زندگی، اندیشه و اخلاق امام خمینی (ره)

زندگی، اندیشه و اخلاق امام خمینی (ره)
غلامرضا گلی‌زواره
۲۳ فروردین ۱۳۹۴
سیره امام,

ارادت به ساحت اهل بیت (ع)

امام خمینی از دوران کودکی، دل به محبت خاندان عصمت سپرد; رفته رفته این عشق آتشین با معرفتی ژرف توام گشت و اطاعت از فرامین ائمه را - که در واقع اجرای دستورهای الهی بود - به همراه داشت. امام کوشید تا قسمتی از سیره اهل بیت (ع) را در زندگی خویش به نمایش بگذارد. هرچه امام خود را به حضرت حق و اولیایش نزدیک تر می دید، نسبت به بندگان خدا رافت افزون تری بروز می داد. وی به دلیل اشتیاق به خاندان عترت، در سنین جوانی در دفاع از حریم آن ستارگان درخشان و فروغ های فروزان کتاب کشف اسرار را نوشت و برای زیارت خانه خدا و کربلای امام حسین کتاب هایش را فروخت.

او تا صدای «یا حسین » بلند می شد، اشک می ریخت. با وجود آن که در برابر مصایب صابر بود.

وی وقتی فرزند بزرگش حاج سید مصطفی را از دست داد گریه نکرد، اما هنگامی که روضه خوانی می گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله!» قطره های اشک از دیدگانش جاری می شد.

حضرت امام آن زمانی که در ایران بودند، سه روز فاطمیه (اول، دوم و سوم جمادی الثانی) را روضه داشتند، هنگام اقامت در نجف سه شب را نیز اضافه نمودند. وی گاهی در دسته های سینه زنی شرکت می کردند و یا آن که سوگواران حسینی خدمت ایشان می آمدند و امام به آنان لطف و محبت می کرد. (1)

امام در پاریس (دهکده نوفل لوشاتو) به یکی از همراهانش چنین توصیه کرد: چون محرم فرا رسیده، باید روضه بخوانی. او هم چنین کرد. نقل نموده اند: ظهر روز تاسوعا آن فرد در حضور خبرنگاران خارجی و ایرانی شروع به ذکر مصیب کرد. امام بدون هیچ گونه واهمه ای به شدت گریست.

این کار برای اروپائیان شگفت انگیز بود که می دیدند قهرمان مبارزه با استبداد و استکبار می گرید، اما امام به این برداشت ها وقعی نمی نهاد و لازم می دید رسم های عزاداری برای اهل بیت احیا شود. (2)

یک بار امام در جماران به جای آن که روی صندلی بنشیند، روی زمین نشسته بود. آن روز عاشورا و این کار برای حفظ حرمت عزاداری امام حسین (ع) بود.

جلوه دیگر علاقه برخاسته از معرفت عمیق امام به ساحت پاک اهل بیت (ع) صفای زیارت است. ایشان در مدت پانزده سالی که در عتبات عراق به سر می بردند، هر شب در ساعتی خاص به کنار مرقد حضرت علی (ع) می رفتند و زیارت «جامعه کبیره » را با معنویت خاصی می خواندند. در فصل زمستان و تابستان گرم و نیز اوقات بارانی نیز امام هر شب راس ساعت سه، بعد از نیمه شب در حرم مطهر حضرت علی (ع) حضور می یافتند. شبی در عراق کودتا شد و عبور و مرور را منع کردند; امام وقتی دید که نمی تواند این سنت را ادامه دهد، بر بالای پشت بام منزل رفت و رو به مرقد مولای متقیان مشغول زیارت گردید. (3)

در حرم مطهر، با وجود آن که در میان انبوه جمعیت بدنشان فشرده می شد، به کسی اجازه نمی داد مردم را کنار زده و راه برای ایشان باز کنند. کیفیت زیارت امام که با دعاهای طولانی همراه بود، یک حالت از خود بی خود شدن و عمق اتصال روحی ایشان را با امامی که زیارت می کردند، نشان می داد.

امام زیارت عاشورا را در ماه محرم و اربعین امام حسین (ع) می خواندند. در اغلب ایام زیارتی در کنار مرقد امام حسین (ع) بودند. در دهه عاشورا، هر روز زیارت عاشورا را با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن می خواندند. این برنامه در پاریس هم ادامه داشت. (4)

امام در چند سالی که در نجف بودند، برای درک تمام زیارت های مخصوص امام حسین (ع) فاصله بین این شهر و کربلا را - که حدود هشتاد کیلومتر است - طی می نمودند و اهتمام داشتند در ایام عاشورا، اربعین، عرفه، نیمه شعبان و ماه رجب این مسیر را پشت سر بگذارند. هنگام زیارت پایین پا نمی رفتند، زیرا به روایتی در پایین مرقد امام حسین (ع) علی اکبر آرمیده است.

در نجف نیز، چون روایت شده که سر مقدس امام سوم بالای سر مطهر پدرش علی (ع) است، بالای سر نمی رفتند و دور می زدند. (5)

پرهیزگاری

تمامی وجود امام خمینی (ره) با پارسایی در اخلاق، رفتار و اعمال آمیخته و در این زمینه گوی سبقت را از همگان خویش ربوده بود و در تمامی مراحل و ابعاد زندگی اجتماعی - سیاسی و خانوادگی، پرهیزگاری سرلوحه تصمیم گیری ها، برخوردها، موضع گیری ها، گفته ها و نوشته های ایشان بود. در حقیقت موفقیت های امام خمینی در صحنه های گوناگون، حاصل پرواپیشگی و تقوای اخلاقی و علمی آن روح قدسی بود.

او در سراسر عمر به عنوان انسانی خداجوی، نه تنها خود را به گناهان کوچک و بزرگ نیالود، بلکه از امور مکروه اجتناب کرد و کارهای مباح را به خدمت انگیزه های الهی و دینی گرفت و آن ها را نیز تبدیل به ثواب کرد. روان روشن و بصیرت باطنش و اعمال آگاهانه وی از تقوا سرچشمه می گرفت و در مبارزات طولانی برای محو باطل در عرصه سیاست و نیز نفی خودهای کاذب و اعراض از امور دنیوی هدایت الهی را به دنبال داشت.

امام از طریق تقوا نخست بر جان خویش امیر گردید و زمام امور نفس را عهده دار شد و پس از موفقیت در این میدان و غلبه بر هواها و امیال فناپذیر، رهبری امت را بر عهده گرفت و پیروزی وی در امور سیاسی - اجتماعی مرهون موفقیتش در صحنه جهاد اکبر بود.

او همه جا را محضر خدا می دانست و با ملاحظه جلال و عظمت خداوند قدرت روحی فوق العاده ای پیدا کرده، در حالی که با ناله های شبانه اش، از خوف خداوند بر خود می لرزید، با پیام و سخنان با صلابت خود جهان را به لرزه درآورد و قدرت های استکباری را به استیصال کشانید و ابرقدرت ها را در هاله ای از بهت و سرگردانی قرار داد و عوامل ستم را به خاک مذلت کشانید. امام مدام به خود می نگریست که مبادا لحظه ای از خدای خویش غافل گردد و مبادا رفت و آمدها، اجتماعات و شخصیت های ظاهری در این ارتباط ملکوتی اثری منفی بگذارد.

امام همان گونه که خود مرد میدان تقوا بود اجازه نمی داد اطرافیان و آشنایان ایشان از پارسایی فاصله بگیرند و مرتکب خطا و خلافی شوند که آلودگی معنوی به بار آورد. در مجلسی که آن بزرگوار حاضر بود کسی جرات غیبت کردن یا بر زبان راندن حرف ناصواب درباره کسی را نداشت، بارها ایشان می فرمود: راضی نیستم در بیرونی [محل اقامت من] کسی غیبت کند و با تمام توان از غیبت کردن افراد جلوگیری می کردند. (6)

در یکی از روزها امام به مدرس خویش تشریف آورد، اما در آن وقت به حدی ناراحت بود که نفس ایشان به شماره افتاده بود. به جای تدریس شاگردان را موعظه نمود و آنان را به عواقب گناه و لغزش های نفسانی هشدار داد و به مدت سه روز متوالی درس خود را تعطیل کرد، زیرا به گوش وی رسیده بود که یکی از شاگردان، از مرجعی غیبت کرده بود. (7)

یکی از مدرسان حوزه می گوید: بیش از دوازده سال در دروس خارج ایشان حضور داشتم، در این مدت یک عمل مکروه از امام ندیدم. اگر شبهه غیبت و دروغ پیش می آمد، به خوبی حالت نگرانی در سیمای ایشان هویدا می گردید. (8)

از آثار تقوا در وجود امام خمینی، پایبندی ایشان به حقوق الهی و توجه به حق الناس است و هیچ عاملی و مانعی موجب نمی گردید که ایشان از مراعات این حقوق عدول کند. در ماجرای کودتای «نوژه » یکی از یاران امام با اصرار زیاد، خواستار لغو حکم اعدام یکی از عوامل این حرکت ضد انقلابی شد. آقا در جواب وی فرمود: با تمام ارادتی که به شما دارم، نمی توانم رضایت خلق را بر رضایت خالق مقدم دارم. باید حکم خداوند اجرا شود. (9)

در مدرسه فیضیه، امام درس اخلاق تدریس می فرمود. در یکی از روزها زیلویی بر سر راهش اندوخته بودند، امام کفش های خود را از پای مبارک خویش بیرون آورد تا با کفش از روی آن عبور نکند. در این حال یکی از شاگردان با کفش از روی زیلو عبور کرد، امام فرمود: با کفش وارد نشوید، زیرا مخصوص نماز است. (10)

امام حق الناس را حتی در مسائل عادی و امور جزیی رعایت می نمود و به خود اجازه نمی داد کوچک ترین حقی از مردم ضایع گردد. روزی در نجف خواستند برای اقامه نماز جماعت به اتاق بیرونی وارد شوند، وقتی به کفش کن رسیدند، توقف نمودند و از پا نهادن بر روی کفش مردم امتناع کردند و دستور دادند کفش ها را از سر راه مردم جمع کنند. (11)

وی به دلیل رعایت مرزهای تقوا در استفاده از امکانات و مایحتاج خویش به شدت احتیاط می کردند; به عنوان مثال اگر آب لیمو می خواستند، دستور می دادند به اندازه یک لیوان بگیرند و هرچه خدمت کار اصرار می کرد یک شیشه بگیرم، می فرمودند: فعلا به اندازه ای بگیرید که لازم است و نه بیش تر. (12)

یکی از فرزندان امام (بانو زهرا مصطفوی) نقل کرده است: در «نوفل لوشاتو» دو کیلو پرتقال خریدم، امام با دیدن آن ها پرسید: این همه پرتقال برای چیست؟ عرض کردم: به دلیل پایین بودن بهایش این قدر خریدم. فرمود: شما با این کارتان مرتکب دو گناه شدید: یکی، نیاز نداشتن به این همه پرتقال بود و دیگری، در این دهکده شاید کسانی اند که تا به حال به دلیل گران بودن پرتقال نتوانسته اند آن را تهیه کنند و احتمال داشت با پایین آمدن بهای آن قادر بودند آن را بخرند، باید ببرید و مقدار اضافی را پس بدهید. گفتم: امکان ندارد، فرمودند: آن ها را پوست بگیرید و به افرادی بدهید که تا حالا نخورده اند، شاید از این طریق خدا از گناه شما بگذرد. (13)

مصطفی کفاش زاده می گوید: خودم دیدم، امام به فردی که به باغچه آب می داد، گفتند: چرا آب لوله کشی را به باغچه ها می دهید؟ آن فرد گفت: آب چشمه است. امام فرمودند: معلوم نیست که ما آب چشمه را هم بتوانیم مصرف کنیم، این مال همه است، بنابراین کم تر و در حد ضرورت استفاده کنید. (14)

عاطفه اشراقی (نوه امام) می گوید: امام در تاریکی نماز می خواندند و اگر چراغ اضافی روشن بود، ناراحت می شدند. (15)

حجه الاسلام والمسلمین قرهی گفته است: چون سر در حیاط منزل امام در نجف تاریک بود، لامپی در آن جا نصب کردیم، فرمودند: این کار را نکنید. ولی من مسامحه کردم، ایشان مرا خواستند و فرمودند: نمی خواهم روشن باشد. (16)

همو می افزاید: روزی خیاطی را با چند نمونه پارچه خدمت امام آوردیم تا یکی از آن ها را برای لباس انتخاب کند، ایشان نوع نامرغوب را انتخاب کرد. لباس امام همیشه تمیز و مرتب بود، اما از نظر جنس و کیفیت خیلی دقت می کردند که عالی و فاخر نباشد.

هم چنین وی نقل می کند: خدمت گزار منزل امام روزی رفت و مرغی تهیه کرد; هنگام بازگشت، آقا از او پرسید: چه خریده ای؟ گفت: مرغ. امام فرمود: برو پس بده. (17)

همیشه مبالغ زیادی از وجوهات اسلامی در اختیار امام بود، اما ایشان در مصرف آن خیلی دقت می کردند. بارها حضرت امام به افراد دفتر به شدت گوشزد می کردند: راضی نیستم از تلفن های دفتر برای امور شخصی استفاده کنید. (18)

همو می گوید: روزی برای مدت یک ساعت، ماشینی کرایه کردیم تا همراه امام به تشییع جنازه یکی از بزرگان برویم. کرایه آن یک دینار بود.

دو سه روز بعد حساب هزینه ها را به آقا تقدیم کردم. ایشان با تندی فرمود: چرا احتیاط نمی کنی؟ یک دینار برای کرایه ماشین پرداخته ای! عرض کردم: برای این که حضرت عالی معطل نشوید، چنین کردم. فرمود: نه، من هم مثل دیگران، چرا چنین کردی؟ (19)

توکل

با بررسی عمیق در فعالیت های علمی، فرهنگی و سیاسی امام، این حقیقت روشن می شود که عامل مهم مقاوم بودن امام در برابر تمام مصایب و مشکلات و بروز دادن صلابت و استقامت در این خصوص، اتکای راستین و توام با معرفت امام بر قدرت لایزال الهی بود. وی که خداوند را در موفقیت های خویش موثر می دانست و از او در گره گشایی امور استعانت می طلبید; خداوند نیز به عنوان بزرگ ترین حامی او را یاری می کرد و به قله های پیروزی رساند.

بانو فریده مصطفوی (فرزند امام) می گوید: امام در مقابل مشکلات بسیار محکم و قاطع بودند. همه دشواری ها به نظرشان آسان می آمد. هیچ وقت نشنیدم در قضیه ای اظهار کنند که این مسئله مشکل است. به خدا توکل داشتند و می فرمودند: چیزی نیست - ان شاءالله - حل می شود. (20)

امام خطاب به کارگزاران رژیم ستم شاهی فرمود:

«... من اکنون قلب خود را برای سرنیزه های ماموران شما آماده کرده ام، ولی برای قبول زورگویی و خضوع در مقابل جباری های شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا، احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم، کارهای مخالف مصالح مملکت را بر ملا می کنم.» (21)

رهبر کبیر انقلاب اسلامی، تمامی توفیق های خود را از «خدا» می دانست و لحظه ای از مددهای الهی غافل نبود. در بهمن ماه 1357، هنگامی که فرماندار نظامی تهران اعلام نمود: از ساعت چهار بعد از ظهر هر کس از منزل بیرون بیاید، کشته خواهد شد. امام با توکل به خداوند، فرمانی مخالف این هشدار صادر کردند و فرمودند: بر همه لازم است که در ساعت تعیین شده در خیابان باشند و استقامت نمایند. یاران امام که احتمال حمله به جای گاه ایشان را می دهند، جایی را در پشت مدرسه علوی (محل اقامت آقا) در نظر می گیرند و از امام امت می خواهند به آن جا بروند. امام قبول نمی کند و می فرماید: من از اتاق بیرون نمی روم. شما اگر می ترسید بروید. (22)

به همین دلیل مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی خامنه ای مد ظله العالی فرمودند: سخت ترین حوادث در اقیاونس عظیم وجود او تلاطمی ایجاد نمی کرد (23) و در جای دیگر می افزاید: بارها بود که ما مسئولان جمهوری اسلامی، در شرایط حساس به او پناه می بردیم... در این لحظه های حساس به او (امام) مراجعه می کردیم. همین نگاه به چهره او، به ما آرامش می بخشید. (24)

یکی از نزدیکان امام می گوید: هر اتفاق خطرناکی روی می داد چه پانزده خرداد، چه کودتای «نوژه » و چه شهادت حاج آقا مصطفی، قیافه امام از حالت عادی برنمی گشت و هیچ تغییری نمی کرد، زیرا ایشان به خدا توکل داشت. (25)

آری حضرت امام با ارتباطهای معنوی و توکل به خدا، همیشه هم چون کوهی مقاوم و استوار بود و هیچ چیز ایشان را متزلزل نمی ساخت. در اکثر ماجراهای کشور و حوادث انقلاب، تمامی سنگینی ها مدام بر دوش وی بود و ایشان مسئولان و مردم را در حادثه ها با جمله ای راهنمایی می کرد و به دلهره ها و ضعف ها پایان می داد. در قضیه حمله عراق به ایران و آغاز جنگ تحمیلی، هواپیماهای عراقی به تمامی مرزهای جنوب و غرب ایران هجوم آوردند. مسئولان و فرماندهان نظامی در هاله ای از نگرانی و اضطراب خدمت امام آمدند. همین ملاقات چند لحظه ای موجب شد تا آنان تشویش را به آرامش تبدیل کنند و با روحیه ای قوی برای دفع حمله مهاجمان و یورش های وحشیانه آنان تدابیری اندیشیده و توطئه های دشمن را خنثی کنند. (26)