آثار حدیثی امام خمینی (ره)

آثار حدیثی امام خمینی (ره)
ناصرالدين انصارى قمى
۲۳ فروردین ۱۳۹۴
اخلاق, چهل حدیث,

امام خمینی(ره), نادره مردی بود که از پسِ قرون و اعصار متمادی پا به عرصه وجود نهاد تا اسلام را در متن جامعه, عینیت بخشد و حکومتی بر پایه فقاهت, بنیان نهد و آوای توحید را در بلندای عالم مادّی, طنین افکن سازد. او خورشیدی فروزان بود که پس از سالها رخوت و سستی و بی خبری امّت اسلامی, طلوع کرد و نور وجودش را بر آنان تابانید و با نفس مسیحایی خویش, بر ایشان دمید و آنان را به حرکت واداشت و توانست در عصر بی خدایی و دینْ فراموشیِ جهان مادّی, حکومتی دینی برمبنای قسط و عدل و فقاهت شیعی بنیاد گذارد.

وی, فقیهی جامعِ معقول و منقول, عالمی عابد و متعبّد, و مردی خودْ ساخته بود که توفیق یافت علاوه بر تربیت نفوس مستعد و پرورش صدها عالم فرهیخته ـ که در نیم قرن اخیر چراغِ فروزانِ هدایت جوامع اسلامی بوده اند ـ دهها کتاب در تبیین علوم مختلف اسلامی نظیر فقه, اصول, تفسیر, حدیث, عرفان, اخلاق, شعر و ادب, کلام و عقاید, از خویش به یادگار بگذارد; کتابهایی که تا عصرها و نسلهای آینده, سرمنشا صلاح و اصلاح ملّتهای اسلامی خواهند بود.

امام(ره) , علاوه بر آنکه فقیهی اصولی و عارف و مفسّر قرآن بود, در حدیث نیز دستی توانا داشت و آثاری ارزنده در این فنِّ شریف از خویش به یادگار نهاد که عبارت اند از:

1. شرح چهل حدیث (اربعین),

2. شرح حدیث جنود عقل و جهل,

3. شرح حدیث راس الجالوت,

4. التعلیقه علی (الفوائد الرضویه),

5. شرح دعاء السحر,

6. بدائع الدُرَر فی قاعده نفی الضرر.

این مقاله, عهده دار معرّفی اجمالی این آثار خواهد بود.

1. شرح چهل حدیث

چهل, یکی از اعداد مقدّس و متبرّک در فرهنگ اسلامی به شمار می رود. مطابق نصوص قرآنی و روایی بسیار, برخی وقایع, با عدد چهل, ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارند. پیامبر اکرم در چهل سالگی به رسالت مبعوث شد و میقات موسی(ع) با خدای خود, چهل شب به طول انجامید و بنی اسرائیل ـ به سبب نافرمانی خداوند متعال ـ چهل سال در (تَیه), سرگردان ماندند. یونس(ع), چهل روز در شکم ماهی ماند و آدم(ع) به هنگام هبوط, چهل سال از فراق بهشت گریست تا خداوند, توبه اش را پذیرفت و یا در حدیث است که هرکس چهل روز برای خدا کارهایش را با اخلاص انجام دهد, چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری خواهد شد (1)

در احادیث شیعه و سنّی, ارزش فراوان برای عدد چهل, بیان شده است که اینک درصدد بیان آنها نیستیم. از جمله این احادیث, حدیث مستفیض و مشهور (من حفظ من امّتی اربعین حدیثاً ینتفعون بها بعثه اللّه یوم القیامه فقیهاً عالماً) (2) است. بر مبنای این حدیث شریف, عالمان و محدّثان شیعه و سنّی در طول اعصار و قرون, فراوان, به نگارش اربعینیات پرداخته اند که ثمره آن, دهها کتاب (چهل حدیث) در زمینه های گوناگون اخلاقی, فقهی, فضائل و مناقب امیرالمومنین و دیگر موضوعات است.

از معروف ترین اربعین های حدیث در میان اهل سنّت, اربعین های نواوی, سُلّمی, جامی و قشیری است, و اربعین های شیخ بهایی, قاضی سعید قمی, شیخ منتجب الدین رازی, علامه مجلسی و شهید اوّل, در بین کتابهای حدیثی امامیه, از شهرت بسزایی برخوردار است.

شرح چهل حدیث حضرت امام خمینی(ره) نیز مجموعه ای دل انگیز و گرانسنگ و آکنده از فواید گوناگون تفسیری, حدیثی, فلسفی, اخلاقی, اعتقادی و عرفانی است که امام(ره) در 38 سالگی (محرّم الحرام1358ق) به رشته تحریر درآورده است. مولف بزرگوار, پس از آن که مطالب آن را در مدرسه فیضیه و مدرسه ملاصادق قم (پس از آنکه ماموران شهربانی رضاخان از ادامه تدریس آن در فیضیه جلوگیری کردند) برای دهها نفر از شاگردان فرزانه خود و بازاریان متدیّن القا فرمود, دست به نگارش آن زد.

این کتاب, در یورش ماموران ساواک شاه به منزل امام خمینی (در 1383ق) به یغما رفت و سالیان بسیار از آن خبری نبود, تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی, نسخه ای از آن که متعلّق به مرحوم آیه اللّه آخوند ملاعلی معصومی همدانی (م1398ق) بود, به دست آمد و بارها به چاپ رسید.

سی و سه حدیث از روایات این کتاب, مربوط به اخلاق اسلامی (مُهلکات و مُنجیات) و هفت حدیث آخر در باب اعتقادات و کلام است. روش معظّم له در توضیح احادیث, چنان است که ابتدا متن حدیث را با سند کامل نقل کرده, معنا می نماید و پس از آن, کلمات اصلی حدیث ـ و گاه غالب تعبیرات و کلمات آن را ـ شرح می کند و با استفاده از کتابهای معتبر لغت (مانند (الصحاح) جوهری, (قاموس) فیروزآبادی و (المصباح المنیر) فیوّمی) و در برخی موارد, به ذکر نکته های نحوی حدیث می پردازد و در معنای آن, نکاتی را که در تفسیر روایتْ موثّر است, یادآوری می نماید و سپس به شرح متن, روی می آورد و در چند (فصل) و گاه (مقام), (تنبیه) و (تتّمه), شرح حدیث را تمام می کند.

فهرست احادیث

همان گونه که گفتیم, 33 حدیث از مجموعه احادیث این کتاب, اخلاقی است که موضوعات آنها عبارت است از: جهاد با نفس, ریا, عُجب, کبر, حسد, حبّ دنیا, غضب, تعصّب, نفاق, هوای نفس و طول آرزو, فطرت, تفکّر, توکّل, خوف و رجا, امتحان مومن, صبر, توبه, ذکر خدا, غیبت, اخلاص, شکر, کراهت از مرگ, اقسام طالبان علم, اقسام علم, شک و وسواس, فضیلت علم, عبادت و حضور قلب, لقاء اللّه, وصایای پیامبر(ص) به امیرالمومنین, اقسام قلوب, عدم معرفت حقیقی خداوند متعال و پیامبر و امامان(ع), یقین (وحرص و رضا), ولایت اهل بیت(ع), و اعمال.

و احادیث اعتقادی و کلامی این مجموعه شریف, درباره مقام مومن در نزد خداوند, معرفت اسمای حق تعالی (و مسئله جبر و تفویض), صفات حق, معرفت خدا و رسول و اولی الامر, آفرینش آدم بر صورت خداوند, و خیر و شرّ (و جبر و اختیار) است.

تنها حدیث تفسیری کتاب, حدیث چهلم (تفسیرسوره توحید و آیات نخستین سوره حدید) است.

اسناد احادیث

روایات این کتاب, همه از (کافی) شریف, تالیف شیخ کلینی رازی (م329ق) نقل شده است. مولف در آغاز, برخی از مشایخ روایی خویش را به این ترتیب معرّفی می نماید:

1. آیه اللّه علامه شیخ ابوالمجد محمدرضا اصفهانی (م1362ق), صاحب (وقایه الاذهان).

2. آیهاللّه علامه حاج شیخ عباس محدّث قمی (1290ـ1359ق), صاحب (مفاتیح الجنان).

3. علامه بزرگوار حاج سیدمحسن امین عاملی (1282ـ1371ق), صاحب (اعیان الشیعه).

4. آیهاللّه سیدابوالقاسم دهکردی اصفهانی (م1353ق), صاحب (الوسیله الی السیر و السلوک).

اخیراً نیز اجازه ای از مرحوم آیهاللّه مرعشی نجفی به حضرت امام(ره) به دست آمده است.

معظّم له از طریق مشایخ خویش, از محدث نوری, از شیخ انصاری, از حاج ملااحمد نراقی, از سیدمهدی طباطبایی (بحرالعلوم), از استاد کل وحید بهبهانی, از پدرش ملامحمد اَکمل, از علامه کبیر ملامحمدباقر مجلسی, از پدرش ملامحمدتقی مجلسی, از شیخ بهایی, از پدرش شیخ حسین بن عبدالصمد حارثی عاملی, از شیخ زین الدین عاملی (شهید ثانی), از شیخ علی بن عبدالعالی میسی عاملی, از شیخ شمس الدین محمد بن موذّن جزینی عاملی, از شیخ ضیاءالدین علی عاملی, از پدرش شمس الدین محمد بن مکّی عاملی (شهید اوّل), از فخر المحقّقین حلّی, از پدرش علامه حلّی, از دایی اش محقّق حلّی, از سیدشمس الدین فخار بن مُعَدّ موسوی حلّی, از شادان بن جبریل قمی, از ابوجعفر طبری, از ابو علی حسن طوسی, از پدرش شیخ طوسی, از ابوعبداللّه محمد بن محمدبن نعمان (شیخ مفید), از ابوجعفرمحمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق), از ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی, از ثقهالاسلام کلینی, روایات را به سند متّصل مرحوم کلینی, نقل نموده است.

مولف محترم, گاه احادیثی را با ذکر سند و گاه بدون ذکر سند, در مطاوی شرح حدیث(مانند:ص87) بیان می نماید و در جای جای کتاب, مطالب را آکنده از آیات قرآنی و اخبار و احادیث کرده و از هیچ نکته ای, فروگذار ننموده است.

اینک به ذکر چگونگی ترتیب یافتن کتاب می پردازیم:

1. مولف, پس از نقل حدیث, آن را ترجمه تحت اللفظی نموده و از هرگونه تصرّف در متن ترجمه, خودداری می ورزد.

2. سپس به شرح اسناد حدیث می پردازد.

3. آن گاه به شرح لغات حدیث پرداخته است.

4. پس از آن به توضیح اصطلاحات علوم می پردازد (ص621).

5. مولف بزرگوار, از توضیح نکات صرف و نحو و علوم بلاغت, غفلت نورزیده و آنها را در جای خود, به گونه ای شایسته و بایسته بیان نموده است (مانند: ص236و322).

6. بهره گیری از آیات قرآن در توضیح مطالب حدیث, در جای جای کتاب, مشهود است و فهرست آیات, در پایان کتاب آمده است.

7. مولف دانشمند, افزون بر شرح چهل حدیث, به ترجمه و توضیح صدها روایت دیگر در مطاوی شرح پرداخته و بر غنای مطالبْ افزوده است. ایشان در سراسر کتاب, حدیثی را رد نکرده و ضعف مضمون برخی از آنها را به خوبی توجیه کرده است (مانند: ص115). وی, گاه به جمع روایات متناقض و رفع تعارض بین آنها پرداخته (ص192) و گاه به اختلاف نسخه ها و اختیار اصحّ آنها اشاره کرده است (ص540).

8. مولف, در بیشتر جاها به موعظه نفس و ارشاد دیگران برخاسته و با آهی که از سوزِ دل و صمیم قلبش برمی خیزد, دیگران را بیدار می کند و هشیار می سازد و آنان را از خطر وساوس شیطانی و تمایلات نفسانی می آگاهاند و راه درمان بیماری نفس را می نمایاند و آدمی را از خطرهایی که درپیش روی زندگی اوست, بر حذر می دارد (مانند:ص8, 20و 22).

9. امام بزرگوار, در توضیح مطالب, به دهها نکته عرفانی و فلسفی اشاره کرده و نتیجه گیری نموده است (از جمله: ص5, 185 و 206).

10. حضرت امام(ره), به دیدگاه های مختلف علما در شرح واژه ها اشاره کرده و احیاناً به نقد آن و اختیار قول حق می پردازد (از جمله:ص62و 344).

این کتاب, برای شانزدهمین بار در سال 1376ش, از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (همراه با مقدمه, فهارس متعدد, پاورقی های مفید و اعراب گذاری و ترجمه عبارات و روایات متن) در هشتصد صفحه به چاپ رسیده است. نیز این کتاب نفیس به عربی, اردو و انگلیسی ترجمه شده و به چاپ رسیده است.

حسن ختام این بخش را دعایی از حضرت امام(ره) در این کتاب شریف که در صفحه 660 آمده, قرار می دهیم:

بار خدایا که قلوب اولیا را به نور محبّت, منوّر فرمودی و لسان عشّاق جمال را از ما و منْ فرو بستی و دستِ فرومایگان خودخواه را از دامن کبریایی کوتاه کردی, ما را از این مستی و غرور دنیا, هشیار فرما و از خواب سنگین طبیعت, بیدار و حجابهای غلیظ و پرده های ضخیم خودپسندی و خودپرستی را به اشارتی پاره کن; و ما را به محفل پاکانِ درگاه و مجلسِ قدس مخلصان خداخواه, بار ده و این دیوسیرتی و درشت گویی و خودآرایی و کج نمایی را از ما برکنار فرما و حرکات و سَکَنات و افعال و اعمال و اوّل و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت, مقرون نما!

2. شرح حدیث جنود عقل و جهل

این کتاب, شرح حدیثی معروف از امام صادق(ع) است که حضرت در آن, 75 سپاه برای عقل و 75 سپاه جهل برشمرده و شیخ کلینی, آن را در اوائل (اصول کافی) به سند خویش, روایت نموده است.(3)

مولف بزرگوار, این کتاب را در دوم ماه مبارک رمضان 1363ق, در 43 سالگی خویش به پایان برده است. در صفحه 429 آمده:

به اتمام رسید این جلد, در روز دوم شهر رمضان المبارک هزار و سیصد و شصت و سه [قمری], در قصبه محلات, در ایّامی که به واسطه گرمای هوا از قم به آنجا مسافرت کرده بودم.

مولف در این نوشتار که کامل نیست و ادامه آن را به مجلّدی دیگر وانهاده (و پس از آن به کارهای فقهی و اصولی روی آورده است), 25 سپاه برای هرکدام از عقل و جهلْ برشمرده و توضیح داده و به خوبی از عهده برآمده است. امام(ره) در این کتاب, به آثار عرفانی دیگر خویش از جمله (مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه) (ص28), (شرح چهل حدیث) (ص15, 123, 166, 173, 250 و334) و (آداب الصلاه) (ص51و413) ارجاع می دهد و از آنها مطالبی نقل می کند.

مولف, بنا را بر نوشتن کتابی اخلاقی به روشی نو نهاده و از سبک دیگر کتابهای اخلاقی, پیروی نکرده است.

ایشان در صفحه 11 و 14 می نویسد:

…مقصد قرآن و حدیث, تصفیه عقول و تزکیه نفوس است برای حاصل شدن مقصد اعلای توحید, و غالباً شرّاح احادیث شریفه و مفسّرین قرآن کریم, این نکته را که اصل اصول است, مورد نظر قرار ندادند و سرسری از آن گذشته اند و جهاتی را که مقصود از نزول قرآن و صدور احادیث به هیچ وجه نبوده (از قبیل جهات ادبی و فلسفی و تاریخی و امثال آن), مورد بحث و تدقیق و فحص و تحقیق قرار داده اند…

نویسنده, راه نوشتن کتاب اخلاق را بازکردم که اگر عالمی نویسنده و قادر بر تقریر و تحریر پیدا شد, این طرز بنویسد… و معلوم است اشکال نمودن, سهل است; ولی حل آن کردن, مشکل است و ما از خدای متعال, توفیق می طلبیم که قلب سخت ما را نرمی دهد و اخلاص را نصیب فرماید که شاید از این نوشته نالایق, دلی به دست آید.

حضرت امام(ره) در آغاز مطلب, از کتابهای رایج اخلاقی, مانند (طهاره الاعراق) ابن مسکویه و (احیاء علوم الدین) غزالی انتقاد می کند و می نویسد که کتاب اخلاقی, باید مانند دارو باشد, نه نسخه.

ایشان در صفحه 12 تا 14 می نویسد:

کتاب (احیاء العلوم) که تمام فضلا او را به مدح و ثنا یاد می کنند و او را بدء و ختم علم اخلاق می پندارند, به نظر نویسنده در اصلاح اخلاق و قلع مادّه فساد و تهذیب باطن, کمکی نمی کند; بلکه کثرت ابحاث اختراعیه و زیادی شعب علمیه و غیر علمیه آن و نقلهای بی فایده راست و دروغ آن, انسان را از مقصد اصلی بازمی دارد و از تهذیب و تطهیر اخلاق, عقب می اندازد… نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن یا تفسیر آیات شریفه راجع به آن, آن است که نویسنده با ابشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذکّر دادن و یادآوری کردن, هر یک از مقاصد خود را در نفوس, جایگزین کند و به عبارت دیگر, کتاب اخلاق, موعظه کتبیه باید باشد و خود معالجه کند دردها و عیبها را, نه آنکه راه علاجْ نشان دهد. ریشه های اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن, یک نفر را به مقصد نزدیک نکند و یک قلب ظلمانی را نور ندهد و یک خُلق فاسد را اصلاح ننماید.

کتاب اخلاق, آن است که به مطالعه آن, نفس قاسی, نرم و غیر مهذّب, مهذّب و ظلمانی, نورانی شود و آن به این است که عالِم در ضمن راهنمایی, راهبر و در ضمن ارائه علاج, معالج باشد و کتاب, خود دوای درد باشد, نه نسخه دوانما. طبیب روحانی باید کلامش حکمِ دوا داشته باشد, نه حکم نسخه.

مولف بزرگوار, علاوه بر مواعظ و نصایح کافی و شافی ـ که در سراسر کتابش به چشم می خورد و نمونه هایی از آن را نشان خواهیم داد ـ گاه دستورالعملی برای رهپویان وادی هدایت, نشان داده است. در صفحه 106 و 107 آورده:

و آیات شریفه آخر سوره حشر را از قول خدای متعال: (یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه…) ـ که آیه 18 است تا آخر سوره ـ که مشتمل بر تذکّر و محاسبه نفس و محتوی به مراتب توحید و اسما و صفات است, در یک وقت فراغت نفس از واردات دنیایی, مثل آخر شب یا بین الطلوعین با حضور قلب بخواند و در آنها تفکّر کند. امید است, ان شاء اللّه, نتایج حسنه ببرد… و اگر در شب و روز, چند دقیقه ای به حسب اقبال قلب و توجّه آن ـ یعنی به مقداری که قلب حاضر است ـ نفس را محاسبه کند در تحصیل نور ایمان و از آن مطالبه نور ایمان کند و آثار ایمان را از آن جستجو کند, خیلی زودتر به نتیجه می رسد, ان شاء اللّه.

و در صفحه 403 آمده است:

چون آفات معاشرتْ بسیار است و انسان نمی تواند نوعاً خود را از آن حفظ کند, مشایخ اهل ریاضت, اعتزال را ترجیح دهند بر عشرت; و حق آن است که انسان در اوائل امر که اشتغال به تعلم و استفاده دارد, باید معاشرت با دانشمندان و فضلا کند; ولی با شرایط عشرت و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرین…. در سیر ملکوتی, باید انسان کوشش کند تا هادی طریق پیدا کند و چون هادی پیدا کرد, باید تسلیم او شود و در سیر و سلوک, دنبال او رود و قدم را جای قدم او گذارد و ما چون نبی اکرم(ص) را هادی طریق یافتیم و او را واصل به تمام معارف می دانیم, باید در سیر ملکوتی تبعیّت او کنیم, بی چون و چرا.

امام(ره) در جای جای کتاب, به موعظه دلهای سخت و قلوب قاسی پرداخته و تازیانه سلوک را بر اعماق جان و روان آدمی نواخته است. برای نمونه در صفحه 85 و 86 کتاب آمده است:

ای انسان بیچاره! چه حسرتی خواهی داشت آن روزی که پرده طبیعت از چشم برداشته شود و معاینه کنی که آنچه در عالمْ قدم زدی و کوشش کردی, در راه بیچارگی و شقاوت و بدبختی خودت بوده و راه چاره و طریق جبران نیز مسدود شده و دستت از همه جا کوتاه; نه راه فرار از سلطنت قاهره الهیه… و نه راه جبران نقائص گذشته و عذرخواهی از معاصی…

ای عزیز! اکنون تا حجابهای غلیظ طبیعت, نور فطرت را به کلّی زائل نکرده و کدورتهای معاصی, صفای باطنی قلب را به کلّی نبرده و دستت از دار دنیا… کوتاه نشده, دامن همّتی به کمر زن و دری از سعادتْ به روی خود باز کن; و بدان که اگر قدمی در راه سعادت زدی و اقدامی نمودی و با حق ـ تعالی مجده ـ از سرِ آشتی بیرون آمدی و عذر ماسَبَق خواستی, درهایی از سعادت به رویت باز شود و از عالم غیب از تو دستگیری ها شود و حجابهای طبیعت, یک یکْ پاره شود…

برخی از خصوصیات این کتاب شریف, عبارت است از:

1. مولف بزرگوار, در این کتاب برای تبیین و توضیح مقاصد خویش, بسیار از احادیث ائمه اطهار(ع) بهره می برد و کمتر از کتابهای رایج عرفانی و اخلاقی نقل می کند.

2. امام راحل در این اثر, از عالمان شیعی و کتابهای ایشان, نهایت تجلیل را به عمل می آورد. (برای نمونه: ص154 و 267).

3. امام(ره), گاهی از مبانی علمی ویژه خود, در این اثر, بهره می برد (ص23, 28 و 41).

4. مولف بزرگوار, دسیسه های شیطان و مکاید او را به خوبی نمایانده و آدمی را از حبّ دنیا و نفس امّاره, برحذر داشته و راه علاج و درمان این مرض را نشان داده است.

5. امام(ره) در این کتاب, تنها به شرح 25 صفت موفّق شده که عبارت اند از: خیر و شرّ, ایمان و کفر, تصدیق و جحود, رجا و قنوط, عدل و جور, رضا و سَخَط, شکر و کفران, طمع و یاس, توکّل و حرص, رافت و قسوت, علم و جهل, فهم و حُمق, عفّت و هتک, زهد و رغبت, رفق و خرق, رهبت و جرات, تواضع و کبر, تانّی و تسرّع, حلم و سفه, صمت و هَذر, استسلام و استکبار, تسلیم و شک, صبر و جزع, صَفح و انتقام.

این کتاب در پانصد صفحه از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در سال 1377ش, به چاپ رسیده است.

3. شرح حدیث راس الجالوت

راس الجالوت, یکی از بزرگان و روسای یهود در زمان امام علی بن موسی الرضا(ع) بود که با حضرتْ گفتگوهایی نمود و سرانجام به شَرَف اسلام, نائل آمد.

این احتجاجات در کتابهای حدیثی و کلامی بسیاری از جمله (عیون الاخبار) و (التوحید) شیخ صدوق, (الاحتجاج) شیخ طبرسی و (بحارالانوار) علامه مجلسی, گرد آمده و آکنده از فرائد و فواید است که همین, باعث نگارش شرحها و ترجمه های گوناگون از این حدیث شریف شده است.

امام خمینی(ره) نیز یکی از شارحان این حدیث است. به گفته صاحب کتاب (آیینه دانشوران), حضرت امام(ره) دو شرح مستقل بر این حدیث در سال 1348ق, نگاشته است که تا کنون مخطوط مانده و به چاپ نرسیده است. امید که نسخه خطّی این کتاب به دست آید و هر چه زودتر به زیور طبع آراسته گردد.

4. التعلیقه علی (الفوائد الرضویه)

الفوائد الرضویه, نام شرحی است که حکیم مرحوم قاضی سعید قمی (1049ـ1103ق) بر حدیث راس الجالوتْ نگاشته است. وی که از سرآمدانِ فلسفه و اخلاق شیعی و از شاگردان بنام و برجسته فیض کاشانی, ملاعبدالرزاق لاهیجی و ملارجبعلی تبریزی به شمار می رفت و از آبشخور زلال دانش این بزرگان ـ بویژه در حدیث و فلسفه و عرفان ـ به خوبی سیراب شده و بحق, وارث مکتب فکری این فلاسفه بزرگ اسلامی بود, این کتاب را همانند دیگر آثارش آکنده از فواید فلسفی و دقایق عرفانی و اخلاقی نموده که محتاج به شرح و توضیح و بیان است.

از این رو, امام(ره) که از دیرباز به مکتب فکری قاضی سعید, علاقه و گرایش داشت و از مبانی فلسفی وی در آثار دیگرش بهره برده بود (4) و او را با القابی بزرگ و تعابیری والا می ستود, (5) به شرح لطائف و بسط دقایق این کتابْ دست یازید و بر آن تعلیقه ای گرانسنگ به عربی نگاشت.

این تعلیقه بیشتر صبغه کلامی, حدیثی, فلسفی و عرفانی دارد و گاه به شرح مستقیم حدیث شریف می پردازد (ص52 و58) و گاه تعلیقه ایشان بیش از شرح مولف بوده (ص47, 60, 85 و 90) و گاه برخی از مطالب روشن و آشکار را گذرا شرح نموده است (ص79 و 143).

موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره), این کتاب را در 192 صفحه (36ص مقدمه, 130ص متن و تعلیقه, 30ص فهارس) در قطع وزیری به چاپ رسانیده است.

5ـ شرح دعاء السحر

این کتاب, شرح دعای معروف سحر است ـ که با جمله (اللّهمّ انّی اسئلک من بهائک بابهاه وکلّ بهائک بهیّ) شروع می شود و از حضرت امام محمدباقر(ع), روایت شده است.

این کتاب, نخستین تالیف حضرت امام(ره) است که در 27 سالگی (1347ق) به زبان عربی نگاشته شده و در آن, اشارات متعدد به دیدگاه های استادش مرحوم آیه اللّه شاه آبادی نموده است. نیز از (اسرار الصلاه) میرزا جواد آقا ملکی تبریزی, (شرح الاسماء الحسنی)ی حاج ملاهادی سبزواری, (القبسات) میرداماد, (الاسفار الاربعه)ی حکیم صدرالمتالّهین و کتابهای فیض کاشانی, (الفتوحات المکّیه)ی ابن عربی و (شرح فصوص الحکم) قیصری, مطالبی را نقل کرده و به نقد و توضیح آنها پرداخته است.

امام راحل, در این کتاب با استفاده از آیات, روایات و اشعار بسیار, به توضیح و تفسیر مطالب ژرف و بلند عرفانی موجود در این دعا پرداخته و حق مطلب را ادا کرده است.

برخی از مطالب این کتاب, عبارت است از: فرق بین دو صفت بها و جمال (ص21), بیان اوصاف جمالیه و جلالیه (27 و28), عظمت الهی و بیان تعدّد عوالم و وسعت نظامات (ص34 و 35), حقیقت نور (38), رحمت و رحمانیت و رحیمیت (ص43), حقیقت کلام الهی (ص56), ذکر تسویلات شیطانی (ص61), تجلّی اسمایی و صفاتی (ص73), شرح اسم اعظم به حسب مقامات سه گانه (ص75ـ77), حقیقت اسم اعظم (78ـ87), معانی عزیز و عزّت الهی (93ـ95), قدرت و استطالت (109و 113), علم خدا و نفوذ آن در اشیا (ص117ـ121), بحث خیر و شر (ص133), سلطنت, فاخریت, علو و فیض الهی (ص137ـ143), درباره آیات الهی و اینکه انسان کامل, بزرگترینِ آیات خداست (ص147 و 54 ـ 57).

امام(ره), در این کتاب به احادیث (اصول الکافی) و (بحارالانوار), عنایت فراوان داشته و به شیوه محدّثان, آنها را با سلسله سند, نقل نموده است (ص78).

مولف بزرگوار, در برخی موارد, به ذکر موعظه و تربیت نفوس می پردازد. از جمله در صفحه 59 و 60 می نویسد:

ای بیچاره مسکین! در راه خدایت کوشش کن و دلت را از پلیدی ها پاک کن و قلبت را از قلمرو شیطان, خارج کن و بالا برو و کتاب خدایت ـ قرآن ـ را بخوان و آن را با ترتیل و تامّل و تفکّر, مطالعه کن و بر ظاهر آن اکتفا مکن.

مبادا خیال کنی کتاب آسمانی, تنها همین ظاهر است و بس. به درستی که توقّف در صورتِ ظاهر آن و به باطن آن راه نیافتن, هلاکت و نابودی و ریشه تمام نادانی ها و اساس انکار نبوّت انبیا و ولایت اولیاست. همانا نخستین کسی که نزد ظاهر ایستاد و قلبش از درک باطن کور شد, شیطان لعین بود که نگاه به ظاهر آدم(ع) کرد و امر بر او مشتبه شد و گفت: (انا خیر منه, خلقتنی من نار و خلقته من طین…) و از این خطا و اشتباه و نظر به ظاهر و بستن ابواب باطن, انکار مردم نسبت به نبوّت انبیا و پیامبران است, به ملاحظه اینکه آنان هم می خوردند و می آشامیدند…

همچنین در صفحه 12 آمده است:

بدا به حال بنده ای که ادّعای عبودیت و بندگی کند و خدا را به اسما و صفاتش ـ که آسمان ارواح و زمین اشباح بدان قائم شده است ـ بخواند و حاجتش شهوات نفسانی و رذائل حیوانی و ریاست باطله و بسط ید در بلاد و چیرگی بر عباد باشد:

تو را ز کنگره عرش می زنند صفیر

ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

خوشا به حال آن بنده ای که خدا را برای خدا عبادت کند و اخلاص در عبادت داشته باشد و نگاه به کسی جز خدا نکند و مشتری شهوات دنیوی یا مقامات اخروی نباشد:

غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود

زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

این کتاب, در 243 صفحه (154ص متن, 25ص پاورقی ها, 63ص فهارس), توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در سال 1374ش/1414ق, به زیور طبع آراسته شده است.

6. بدائع الدرر فی قاعده نفی الضرر

قاعده لاضرر که مبتنی بر حدیث مشهور و متواتر (لاضرر و لاضرار) است و بنابر نظر مشهورِ فقها ـ که نفی حکم ضرری را مقصود از آن گرفته اند ـ آثار فراوانی در ابواب متعدد فقه دارد. این قاعده در بسیاری از کتابهای مشهورِ اصول فقه (همچون: فرائدالاصول, کفایهالاصول و فوائدالاصول) در پایان بخش (برائت), مورد بررسی قرار گرفته و بسیاری از اصولیان نیز کتابهای مستقل درباره آن نگاشته اند. یکی از این کتابها نوشتار حضرت امام(ره) است که به گونه مستقل در سال 1368ق, به عربی نوشته شده است.

امام(ره), نخست به ذکر روایاتِ (لاضرر) به نقل از (کافی) و (وسائل الشیعه) و (مستدرک الوسائل) و کتابهای فقهی و لغوی, در ضمن قضایا و احکام متعدد, با اختلاف در اسناد و الفاظ آن می پردازد و چیرگی خویش را بر حدیث و فقه و رجال و لغتْ به خوبی می نمایاند (ص27ـ40).

سپس در فصل دوم به بررسی اشکالاتی که در روایات (منع فضول ماء) و (شفعه) بر این حدیث وارد شده, پرداخته است و ادلّه شریعت اصفهانی را بر عدم ورود (لاضرر) در این روایاتْ بیان کرده, رد می کند در فصل سوم نیز عدم ورود (لاضرر) را در ذیل این دو روایتْ با دلیلی مخصوص, پذیرفته است. آن گاه در فصل چهارم به بررسی ورود دو عبارت (فی الاسلام) و (علی مومن) در ذیل حدیث پرداخته و احادیث معتبر را بدون کلمه (فی الاسلام) می داند; امّا عبارت (علی مومن) را در ذیل روایت عبداللّه بن مسکان می پذیرد.

امام(ره) در فصل پنجم به ذکر معنی مفردات حدیثْ پرداخته و با استفاده از کتابهای لغت و استفاده از آیات قرآنْ به توضیح معنی (ضرار) و یکسان بودن یا نبودن معنی آن با (ضرر) می پردازد و به توضیح مرحوم آخوند خراسانی و میرزای نایینی(ره) ایراد گرفته, مبنای خویش را اثبات می کند.

ایشان در فصل ششم به مفاد جمله ترکیبی (لاضرر و لاضرار) و دیدگاه اصولیان و نقد و بررسی گفتار ایشان می پردازد (ص73ـ86) و در فصل هفتم, تمام آرای شیخ انصاری را در این زمینه بیان می کند و هیچ کدام را ـ بجز احتمال سوم ـ نمی پذیرد (ص86 ـ95) و در فصل هشتم, احتمال سوم را که مبنا و مختار مرحوم شریعت اصفهانی هم هست, بررسی می کند و آن را (ارجح الاقوال) بر می شمارد که نفی در حدیثْ به معنی نهی است(ص96ـ104).

فصل نهم, ارزنده ترین و مهمترین فصل این کتاب است که امام(ره), قاعده لاضرر را ناظر به حکم حکومتی می داند (ص105ـ140).ایشان در صفحه 113 و 114 می نویسد:

بدان!حدیث نفی ضرر و ضرار, از (مسند) احمد بن حنبل به روایت عباده بن صامت در ضمن داوری های پیامبر اکرم به لفظ (وقضی انْ لاضرر ولاضرار) نقل شده است و روشن است که لفظ: قَضَی (/حکم/ امر), ظاهر در آن است که مقضیّ به از احکام حکومتی رسول اللّه ـ از حیث سلطان و یا قاضی بودن حضرت ـ است و از قبیل تبلیغ احکام الهی به بندگانش نمی باشد. پس حمل نهی بر نهی الهی, خلاف ظاهر است.

بخش پایانی کتاب, تنبیهات چهارگانه است: دفع اشکالات بر قاعده; حکومت قاعده بر ادلّه احکام اوّلیه; در وجوب یا عدم وجوب تحمّل ضرر و دفع ضرر از غیر; جایی که تصرّف در مِلک انسان, منجر به ضرر به دیگران شود, آیا این تصرف جایز است؟ و در صورت تعارض دو ضرر, چه باید کرد؟ (ص123ـ140).

فهارس متعدد (آیات, روایات, اعلام, اشعار, کتابها, اماکن, جماعات و قبائل, لغات, وقایع, مصادر و موضوعات) در انتهای کتاب آمده است. این کتاب در 175 صفحه وزیری به سال 1415ق, تجدید چاپ شده است.