خودباختگی؛ اندوهی دامنه‌­دار

خودباختگی؛ اندوهی دامنه‌­دار
محمود لطیفی
۱۹ فروردین ۱۳۹۴
وصیت نامه, خودباختگی,

متن:

«ه . از جمله نقشه‌ها، که مع‌الاسف تاثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمار زده از خویش، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است؛ به طوری که خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند، و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر، و آن دو قدرت را قبله‌گاه عالم دانستند، و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرایض غیر قابل اجتناب معرفی نمودند! و قصه‌ی این امر غم‌انگیز، طولانی و ضربه‌هایی که از آن خورده و اکنون نیز می‌خوریم؛ کشنده و کوبنده است!».

شرح:

بند پنجم از وصیت‌نامه‌ی حضرت امام(ره) پیرامون بیماری واگیر خودباختگی در جوامع اسلامی و از جمله ایران و مروری بر پیامدها و آثار زیانبار این بیماری و دعوت مسلمانان به خودآگاهی و استقلال و عزت‌مندی است. ایشان در نخستین فراز این بند با اشاره به بیگانگی کشورهای استعمار زده از خویشتن خویش و وابستگی آنان به غرب، یا شرق و برخی پیامدهای این بیماری؛ همچون: خود را هیچ انگاشتن و تصور جایگاهی ویژه و مقدس برای بیگانگان نمودن و غیر قابل اجتناب شمردن وابستگی به آنان، زیان‌های ناشی از آن را کشنده و کوبنده می‌خوانند. ما برای آشنا شدن با فضای این بحث غم‌بار، ناچار از اشاره به نکته‌ای هستیم.

بحث تولّی و تبری دو اصل از اصول فراموش شده‌ی دین و از مباحث گسترده و بی‌بدیل در سیاست دینی است که همچون دیگر مفاهیم سیاسی دین، در حد واژه‌هایی باستانی و مقدس و اورادی برای حفظ! در زبان خانواده‌های سنتی! از نسلی به نسل بعد منتقل می‌شود؛ در صورتی که شاید بتوان گفت در میان اصطلاحات دینی قرآن و حدیث هیچ واژه‌ای کاربردی‌تر و به روزتر از این دو واژه وجود ندارد.

قرآن کریم مشخصه‌ی مومنان را تولّی و هم‌دلی و هم‌راهی و هم‌سویی با یکدیگر می‌شمرد و آنان را در هرگامی که بر می‌دارند از دشمنان راه و مرام و مکتب خود برحذر می‌دارد. شاخص این دو موضع‌گیری، نه لباس و نژاد و زبان و منطقه‌ی جغرافیایی است و نه آداب و رسوم و خویشی و برادری طبیعی، تنها همگام بودن با ولایت الهی و پذیرش حاکمیت دینی و تعبد به آن و همراهی و هم‌دلی دو انسان که براساس محبت الهی دل به یکدیگر سپرده باشند و یا از هم بریده باشند، ملاک تولی و تبری است. قرآن کریم تنها مومنان را ولیّ همدیگر شمرده، می‌فرماید: والمُومِنُونَ والمُومِنَاتُ بَعْضُهُمْ اوْلِیاء بَعْضٍ... و از تولی کفّار بر حذر داشته و می‌فرماید: لا یَتّخِذِ الْمُوْمِنُونَ الْکافِرینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُوْمِنینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فی شَیْ ءٍ ... و در احادیث می‌خوانیم:« قال رسول‌الله(ص)...اوثَقُ عُرَی الإیمانِ: الحُبُّ فِی اللهِ والبُغْضُ فِی‌اللهِ وَ تَوالِی اولِیاءاللهِ وَالتَّبَرِّی مِن اعْدَاءاللهِ».

اصرار منافقان و بیماردلان براین بوده و هست تا مرز ولایت و برائت ناشناخته، یا جابه‌جا معرفی شود؛ یعنی سلمان و اباذر و مقداد و ... نامحرم شمرده شوند و کعب الاحبار یهودی و ابوهریره محرم راز گردند. حضرت امیرالمومنین(ع) که لحظه‌ای در دفاع از دین کوتاهی ننموده در چاه‌های اطراف مدینه به کلنگ‌زنی بپردازد و مروان حکم که لحظه‌ای از اذیت و آزار پیامبر دست برنداشته و مطرود و ملعون و تبعیدی خدا و پیامبر و ملائکه‌ بود، سیاست‌گذار و کارپرداز دولت اسلامی قلمداد شود. و این بسیار شگفت‌ است که امیرالمومنین و حضرت فاطمه و امام باقر و امام صادق(علیهم السلام)، نامحرم و ناآشنای به مسایل دینی می‌شوند و در کتابی همچون صحیح بخاری از دروغ‌گویان نامی حدیث نقل می‌شود، اما نامی از امام صادق(ع) برده نمی‌شود؟ و چه می‌شود که عمر و عاص و مغیره و معاویه و ... اهل تدبیر و سیاست‌گذار دین نام می‌گیرند و امیرالمومنین(ع) ـ آن دانای علم اولین و آخرین ـ را به چاه‌کنی و کشاورزی می‌گمارند؟ و امروز نیز سیاست‌های اعلان شده توسط حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری به شیوه‌های مختلف نقد شده و مورد تعرض قرار گرفته، یا در سانسور خبری قرار می‌گیرد، ولی سیاست‌های دیکته شده از سوی غرب به نام دستاورد خردبشری و صدها عنوان و واژه‌ی فریبنده بی‌چون و چرا تئوریزه و تحلیل و تبیین و تثبیت می‌گردد؟! و برخی آنچنان خود را غلام حلقه‌ به گوش حقوق بشر و یونسکو و یونیسف و ... می‌دانند که به تعبیر آن نویسنده‌ی دردمند آروغ‌های نفرت بارشان را فلسفه و حکمت و فرهنگ می‌نامند؟!

امروز، چه بخواهیم و چه نخواهیم عده‌ای کمر بسته‌اند تا منافع مشروع ما را از چنگ ما بیرون کنند، حقوق ما را پایمال نمایند و بر غارت و ترکتازی خود پای فشرند، آنان خود به این غارتگری معترف و بر کوبیدن طبل جنگ‌های صلیبی تصریح می‌نمایند و از منافع خود در خلیج فارس و دریای خزر و عراق و لبنان و پاکستان و افغانستان و ... دم می‌زنند. همگامی و هم‌سویی با آنان و توجه به سیاست آنان و اظهار علاقه برای ارتباط با آنان از موارد صریح: یا اَیّهَا الّذینَ آمَنُوا لا تَتّخِذُوا عَدُوّی وَ عَدُوکُمْ اوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقّ ِ ...؛ می‌باشد. ده‌ها آیه‌ی قرآن، مسلمانان را از تولّی کفار بر حذر می‌دارد، تولّی تنها به معنای دوستی، یا سرپرستی نیست. اصل تولّی از «ولی» به معنای تداوم یک عمل و پی در پی قرار گرفتن آن است. وقتی انسان به کاری انس می‌گیرد و پشت سر هم به آن می‌پردازد و با پی‌گیری کاری را به عهده می‌گیرد، یا در اثر علاقه و محبت، پشت سر کسی قدم بر می‌دارد و تابع او می‌شود و ... این‌ها همه تولّی است؛ همان گونه که تبرّی؛ دوری گزیدن و بی‌زار بودن از کاری، یا شخصی است. علامه طباطبایی(ره) می‌فرماید: «فاتّخاذ الکافرین اولیاء هوالإمتزاج الرّوحی بهم بحیث یودّی إلی مطاوعتهم والتاثر منهم فی الاخلاق و سائر شوون الحیاه و تصرفهم فی ذلک و إیثار حبّهم علی حب المومنین وإلقاء ازمه الحیاه إلیهم دون المومنین و فیه الرکون إلیهم والإتصال بهم و الإنفصال عن المومنین»؛ تولّی کافران به معنای علاقه‌مندی قلبی نسبت به آن‌هاست که منجر به گرایش نسبت به آنان و تاثیر پذیری از آنان در منش و رفتار و دیگر شوون زندگی و تاثیرگذاری آنان در این امور است و نیز به معنای ترجیح دادن ارتباط عاطفی با آنان بر ارتباط و محبت مومنان و زمام امور را به آنان سپردن و تکیه بر آنان نمودن و هم‌بستگی با آنان و دوری جستن از مومنان است.

عده‌ای در اثر جهل به مبانی دین، یا عناد نسبت به آن، در برابر کاربرد واژه‌ی «خودی» و «غیر خودی» از سوی رهبری معظم انقلاب اسلامی برآشفتند و با تحلیل مستندات آن تردید نمودند که آیا این اصطلاحی اسلامی است یا نه؟ گویا آن همه اصطلاحات سیاسی تفرقه‌انداز و فرهنگ‌کش که روزانه طرح می‌شد مبنایی معقول، یا دینی داشت! در صورتی که لازمه‌ی تولی و تبری تقسیم روابط اجتماعی و بین‌المللی بر دو محور خودی و غیر خودی است، والبته عده‌ای نیز تصمیم داشته و دارند تا محور و میزان تولی و تبری را با هوای نفس خود هماهنگ سازند؛ همان‌گونه که عده‌ای دیگر می‌خواهند با فلش غرب و شرق، دوست و دشمن را تعریف کنند. قصه‌ی این امر غم‌انگیز طولانی و ضربه‌هایی که از آن خورده و اکنون نیز به شدت گرفتار آن هستیم، کشنده و کوبنده است!

نکته‌ی دیگری که باید اشاره نمود، این است که خودباختگی ناشی از خود بیگانگی است و آن نیز در اثر غفلت از خود و فراموش نمودن جایگاه و شخصیت و کرامت خود رخ می‌نماید و این‌ها همه ناشی از غلبه‌ی شیطان و پیروی از هوای نفس است. قرآن کریم می‌فرماید: اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشّیْطانُ فَانـْساهُمْ ذِکْرَ اللّهِ ... و پس از نسیان خداوند، نسیان خود روی می‌دهد: وَ لا تَکُونوا کَالّذینَ نـَسُوا اللّهَ فَانـْساهُمْ انـْفُسَهُمْ ... و با حدوث خودباختگی، وابستگی نیز روی می‌آورد؛ زیرا کسی که که شخصیت خود را فراموش کند، برای ادامه‌ی حیات خود نیازمند قدرتی است تا به آن متکی شود وکسی که خدا را فراموش نماید جز ولایت شیطان راه سومی ندارد.

متن:

«و غم‌انگیزتر این‌که آنان ملت‌های ستم‌دیده‌ی زیر سلطه را در همه چیز عقب نگه داشته و کشورهایی مصرفی بار آوردند و به قدری ما را از پیشرفت‌های خود و قدرت‌های شیطانی‌شان ترسانده‌اند که جرات دست زدن به هیچ ابتکاری نداریم و همه‌چیز خود را تسلیم آنان کرده و سرنوشت خود و کشورهای خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم، و این پوچی و تهی مغزی مصنوعی موجب شده که در هیچ امری به فکر و دانش خود اتکا نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم».

شرح:

از دست دادن جرات و ابتکار نتیجه‌ی قهری وابستگی است؛ زیرا کسی که شخصیت خود را گم می‌کند جرات خطر و عزم و اراده را نیز از دست می‌دهد و همواره نیازمند دستگیری و یاری دیگری می‌گردد، و در مرحله بعد همه گونه اختیار و انتخاب را در اختیار دیگری قرار می‌دهد و امکان رشد و تحول را از دست می‌دهد، و آن‌گاه سرنوشت خود و کشور و همه‌ی هستی خود را به بیگانه می‌سپرد و در نهایت به اطاعت چشم و گوش بسته از دشمن می‌نشیند. قرآن کریم می‌فرماید: یا ایّهَا الّذینَ آمَنُوا لا تَتّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النّصاری اَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ ... ? فَتَرَی الّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشی انْ تُصیبَنا دائِرَهٌ ... ؛ آنان در اثر دل‌بستگی به دشمن از حال طبیعی خارج و گرفتار بیماری شده‌اند و در اثر این بیماری دشمن را پناه‌گاه خود می‌پندارند.

حضرت امام(ره) پس از طرح اصل توطئه به شیوه‌ی کار توطئه‌گران برای تداوم سلطه اشاره می‌نماید و آن را از اصل توطئه دردناک‌تر می‌شمرد. شیوه‌ای که آنان به کار گرفته‌اند و موثر نیز واقع شده است؛ عقب نگه داشتن جوامع اسلامی است. حضرت امام(ره) در تحلیلی می‌فرماید: «شما گمان نکنید که از غرب برای ما یک تحفه‌ای می‌آورند، شما گمان نکنید که از غرب برای ما چیزی می‌آورند که ما را مترقی کنند، ترقی به ما بدهند، غرب تا ما را در سطح پایینی نگه ندارد نمی‌تواند از ما استفاده کند. کوشش آن‌ها این است که ماها این ممالک اسلامی، این ممالک مستضعف در یک سطح پایینی از همه امور باشیم... همه چیز را آن‌ها می‌خواهند به طوری درست کنند که برای خودشان مانع باشد و ما چشم و گوش بسته تسلیم آن‌ها باشیم». و قرآن کریم در این زمینه هشدار می‌دهد که: کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فیکُمْ إِلاّ وَ لا ذِمّهً یُرْضُونَکُمْ بِافْواهِهِمْ وَ تَابی قُلُوبُهُمْ ...؛ آنان در تحلیل‌های خود تصریح می‌کنند که باید از ژاپن عبرت بگیرند و نگذارند کشورهای جهان سوم به تکنولوژی مادر دسترسی پیدا کنند و ابایی از اظهار این دشمنی ندارند و نمونه بارز آن داستان انرژی هسته‌ای ایران است. و دردآور این‌که برخی از افراد هنوز به انتظار انتقال تکنولوژی از غرب نشسته‌اند، و البته برخی نیز داستانی شبیه قورباغه‌ی آرام‌پز دارند؛ در روان‌شناسی تجربی می‌گویند قورباغه سیستمی در بدن دارد که به محض تماس با آب داغ، می‌پرد و از خطر می‌گریزد. روان‌شناسان برای مقابله با این سیستم، قورباغه‌ای را در دیگی قرار داده و به تدریج حرارت دادند، قورباغه‌ی بیچاره مدتی خیال می‌کرد که این حرارت مربوط به تغییرات طبیعی است و ناگاه وقتی که حرارت آب به 65 درجه رسید قورباغه متوجه شد و خواست بیرون بپرد، اما چون سیستم او فلج شده و پاهایش توان پریدن نداشت، فقط توانست سرخود را تکان دهد؛ گویی به غفلت خود تاسف می‌خورد!

علامه طباطبایی(ره) در فرازی بسیار زیبا با اشاره به حضور اروپاییان مدعی آزادی می‌نویسد: «ما نفهمیدیم چه شد؟ همین قدر به خود آمده، دیدیم دیگر روزگار "ما فرمودیم" گذشته و نباید دیگر به حرف خداوندگاران و فرمان‌های قدر قدرت و کیوان سطوتان گذشته گوش داد، تنها باید آن طور که اروپاییان می‌کنند، کرد و راهی که آن‌ها می‌روند رفت».