در قرآن کریم آمده است: «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا» (1) ؛ «کسانی که پیامهای خدا را میرسانند و از او بیم دارند و از هیچ کس جز او خوفی ندارند و خدا برای حساب کردن اعمال کافی است.»
کار انبیا و اولیا و علمای بزرگ این است که سخن حق را به مردم برسانند. آنان برای گسترش فرهنگ الهی و نفی سنتهای جاهلی، موهوم و باطل و اضمحلال بدعتها و امور معارض با دیانت کمترین هراسی ندارند. اصولا کار بزرگان دین و جانشینان آنان این است که راه را برای اصلاح جامعه و رشد و آگاهی افراد آن و سوق دادن انسانها به سوی ایمان و پارسایی هموار سازند. ایشان برای عملی ساختن این برنامه، آفتها و موانع را از بین میبرند، قاطعانه پیش میروند، سخنان غیر منطقی و سست و بی اساس بدگویان و مخالفان را تحمل میکنند و بی اعتنا به جوسازیها و غوغای خواص و عوام و توطئه فاسدان و مفسدان، به برنامههای خود ادامه میدهند؛ چرا که آنان در مسیر حق گام برداشته اند و به این واقعیت توجه دارند که همه حسابها به دست خداست.
حدیث معروفی است که خاطر نشان میکند «ان العلماء ورثه الانبیاء (2) ؛ عالمان وارثان پیامبرانند.» ارث پیامبران چیزی جز هدایت، تعلیم، پایداری، ارشاد، احیای نفوس و تصحیح مسیر بشریت نیست. عالمانی که وارث فرستادگان الهی هستند، 2در تعهدات و تکالیف انسانی و اجتماعی و دینی پیامبر وارث او هستند و باید جای خالی پیامبر را در میان قوم پرکنند. عالمی میتواند استمرار دهنده حرکت انبیا باشد که چون حضرت ابراهیم علیه السلام بتهای خودپرستی و جهل و خرافه را بشکند، تلاش حضرت موسی علیه السلام را برای سرنگونی جباران در هر چهرهای که باشند پی گیرد و چون حضرت محمد صلی الله علیه و آله با خلق عالی خویش مروج فضایل و مکارمی باشد که خود به آنها التزام دارد و در زندگی فردی و اجتماعی پیاده کرده است. نیز باید همچون حضرت علی علیه السلام و جانشینان او در هر فرصتی به بیان احکام و معارف الهی بپردازد و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را زنده نگاه دارد و فرهنگ سیاسی جامعه را با گفتار و کردار اصلاح کند؛ برای گسترش حقایق اسلامی و دفاع از حریم دین و جلوگیری از تحریف آن به پرورش و تربیت و تعلیم شاگردانی پرمایه اهتمام ورزد، جبهه حق را رهبری کند و در هر شرایطی یاری آنان را فراموش نکند و مبارزه بر علیه اهل کفر و الحاد و نفاق را وظیفه اصلی خود بداند.
این که در حدیث به تاکید آمده است که «الفقهاء امناء الرسول (3) ؛ عالمان دین امانتداران فرستاده خدایند.» بی جهت نیست. امانت همان محتوای رسالت است و دانشمند مسلمان باید در نشر و تبلیغ آن بکوشد و به هنگام حضور مانع برای رفع آن قیام کند. او باید خارها و علفهای هرزی را که اجازه نمیدهند در سرزمین نفوس بشری گلهای فضیلت و حق و عدالت کاشته شود کنار بزند.
حضرت علی علیه السلام مسوولیتهای اجتماعی را تنها متوجه حکام و امیران نمیداند و میفرماید: «و ما اخذ الله علی العلماء ان لایقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم؛ (4) و پیمانی که خدا با دانشمندان دارد این است که با ظالمان قرار نداشته باشند و بر سیری آنان و گرسنگی مظلوم تاب نیاورند.»
قرآن تاکید دارد که در برابر اهل کفر و عناد باید بسیج شد و نیروها را تجهیز کرد: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» ؛ (5) در طریق نشر فرهنگ دینی و استقرار حق، گاه شرایطی پیش میآید که انسان به این خیال میافتد که برای پشت سر نهادن موانع و صعوبتها با پیروان دیگر ادیان کنار بیاید تا خوشنودی آنها را فراهم سازد. اما واقعیت این است که به تعبیر قرآن، آنان موقعی راضی میشوند که مومنان از ایمان و تقوا و دستورات خدا و پیامبر دست بردارند. بنا بر این پیروی از خواستههای رهبران فرقههای گوناگون با فرهنگ قرآنی در تباین است:
«و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی ولا نصیر»؛ (6)
«هرگز یهودیان و نصارا از تو راضی و خوشنود نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی [چنانکه به تو اظهار آن کنند] بگو راهی که خدا بنماید به یقین راه حق تنها همان است و البته اگر از میل و خواهش آنها پیروی کنی بعد از آنکه طریق حق را به یقین دریافتی، دیگر اصلا خدا یار و یاور تو نخواهد بود.
در جای دیگر قرآن، مومنان را از این که افرادی را جز از اهل خودشان به عنوان محرم اسرار بگیرند نهی کرده است:
«یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانه من دونکم لا یالونکم خبالا ودوا ماعنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر قد بینا لکم الآیات ان کنتم تعقلون» ؛ (7)
«ای اهل ایمان! از غیر همدینان خود دوست صمیمی همراز نگیرید [چه آنکه آنها که به غیر دین اسلامند] از خلل و فساد در کار شما ذرهای کوتاهی نکنند. آنها همیشه مایلند که شما در رنج و سختی باشید؛ دشمنی شما را گاهی بر زبان هم آشکار سازند در صورتی که محققا آنچه در دل پنهان میدارند بیش از آن است که بر زبانشان بیان کردیم اگر عقل و اندیشه کار بندید.»
البته استقامت در راه حق نیاز به یقین دارد و نباید در این مسیر از کمی همراهان هراسی به دل راه داد. حضرت علی علیه السلام میفرماید: «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله» (8)
حضرت امام خمینی قدس سره خورشید درخشان قیام در سپهر ولایت بود که آیات نجات و حیات را بر صحیفه سرخ فجر نگاشت. سمند انقلاب او سرادق کفر و الحاد را سرنگون نمود و مردمان تشنه حق را از ظلمت رهانید و به سرزمین عزت رسانید و بدین گونه آیه شریفه «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور...» ؛ (9) تحقق یافت.
امام خمینی قدس سره در خصوص ارزشهای والای دینی، مقدسات مذهبی و رعایت حریم الهی به حق و به جد تعصب و غیرت داشت و با بیانات، موضع گیریها و رفتارهای خویش، این ویژگی را در امت مسلمان پدید آورد و اجازه نداد کوچکترین سستی در روحیه شیعیان به وجود آید. زیرا چنین عارضهای حریم دیانت را مورد خدشه قرار میدهد و صبغه مذهبی را کمرنگ میکند و ملتی را که با سلاح ایمان به نبرد با اهریمنان برخاسته اند از دژهای استوار معنویت دور میسازد و کار را به جایی میرساند که اگر دشمن در روز روشن هم به سرزمین ایمان و پارسایی یورش آورد مسلمین خم به ابرو نیاورند و رگ غیرتشان - که با شعارهای مداهنه و تساهل تخدیر شده - از جای نجنبد و بدین گونه زمینههای هجوم همه جانبه استکبار و نفاق به مرزهای اعتقادی فراهم میآید.
او به پیروی از برگزیده پیامبران و در استمرار بخشیدن به شیوههای رشد دهنده ائمه هدی در هیچ شرایطی اجازه نمیداد گروهی با ادعاهای دروغین آزادی، مردم، ملت و... حقایق دینی، معارف قرآنی و روایی را مورد یورش خود قرار دهند و عقاید افراد جامعه را نسبت به باورهای دینی و موازین شرعی با تردید و تشویش و شبهههای مهلک توام سازند.
امام از موضع غیرت مذهبی، مبارزه با استبداد و استکبار را در راس برنامههای خود قرار داد و اصول و قواعد ستیز را از سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سیره معصومین الهام گرفته بود. تلاش همه جانبه سیاسی او یک نبرد صرف برای درهم کوبیدن خصم به عنوان دشمنی مزاحم جامعه نبود بلکه وظیفهای دینی و تکلیف شرعی به شمار میرفت و اهداف والای آن برطرف کردن موانع و مزاحمتها برای رشد و تعالی جامعه بود.
شکست و پیروزی ظاهری در روح آن رهبر ژرف اندیش هیچ گونه احساس یاس و یا غرور ایجاد نمیکرد و این مشی مخلصانه، قاطعیت بی نظیری در امام پدید آورده بود که بر اساس آن در این راه هیچ گونه سازش و مماشاتی از خود بروز نمیداد.
آن روح قدسی به افسانه کذب و موهوم جدایی دین از سیاست که از سوی عوامل ستم و نیز ملی گرایان تبلیغ و ترویج میگردید خاتمه داد و مبارزات سیاسی را که قبلا به رهبری علمای شیعه انجام گرفته ولی به پیروزی نرسیده بود به کمال رساند. (10)
بیانات آن بزرگوار فریاد راستین انسانهای محرومی بود که از اعماق دلشان بر آمد و بر اعماق جان آدمیان نشست و پیرو این عواطف مقدس در طول انقلاب اسلامی به میدان مبارزه و فداکاری گام نهادند و شهادت طلبی را بالاترین فیض و عالیترین مقصد تلقی کردند.
حرکت کوبنده و سخنان چون توفان امام نه تنها بساط استبداد شاهی را برچید بلکه بی اثر بودن احزاب و تشکلهای سیاسی را که داعیه ملی گرایی داشتند به اثبات رسانید. امام خمینی به عنوان شخصیتی وارسته و مرجعی عالیقدر و حکیمی فرزانه طی مبارزه مقدس خود علاوه بر محو استبداد و خنثی کردن نقشههای استکبار، دگرگونی اساسی در روابط اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی جامعه پدید آورد. تحول فرهنگی عمیقی هم که در حوزه و دانشگاه به وقوع پیوست از برکات این تلاش بود. از آن پس حضور دیانت در عرصه سیاست به صورت امری متعارف در آمد و تفکر الحادی و التقاطی که بر دانشگاهها حاکم بود به تدریج جای خود را به باورهای اندیشههای دینی داد و بر تعداد دانشجویان مذهبی افزوده شد و مبارزانی از این قشر در پیروزی انقلاب اسلامی و فائق آمدن بر خصم، نقش اساسی را عهده دار گشتند.
دستخطی به تاریخ یازدهم جمادی الاول سال 1363 ه ق از امام به یادگار مانده که در یاد نامه مرحوم سید علی وزیری آمده است. در این سند، امام خمینی رحمه الله به لزوم یک حرکت الهی در جهت مصون نگاه داشتن جامعه از مفاسد و ابتذالهای موجود میپردازد و ضمن ملامت شیوه سکوت و نظاره گری، تمامی افراد و خصوصا عالمان دینی را به قیام اسلامی فرا میخواند و هشدار میدهد که سکون و جمود، سلطه همه جانبه فساد و یاغیان را به دنبال میآورد:
«... اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید فرداست که مشتی هرزه گر شهوت ران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند...» (11)
امام خمینی در سخنان و پیامهای متعدد خود بر این واقعیت اصرار میورزد که اگر مسلمانان بر جای خود بنشینند طعمه دیگران میشوند. آنان باید بدانند که مقصد اصلی اعتلای اعتقادات و حقایق ناب قرآنی و روایی است.
باید در این راه استقامت ورزید و مشکلات و ناگواریها را به جان خرید و از هیچ قدرتی نهراسید. هدف اصلی در اسلام والاتر و برتر از زندگی دنیوی و تعفن ننگین آن است و ما نباید به بهانه این که زندگی مان مورد مخاطره قرار میگیرد و آسایش و رفاه مان کم میشود در مقابل حیلههای اجانب خاموش شویم. ایشان سپس توصیه میکند که در راستای حفظ، بقا، گسترش فرهنگ اسلامی باید امت اسلامی در حد توان مجهز و آماده باشند تا دشمن نتواند به آنان یورش ببرد. (12)
از نظر امام خمینی رحمه الله مبارزه با عوامل فتنه و فساد وجههای رحمانی دارد و در مشی انبیا و اولیا حتی خنثی کردن توطئههای طمعکاران کینه ورز جنبه رحمت به خود میگیرد. در واقع نبرد بر علیه اهل طغیان و نفاق از بین بردن آفتها و علفهای هرزی است که رشد و اعتلای جامعه اسلامی را دچار نقصان و خدشه میسازد. اگر به بهانه آزادی، افرادی را رها کنند که به بوستان معطر معنویت مردم یورش ببرند، خود این پدیده اختناقی را برای دینداران به وجود میآورد که اصل آزادی و حیثیت انسانی را نقض میکند. زیرا اهل تقوا و مومنان، در جستجوی فضایی هستند تا در پرتو آن با آرامش و اطمینان و امنیت کامل به امور عبادی و رویش فضایل و مکارم در وجود خویش بپردازند و نیز نسلی را پرورش دهند که مشتاق دیانت باشند و چنین تلاشی شرایط عاری از آشفتگی و هراس را میطلبد.
نبردهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله نه تنها با رحمه للعالمین بودن او منافاتی ندارد بلکه موید و موکد آن هم هست چنانکه امام خمینی رحمه الله فرموده اند: «... جنگهای پیامبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتی بر کفاری که با آنها جنگ میکرده است. رحمت بر عالم است برای این که فتنه در عالم اگر نباشد همه عالم در آسایش اند. اگر چنانچه آنهایی که مستکبر هستند با جنگ سر جای خودشان بنشینند این رحمت است بر آن امتی که آن مستکبر بر او غلبه کرده است؛ برخود مستکبر رحمت است برای این که اساس عذاب الهی بر اعمال ماست...» (13)
البته اسلام ضمن آنکه پیروان خود را به مبارزهای مستمر با کفار و مشرکان فرا میخواند مسلمین را به همزیستی مسالمت آمیز با ملتهای دیگر که آیین دیگری برگزیده اند دعوت میکند. به مسلمانان توصیه شده است که در برخورد با پیروان فرقههای دیگر، خوش خویی و رفتار پسندیده را هرگز فراموش نکنند. اما باید مراقب بود که به هنگام صمیمیت و نزدیکی با دشمنان، حیلههای آنان بر ما تاثیر نگذارد.
امام خمینی با الهام از مضامین آسمانی قرآن، جامعه اسلامی را برای مقابله با هرگونه تهاجم مهیا میکند و خواهان آن است که ستیزه جویی با استکبار و قدرت طلبان و دین ستیزان در روح مسلمین با تمام اقتدار و عزت زنده بماند و به مصداق «و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا»؛ (14) «و خدا هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نخواهد نمود.» خاطر نشان میسازد که:».. نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهان خواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهی مان نمیشناسند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و... در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند...» (15)
در یکی از روزهای سال 1363 امام خمینی به میهمانان خارجی تذکر دادند که برای مردم توضیح دهید «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» یعنی چه؟ برای مردم بگویید که قتال هم رحمت است و رحمت خدا بر آنان است.» (16)
ایشان ضمن آنکه سفارش میکنند با محبت و رافت و ملایمت بهتر میتوان انحرافات را مستقیمتر کرد و با خوش خویی و اخلاق درست افراد را بهتر میتوان به سوی حقایق جذب کرد. در جواب آنان که اسلام را دین خشونت و احکامش را خشن میدانند، میفرمایند:».. این مثل این است که یک طبیبی کارد را برداشته و شکم را پاره میکند و غده سرطانی را بیرون میآورد بگویید که این دارد خشونت میکند، این رحمت است یا خشونت؟ این جامعه مثل این میماند... یک نفر آدمی که میخواهد مملکت را فاسد کند و قابل اصلاح نیست باید برای تهذیب جامعه این غده سرطانی را از جامعه دور کرد. یک حد از حدود الهی وقتی که واقع میشود یک جامعه اصلاح میشود...» (17)
امام از همان آغاز مبارزه سیاسی، راس حکومت و اساس سلطنت را هدف قرار داد؛ در صورتی که دیگران در کنار حکومت شاه، امور دیگر را آماج ستیز خود قرار میدادند. حتی برخی خواص، امام را توصیه میکردند که از مواضع خود کوتاه بیاید و این شیوه از مجاهدت امام یادآور روش مبارزه حضرت امام حسین علیه السلام است که چون از مدینه حرکت کرد فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید»(18) و بدین گونه خطر حاکم فاسد را گوشزد کرد. آن حضرت در پای بندی به اصول به گونهای بودند که فرمودند: «والله لو لم یکن ملجا و لا ماوی لما بایعت یزید بن معاویه.»
از زمان امتناع امام حسین علیه السلام از بیعت با یزید و هجرت به سوی مکه تا عزیمت به عراق، بسیاری از خواص به حضرت پیشنهاد تغییر مسیر و یا انصراف از آن را دادند ولی امام بر ادامه مسیر و پیگیری هدف و بیان انگیزش عالی خود از قیام تاکید نمود. (19)
سیاست حضرت علی علیه السلام در بیرون راندن دشمن اصلی یعنی معاویه نیز چنین بود و برای آن حضرت کمی قوای خودی و زیادی قشون دشمن مطرح نبود. ایشان در هیچ شرایطی اجازه نمیداد تا ارزشها و اصول مسلم قرآنی و سنت نبوی کم رنگ شود و دشمن در اجرای برنامههای خود گستاخ گردد. امام خمینی رحمه الله نیز پیرو راستین آن امام همام بود که فریاد زد:
«... هیهات که خمینی در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امت محمد صلی الله علیه و آله و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره گر صحنههای ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها بماند به راه خود... ادامه میدهد و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پا برهنگان مغضوب دیکتاتورها، خواب را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگان که به ستم و ظلم خویش اصرار مینمایند سلب خواهد کرد.» (20)
امام خمینی حضور مردم در صحنههای گوناگون را در هر شرایطی مهمترین وظیفه آنان میدانست و به مناسبتهای مقتضی برای تحکیم و تعمیق این ویژگی و تقویت توان دشمن ستیزی جامعه و صیانت امت مسلمان از ارزشها نکاتی را تذکر میداد و آفتهایی را که امکان داشت این روحیه را به تحلیل ببرد یادآور میگردید و در این خصوص میفرمود:
«... مادامی که ملت ایران همان قدرت اول را که قدرت معنوی بود و با الله اکبر پیش برد، مادامی که این حال حفظ شود، شما بیمه هستید، بیمه الهی هستید. خدا نکند که دستهایی که الان در کار هست [و] میخواهند شما را مایوس بکنند در این شیطنتشان پیروز شوند و شما را از آن حالی که در آن اول انقلاب داشتید منحرف کنند؛ آن روز روزی است که خدای تبارک و تعالی عنایتش را خدای نخواسته از شما برمی دارد و شما به همان حال میافتید؛ حفظ کنید آن حالی را که در اول نهضت داشتید.» (21)
بدیهی است همان گونه که حرکت اسلامی تا کنون با صلابت و عزت تمام پیش رفته و در جهان عظمت و اقتدار آفریده است، همراه با تقویت و تحکیم روحیه تقوا و ایثار و شهادت طلبی میتواند به توفیقاتی دست یابد و موانع و مشکلات را پشت سر نهد. از زمانی که امام خمینی رحمه الله مبارزه را آغاز کرد تا آخر یک کلمه بر زبان آورد و آن اسلام بود و در این راه محرومیتها و تنگناهای زیادی را تحمل کرد. اصولا حیات فردی و اجتماعی امام در پیروی از موازین دینی خلاصه میشد و به همین خاطر احساس پیروزی میکرد و میفرمود: «ما به هر حال چون اوامر الهی را اطاعت میکنیم پیروزیم حالا چه ظاهرا شکستی خورده باشیم، کشتهای داده باشیم و چه نداده باشیم به هر حال پیروزیم.» (22)
از اهداف مهم مکتب انبیا، آزاد کردن انسانها از انواع بندهایی است که بر جسم و جانشان نهاده شده است. طاغوتها عوامل اسارت جسم مردمند و نفس اماره جان آدمی را به بند میکشد. پیامبران در گشودن این زنجیرها هادی و یاور بندگان خدا بوده و با طاغوتهای بیرونی به مبارزه برخاسته اند تا مسدود کنندگان طریق توحید را از میان بردارند و با دعوت به تزکیه و تقوا مردم را برای گسستن بندهای درونی توانمند سازند. امام خمینی رحمه الله در عصر کنونی اسوهای پیروزمند در این دو عرصه بود و در مصاف با موانع بیرونی و داخلی رشد انسانها شهامتی شگفت از خویش بروز داد و بر هر دو فائق آمد و همچون اجداد طاهرین خویش از غیر خدا نهراسید و در سرکوبی مظاهر کفر و الحاد لحظهای تردید به خویش راه نداد. روزی یکی از افراد که داعیه انقلابی بودن داشت به محضر امام خمینی آمد و از فراوانی و فرساینده بودن توطئهها شکوه کرد. امام به آرامی دستی بر سینهاش زد و فرمود: «تو چرا میترسی؟! هیچ اتفاقی نمیافتد.» در ماجرای اشغال لانه جاسوسی امریکا که برخی از ملی گراها مخالفت میکردند و دلایلی برای لزوم عقب نشینی از گروگان گیری ارائه میدادند، امام فرمود: «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.» البته تمامی این شهامتها و قدرت مقابله امام با نیروهای اهریمنی بیرونی ریشه در آن آزادگی درونی و قدرت معنوی امام داشت و اصولا تا کسی در پیکار با درون خویش توفیق نیابد نمیتواند در نبرد با خصم و استکبار موفق باشد و به هیچ عنوان قدرت رها کردن خود یا دیگران را از چنگال اسارتهای سیاسی و اجتماعی نخواهد داشت. (23)
فرهنگ تربیتی امام خمینی رحمه الله شاگردانی را پرورش داد که از حصارهای پولادین دود و آتش عبور کردند و بر هستی غارتگران پیرو مکتب زر و زور و تزویر تاختند. این ویژگی مبنایی شد برای اینکه جهانخواران به خود آیند. امام با عملکرد خویش آیینه تمام نمای صدق و صفا و سمبل ایثار و تقوا بود و به ما فهمانید که: «... انبیاء یک نفر بودند لکن از باب این که یک آدمی بود که از کانال عبودیت رسیده بود به مقام رسالت همه چیزش انسانی بود. یک جامعه [را] از زمان خودشان تا بعدها اصلاح کردند. یک نفر بودند ولی یک نفری که جامعه را اصلاح کردند....» (24)
آری امام با رسالت الهی اصلاح، تربیت و تزکیه جامعه و نیز ستیز علیه بیداد را در تاریکترین دوران توحش دنیای متمدن آغاز کرد و با اتکال به خداوند متعال و حمایت مردم دست از جان شسته جامعه جهانی و دنیای اسلام را دگرگون ساخت و تربیتی نو بنیاد نهاد که در اسلام ناب محمدی ریشه داشت.
الگوی راستین تربیت دینی، تمام نیروها را از ورطه تباهی به قله فداکاری و نورانیت رهنمون ساخت. ایمان کامل امام مستلزم خشم و غضب او در هنگام بروز خلافکاری و گناه افراد بود، او در راه احکام دین و عزت مسلمانان ملاحظه کسی را نمیکرد و همچون انبیا و اولیای الهی غیرت دینی داشت. بارها فرمود: «وقتی عکس شاه معدوم را در برابر فلان رئیس جمهور امریکا دیدم که آن طور ذلیلانه در مقابلش ایستاده بود بسیار ناراحت شدم و تلخی این منظره هنوز برایم باقی است که حاکم یک کشور مسلمان در برابر کافری خداناشناس این طور اظهار حقارت کند.»
روزی یکی از نشریات بعد از انقلاب اسلامی با استفاده از هرج و مرج مطبوعاتی آن زمان به مرحوم شهید شیخ فضل الله نوری اهانت کرده بود. امام فریاد بر آورد که «اینها چه میکنند؟» (25)
موضع گیری ایشان نسبت به یک برنامه رادیویی و بحث الگوی زنان که طی آن نسبت به ساحت مقدس برجستهترین بانوی عالم و والاترین اسوه زنان و سرمشق عالی برای مومنان یعنی حضرت فاطمه زهرا علیها السلام اسائه ادب شده بود، شاهد دیگری بر حمیت دینی امام بود.
امام از شهادت زائران خانه خدا در آن جمعه خونین توسط ماموران سعودی نیز به صورت چشمگیری بر آشفت و از آن فاجعه با عنوان «جهان در این ماتم نشسته و دل پیامبر خاتم شکسته» یاد کرد.
صدور فتوای مهدور الدم بودن مولف کتاب منفور آیات شیطانی، از جانب آن روح قدسی به خاطر صیانت از مقدسات دینی و مقابله با اهانت به وحی و رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود و این که دشمنان اسلام متنبه شوند و در ذهن خودشان چنین امور وهن انگیزی را نپرورانند.
امام همچون ابراهیم خلیل علیه السلام تبر فریاد و خشم و روشنگری را بر دوش خود حمل کرد و از منزل به فیضیه و از آنجا به حرم حضرت فاطمه معصومه و از حرم به خیابان با سخنرانی، پیام و اعلامیه و حرکت دادن مردم به سوی میدان مبارزه همچنان تلاش ورزید.
سرانجام آتش کینه نمرودیان مشتعل میگردد و امام را در انتخاب سکوت و سازش یا تحمل دردها و آوارگیها مخیر میسازد ولی او راه کعبه تقرب و سرزمین هاجر و قربانگاه اسماعیل علیه السلام را انتخاب میکند، زندان میرود، تبعید میشود، شهادت فرزند حکیم و دانشور خویش را مینگرد و پس از تحمل مصائب فراوان و فشارهای گوناگون در مهد آزادی یعنی فرانسه صاحبان همه بتها را بهت زده و رسوا میسازد.
روز موعود فرا میرسد و او به سرزمین انقلاب اسلامی و موطن نسل ایثار و شهادت باز میگردد. او ایران را به عنوان مرکز انتقال قدرتهای معنوی و کانون صدور ارزشهای راستین به جهان انتخاب کرد و کوشید تا جامعه را به سوی اعتدال و دیانت سوق دهد. حرکت، تحول و اصلاحات و سازندگی امام خمینی آنچنان حیرت انگیز و موزون بود که در اندک زمانی اندیشهها و آرمانهای مردم را پرورش داد. گویی آنها سالها در کلاس سیاست دانش آموخته اند و در بردباری و استقامت در برابر مصائب و مشکلات از پولاد آبدیدهتر شده اند. کور باد چشمانی که این همه مجد، شکوه و شوکت حق را ننگرد؛ در کنار خورشید فروزان بایستد، از آن فروغ گیرد و از گرمای آن تحرک یابد ولی تازه از پایان شب سیاه سخن بگوید. گویی صفت خفاشهای شب پرست در دل و روحشان رسوخ کرده و آنان را چنان مسخ کرده است که چون نور و تابش شمس انقلاب اسلامی را مشاهده میکنند از آن اعراض مینمایند و به جای این که در پرتو چنین درخشش جانبخشی به اوج ملکوت و معنویت پرواز کنند و ملکات روحانی خویش را تقویت کنند و با بال معارف و مکارم به خدمت در جامعه بپردازند بر حضیض دنیا فرو غلطیده اند و در باتلاقی که خود ایجاد کرده اند دست و پا میزنند.
امام کسی است که میگوید: «در تمام عمرم جز از خداوند متعال نهراسیدهام» او با چنین ویژگی، آنچنان ابهت و صلابتی در خویش پدید آورد که حوادث پرتلاطم روزگار و فشارهای سخت استکبار و تهدیدهای دشمنان گوناگون نتوانست هیچ گونه تزلزلی در شخصیتش به وجود آورد و در اقیانوس وجودش هیچ گونه موج ایجاد نگردید. برخی افراد چون از شدت گرفتاریها دچار یاس و حرمان میشدند به خدمتش میرفتند و تقاضای مشکل گشایی داشتند؛ امام با آرامش باطن و صفای معنوی که از ایمان و تقوای ایشان منشا میگرفت میفرمودند: چیز مهمی نیست. آنان به واقع با اطمینان خاطر امام و مشاهده سیمای قدسی آن روح والا دشواری هایشان چون برف آب میشد و برطرف میگردید. حتی در آشفتهترین و خطرناکترین شرایط و پیچیدهترین رخدادها که به طور طبیعی افراد نگران میشوند، امام به جای ناراحتی با یک نشاط درونی و آرامش باطنی بر هر حادثه تلخی لبخند میزد و میفرمود چیزی نیست. به همین دلیل قادر بود بر دیگران تاثیر بگذارد و آنان را امیدوار کند. این ویژگی روایتی را به ذهن متبادر میکند که میفرماید: «ان المومن لیسکن الی المومن کما یسکن الظمآن الی الماء البارد»؛ (26) فرد با ایمان در کنار مومن آرامش میگیرد چنان که تشنه با نوشیدن آب سرد آرام میشود.»
حضرت آیه الله العظمی اراکی خاطر نشان نموده است: خداوند یک قوه غریبی در این مرد (امام خمینی) خلق فرموده که همچون قوهای که به ایشان داده به هیچ احدی نداده، هم چنین جراتی، چنین شجاعتی و دیدی به او داده که به احدی نداده است. (27) نویسندهای مسیحی پس از مراجعت از ایران میگوید: خاطره من از رهبر انقلاب ایران این بود که تا به حال کسی را مانند وی صمیمی، مطمئن و آرام ندیدهام، در عین حال که مردی انقلابی و خستگی ناپذیر است ولی گویا جهانی از آرامش و اطمینان وی را همراهی میکند. (28)
آرامش و وقار امام به قدری زیاد بود که دیگران را ناخودآگاه متاثر میساخت. یکی از اطرافیان امام میگوید: یک بار متوجه شدیم که گروهی از دانشجویان فرانسوی برای گوش دادن به سخنرانی امام میآمدند و این روند طی چندین شب استمرار یافت. برادری به زبان فرانسه از آنان پرسید: آیا شما از بیانات امام چیزی هم درک میکنید و اصولا آیا زبان فارسی را میدانید؟ آنها در پاسخ وی اظهار داشتند: خیر، ما متوجه نمیشویم که ایشان چه میفرمایند اما وقتی این شخصیت مشغول سخنرانی میشود ما به هنگام نگریستن به سیمای پرصلابتش در خودمان یک آرامش و روحانیتی احساس میکنیم. (29)
در ماجرای حمله مزدوران بعثی به ایران که در پی آن فرودگاهها بمباران شد و هزاران تانک و نفربر به همراه کثیری از نظامیان عراقی به مرزهای ایران یورش آوردند و هراس و بیم چون ابر تیرهای همه جا را فرا گرفته بود، امام به دریایی از شعلهها و احساسات منفی آب اطمینان و بردباری ریخت و به آرامی فرمود: دزدی آمد و سنگی انداخت. و در همین اوضاع و احوال که همه نگران سرنوشت جنگ بودند، میگوید: این حادثه یک نعمت الهی بود. (30)
امام در برابر فشارها و حوادث شکننده میفرمود: در این دنیایی که ابرقدرتها علیه ما هستند باید به انجام وظیفه فکر کنیم.
و چون بیم توطئههای سنگین گروهکها و عوامل استکبار میرفت و در این زمینهها بحث و تحلیل میشد امام در پایان لبخندی میزدند و میگفتند: حد اکثر این است که بیایند همین جا که ما ایستاده ایم ما را بکشند، اوج پیروزی و سعادت ما در این لحظه است. (31)
یکی از یاران امام میگوید در تمام حالاتی که توفیق دیدار با امام را داشتیم و تقاضای ارشاد یا درخواست تعیین تکلیف در مسائل مربوطه را میکردیم - چه قبل از پیروزی و چه در ارتباط با مسوولیتهای خود - هرگز شکست یا ناکامی را در سیمای ایشان مشاهده نکردم(32)چون برای حضرت امام مبارزات هدف نبود و مقصدی والاتر و بالاتر داشتند، از وقوع برخی حوادث به ظاهر سخت و ناراحت کننده تکان نمیخوردند و گویا خود را برای این گونه رویدادها مهیا کرده بودند. در رویداد تلخ هفتم تیر، انفجار نخست وزیری و شهادت بزرگانی چون آیه الله مطهری، دکتر بهشتی، دکتر مفتح و شهدای محراب حضرت امام چنان بود که گویی از قبل به ایشان الهام شده بود. البته این موضوع بدان معنا نیست که در مقابل شهادت هفتاد و دو تن شخصیت یا کشته شدن دیگران امام بی اعتنا بود بلکه عطوفت و رقت قلب امام نیز نمونه بود ولی با آگاهی از این حوادث خود را نمیباخت و با تسلط کامل به رفع مشکلات میپرداخت و گویا هر چه حادثهها شدیدتر میگشت اطمینان امام به هدف فزونی میگرفت. در حقیقت همین مصائب بزرگ خود دلیل این بود که به مقاصد اعلا نزدیک شده است و از این جهت شیاطین ناامید میشدند. قرآن در این باره میفرماید: «و لما رای المومنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما»؛ (33)
«چون مومنان آن گروهها را دیدند گفتند این همان چیزی است که خدا و فرستادهاش به ما وعده داده اند و پروردگار و رسولش راست گفته اند و جز به ایمان و تسلیمشان نیفزود.» در حالی که احزاب برای نبرد، قتل و تخریب به مدینه آمده بودند و میخواستند کار مسلمانان را یکسره کنند. حضرت امام حسین علیه السلام نیز هر چه به روز عاشورا نزدیکتر میشد قیافهای شادابتر مییافت، همچون عاشقی که میخواهد به لحظات وصل برسد. آری حوادث ناگوار در افراد عادی و حتی خواص سیاسی جهان، تشویش و دلهره پدید میآورد ولی اهل ایمان و تقوا را برای رسیدن به مقصد خویش استوارتر میکند.
تلاشهای امام در آغاز مبارزه و پس از پیروزی، روندی یکسان و بدون نوسان داشت و این بسیار مهم است که انسانی سالها در غربت و تبعید با هزاران مشقت و رنج به سر برد ولی هرگز اظهار ملالت و رنج نکند و تازه مقاومتر بشود و صلابت و قاطعیت او افزایش یابد. در سال 1342 که امام را به تهران انتقال دارند و زندانی کردند، پاکروان - رئیس سازمان امنیت - تصمیم به آزادی ایشان میگیرد. وی به این نیت، به امام عرض میکند: بهتر است برای تغییر آب و هوا به جای دیگری بروید. امام میفرماید: واضحتر صحبت کنید، بعد چنین ادامه میدهد: شما چهار کار میتوانید انجام دهید. یکی این که تبعیدم کنید، دوم این که میتوانید مرا بکشید، سوم این که زندانیم نمایید و یا این که آزادم کنید. برای من انجام هر کدام از این موارد مساوی است ولی برای شما هر کدام از آنها ضرر دارد. (34)
امام در سال 1323 ه ش با نگارش کتاب «کشف اسرار» به انتقاد اساسی از رژیم رضاخان پرداخت و خواهان تغییرات بنیادین در روابط و مناسبات سیاسی نظام حکومتی گردید و در آن روزهای سیاه و تاریک به حکم وظیفه دینی و روح تعهدپذیری به پا خاست و جهت بیدار نمودن امت بزرگ مسلمان از حوادث تلخی که بر آنان میگذشت و نقشههای شومی که در آستانه اجرا بود، درسی عمومی و همگانی را آغاز کرد. گام نخست مقاومت او در برابر تباهی و بیداد با درس اخلاق آغاز شد که به طور شگفت انگیزی با استقبال عمومی مواجه گردید و در مدتی کوتاه به یک اجتماع بزرگ که تمام گروهها و طبقات در آن حضور داشتند تبدیل گشت. اجتماع طبقات مختلف در این برنامه تا بدانجا بود که هیئت حاکمه را سخت به هراس افکند و ادامه آن با مخالفت شدید رژیم روبرو گردید و عمال استکبار برای متوقف نمودن آن به دست و پا افتادند که در این ماجرا نیز امام صلابت و سازش ناپذیری خویش را بروز داد. (35)