حوزه و دانشگاه؛ دو بال یک پرواز

حوزه و دانشگاه؛ دو بال یک پرواز
محمود لطیفی
۱۹ فروردین ۱۳۹۴
وصیت نامه, حوزه و دانشگاه,

متن:

«اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت، از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها، بند اسارت را پاره و سدّ ابرقدرت ها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیه ی اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند، و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هرچه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند؛ و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدّار غافل نباشند؛ و به مجرّد آن که فردی یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند، او را ارشاد و نصیحت نمایند؛ و اگر تاثیر نکرد، از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند، که سرچشمه را به آسانی می توان گرفت. و مخصوصاً اگر در اساتید کسی پیدا شد که می خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد، و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند».

شرح:

حضرت امام در ادامه بند چهارم از وصیت نامه یکی از توصیه های بسیار موکد خود را به دو قشر متفکر و هدایت گر و تاثیرگذار جامعه اسلامی برای چندمین بار گوشزد می نمایند. ایشان معتقد بود: «دست خیانت استعمار به وسایل مختلفه فاصله ی عمیق بین طبقه ی جوان و مسایل ارجمند دین و قواعد سودمند اسلام ایجاد نموده، طبقه ی جوان را به روحانیین و این ها را به آن ها بد معرفی نموده و در نتیجه وحدت فکری و عملی از بین رفته و راه را برای مقاصد شوم اجانب باز نموده است». حضرت امام بر این باور بود که مهم ترین توطئه استعمار جدا نمودن نظام فرهنگی جدید از حوزه های دینی بود. معظم له می فرمود: «به واسطه نقشه ای که خارج ریخته بود، آخوند را همچو کرده بودند که آخوند نمی توانست نفس بکشد. آخوند در نظر مردم همچو شده بود که سوار اتومبیلش نمی کردند! جدا کردند از مردم روحانیت را؛ منتها نقشه شان نگرفت... لکن یک جایی نقشه شان گرفت و آن جدا کردن روحانیت از دانشگاه ها [بود]». و باز می فرمود: «ماها را از دانشگاهی ها همچو دور کردند که ماها آن ها را تکفیر می کردیم، آن ها ما را تحمیق می کردند». و می فرماید: «از آن طرف اسلام را در نظر مردم کوچک کردند، از این طرف روحانیون را در نظر مردم کوچک کردند، این دو قدرت را از ما گرفتند... از آن طرف آمدند دانشگاه ها را جدا کردند از روحانیین. در دانشگاه تبلیغات بر ضد روحانیون [کردند]. در مساجد و منابر... تبلیغات به ضد دانشگاه ... می خواستند این دو قدرتی که می تواند کار بکند... این دو قدرت را از هم جدا بکنند و جدا هم کردند. دانشگاه می رفتی اسم روحانی نمی شد بیاوری ... در محیط روحانی هم می آمدی، اسم دانشگاهی را نمی شد برد». و نیز: «هر دو قشر غالباً غافل از این بودند که دارند آن ها را به کجا می کشانند. هر دو قشر توجه نداشتند که آن ها قصد این ندارند که یک دانشگاه خوبی درست بشود، یا یک روحانی خوب. آن ها دنبال این بودند که این دو قدرتی که قدرت متفکر ملت هست و ممکن است که ملت ها را این ها بیدار بکنند، این ها را از هم جدا بکنند. نه فقط جدا، طوری بکنند که مقابل هم بایستند، صف آرایی بکنند. آن ها به این ها مطالبی بگویند، آن ها به این ها، آن ها سرگرم خودشان باشند و غافل از مسایل اصلی که بر ملت و مملکت می گذرد».

حضرت امام در این فراز از وصیت نامه از این دو قشر موثر می خواهد: اکنون که همگان مشاهده کردید که در اثر وحدت همه اقشار مردم به ویژه دو قشر فرهنگی و متفکر، انقلابی به این عظمت آفریده شد و بر استکبار و مزدورانش پیروز شدید و در اثر این پیروزی:

الف. از اسارت تقلید و وابستگی و شیفتگی به اجانب رهایی یافتیم و همانند محجورین به انتظار تصمیم گیری ها و امر و نهی مستکبران و مستشاران و سفیران بی هویت آن ها ننشستیم و با کمال عزت و شهامت بی نیازی از آن ها را عملاً به اثبات رساندیم.

ب. سدّ جادویی و به ظاهر نفوذناپذیر ابرقدرت های خون خوار و شیشه ی عمر شیطان بزرگ و دیو وحشی را با معجزه پیروزی انقلاب اسلامی بدون وابستگی به غرب و شرق در هم شکستیم و تمامی تئوری های جعلی آنان را به بن بست کشاندیم.

ج. کشور خود را که دارای سابقه ی تمدنی بزرگ و وارث فرهنگی بسیار غنی و پرافتخار بود و در اثر غفلت و نخوت و فترت و ظلم و استبداد و کج اندیشی، گرفتار ذلت استعمار بیگانگان شده بود، از دست مستکبران و مهره های حقیر آنان نجات بخشیدیم و به یاری حق تعالی امروز: 1. نظام مدیریتی ضد مردمی و ضد دینی و ضد علمی و مانع رشد بر دانشگاه ها و نظام آموزش و تحقیق و پژوهش، حاکم نیست. 2. ضدیت با دین و قرآن و فضایل اخلاقی در نظام آموزش رسمی، تبلیغ و تشویق نمی شود. 3. بین دین و سیاست، و علم و اخلاق، و دنیا و آخرت حداقل در شعار و سخن دولت مردان تعارضی طرح نمی شود. 4. روحانیان با حضور مستقیم در دانشگاه ها می توانند ندای حیات بخش اسلام را به گوش های بیدار برسانند. 5 . و دانشگاهیان ما می توانند با حضور در حوزه های علمیه به تعامل علمی در فضایی برادرانه پرداخته و با فرهنگ دینی و بومی آشنا شوند. 6 . و بالاخره ابرقدرت ها امکانات وسیع گذشته را برای تفرقه افکنی بین دو قشر متفکر جامعه اسلامی از دست داده اند و این همه مشتی کوچک از نعمت های بسیاری است که خدای تبارک و تعالی در اثر اتحاد این دو قشر فرهنگی نصیب مردم مسلمان ایران نموده است و امید است با قدرشناسی این نعمت بزرگ در تداوم فیض الهی سهیم باشند و این معنا با گوش جان سپردن به توصیه های سه گانه ی حضرت امام در جمله ی پایانی این فراز تحقق می یابد:

1. نسل حاضر و آینده لحظه ای از پیوند و تفاهم خود غفلت نکنند و توطئه های دشمن را در تلاش برای جدایی بین این دو قشر متفکر؛ یعنی روحانی و دانشگاهی فراموش نکنند.

2. بر هوشیاری و بیداری خود افزوده و شگردهای دشمن غدار را شناسایی نموده و فریب زبان علمی و تحلیل های زهرآگین مزدورانش را بشناسند و دل سوزی های دشمن را باور نکنند.

3. «و به مجرد آن که فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند، او را ارشاد و نصیحت نمایند و اگر تاثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا بکشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به انسانی می توان گرفت و مخصوصاً اگر در میان اساتید کسی پیدا شد که می خواهد انحراف ایجاد کند او را ارشاد، و اگر نشد از خود و کلاس خود طرد کنند».

متاسفانه به دلیل سابقه ی پر سوء ظن و بدبینانه ای که میان حوزه و دانشگاه نسبت به هم وجود داشت، که عده ای از دانشگاهیان هنوز نتوانسته اند رسوبات فکری پیش از انقلاب و آموزش های کینه توزانه ی غربیان و غربزدگان را از ذهن خود بیرون کنند، طبیعی است که عده ای از پیش کسوتان این دو مرکز با استفاده از موقعیت علمی و سابقه ی تحصیلی خود در اشاعه و ترویج نگاه بدبینانه ی خود تلاش نمایند و به ویژه تعدادی از اساتید دانشگاه که در دانشگاه های غربی آموزش دیده و از جنبه های گوناگون نسبت به اسلام و روحانیت و انقلاب اسلامی شبهه دارند و هیچ گاه به خود اجازه نداده اند که سخنی جز از زبان غربیان بشوند ـ چون به آن ها باورانده اند که همه چیز در غرب است و جز غربیان کسی حق سخن گفتن ندارد ـ با سوء استفاده از فضای عطوفت اسلامی از هرگونه شبهه افکنی دریغ نمی ورزند.

حضرت امام برخورد با چنین اساتیدی را که نفاق افکنانه به تقسیم جامعه می پردازند و گاه با اصطلاحات دیکته شده ی غربی عده ای را سنتی وعده ی دیگر را متجدد، یا راستی و چپی، یا اصلاح طلب و محافظه کار، اصول گرا و ... ده ها اصطلاحی که تنها در غرب و با ویژگی های فرهنگی اجتماعی غرب تناسب دارد باعث تفرقه در امت واحد انقلابی می شوند؛ به شکل صریح در دو فصل مشخص بیان می کند:

1. نصیحت و تذکر جهت اصلاح؛ گرچه متاسفانه در فرهنگ وارداتی حاکم بر دانشگاه، ارشاد و نصیحت یک دانشجو نسبت به یک استاد قابل تحمل و پذیرفتنی نیست و در حوزه نیز استثنائاً چنین روحیه هایی یافت می شود، ولی چنانچه تذکر دانشجویان و شاگردان همراه با حفظ حرمت و حریم علم و عالم و استاد باشد و شیوه ی تذکر موجب بی حرمتی به مقام علم و استاد نشود، بیشتر اساتید و به ویژه آنان که از رتبه های علمی و عملی برخوردارند، خواهند پذیرفت؛ زیرا ویژگی علم؛ تواضع و حق پذیری است.

2. و در مرتبه بعد اگر با حفظ شرایط ارشاد و نصیحت و حفظ حرمت علم و عالم، نصیحت ها مورد قبول واقع نشد، بهترین راه، حضور نیافتن در درس و اعتنا ننمودن به اوست؛ زیرا: اولاً علمی که نتوانسته باشد در خود او تاثیر نهاده و او را در برابر حق متواضع نماید برای شاگردانش نیز جز حجاب و نخوت نخواهد افزود، و ثانیاً جامعه ی ما بیش از این تحمل تفرقه و نفاق افکنی و توهین به دین و معنویت را ندارد و درست است که ما باید از هر راهی که ممکن در پی دانش افزایی باشیم، اما تفرقه افکنی و استهزا به فرهنگ دینی و ملی و توهین به پاسداران عزت و عظمت جامعه علم نیست و باید خود مردم به عنوان نهی از منکر جلوی این انحرافات را بگیرند.

حضرت امام در پایان بند چهارم می فرماید:

متن:

«و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است، و توطئه ها در دانشگاه ها از عمق ویژه ای برخوردار است. و هر قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند باید مواظب توطئه ها باشند».

شرح:

تعبیر دیگر این سه جمله این است که هر دو قشر باید از توطئه دشمن غافل نباشند، اما در این توطئه ـ انزوای روحانیت و جدایی حوزه و دانشگاه از یکدیگر ـ بیشترین ضربه متوجه روحانیت است؛ زیرا که اولاً: با توجه به ریشه دار بودن تقابل با دین در نظام دانشگاهی و سازمان آموزش رسمی کشور که ارثیه ی طاغوت و به جای مانده از روشن فکران غربزده و بیگانه از فرهنگ ملی و دینی است. طبیعی است که این نظام آموزشی در کنار یک حکومت ضد دین و ضد مردم نیز می تواند به موجودیت بی هویت خود ادامه دهد ـ همان گونه که در زمان طاغوت بود ـ ولی تحمل چنین وضعی برای روحانیت با شرایطی که پیش آمده غیر ممکن است، و ثانیاً: رابطه روحانیت با انقلاب اسلامی رابطه ای ویژه است؛ زیرا: 1. زبان این انقلاب و فرهنگ آن را حوزه می داند و روحانیت می شناسد. 2. هدف نهایی این انقلاب تکامل معنوی و قرب الهی است و همین هدف نهایت آرزوی روحانیت بوده و هست. 3. حرکت انقلاب اسلامی بر مدار دین و قرآن و سنت است و تداوم آن نیز جز بر این مدار ممکن نیست و سازمان روحانیت در گذشته و امروز مبلغ دین و معرف و مبین آن بوده و هست. 4. فراز و نشیب این انقلاب متوجه روحانیت است و با فراز و نشیب دین داری رابطه ی مستقیم دارد. 5 . آینده نظام و حوزه به هم گره خورده و هرگونه اقتدار و صلاح و عزتی که در انقلاب بروز کند، اقتدار حوزه است و خدای ناکرده هرگونه ضعف و سستی نیز ضعفی است که در اساس حوزه پدید می آید؛ بنابراین طبیعی است که حوزه و روحانیت از نعمت یک پارچگی و وحدت امت و به ویژه وحدت حوزه و دانشگاه بیشترین بهره مندی و قدرشناسی و حق شناسی را داشته باشد و برای ایجاد و تداوم این وحدت و حضور در صحنه با تمام توان بکوشد و این حداقل انتظاری است که باید حوزه های علمیه و روحانیت برآورده نمایند.

و برای تحقق این انتظار: 1. باید از تجربه های گذشته و به ویژه از انزوای روحانیت در نهضت مشروطه و نهضت ملی عبرت گرفته و به هیچ قیمتی صحنه را ترک ننمایند و همچون همیشه با تواضع و فروتنی در خدمت مردم باشند؛ زیرا ترک صحنه در این فراز حساس از تاریخ اسلام جز نابودی دین نتیجه ای ندارد و از خالی نمودن سنگر خطرناک تر است. 2. با بازنگری در عملکردها و تصحیح نقطه ضعف ها و اصلاح رفتار و کردار و شیوه، هم بهانه را از دست دشمن بگیرد و هم زمینه ی روی گردانی دوست را منتفی سازد و چاره ای جز این ندارد.

3. با تعمیق فرهنگ دینی و طرح موضوعات جدید و مورد نیاز جامعه و آینده نگری و برنامه ریزی درازمدت و نوگرایی و نوآوری و استخراج مضامین جدید و جذاب از متون دینی و بالاخره با بصیرت فرهنگی شایسته، اندیشه های بالنده و جوان را در جامعه و دانشگاه جذب نموده، تا به تعبیر حضرت امام بتوانند:

«نبض تفکر و نیاز آینده ی جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند».