انقلاب اسلامی، تحفه‌­ی الهی

انقلاب اسلامی، تحفه‌­ی الهی
محمود لطیفی
۱۹ فروردین ۱۳۹۴
وصیت نامه, انقلاب اسلامی ایران,

متن:

بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه‌ی انقلاب‌ها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه‌ی انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه‌ی الهی و هدیه‌ی غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است.

شرح:

آن‌چه در تحلیل انقلاب‌های بزرگ نقش اساسی دارد، دستیابی به انگیزه و هدف محوری انقلاب و عوامل محرکه‌ی آن و کیفیت و روند مبارزه تا حصول پیروزی است و حضرت امام در آغاز وصیت‌نامه‌ی خود به تبیین این موضوعات پرداخته و بر حقایقی که خود با تمام وجود لمس نموده تاکید می‌نماید.

در مورد انگیزه‌ی مردم مسلمان ایران برای انقلاب سخن‌های بسیار گفته شده و تحلیل‌های زیادی از سوی خودی و بیگانه انجام گرفته است، گاهی چنان اصرار بر موضوعاتی تخیلی یا دروغین می‌شود که برخی آن را حقیقت می‌پندارند و البته تلاش زیادی می‌شود تا انگیزه‌ی واقعی مردم مسلمان نادیده گرفته شود؛ زیرا تنها در آن صورت می‌توان شناسنامه‌ی جعلی برای انقلاب نوشت و آن را از هویت واقعی خویش تهی نمود و مردم را از آن جدا کرد. در مورد علل محرکه‌ی انقلاب نیز تحلیل گران غربی به دلخواه خود و متناسب با سیاست و منافع خویش عوامل زیادی را نام برده‌اند، گاهی آن را متاثر از آموزه‌های مارکسیستی دانسته و با فریب‌کاری بسیار برخی از مومنان ظاهربین را پیش و پس از انقلاب تا مدتی با خود همراه نمودند و بر این اصرار داشتند تا تمامی انقلاب‌ها را در کشورهای جهان سوم متاثر از شوروی سوسیالیستی قلمداد کنند و تمایل برخی روشن‌فکران مذهبی نسبت به مارکسیسم را به منزله‌ی تاثیر ریشه‌دار سوسیالیسم در ایران می‌دانستند.(1)

برخی دیگر انقلاب اسلامی ایران را معلول شکست مدرنیسم دانسته و نوشتند: نوسازی به عنوان پروژه‌ی سیاسی و به عنوان اساس دگرگون سازی جامعه در ایران به گذشته تعلق دارد... اکنون همین نوسازی است که از بنیاد نفی می‌شود، آن هم تنها نه به خاطر انحراف‌هایش، بلکه به سبب اصل بنیادش ... امروز در ایران، خود نوسازی است که سربار است.(2) و بعضی دیگر آن را یک نهضت ضد امپریالیستی خوانده و به هنگام مقایسه‌ی حرکت‌های انقلابی سید جمال و حضرت امام خمینی نوشتند: هر دو حرکت را می‌توان بیشتر یک عکس‌العمل سیاسی و نه روحانی بر ضد امپریالیسم غرب دانست و تا آن‌جا که گمان کردند: احساسات ضد امپریالیستی و ضد غربی آیه‌الله گاهی از مواقع به احترام او به قوانین اسلامی می‌چربد!(3) شگفت این‌که همین نویسنده در کتاب دیگرش انقلاب اسلامی را از برخی اندیشه‌های زردشتی متاثر می‌شمرد و می‌نویسد: محورهای عمده‌ای از زمان‌های گذشته در کلیه‌ی نهضت‌های سیاسی ایران به نحو تکراری ظاهر شده است. یکی از این‌ها را شاید بتوان اعتقاد به ثنویت و دوگانگی خیر و شر نامید... آخرین تجلی این امر در ایدئولوژی شیطان بزرگ می‌باشد.(4)

البته در همان کتاب پیشین نیز در چرایی دشمن با آمریکا و صهیونیست و علاقه‌مندی به امام خمینی(قدس سرّه) می‌نویسد: نگرش مانوی بسیاری از ایرانیان به جهان که در آن هرچیز که خوب است به خدا و نمایندگان او و هرچیز که بد است به نیروهای شیطان آمریکا، سلطنت‌طلب‌ها، صهیونیست‌ها، و بعضی گروه‌های دیگر نسبت داده می‌شود، به حفظ موقعیت و احترام [امام] خمینی(قدس سرّه) کمک می‌کند.(5)

و اصراری که امروز دارند این است که انقلاب اسلامی اساس شیعی دارد و ربطی به اسلام ندارد؛ زیرا: سال اول انقلاب سال بیانات تند و یکپارچگی مسلمانان بود، اما یک دهه بعد از آن، نفوذ تهران در میان سنّیان مساله‌ای بزرگ، پیچیده و حل نشدنی باقی ماند(6) و در خیالی خام و تصوری ناقص، وقیحانه می‌نویسد: نخستین الگوی شکست اسلام گرایی، انقلاب ایران است. جنگ با عراق، ایران را به پرچم دار تشیع و ناسیونالیسم ایرانی تبدیل کرد.(7)

برخی نیز این خیال پردازی‌ها را باور ننموده و به صراحت نوشتند: انقلاب اسلامی پیچیده و اسرارآمیز به نظر می‌رسد. مساوات طلب است، اما در عین حال سنتی نیز به نظر می‌رسد، بیگانه گریز است، اما به ندرت انزواگر است و نمایانگر انقلاب‌های فرانسه و روسیه و یا تجربه‌ی آمریکا نیست. نظریه‌های علوم اجتماعی راجع به نوسازی، خواه مارکسیست، خواه ملهم از سرمایه‌داری لیبرالی نتوانستند وقوع آن را پیش بینی کنند و هنوز توضیح قانع کننده‌ای برای آن نداده‌اند.(8)

مشکل بزرگ تحلیل‌گران غربی این است که جز منافع و مصالح خود هیچ ملاک و معیاری را نمی‌شناسند و نمی‌پذیرند و به ناچار تلاش می‌کنند تا همه‌ی عالم را با همان عینک آلوده و رنگی خود ببینند، در صورتی که اگر ما نتوانستیم خود را با ملاک‌های الهی تطبیق دهیم ضرورت ندارد که آن ملاک‌ها را به زیر کشیم و زمینی سازیم؛ زیرا انسان می‌تواند خود را رشد داده و تعالی بخشد و با ملاک‌های آسمانی تطبیق دهد و این، راهی است رفتنی و عملی که بسیار نمونه دارد.

هدف غربی‌ها از این تحلیل‌های جاهلانه: 1. سرپوش نهادن به نقش اساسی و تحول آفرین دین و معرفت الهی و تحقق بخشیدن به فلسفه‌ی غلط و خشک غربی در مورد ناکارآمدی دین و بی‌تاثیر بودن آن در زندگی و سعادت انسان.

2. توجیه سیاست‌های استعماری و تحلیل‌های به ظاهر علمی خود که حرکت و موضع‌گیری آنان در برابر کشورهای جهان سوم صحیح بوده و در تحلیل جریان‌های سیاسی و اجتماعی جهان همواره موفق بوده‌اند.

3. تطهیر و تبرئه سیاست‌های استعماری دیکته شده بر دست نشاندگان و یا تطهیر همین دست نشاندگان و توجیه جنایات آنان.

4. به انحراف کشاندن دیدگاه کسانی که با نگرش واقع بینانه انقلاب اسلامی را تحلیل نموده و می‌خواهند از الگوی انقلاب اسلامی بهره بگیرند و آن را سرمشق دیگر جوامع تحت سلطه معرفی کنند و ...

البته به این نکته باید توجه نمود که تحلیل‌گران غربی و غربزده چون از اسلام جز یک آشنایی سطحی و غیر تحقیقی آگاهی ندارند، در تحلیل انقلاب اسلامی گرفتار خطا می‌شوند، از این رو چاره‌ای جز مقایسه‌ی آن با دیگر حرکت‌های بزرگ اجتماعی ندارند و نتیجه تطبیق اسلام با دین عقل ستیز مسیحی و یا دین دنیاگرای یهودی و مکاتب ناقص و یک سویه نگر فلسفی، پیشاپیش روشن است.

و اما آن‌چه که یکایک مردم ایران انقلابی، همان‌ها که در خیابان‌ها و مسجدها و مدرسه‌ها و کلاس‌های دانشگاه یک پارچه قیام کردند و انقلاب را به پیروزی رساندند، مصمم نمود و به صحنه آورد، همان است که حضرت امام در بند یک آغاز وصیت‌نامه‌ی خود به آن‌ اشاره می‌نماید و در تمامی سخنرانی‌ها و پیام‌های خود تاکید می‌فرماید، که محورهای مهم آن عبارت است از:

1. اسلام زدایی نظام استبدادی شاهنشاهی و تصمیم او بر مقابله با دین و فرهنگ دینی، همان گونه که غربیان به او و روشن‌فکران زمان دیکته می‌نمودند.

2. بازگشت به دوران جاهلیت و استکباری ستم شاهی به بهانه ملیّت و پاسداری از زبان و فرهنگ بومی و به قصد جدا نمودن مردم از دین و فرهنگ پیشرو و خرد پذیر الهی.

3. مسلط شدن عناصر غیر مسلمان و وابسته به غرب و بیگانه با فرهنگ مردم، بر زندگی و فرهنگ و سیاست و اقتصاد جامعه اسلامی.

4. نقض قوانین اسلامی و جایگزین نمودن آن با قوانین و مقررات غیر متناسب با فرهنگ و سنن بومی و بر مبنای تئوری‌های مادی غربیان.

5 . تحقیر شخصیت انسانی مردم مسلمان در تبلیغات و رسانه‌ها و اصالت دادن به فرهنگ غیر الهی و غیر انسانی بیگانگان.

6 . غارت سرمایه‌های انسانی، فرهنگی و اقتصادی کشور توسط استعمارگران بین المللی و همپالگی‌های داخلی آنان.

درد و رنجی را که مردم مسلمان ایران در طول تاریخ از ستمگران دید و تحمل نمود، و به ویژه رنج‌هایی که در سده‌های اخیر و در پی وابستگی جریان‌های سیاسی حاکم به بیگانگان بر تن و جان این مردم پر تحمل و مقاوم تحمیل شد و از همه‌ی این‌ها دردناک‌تر این‌که می‌دیدند غیرت ملی و دینی و ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی به دست بعضی از عوامل خودباخته‌ی خودی یا بیگانه به تاراج می‌رود، همه‌ی این‌ها باعث شد تا مردم صبور و هوشیار آمادگی همگانی برای مشمول الطاف الهی پیدا کنند، خداوند مهربان و حکیم نیز به ازای این آمادگی، انقلاب اسلامی را به عنوان تحفه‌ای گران‌قدر و پاداشی ارزشمند به این مردم قابل و لایق هدیه نمود؛ زیرا که خود فرموده است: ...إنّهُ مَن یَتِّقِ ویَصبِرْ فإنَّ اللهَ لایُضیعُ اجرَ الْمُحسنین(9)؛ ... هرکه تقوا و صبر پیشه کند، خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کند.