است.هر که غیر از این فکر کند خائن به ملت است! خائن به مملکت است هر کس غیر از این فکر کند، خائن به اسلام است.اگر این مهلت را بدهید، فردا نه اسلام برای شما می ماند، نه مملکت برای شما می ماند، و نه خاندان برای شما می ماند، مهلت ندهید او را فشار بدهید این گلو را تا خفه بشود.انشاء الله خداوند همه تان را توفیق بدهد و موید باشید.خداوند شر این اربابها را از سر ما کم کند.و السلام » (4)

بخش دوم دیدار امام با سران اپوزیسیون

پس از استقرار امام خمینی در پاریس گروهی از شخصیتهای سیاسی و مذهبی و روحانی به فرانسه رفتند و با ایشان ملاقات کردند.یکی از دیدار کنندگان مهندس مهدی بازرگان، رهبر سازمان نهضت آزادی ایران بود.

موضع مهندس بازرگان در جریان بحران ایران در سال 1356 و سپس انقلاب سال 1357 بدین شرح بود: «حفظ قانون اساسی سال 1285 و متمم آن (بدون اضافات بعدی) به عنوان ضامن اجرای اصول و احکام اسلامی است و اگر آن را نفی کنیم منطقا و قانونا هرگونه مدرک محکومیت رژیم شاه را از دست می دهیم.به معنای ضامن سلطنت نیز هست، چون سراسر به خلاف آن عمل کرده، خود را قانونا معزول ساخته است » . (5)

به عقیده بازرگان، در روند مبارزه «لبه تیز حمله فعلا بهتر است به استبداد باشد نه استعمار، جنگ کردن در دو جبهه مانع پیروزی است و مصلحت در برانگیختن سیاست آمریکا و اروپا، که علیه خودمان و به سود و حمایت شاه است، نخواهد بود.» به عقیده رهبر نهضت آزادی ایران «هدف نهایی سرنگونی رژیم است ولی این هدف باید در چهار مرحله اجرا شود، مرحله اول رفتن شاه، مرحله دوم نظارت و محدودیت جانشینان او در چهار چوب قوانین موجود و آزادیها، مرحله سوم کار کردن روی افکار و افراد و تشکل و تربیت و تجهیزات، مرحله چهارم تبدیل (رژیم) به جمهوری اسلامی.» بازرگان، ضمن تاکید بر ایجاد حکومت اسلامی می گوید: «... اما هنوز روی کیفیت حکومت اسلامی از جهات عدیده، ایدئولوژیکی، اقتصادی، سیاسی، اداری و غیره به قدر کافی و مقبول کار نشده، همچنین رهبری انحصاری روحانیت، که در گذشته امتحان خوبی نداده، سابقه و تجربه و صلاحیت فنی لازم ندارد.کنار زدن و خارج از حق و وظیفه کردن گروههای ملی غیر مذهبی با حسن نیت و با صلاحیت، به خلاف مصلحت است » . (6)

مهندس بازرگان، مشخص ترین چهره اپوزیسیون از سال 1341، با سابقه مبارزات ستیزگرانه علیه رژیم شاه که منجر به محاکمه و محکومیت او و یارانش به زندان طولانی گردید، با چنین عقاید و نظریاتی که شرح داده شد، روز 30 مهرماه 1357 در نوفل لوشاتو، به دیدار امام خمینی می رود.در مذاکرات آن روز، که دکتر یزدی و آقای اشراقی نیز حضور دارند، نقطه نظرهای طرفین در زمینه شیوه مبارزات آینده برای براندازی رژیم شاه، مقابله با کارشکنی های دولتهای بزرگ و برخورد با دشمنان انقلاب و برخی مسائل دیگر، یکسان نیست:

«....مختصری از وضع ایران، عقب نشینی های شاه و امکان توسعه فعالیت و پیشروی و پیروزی صحبت کردم و گفتم، انتخابات مجلس که وعده آزادی آن را داده اند، فرصت خوبی برای نفوذ و موفقیت خواهد بود و شاه را می شود به تدریج بیرون انداخته و از راههای قانونی و مجلس موسسان تغییر نظام داد.»

پاسخ امام خمینی صریح و انقلابی است، ایشان بلافاصله اشکال کرده و گفتند:

«شور و هیجان مردم خواهد خوابید.»

بازرگان ادامه می دهد:

«...از کارشکنیهای حتمی دولتهای بزرگ و لزوم دقت و تدبیر در پیشروی صحبت کردم.فوق العاده متعجب شدم که دیدم ایشان مسائل را ساده می گیرند و نمی خواهند وجود یا اثر آمریکا را قبول کنند.گفتم: بالاخره باید آمریکا را با قدرت و موقعیتی که دارد، به حساب بیاوریم، جواب دادند: چون حرف ما حق است، آمریکا مخالفت نخواهد داشت.ما نمی گوییم نفتمان را به آنها نمی فروشیم، می فروشیم ولی به قیمت عادله ای که خودمان در بازار آزاد مشتری تعیین نماییم [....] پرسیدم جنابعالی چگونه اوضاع و تکلیف را می بینید؟ باز هم ساده نگری و سکینه و اطمینان ایشان به موفقیت نزدیک، مرا به تعجب و تحسین انداخت.مثل اینکه قضایا را انجام شده و حل شده دانستند گفتند: شاه که رفت و به ایران آمدم، مردم نمایندگان مجلس و دولت را انتخاب خواهند کرد.منتهی چون کسی را نمی شناسم، از شما می خواهم افرادی را که مسلمان و مطلع و مورد اعتماد باشند، علاوه بر خودتان و دکتر یزدی معرفی کنید..» . (7)

دکتر کریم سنجابی، به عنوان رهبر جبهه ملی نیز، دوبار (13 و 14 آبان 1357) با آیت الله خمینی در نوفل لوشاتو، ملاقات و مذاکره کرد.سنجابی، به قصد شرکت در کنفرانس بین المللی سوسیالیستها در کانادا، همراه حاج محمود مانیان و مهدیان، به پاریس رفته بود.در اولین دیدار با امام خمینی علاوه بر این دو نفر سلامتیان، اشراقی و حاج احمد خمینی نیز حضور داشتند.

دکتر ابراهیم یزدی، چگونگی مذاکرات آن روز دکتر سنجابی با آیت الله خمینی را بدین شرح روایت کرده است:

«آقای دکتر سنجابی در کنار امام نشستند و پس از مبادله تعارفات معمولی، کمی آهسته و تقریبا به صورت «در گوشی » شروع به صحبت با امام کردند.امام، به صدای بلند که ما بشنویم گفتند که «ما، مطلب در گوشی نداریم و شما می توانید صحبتهای خود را آزادانه بیان کنید.» روزنامه اطلاعات دیدار دکتر سنجابی را با آیت الله خمینی، به نقل از خود او، بدین شرح نقل کرده است:

«...من ابتدا به عنوان یک مسلمان و یک ایرانی، حضور حضرت آیت الله خمینی که امروز تمام حرکات ایران زیر نظر ایشان قرار دارد رسیدم و گفتم همان طور که هر فرد مسلمان روزی چند بار خدا را به شهادت می گیرد، من خدا را به شهادت می گیرم که با هیچ سیاست خارجی به طور مستقیم و یا غیر مستقیم ارتباط ندارم و در هیچ جمعیت سری، یا غیر سری ارتباط ندارم و با مقامات دولتی و یا دربار ایران گفتگو و مذاکره نکردم [....] برای این به اینجا آمده ام تا آنچه را تشخیص می دهم بیان کنم و موضع جبهه ملی را برای شما تشریح کنم و بعد، به طور خلاصه وضع مملکت را از جنگ جهانی دوم و ورود قوای بیگانه و کوشش جبهه ملی، تحت رهبری دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت و ادامه جبهه ملی را برایشان توضیح دادم.ایشان صحبتهائی کردند، قرار شد جلسات دیگری حضورشان صحبت بشود.چون بعضی از عناصر آنجا نبودند...» . (8)

بعد از این دیدار قرار شد سنجابی بعد از ظهر روز بعد به دیدار امام خمینی بیاید.پیش از این دیدار، سنجابی طی اعلامیه ای، انصراف خود را از شرکت در اجتماع سوسیالیستها در کانادا، اطلاع داد.به گفته دکتر یزدی پس از لغو برنامه سفر کانادا از جانب دکتر سنجابی برای تعیین ملاقات دوم با امام تماس گرفته شد.در این مرحله، امام پذیرفتن ایشان را مشروط بر اعلام صریح مواضعشان، در مورد سلطنت و شاه دانستند، زیرا دکتر سنجابی در مصاحبه ای که قبل از سفر به پاریس در تهران انجام داده بودند و در مطبوعات چاپ شده بود اعلام کرده بودند که از نظر او، مسئله عمده و اساسی دموکراسی و آزادی است، نه رژیم سلطنتی یا جمهوری. [...] آقای حاج مانیان که از مبارزین و معتمدین مردم و خوشنام و سابقه دار بازار هستند و همراه دکتر سنجابی به پاریس آمده بودند، متنی را که دکتر سنجابی تهیه کرده بود آوردند و به امام ارائه دادند و ایشان با اضافه کردن یک یا دو کلمه به متن، آن را پذیرفتند. (9)

دکتر سنجابی در مورد متن بیانیه می گوید:

«....بعدا راجع به نظریات سیاسی و حقوقی ما، با حضرت آیت الله مذاکراتی شد.اشخاص آمدند و رفتند، من این طرح سه ماده ای را به خط خودم نوشتم و خدمتشان فرستادم.ایشان به خط خودشان واژه استقلال را به آن اضافه کردند.آن وقت امضا کردم و فردای آن روز فرستادم خدمتشان...» (10)

متن بیانیه اعلام مواضع دکتر سنجابی بدین شرح است:

بسمه تعالی

یکشنبه چهارم ذیحجه 1398

مطابق با چهاردهم آبانماه 1357

1. سلطنت کنونی ایران با نقض مداوم قوانین اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترویج فساد و تسلیم در برابر سیاست بیگانه فاقد پایگاه قانونی و شرعی است.

2. جنبش ملی اسلامی ایران با وجود بقای نظام سلطنتی غیر قانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد.

3. نظام حکومت ملی ایران باید بر اساس موازین اسلام و دموکراسی و استقلال به وسیله مراجعه به آراء عمومی تعیین گردد.

دکتر کریم سنجابی

پس از آن، آقای دکتر سنجابی به همراهی آقایان حاج مانیان و مهدیان و احمد سلامتیان آمدند و در جلسه ای با حضور مرحوم اشراقی، حاج احمد آقا و نویسنده (دکتر یزدی) در خدمت امام بیانیه مذکور عنوان گردید.امام درباره مواضع قبلی خود، مجددا توضیحاتی داده و اضافه کردند: «اگر امروز شاه در موضع ضعف قرار گرفته است بخواهیم به او مهلت بدهیم و کمی سست بیاییم تا او بتواند از این مهلکه جان سالم بدر برد، مجددا که قدرت پیدا کند، دمار از روزگار همه بر خواهد آورد.نباید به او فرصت داد، وگرنه، مردم مایوس می شوند.» سپس دکتر سنجابی گفت: این بیانیه که دستور العملی برای ماست، به عنوان سندی در خدمت شما بماند. آنگاه سئوال کرد آیا می تواند این مواضع را در تهران اعلام نماید.امام جواب دادند هر کجا که می توانید آن را اعلام کنید.از همین در که بیرون می روید، می توانید آن را اعلام کنید.پس از پایان ملاقات، دکتر سنجابی بیرون آمد.جمع کثیری از خبرنگاران خارجی اجتماع کرده بودند.یکی از همراهان ایشان متن را همانجا خواند و ترجمه کرد، که بلافاصله تمامی خبرگزاریها، آن را مخابره نمودند...

سفر مهندس بازرگان و دکتر سنجابی به پاریس و ملاقاتشان با آیت الله خمینی از سوی محافل سیاسی و مطبوعات، مورد بحث و تفسیرهای ضد و نقیض قرار گرفت و به صورت مصاحبه مطرح گردید.

خبرنگار مجله عربی المستقبل، مقدمات تشکیل جبهه مشترک را عنوان کرد و از امام خمینی پرسید:

«سئوال: در این اواخر، عده ای از شخصیتهای مخالفین در ایران را استقبال کرده اید و در بین آنان دکتر سنجابی نیز بوده است و گفته شده کسانی را که شما با آنان گفتگو کرده اید، با رای شما مبنی بر ضرورت سرنگونی شاه و خانواده اش موافقت کرده اند.آیا این اتخاذ نظر مقدمه تشکیل یک جبهه مشترک برای مخالفین به حساب می آید؟

جواب: جنبش اسلامی کنونی ملت ایران، همه جامعه را در بر گرفته و به همین صورت هم به پیش می رود و متذکر می شویم که ما، با هیچ جبهه و دسته ای رابطه نداشته و نداریم و هر کس و یا هر گروهی که مسائل ما را نپذیرد، او را نمی پذیریم....» (11)

امام خمینی، در مصاحبه دیگری با گزارشگر رادیو - تلویزیون آلمانی زبان سویس، شایعه ائتلاف با جبهه ملی را رد کرد:

«سئوال: شما، حضرت آیت الله، با کریم سنجابی از جبهه ملی در پاریس بحث مهمی داشتید.آیا شما با این حزب سیاسی، مشترکا مبارزه خواهید کرد؟ یعنی آیا ائتلاف می کنید؟

جواب: من مسائل و مطالبی که داشتم، و امکان ندارد یک قدم از آنها برگردم، به ایشان گفتم و ما، با جبهه خاصی ائتلاف نداریم. همه ملت با ما و ما با ملت هستیم و هر کس این مطالبی که ما داریم و عبارت است از استقلال مملکت و آزادی همه جانبه و جمهوری اسلامی که قائم مقام رژیم سلطنتی است، با آنها موافقت کند، از گروه ماست و از ملت است و اگر موافقت نکند، بر خلاف مصالح اسلام و ملت گام برداشته است و ما هیچ ربطی با او نخواهیم داشت و آنهایی که با ما موافقت کنند، ما هم با آنها همصدا خواهیم بود، لکن ربط خاصی با کسی نداریم.» (12)

بخش سوم دیدار نمایندگان دولت فرانسه با امام خمینی

طی اقامت امام خمینی در پاریس، نمایندگان دولت فرانسه، چند دیدار و گفتگوی رسمی با ایشان به عمل آوردند.در این ملاقاتها عموما حجج اسلام احمد خمینی و اشراقی حضور داشتند.ترجمه مذاکرات از فرانسه یا انگلیسی به وسیله صادق قطب زاده و دکتر ابراهیم یزدی انجام می گرفت.همچنین دکتر یزدی متن مذاکرات را یادداشت می کرد.

اولین دیدار نمایندگان رسمی دولت فرانسه با امام خمینی

روز 22 مهرماه 1357، در آپارتمان دکتر غضنفرپور، محل اقامت موقت امام این دیدار صورت گرفت.دانشجویان ایرانی مقیم پاریس، به ابتکار و دعوت اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا، به مناسبت حضور امام خمینی در پاریس، جلسه ای ترتیب داده بودند و تقاضا داشتند امام در آن جلسه حضور یابد.نمایندگان اتحادیه، قبلا هم برای دیدار امام مراجعه کرده بودند ولی شرکت ایشان در جلسه انجمن دانشجویان دارای جنبه های مثبت و منفی بود.به لحاظ سیاسی، برای از بین بردن محدودیتهای دولت فرانسه، مفید بود بخصوص از این جهت که طبق برنامه دانشجویان، پس از انجام مراسم نماز جماعت و سخنان امام قرار بود کنفرانس مطبوعاتی برگزار شود.

نمایندگان دانشجویان پس از جلب نظر امام با انجام برنامه مزبور، دعوتنامه و اطلاعیه هایی در این مورد منتشر کردند.پس از انتشار اعلامیه مربوط، دو تن از طرف دولت فرانسه، به دیدار امام آمدند و رسما اطلاع دادند که ایشان نمی توانند در برنامه دانشجویان شرکت کنند.آنها در این ملاقات، حدود فعالیتهای قانونی امام را به شرح زیر بیان کردند:

«مصاحبه با خبرنگاران مطبوعات، رادیو - تلویزیون های فرانسوی و غیر فرانسوی همچنین شرکت در برنامه های نماز جماعت و شرکت در میتینگها ممنوع است.»

امام خمینی در پاسخ به اظهارات نمایندگان دولت فرانسه اعلام کرد که این محدودیتها نمی تواند شامل صدور بیانیه و پیام از جانب ایشان باشد، بلکه محدود است به آنچه در محیط فرانسه صورت می گیرد.نمایندگان مزبور، رونوشت نامه رئیس شهربانی کل جمهوری فرانسه را که رسما ممنوعیت شرکت امام خمینی در برنامه دانشجویان تاکید شده بود، تسلیم دفتر امام کردند. (13)

پس از این ملاقات، امام خمینی و همراهان، به نوفل لوشاتو نقل مکان کردند، شرایط و محدودیتهای دولت فرانسه، به طور موقت پذیرفته شد.در مکان جدید، علاوه بر دیدارهای روزانه، نمازهای جماعت نیز برگزار می گردید.چون فیلمبرداری ممنوع نبود، خبرنگاران و عکاسان از مراسم نماز جماعت فیلمبرداری می کردند.

جلسه دانشجویان در روز یک شنبه، به اجتماع بزرگ دانشجویان و ایرانیان، در میدان سن ژرمن تبدیل شد.خلیل رضائی و هادی غفاری، که تازه از تهران آمده بودند، در آن اجتماع شرکت کردند.به دستور امام، دکتر ابراهیم یزدی، به نمایندگی امام از حاضران تشکر کرد و جریان ملاقات نمایندگان دولت فرانسه و محدودیت فعالیتهای سیاسی را به تفصیل بیان داشت.

دومین ملاقات نمایندگان دولت فرانسه با امام خمینی

ملاقات و گفتگوی دوم نمایندگان رسمی دولت فرانسه با آیت الله خمینی روز 20 آذر 1357 (11 دسامبر 1978) پس از صدور بیانیه امام، در آستانه ماه محرم که به «پیروزی خون بر شمشیر» معروف شد، در نوفل لوشاتو، صورت گرفت.

در فاصله ملاقات اول نمایندگان رسمی فرانسه در 22 مهر تا این ملاقات، تغییرات سیاسی وسیعی در ایران روی داده بود، در این فاصله تلگرافهای فراوانی از سوی گروهها و شخصیتهای مختلف در تجلیل از آیت الله خمینی، به مقامات رسمی مخابره شده بود، تظاهرات عظیم در شهرهای ایران به طرفداری از ایشان صورت گرفته بود.انقلاب ایران به رهبری امام، علیه رژیم استبدادی شاه به یک مسئله بین المللی تبدیل شده بود.حضور آیت الله خمینی در پاریس، فرانسه را به صورت یکی از مهمترین مراکز خبری درآورده بود.روند انقلاب، فروپاشی رژیم شاه را خبر می داد.دولت فرانسه به لحاظ منافع اقتصادی فراوانی که در ایران داشت، نمی خواست در برابر انقلاب ایران بایستد و موضع منفی و ضدیت با آن اتخاذ نماید.در چنین شرایطی دومین ملاقات نمایندگان دولت فرانسه با امام انجام گرفت.در این دیدار ابتدا آقای کلود شایه، نماینده وزارت امور خارجه فرانسه، با عنوان مدیر کل امور کنسولی، شروع به صحبت کرد و گفت:

«دولتم، مرا برای دیدار شما فرستاده است، دولت متبوعه من نهایت احترام را برای شما قائل است.بی نهایت خوشوقتم که فرصت دیدار شما نصیبم شده است.وزیر و وزارت خارجه، توجه زیادی به حضور شما در فرانسه دارند.کشور فرانسه پناهگاهی است برای تمامی کسانی که مشکلاتی دارند [....] من سئوالات سیاسی ندارم.مسئولیت من در وزارتخانه ام، مربوط است به امور تمامی فرانسوی هایی که در خارج هستند و تمامی خارجیانی که در فرانسه مقیم می باشند و یا از فرانسه عبور می کنند، یا پناهنده می شوند [....] دلیل حضور من این است که از زمره افراد معدودی هستم که می دانند وضعیت خارجی ها در فرانسه چیست و معیارها و ضوابط اقامت آنها در فرانسه کدام اند.

همان طور که احتمالا می دانید رژیم فرانسه دموکراتیک است و مردم می توانند آزادانه ابراز عقیده نمایند.اتباع خارجی هم وقتی به فرانسه می آیند، می توانند از همان ضوابط تبعیت کنند.

دولت فرانسه در مورد فعالیتهای شما در خاک فرانسه مشکلی دارد که حداقل آن بیان مطالب ایراد شده از جانب شماست.دولت ما با نهایت دقت، بیانات دیروزشما را خوانده است، به همین دلیل امروز من اینجا آمده ام.در بیانات دیروز شما، سه مطلب وجود دارد، دعوت به اعتصابات، دعوت به فرار سربازان ارتش و....دعوت به نافرمانی و ایجاد بلوا. (14)

اظهارات شما در این مورد از حد آزادی بیان گذشته است.

قانون برای خارجیان، هر کس و به هر ترتیبی، از هر کجا که آمده باشند [...] یکی است.

هر خارجی مقیم فرانسه می تواند نظام سیاسی کشور خود را مورد انتقاد قرار دهد و ما آن را می فهمیم [....] اما برای ما بسیار مشکل است که دعوت به نافرمانی و ایجاد مشکل و بلوا در کشور را بپذیریم [....] کسی که از کشوری تبعید شده است و بر ما وارد می شود ممکن است دوست ما باشد یا بالعکس، فرق نمی کند.در هر موقعی و در هر شرایطی قوانین ما برای همه یکسان است.

منظور من از دیدار شما این است که ناراحتی و عدم رضایت دولت فرانسه را نسبت به اعلامیه ای که دیروز صادر کردید، به شما ابلاغ کنم.»

پاسخ امام خمینی:

«من از اینکه دولت فرانسه، بعد از سختگیری اولیه آزادمان گذاردند قدردانی می کنیم، البته از دولت فرانسه هم که آزادی در دین و آزادی بشر را محترم می شمارد، ما همین توقع را در آزادی بیان داریم و خودمان را آزاد می بینیم.

اما در مورد سه یا دو مطلبی که گفتید، اول ناراحتی هایتان در مورد فرار سربازان، باید بگویم قضیه سربازی هر وقت این امر قانونی باشد و دولت هم قانونی باشد و مطابق با آراء ملت، سربازگیری را باید خودش اعلام کند که بیایند خدمت کنند.ایران، مع الاسف نه مجلس قانونی دارد، نه شاه قانونی و نه دولت قانونی.مع ذلک، سربازها را با سرنیزه به سربازخانه می برند.ما اعتقاد داریم که شاه و دولت غاصب است و اعتقاد داریم که سرنوشت ما باید در دست خودمان باشد و اینها، با زور سرنیزه حکم می کنند.ریشه اختلاف ما، با شما در همان اظهار عقیده است.سرباز، در یک دولت غاصب سرباز نیست.در یک دولتی که شاه غاصب است و بر تمامی مصالح ملت قیام کرده است، شاه یاغی است نه یک دولت، غاصب است.لذا، یک قیام مسلحانه هم شورش نیست بلکه ضد شورش است [....] اگر دولت فرانسه مایل نیست ما حرف حقمان را بزنیم، حرف خود را که همه آزادند حرف حقشان را بزنند، نگوییم، ما با ناراحتی به جای دیگر منتقل می شویم.»

نماینده دولت فرانسه:

«ما در مقام قضاوت نیستیم که شاه درست عمل می کند، یا آیت الله.ما نمی خواهیم داخل این مقوله بشویم.»

امام خمینی:

«شما هیچ وقت به سفارت خودتان در ایران مراجعه کرده اید که این کشتارهایی که می شود علتش چیست؟ آنها می کشند! اسیر می کنند! مردم را حبس و تبعید می کنند.اینجا، دولت فرانسه می گوید ما صحبت نکنیم؟ مظالم آنها را نگوییم؟ آیا این آزادی است؟ اسمش آزادی است!»

نماینده دولت فرانسه:

«ما، نمی خواهیم از مطالب ما این طور استنباط شود که احساسی نسبت به آنچه در ایران می گذرد نداریم.اما اینکه گذاشته ایم شما کار کنید، یعنی جانبداری می کنیم.ما فرق قائل هستیم بین انتقاد، به هر شدت و وسعت، با بسیج مردم و دعوت به قیام و شورش.»

امام خمینی:

«به نظر من، دولت فرانسه در این امر در اشتباه است.مسئله امر به شورش است، قرار شورش است.امر به قیام مسلحانه ضد شورش است.برای فلج کردن شورش است.دولت فرانسه از شاه جانبداری می کند و این اشتباه است.باید از ملت پشتیبانی کند، شاه رفتنی است، شاه نخواهد ماند.ملت می ماند، اصل ملت است.شاه جانی است و برای حیثیت فرانسه ضرر دارد که از یک جانی طرفداری کند.فرانسه که آزادیخواه است در برابر مظلومان و آزادیخواهان می گوید فریاد نزنید تا آنها جنایت خود را بکنند؟ ! این بر خلاف مصالح فرانسه است و فرانسه باید مصالح آتی خود را ببیند!»

نماینده دولت فرانسه:

«جسارت است اگر بخواهم در مقام خودم ایشان را درباره مسائلی که می گویند متقاعد کنم، ما در این معنائی که می گوییم تنها درباره مصالح مملکت صحبت نمی کنیم بلکه قوانین را رعایت می کنیم تا حداکثر آزادی بیان را تامین کنیم.ما نفوذ کلام و رهبری شما را می فهمیم و در نظر داریم، با توجه به تمام اینها، در نهایت صداقت مطالب شما را به اطلاع دولت متبوعه خود می رسانم.»

امام خمینی:

«شما می بینید که مردم ایران و تمامی، حتی ارتشیها، چه احترامی به فرانسویها که به ایران می روند می گذارند و می دانند که چرا؟ چون من اینجا هستم و داد مظلومیت آنها را سر می دهم.من میل ندارم که این وضع عوض شود.مسائلی که پیش می آورید، خبرش به ایران برسد.نظرشان را ممکن است عوض کنند و من میل ندارم.من میهمان شما هستم.دولت فرانسه بهتر است تجدید نظر کند.من مایل هستم دوستی شما با مردم ایران برقرار باشد.»

نماینده دولت فرانسه:

«واقعیت این است که من برای بحث در زمینه مسائل سیاسی نیامده ام.مشکل ما، مشکل دولت فرانسه است.

از فرصتی که دادید و مرا پذیرفتید، تشکر می کنم.ما برای شما احترام بسیاری قائل هستیم.اما، در هر حال برای آنکه نقطه ابهامی نباشد باید عرض کنم که ما، از قوانین خود عدول نمی کنیم.این قوانین ما فوق اشخاص است.با نهایت امانت، مطالب شما را هم به نظر مقامات بالاتر می رسانم و مجددا تماس می گیرم.» (15)

سومین ملاقات نمایندگان دولت فرانسه با امام خمینی

این ملاقات هنگامی صورت گرفت که چند روز قبل چند تن از وکلای مجلس فرانسه، راجع به ادامه اقامت امام خمینی در فرانسه سئوالاتی کرده بودند.در ضمن مدت ویزای سه ماهه امام در شرف پایان بود و برای اقامت در فرانسه باید ویزای توریستی سه ماهه تجدید می شد.روز 31 دسامبر (10 دیماه) کلود شایه نماینده مخصوص کاخ الیزه و نیز، رئیس امور کنسولی فرانسه و ژاک روبر مدیر کل سیاسی و مسئول امور خاورمیانه و ایران در وزارت امور خارجه، برای دیدار و مذاکره با امام خمینی، به نوفل لوشاتو آمدند.متن این مذاکره به شرح زیر بود:

کلود شایه: در ابتدای اقامت حضرتعالی، ما خدمتتان رسیدیم و قبلا هم صحبت کرده و اطلاع دادیم که هیچ گونه ممانعتی برای ماندنتان در فرانسه وجود ندارد.

امام خمینی: متشکرم.

کلود شایه: حضرتعالی فراموش نفرموده اید که در دفعه قبل خطوط کلی جنبش را تشریح فرمودید.من در تماس خودم با مقامات عالیه، اهداف نهضت را به آنها منتقل کردم.در عین حالی که توجه داریم که مسائل حضرتعالی، مسائلی است مربوط به امور داخلی ایران، مع ذلک حالا آمده ایم عرض کنیم که ما به تمامی این مسائل توجه داریم و توجه کرده ایم.شرایط قبلی به سرعت تغییر می کند و رو به جلوست و فکر نمی کنیم که باید به این مسائل مشغول شویم و توجه داشته باشیم.همکار من، که بیشتر از من صلاحیت دارد این بار، همراه من آمده است تا این توجهات را به نظر حضرتعالی برساند.وزیر امور خارجه (فرانسه) توجه خاص و عمیقی دارد که این شخص را همراه من به ملاقات جنابعالی فرستاده است.

ژاک روبر: از فرصت و ملاقاتی که به ما داده و ما را پذیرفته اید تشکر می کنم و توجه شما را به این نکته جلب می کنم که همانطور که مسیوشایه گفتند، هدف ما دخالت در امور ایران نیست، بلکه منظور از این ملاقات و مذاکره کسب اطلاع است.دولت فرانسه علاقه مند است آنچه را که در دنیا اتفاق می افتد بفهمد و طبیعتا در سیاست خود، مستقل عمل می کند.این اطلاعات را ما برای سیاست مستقل خود لازم می دانیم.ما، نسبت به مردم ایران علاقه قدیمی داریم.من، در وزارت خارجه فرانسه، مسئول امور خاورمیانه و امور ایران هستم.مسائل سختی که در ایران در ماههای گذشته رخ داده است توجه ما را به خود جلب کرده است.نفوذ قطعی شما در ایران ما را بر آن داشته است که خدمت شما برسیم و چند سئوال در این باره بکنیم.

اولین مطلب تحلیل کلی از مسائل ایران خصوصا راجع به دولت بختیار و احتمال تشکیل شورای سلطنت است.

امام: مکرر گفته ایم که ما و ملت تحمل شورای سلطنت و شاه را نخواهیم کرد.تمامی بدبختی های ما از شاه و رژیم سلطنت است. بختیار هم مثل اسلافش چند روزی خواهد بود و کنار خواهد رفت.

ژاک روبر: منظور شما این است که حتی رفتن شاه به خارج هم راه حل نیست؟

امام: خیر.

ژاک روبر: آیا استعفای کامل (شاه) مورد نظر است؟

امام: استعفای کامل! او الآن هم کنار است.استعفا مطرح نیست.ما از اول او را قانونی نمی دانستیم.حالا هم که همه رای به خلع او داده اند.مردم رژیم سلطنت را نمی خواهند.همه را نفی کرده اند سلطنت خلاف قوانین ماست.

ژاک روبر: آنچه که ما از اول این بحران فهمیدیم رژیم سلطنت بر اساس قانون اساسی 1906 است و ادامه این رژیم از قبل است. مسئله اساسی عدم اجرای قانون است که قدرت مذهبی را در درجه اول قرار می دهد آیا این تغییر کرده است؟

امام: اصل قانون اساسی این است که سلطنت و همه رژیم ها باید به تصویب مردم باشد.مسئله رژیم بدون رضایت مردم هیچ اساس ندارد.مردم الآن تماما نه شاه و نه سلطنت پهلوی را می خواهند، و نه رژیم سلطنتی را.بلکه جمهوری، جمهوری اسلامی را می خواهند.

ژاک روبر: بنابراین آنچه مطرح است سلطنت این یا آن خانواده مورد نظر نیست.آنچه در این قانون اساسی بجای سلطنت جایگزین می شود جمهوری - جمهوری اسلامی است.ممکن است بحثی درباره این جمهوری و اسلامی بکنید؟

امام: اصل جمهوری همین است که در مملکت شما هم هست که آراء عمومی مردم آن را تعیین می کند.اسلامی می گوییم چرا که قانون اساسی ما بر اساس آن است.قانون اساسی فعلی را بررسی می کنیم آنچه با اسلام موافق است می پذیریم و هر جا که تناقض دارد رد می کنیم.جمهوری است یعنی دموکراتیک، و اسلامی است یعنی قانون آن اسلامی است.

ژاک روبر: بجز ریاست جمهور آیا نظرتان حضور پارلمان، و احزاب و مقابله احزاب هم هست؟

امام: بله.همه اینها هست.

ژاک روبر: آیا تغییر مثل فرانسه است؟

امام: بله، همین طور است اما قانون ما اسلام است.

ژاک روبر: فرض کنیم که شاه رفته است.در چنین شرایطی کسانی که قدرت را در مرحله انتقالی به دست می گیرند تا انجام انتخابات آیا در دست مذهبی ها خواهد بود یا کسانی که مورد تایید مذهبی ها باشند؟

امام: در دست کسانی که ما تعیین می کنیم و کسانی خواهند بود که شورایی آنها را تعیین خواهد کرد.

ژاک روبر: از شرایط فعلی ایران متاسفم.آخرین سئوال ما درباره ارتش است.نظر شما چیست؟ آن را حفظ خواهید کرد؟ قدرت مذهبی با ارتش کنار می آید؟

امام: با اصل ارتش مخالفتی نداریم.هر کشوری ارتش لازم دارد.ارتش را باید تصفیه کرد.اشخاصی استفاده جو هستند و خائن اند. اما جناحهای دیگر خدمتگزار به وطن هستند و باید محفوظ بمانند.البته ارتش با این عرض و طول که بیشتر بودجه مملکت را فرو می برد قابل تحمل نخواهد بود.

ژاک روبر: ما در این مسافرت (منظور مسافرت وزیر امور خارجه فرانسه به کشورهای همسایه ایران است) به کشورهای عربی اطراف خلیج رفته بودیم.از مسائل مربوط به ایران سخت ناراحتند که عدم ثبات ایران همه منطقه را به هم می زند.شاه حسین هم وقتی به فرانسه آمد از همین مسائل نگران بود، شاید هم حافظ اسد، که چه خواهد شد.مورد علاقه است که بدانیم به نظر حضرت آیت الله در آینده وضع ثبات منطقه چه خواهد شد.به علت اهمیت آن برای دنیا و وزن ایران در منطقه و دنیا، ثبات ایران را چگونه حفظ می کنید؟

امام: ثبات ایران با نبودن شاه بهتر حفظ می شود.بودن شاه عدم ثبات را به وجود آورده است، و تمامی ابعاد ملی، سیاسی و اجتماعی ایران فرو ریخته است.اینها باید در مدتی ترمیم گردد.اما در مورد ثبات منطقه، دولت ایران وضع ژاندارم را نخواهد داشت که برای حفظ مصالح دیگران امنیت را حفظ کند.اما ایران با سایر کشورهای منطقه در حفظ آرامش و ثبات همکاری خواهد کرد.

ژاک روبر: یکی از کشورهایی که با ما صحبت می کرد، اظهار نگرانی می کرد که تحولات اخیر ایران ممکن است موجب تجزیه ایران بشود.آیا چنین چیزی امکان پذیر است؟

امام: این تبلیغات و تشبثات شاه است.دروغ است واقعیت قضیه این است که هرگز احتمال چنین چیزی نیست و واقعیت ندارد.

ژاک روبر: مسئله مورد سئوال این است که روسیه قدرت بزرگ جهانی همسایه شماست که قرارداد 1921 را با ایران دارد و به موجب آن هر کشوری که به خاک ایران نیرو پیاده کند یا نیروهایی به مرزهای ایران نزدیک شوند و خطری برای روسیه باشد آنها به ایران نیرو وارد خواهند کرد.با توجه به اینکه روسها از این قرارداد صحبت می کنند و آمریکاییها ناوهای جنگی خود را به خلیج فارس آورده اند این سئوالها مطرح می گردد.

امام: این قرارداد (با روسها) اصل آن غیر قانونی است اصل آن هم امکان به وجود آمدن را ندارد.آنطور نیست که هر کدام از این دو اجازه بدهند که دیگری وارد شود وقتی جنبش به حرکت در می آید باید تمامی جوانب آن را بپذیرد.

ژاک روبر: دولت فرانسه مخالف جنگهای ابرقدرتهاست.

امام: ما هم مخالفیم.

ژاک روبر: در بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه کارهایی در حال انجام است.کارهایی انجام می شود در سطح سازمان ملل متحد و سایرین، که ما هم جزو آنها هستیم، تمام خارجیهای مقیم تهران نگران وضع آینده هستند که آیا این روابط ادامه خواهد یافت؟ چه خواهد شد؟ برخی اقلیتهای مذهبی، خصوصا یهودی ها ابراز نگرانی کرده اند نظرتان چیست؟

امام: بعد از استقرار حکومت اسلامی، قراردادها مورد بررسی قرار خواهند گرفت.آنچه که مورد قبول باشد و به مصالح ما باشد قبول می کنیم.خارجی ها و اقلیتها همه محترمند.اقلیتهای مذهبی در اسلام احترام دارند، آزادی دارند.بدانید آنها بهتر به زندگی خود ادامه خواهند داد.نماینده یهودیان آمد اینجا و من به آنها اطمینان دادم که با آنها به احترام رفتار خواهد شد. (17)