يكى از امور بسيار مهم كه آنها كارهاى خودشان را با آن انجام مىدهند مأيوس كردن قشرهاى مختلف كشور است. مأيوسشان بكنند از اينكه ما كار ازمان مىآيد. كوشش داشتند در رژيم سابق به اينكه مردم را از همه چيز مأيوس كنند، «ما نمىتوانيم، بايد از غرب درست بشود، ما همسايه كذا داريم». كوشش مىكردند در اين معنا و كسانى كه در مجلس پيدا مىشد احياناً كه مقابل بايستد، آنها يا همان ايادى خود آنها در مجلس مىكوبيدند آنها را، و يا اگر نمىشد آنها را از بين مىبردند. مأيوس مىكردند مردم را از اينكه بتوانند خودشان يك كارى انجام بدهند، طبيب بتواند آپانديس را معالجه كند. اين دردآور بود هر وقت من فكرش را مىكنم متأثر مىشوم از اينكه در زمان محمد رضا براى يك آپانديس از خارج طبيب آوردند، و اين سركوبى اطبا محترم ما بود. كارشناس از خارج مىآوردند، ارتش حتماً بايد كارشناساش از امريكا بيايد. يا اگر آن وقت بود از جاى ديگر بيايد.
براى ما كارشناس مىآوردند. براى كارخانههاى ما كارشناس مىآمد. مىآمد كه نگذارد خود شما بفهميد. كارشناس ارتشى مىآمد كه نگذارد ارتش چيز بفهمند. نه اين كه مىآمد به آنها تعليم كند، مىآمد كه جلوى تعلم را بگيرد.