یادداشت
نمی‌توانیم بفهمیم او چه جانوری بود
به بهانه سالگرد نخست‌وزیری رضاخان؛ مروری بر خاطرات شخصی امام خمینی از عصر رضاشاهی

نمی‌توانیم بفهمیم او چه جانوری بود


هنگامی که در 1305، رضاخان میرپنج با کنار زدن دودمان قاجار، حکومت را به دست گرفت، حاج‌آقا روح‌الله خمینی، واپسین سال‌های تحصیل و تلمّذ خود را می‌گذراند. فرزندِ شهید مبارزه با خان‌ها و اربابان، موعدِ تدریس و استادی خود را، مصادف با حکومت دودمانیِ اربابِ جدید ایران، که حالا دیگر رضاشاه نام داشت آغاز می‌کرد. او که بیگانه از سیاست نبود، در قامتِ یک روحانیِ حساس به مسائل کشور، سیره و منش شاهِ جدید را به‌دقت زیر نظر گرفت. سیره و منشی که شاید گزاف نباشد ادعا کنیم، حاج‌آقا روح‌الله را بیش از پیش به ایجاد نهضتِ اسلامی تشویق کرد.

قدیمی‌ترین سندِ موجودی که از افکار انقلابی امام حکایت می‌کند؛ مرقومه «قیام‌لله» است. «۱» دست‌خطی از ایشان که خطوط کلی تفکر و اهداف او را بیان می‌کند. در این یادداشت، امام از رضاخان به عنوان «یک نفر مازندرانی بی‌سواد» یاد می‌کند که به دلایلی، «بر یک گروه چندین میلیونی چیره شده» و «حرث و نسل آنها را دست‌خوش شهوات خود» می‌کند. امام در همین مرقومه، از «سلف صالح» انتقاد می‌کند که «فرصت عجیبی را در موقع رفتن سلف خبیث از دست دادند» و قیام نکردند. این نشان می‌دهد که تحولات دوره رضاخانی چقدر در اهتمام ایشان به احیای حکومت اسلام تاثیرگذار بوده است. «۲»

یکی از استدلال‌هایِ مکرر امام در رد رژیم پهلوی، غیرمشروع بودن «۳» آن حکومت بود. براساس روایت امام، رضاخان «از قزوین آمد تهران را گرفت و کودتا کرد و یک عده‌ای را گرفت، حبس کرد و کم‌کم ماند. اولش نمی‌دانم رئیس قشون بود و بعد کم‌کم شد وزیر جنگ و بعد کم‌کم شد نخست‌وزیر و بعد هم با سرنیزه مجلس درست کرد و با سرنیزه الزام کرد اینها را که باید قاجاریه را خلع بکنید و باید من سلطنت کنم. همه‌‌اش سرنیزه بود.» «۴» جدای از بنیاد نامشروعی که بر زور بنا شده بود، امام خمینی با اشاره به خاطره‌ای، به یاد می‌آورد که استعمار غرب، آشکارا در تاج‌بخشی به سردسته قزاق‌ها نقش داشته است: «از اول که رضاشاه آمد اینجا، این را انگلیس‌ها آوردند، آن وقت امریکا خیلی [قوی] نبود، انگلیس‌ها آوردند. در رادیو دهلی -که آن وقت تحت فعالیت انگلیس‌ها بود- من خودم شنیدم که رضاخان را ما آوردیم در ایران؛ آوردیم و بعد به ما خیانت کرد بردیم او را! آوردن و بردن را خود آنها گفتند که ما کردیم این کار را! و مسئله اینطور بود.» «۵»


اما با وجود چهره ضدمذهب و ضدروحانیتی که امروز از رضاشاه به تثبیت رسیده است، او در آغاز قدرت‌گرفتن خود، به شدت اظهار دین‌داری و شریعت‌مداری می‌کرد. اوج این کار در ایام محرم بود که خانِ پهلوی، «حتی در جلسه‌هایی که در محرم انجام می‌گرفت در تکیه‌های زیادی که در تهران بود، آن وقت می‌گفتند او می‌رود و شرکت می‌کند و در دستجاتی که از نظامی‌ها در تهران بیرون می‌آمد من خود دیده‌ام و مجلس روضه‌ای که از طرف رضاخان با شرکت خودش تاسیس می‌شد من یکی‌اش را خودم دیده‌ام.» «۶» با این حال، حوادث بعدی نشان داد که همه این تظاهرها، مقدمه‌ای بوده برای آن که رضاشاه، کارهای اصلی خود را انجام دهد. به‌ویژه بعد از آن که از ترکیهِ آتاتورک بازدید کرد، «۷» سیاست‌های ضدمذهبی و مدرنیزاسیون استبدادی او را به‌خوبی فراگرفت.

جنایات رضاشاه علیه مذهب و ملت، فهرست بلندبالایی را در بر می‌گیرد. امام خمینی، اختصاصاً به عنوان یک روحانی، و عموماً به عنوان عضوی از اعضای ملت، طعم این جنایات را چشیده بود. رضاشاه، روحانیت را در فشار شدیدی قرار داد. در قالب یکدست کردن لباس‌ها، آنها را از پوشیدن لباس پیامبر منع کرد، و با ایجاد جو اختناق، بسیاری از کلاس‌های درس و بحث را هم به تعطیلی کشاند. امام به یاد می‌آورد که «من در مدرسۀ فیضیه آن وقت یک درسی می‌گفتم، یک عده چندنفری بودند، یک روز که رفتم، یک نفر [بیشتر نیامده] بود. این شخص گفت که این آقایان همه فرار کردند رفتند به باغات. طلبه‌های مدرسه هم قبل از آفتاب، آن طور که می‌گفتند، فرار می‌کردند به باغات می‌رفتند؛ و آخر شب آن وقت‌ها می‌آمدند.» «۸» دولت رضاشاهی نه تنها با ایجاد جوّ پلیسی که با فرهنگ‌سازی، نگاه اقشاری از مردم را نسبت به روحانیت منفی کرده بودند. تا اندازه‌ای که امام از یکی از دوستانش شنیده بود، یکی از شوفرها به او گفته که ما دو قشر را سوار نمی‌کنیم؛ یکی فواحش و دیگری آخوندها. «۹» اما سخت‌گیری رضاشاه، بیش از همه بر روحانیونی بود که نسبت به اقدامات او واکنش‌هایی نشان می‌دادند. او به‌شدت از علمای سیاسی هراس داشت. امام از شخصیت‌هایی مثل شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس، مرحوم آیت‌الله آقازاده خراسانی، حاجی میرزاصادق‌آقا تبریزی و آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی یاد می‌کند که به دلیل مخالفت‌ها با رضاشاه، متحمل چه دشواری‌هایی شدند. «۱۰»

در سطح عمومی هم رضاشاه برای مقابله با فرهنگ دینی عموم مردم، سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای را وضع کرد. شکوه عزاداری‌های مذهبیِ امروزی در سراسر کشور شاید امکان باور اینکه در دوره رضاشاهی «گاهی اتفاق می‌افتاد که عاشورا یک مجلس نداشت»،«۱۱» را دشوار کند. مردم در انجام فرایض و اظهار شعائر دینی خود با سختی‌های بسیاری روبرو شدند. جدای از فضای اختناق سیاسی و زندان‌های خوفناک رضاشاهی، مدرنیزاسیون شاه حتی با پوشش ملی جامعه هم ناسازگار بود. رضاشاه دستور داد که لباس مردان متحد شود و حجاب را از سر زن‌ها بردارند. امام متذکر می‌شود که در جریان این اقدام «که باز به تقلید از آتاتورک بی‌‏صلاحیت- آتاتورک مسلحِ غیرصالح» انجام شد، «خدا می‌‏داند که به این ملت ایران چه گذشت... حجابِ انسانیت را پاره کردند این‌ها. خدا می‏‌داند که چه مخَدراتی را اینها هتک کردند و چه اشخاصی را هتک کردند... اجبار می‏‌کردند با سرنیزه و پلیس، مردم محترم را، بازرگان‌های محترم را، علما را، اصناف را، به اسم اینکه خودشان جشن گرفتند. در بعضی از جشن‌ها، به‌اصطلاح خودشان، این قدر گریه کردند مردم که این‌ها از آن جشن شاید اگر حیایی داشتند پشیمان می‌‏شدند.» «۱۲»

سرنوشت رضاشاه اما سرنوشتی تراژیک بود. ارتش پرمدعا و افسانه‌ای او، کشور را دودستی تقدیم متفقین کرد و طومار تاج و تخت شاه اول پهلوی پیچیده شد. امام در این زمان، در تهران به سر می‌بردند و تصاویری از فرارِ سربازان ارتش شاهنشاهی از سربازخانه‌ها را به یاد می‌آورند. «۱۳» امام، با مطایبه یادآور می‌شوند که «در مقابلِ آنهایی که هجوم کردند –مهاجمین- آن وقت گفتند که سه ساعت مقاومت کردند و بعد گفتند که وقتی رضاخان از یکی از صاحب‌منصبان پرسیده است که آخر سه ساعت چرا؟ گفته است این را به شما گفته‌اند سه ساعت، ساعتی در کار نبود، آنها از آن طرف آمدند، ما از آن طرف فرار‌ کردیم!» «۱۴» به این ترتیب، تبعید رضاشاه به خارج و تصرف کشور به دست متفقین با یکدیگر همزمان شد. مردمی که مثل همیشه از ورود چکمه‌های بیگانه به کشورشان اندوهیگن و رنجور بودند، اما «شادی می‌کردند که اینها آمدند شرّ رضاخان را کندند!... یک همچو وضعی پیش آورده بود که در عین حال که دشمن اجنبی، دشمن، سه تا دشمن بزرگ همه چیز ایران را در معرض خطر داشت مع‌ذلک از آمدن این دشمن‌ها مردم شادی می‌کردند... آن طور تعدی که رضاخان می‌کرد. شوروی هم نکرد، انگلستان هم نکرد، امریکا هم نکرد.» «۱۵»

ولی این، همه‌ی بداقبالی‌های شاه معزول نبود. امام درباره ماجراهای سفر دریایی او به تبعیدگاه هم تعریف می‌کند که وقتی که «متفقین او را اخراج کردند، دنبال این افتاد که جواهر جمع کند؛ چمدان‌ها را پر کردند از جواهرات و بردند. وقتی که در کشتی نشست -از قراری که برای ما نقل کرده‌اند- یک کشتی دیگری که مخصوص حیوانات بود آوردند متصل کردند به آن کشتی! و آن خبیث را، که از حیوان بدتر بود، گفتند بیا توی آن کشتی. گفت پس چمدان‌ها چه؟ گفتند چمدان‌ها مال بعد! بعد هم چمدان‌ها را انگلستان بردند [و] خوردند.» «۱۶»

با پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی جلودار نهضتی شد که انتقام یک ملت را از دودمان پهلوی بازستاند. انقلاب، با تضادی اساسی با مبانی و سیاست‌های خان‌های پهلوی، نظام‌سازی را آغاز کرد. از این رو واپسین آثار وجودی رضاشاه هم از کشور زدوده شد. بخشی از نیروهای انقلابی به سرکردگی آیت‌الله خلخالی، مقبره رضاخان را تخریب کردند و آن زیارتگاهِ سلطنت‌طلبان را به تلی از خاک بدل ساختند. امام که عموما مخالف حرکت‌های تندروانه این چنینی بود، اما با این مورد موافقت کرد و رضایت خود را علنی اعلام کرد. «۱۷» امام خمینی سخنان زیادی را در تشریح وضع کشور در زمان پهلوی اول و اقدامات او بیان کرده است. با این حال، ایشان هم معترفند که «آن کارهایی که او کرده است نمی‌شود شرحش را داد. این در آن عالم معلوم می‌شود، [در] این عالم نمی‌توانیم ما بفهمیم؛ نمی‌توانیم بفهمیم چه جانوری بود...» «۱۸»

(۱) - پیام به ملت ایران (دعوت به قیام برای خدا)، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۳.
(۲) - شاهد دیگر، علاقه وافر امام به شخصیت مرحوم مدرس است. امام، بارها مدرس را به عنوان تنها حلقوم فریادگر علیه رضاشاه ستوده است و بعید نیست که سیره این شخصیت تاریخی، بر روحیات مرحوم امام بی‌تاثیر بوده باشد.
(۳) - اصل مجلس موسسان که در زمان رضاشاه با سرنیزه درست شد غیرقانونی بود. با غیرقانونی بودن آن، آمدن رضاشاه و رسیدن به سلطنت غیرقانونی بود. مصاحبه با کانال یک تلویزیون فرانسه (دلایل مخالفت با رژیم شاه)، ۵ آبان ۱۳۵۷.
(۴) - سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (معرّفی سه اصل بنیادین انقلاب)، ۲۲ آبان ۱۳۵۷.
(۵) - سخنرانی در جمع وکلای دادگستری (توطئه‌های استعمار علیه اسلام)، ۷ اسفند ۱۳۵۷.
(۶) - سخنرانی در جمع طلاب و دانشجویان (توطئه برای ایجاد تفرقه بین اقشار جامعه)، ۳ خرداد ۱۳۵۹.
(۷) - سخنرانی در جمع روحانیون و طلاب درباره جنایات رژیم پهلوی‌، ۲۹ دی ۱۳۵۶.
(۸) - سخنرانی در جمع کارکنان آموزش و پرورش (گرفتاریهای مردم در رژیم پهلوی)، ۲۸ شهریور ۱۳۵۸.
(۹) - سخنرانی در جمع فرهنگیان محلات (خیانتهای پهلوی- تلاش برای خودکفایی)، ۳ دی ۱۳۵۸.
(۱۰) - سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (مانع بودن اسلام و روحانیت از نفوذ استعمار)، ۲۸ مهر ۱۳۵۷.
(۱۱) - سخنرانی در جمع روحانیون و طلاب درباره جنایات رژیم پهلوی‌، ۲۹ دی ۱۳۵۶.
(۱۲) - همان.
(۱۳) - سخنرانی در جمع کارکنان بهداری و بهزیستی آذربایجان شرقی (برکات نهضت)، ۱۳ تیر ۱۳۵۸.
(۱۴) - سخنرانی در جمع فارغ التحصیلان دانشگاه پلیس (نقش پلیس در رژیم طاغوت)، ۲۷ تیر ۱۳۵۸.
(۱۵) - سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره اوضاع ایران بعد از سرنگونی شاه‌، ۵ آذر ۱۳۵۷.
(۱۶) - سخنرانی در جمع بانوان قم (نقش بانوان در انقلاب اسلامی)، ۱۷ اسفند ۱۳۵۷.
(۱۷) - سخنرانی در جمع اعضای شورای اسلامی کارگران و پرسنل ارتش (هوشیاری ملت)، ۴ تیر ۱۳۵۹.
(۱۸) - سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره تبلیغات فریبکارانه مطبوعات غرب‌، ۱۷ دی ۱۳۵۷.



نمی‌توانیم بفهمیم او چه جانوری بود؛ 03 آبان 1396

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: