مىخواهند وابسته به غير باشند. ما را وابسته كردند. از همه بالاتر اين است كه فرهنگ ما را وابسته به غير كردند. مغزهاى ما را وابسته كردند به غير. ما عقيدهمان اين شده است كه غير از غرب ديگر كسى نيست. جايى نيست كه بشود [به آن اعتماد كرد] ما بايد وابسته باشيم يا به شرق و يا به غرب. آدم خوبهاى ما مىگفتند به غرب وابسته باشيم. براى اينكه اين مقدار ادراكشان نبود كه نه، ما مىتوانيم خودمان بايستيم كار بكنيم. خودمان مىتوانيم سرپا بايستيم. ما ترجيح مىدهيم به اينكه از اين تمدنى كه ما را فاسد دارد مىكند دست برداريم و برسيم به يك زندگى بسيط انسانى.
اگر ما يك همچو [استقلال فكرى] پيدا بكنيم، و از اين تمدن مفسد و فاسد پشت بكنيم به آن، خودمان كم كم خودكفا خواهيم شد. آنچه كه ما را نمىگذارد به اينكه در هر قشرى كه داريم خودكفا باشيم، بستگى، وابستگى است كه ما به آنها داريم. وقتى بنا شد كه قبله يك ملتى غرب شد، رو به آنجا مىايستد و حرف مىزند.