عصر امام خمینی، عصر شکوفایی ایمان

عصر امام خمینی، عصر شکوفایی ایمان
۱۶ فروردین ۱۳۹۴
استکبار جهانی, انقلاب، ویژگی‌ها و ماهیت, انقلاب و نتایج آن, دین, ایمان به خدا, عصر غیبت,

1. همراه با سپیده هفده ربیع، بهار زمین فرا رسید و بنای علم و عدالت و توحید برفراز آمد، فروغ دروغین آتشکده­ی آزر گشسب به تاریکی نشست و کنگره­های کاخ کسری فرو ریخت و بت­ها در تمامی بت­خانه­ها به نشانه­ی تسلیم سر فرود آوردند. کینه­های ریشه­دار جاهلی خنجر خونین کینه توزی را بر زمین نهاد و دستان آرزومند انسان، آیات نور و هدایت را به نشانه­ی بشارت بر کرانه­های بی­کران هستی نگاشت و روز هجرتش سرآغاز فصل شکوفایی و مدنیت الهی انسان گردید.

در سال هشتم هجرت خانه امن خدا و خلق خدا برای کافران و مشرکان نا امن شد و پایداری چندین ساله­ی سردمداران شرک در هم شکست و دیری نپایید که اسلام سراسر شبه جزیره را فراگرفت، جهاد و رنج سیزده ساله­ی پیامبر برای تغییر افق نگاه انسان از خاک تا خدا در کمتر از ده سال به بار نشست و الگویی آسمانی از حاکمیت دین را فرا روی تاریخ و تمدن آینده­ی بشری قرار داد.

تربیت یافتگان مکتب او وحی الهی را در محدوده­ی ایمان به غیب و حیات ابدی نمی­دانست و تلاش می­نمود نگاه ویژه­ی دین را در ارتباط با زندگی طبیعی و روزانه­ی خود لمس نماید، آن­گاه که نماز را در صف جماعت می­گذارد فرشتگان را از محاسبه­ی پاداش ناتوان می­دید و آن­گاه که در مقام خدمت به خلق خدا قرار می­گرفت برای هر گامش پاداش صدها حج می­اندوخت و هرگاه شبی را فارغ از اندوه مسلمانان صبح می­کرد، خود را از شمار آنان بیرون دانسته و بر عاقبت خویش بیمناک می­شد.

عصبیت جاهلی و قومی هم زمان با رحلت پیامبر نور و نجابت، برای بازیافتن قدرتی که با ظهور اسلام از دست داده بود، جان گرفت و با روی کار آمدن خلیفه­ی سوم و به کار بستن توصیه­ی ابوسفیان، هزارماه با حاکمیت سیاه بنی امیه همه­ی امیدها را به ناامیدی کشانید و حاکمیت فراگیر عدالت به تاخیر افتاد، حضرت باقر7 می­فرمود: قد کان وقّت هذا الامر فی سنه سبعین فلما قتل الحسین اشتّد غضب الله فاخّره الی اربعین و ماه فحدثناکم بذلک فاذعتم و کشفتم قناع السرّ فلم یجعل الله لهذا الامر بعد ذلک وقتاً عندن(1) بنابر این بود که این کار در سال هفتاد هجری واقع شود اما با کشته شدن حضرت سیدالشهدا7 خشم خدا افزون گشت و آن را تا یکصد و چهل به تاخیر انداخت امّا وقتی که ما این سرّ به شما گفتیم و شما نیز از روی آن پرده برداشتید، از آن به بعد خداوند به ما نیز وقت آن را بیان نکرده است.

غیبت امام عصر هشداری هوشمندانه برای بیداری از غفلت و تغافل و فریبکاری و فریب خواری و نیز محافظت و صیانت از دین و دینداران بود ولی افسوس که این حادثه­ی کمر شکن نیز همچون دو فاجعه­ی پیشین به جای این­که مسلمانان را بیدار نماید و چونان منتظران نگران به تکاپو و جنب و جوش وا دارد و آنان را بر محور ولایت الهی متشکل و توانمند نموده، آرام و قرار از چشم و دل دشمن برگیرند و اندوه جانکاه دوری از اسلام ناب را همراه با کینه­ای مقدس زمینه ساز قیامی همگانی نمایند و کاشانه­ی پوشالی جاهلیت و ستم را در تمامی چهره­ها ویران نمایند، ـ با تحریف محتوا ـ بهانه­ای برای کرختی و بی خیالی و انتظاری مرگ­وار گردید و آنان را صدها سال در سکوت و سکون فرو برد تا همچون جهودان دست خدا را ببندند و بر احکام الهی مهر تعطیلی بزنند!

2. کلیسا در غرب به نام دین و دفاع از حاکمیت الهی و پاسداری از ارزش­های فطری در بعد علمی و عملی سمت و سویی بر خلاف فطرت انسانی در پیش گرفت و مبارزه با علم و توجیه ستم ره آورد حاکمیتی بود که به دورغ داعیه­ی دین داشت. جنگ­های صلیبی و آشنایی با مظاهر تمدن اسلامی و سرانجام کشف آمریکا و اوج گیری تب طلا موجب زایش و ظهور فرهنگ و تمدنی نوین در تاریخ بشر شد که بن مایه­ی آن عصیان و شورش همگانی علیه حاکمیت دینی کلیسا و انکار واقعیت الهی و دینی عالم و آدم بود و نمی­دانست که با فراموشی خدا و چشم پوشی از مشاهده­ی جمال و جلال بی­کران الهی، خود را نیز فراموش می­کند و در ظلمات فزاینده­ی بافته­ها و ساخته­های علمی و عملی خود متحیر و سرگردان می­ماند و گرفتار وحشتی روزافزون می­گردد: ... نسُو اللهَ فانساهم انفسَهُم...(2) بشر متمدن! نمی­دانست که با نفی ولایت حق به بهانه­ی اصالت انسان و به انگیزه­ی پذیرش ولایت جمعی بشر ـ مردم سالاری ـ ، سر از سیطره­ی سیستم و جمادات و اشیاء در می­آورد، او در فرایند پیچیده­ی ماشین شیء می­شود و این یعنی استبداد مضاعف و ابزار ابزار شدن آدم! انسان مدرن نه تنها از خدا بیگانه شد، بلکه از خود نیز بیگانه شد.

هر که گریزد ز خراجات شاه بارکش غول بیابان شود

در گذشته تاریخ عقلانی بشر خردورزی و خردگرایی گذرگاهی برای مشاهدات عالی فراعقلی بود اما به تدریج خصوصیت بارز خردورزی، نفی و تردید ابعادی از هستی شد که فراتر از افق ادراک حسی و مادی بود. او با چشم پوشیدن از وحی و آسمان جز خود محوری و در جا زدن امیدی نیافرید و به نام خردورزی هواهای نفسانی و شهوات حیوانی را تئوریزه نمود. تئوریسین­های بریده از آسمان برای گریز از عبودیت الهی لیبرالیسم را طراحی نمودند و برای فرار از عذاب وجدان و کوبیدن بر طبل بی­عاری و بی­تفاوتی به نسبیّت روی آوردند و برای شانه خالی کردن از پذیرش حق و رهایی از رنج استقامت و پایداری صراط­های مستقیم را پیشنهاد نمودند و هنگامی که دین را مانع سلطه­گری و فریب­کاری و سیاست بازی دیدند به سکولاریسم پناه بردند و در واقع به جای این­که عقل و اندیشه را هدایتگر خویش قرار داده و با یاری او شهوت و خشم خود را کنترل نمایند آن را اسیر حرص و توجیه­گر هوس و تابع شهوت خود نمودند و یک میلیون و سیصد هزار دین و مذهب اینترنتی را برای تخلیه­ی عقلانی و توجیه پوچی­گری و ایجاد زمینه­ی مساعد غارتگری جعل نمودند.

3. پیروزی انقلاب اسلامی با رهبری و هدایت حضرت امام خمینی(ره) جهان اسلام را بیش از هر رویداد دیگری در قرن حاضر و حتی در قرن­های گذشته تکان داد. تا به آن روز هیچ انقلابی به نام اسلام روی نداده بود و انقلاب اسلامی واژه­ی تازه­ای بود که با نام امام خمینی(ره) مفهوم یافت و کشور ایران را که پرچمدار نفوذ غرب در خاور میانه و آسیای شرقی بود به اولین جمهوری انقلابی اسلامی مدرن عالم بدل کرد. به ندرت اتفاق می­افتد که یک مرد به تنهایی بتواند مسیر تاریخ را عوض کند، اما این درست همان کاری بود که امام خمینی(ره) از عهده­ی آن برآمد. او مردی بزرگ بود که از جهان دیگر آمده بود. چهره­ی مصمم و پولادین او هرگز نشانه­ای از تردید و آشوب داخلی که معمولاً بسیاری از صاحبان قدرت دچار آن می­شوند به همراه نداشت، مهم­ترین خصلت او صداقت و صمیمت بود.(3) او به هرچه می­گفت باور داشت و به هرچه باور داشت عمل می­کرد. صداقت در اخلاق، صراحت در سیاست و حضور دین در متن زندگی تفسیر تازه­ای از سیاست بود که توسط او عرضه شد.

حضرت امام خمینی(ره) معتقد بود نهضت مقدس و بی­نظیر اسلامی ایران نهضتی مکتبی و در مسیر اهداف انبیای الهی قرار دارد و امید داشت تا جرقه و بارقه­ای الهی برای خیزش جهانی توده­های زیر ستم باشد و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیهالله ارواحنا لمقدمه الفدا، منتهی گردد.(4) او می­فرمود: در جهان حجم تحمل زحمت­ها و رنج­ها و فداکاری­ها و جان نثاری­ها و محرومیت­ها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علوّ رتبه­ی آن است. آنچه که شما، ملت شریف و مجاهد، برای آن به پا خاستید و دنبال می­کنید و برای آن جان و مال نثار کرده و می­کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است؛ و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد. و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده­ی توحید با ابعاد رفیع آن است، که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است... شما ای ملت مجاهد در زیر پرچمی می­روید که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است، بیابید آن را یا نیابید، شما راهی را می­روید که تنها راه تمام انبیا: و یکتا راه سعادت مطلق است..(5)

استکبار جهانی که در برابر پیروزی انقلاب اسلامی غافلگیر شده بود از فردای پیروزی تلاش نمود تا آن را درون مرزهای ایران به بند کشد و مستضعفان و آزادی­خواهان جهان را از آن جدا نماید و داخل ایران نیز حرکت اسلامی را محدود به شیعیان و بلکه پیروان روحانیت انقلابی نماید اما دیری نپایید که به ناچار اعتراف نمود انقلاب اسلامی زلزله­ای ویرانگر برای غرب بود و امواج این انفجار بزرگ رژیم­های وابسته به غرب را در ممالک اسلامی و عربی سخت متزلزل و بیمناک نمود.(6)

سرعت پیروزی انقلاب اسلامی و رهبری بی­نظیر حضرت امام قدرت­های استکباری را آشفته و غافلگیر کرد و درک نکردن این حادثه­ی شگفت یک رسوایی علمی برای جامعه شناسی غرب و مقلدان شرقی آن­ها بود، زیرا انقلاب اسلامی فراتر از شاخص­های تعریف شده­ی آنان بود و با هیچ یک از معیارهای آنان نمی­خواند و به ناچار آنان را وادار به اعتراف نمود که انقلاب اسلامی ایران حتی از لحاظ انگیزه­های ایجادی منحصر به فرد و کاملاً از سایر انقلاب­ها جدا می­باشد.

حرکت در جهت تحقق حکومت جهانی اسلام، تدوین استراتژی واحد برای حرکت جهانی مستضعفین، شناسایی هسته­های مقاومت علمی و فرهنگی و سیاسی و نظامی در جهت تحقق حکومت عدل جهانی، سرمایه گذاری برای احیای هویت مسلمانان جهان، دعوت مسلمانان برای پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان و مقابله با فزون طلبی صاحبان پول و قدرت و پیاده کردن اهداف بین المللی در جهان فقر و گرسنگی،(7) بخشی از آرمان­هایی است که غرب را کلافه کرده بود و حضرت امام بر آن تاکید داشت.

یکی از نظریه پردازان معاصر غرب می­گوید: بزرگ­ترین تحول امروز جهان ظهور پدیده­ای جدید یعنی نیرو و قدرتی ماورای دولت­های ملی می­باشد... وقتی امام خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کردند، در واقع برای حکومت­های دنیا پیامی تاریخی فرستادند که بسیاری از دریافت و تحلیل آن عاجز ماندند و مضمون واقعی پیام امام چیزی نبود مگر فرا رسیدن عصری جدید از حاکمیت جهانی که غربی­ها باید آن را با دقت مورد نظر و بررسی قرار دهند.(8)

و سخن آخر: امروز یک عصر و یک دوران جدید به وجود آمده است، دوران جدید را باید دوران امام خمینی نامید... امام خمینی(ره) پیامبر تازه­ای نبود، اما او از یادآوران بود، از مخاطبان ـ انت مذکّر ـ که عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یادآوری کرد... و عصر دیگری از دینداری را آغاز نمود. این عصر تازه را باید عصر امام خمینی، نام نهاد.(9)