آنها از اول هم، از آن وقتی هم که «جمهوری اسلامی» تاسیس شده است، مسئله اسلام پیش آنها مطرح نبوده است. آنچه مطرح بوده است، اگر راست بگویند، همان ملی گرایی بوده است. و من در این هم شک دارم! برای اینکه افرادی که سر دسته اینها بودند و به ملی گرایی معروف بودند «۱» ما دیدیم که بر ضد ملت اینها قیام کردند. الآن هم که در خارج هستند دعوت میکنند که بر ضد این ملت، قدرتها فعالیت کنند. و این قدرتهای بزرگ هم همه جور چیزی دارند! ملی هم دارند؛ مذهبی هم دارند؛ معمم هم دارند. من آن چیزی که بسیار مورد تعجبم است این نیست که در اعلامیه «جبهه ملی» برای لایحه «غیر انسانی» [به اصطلاح او] قصاص، یعنی حکم غیر انسانی قرآن!، یعنی حکم غیر انسانی اسلام!، اعلامیه بدهند و مردم را دعوت کنند که ایها الناس بیایید، در مقابل اسلام قیام کنید و استقامت کنید. من از آنها همچو توقعی داشتم و دارم. اما بعضی که اعلامیه دادند و تایید کردند این راهپیمائیها را، آیا خواندهاند این اعلامیههای «جبهه ملی» را؟ دیدهاند، که به این راهپیمایی دعوت کردهاند؟ و یکی از انگیزههای آنها این است که بیایید مقابل قرآن قیام کنید؟ منتها لفظش را نگفتند، و واقعِ صریحش همین است. اگر اینها خواندند این را، غفلت کردند از اینکه این راهپیمایی برای مقابله با اسلام است؛ برای مقابله با جمهوری اسلامی است؛ و برای مقابله با حکومت اسلام است. من عجالتاً کار ندارم که آیا دولت آقای رجایی یک دولت فعّال است یا نه، و آیا کارهایی کرده است که باید در مقابل او ایستاد یا نه؛ و کار ندارم به اینکه مجلس شورای اسلامی آیا یک مجلسی است که از ملت است یا نه؛ و کار ندارم به اینکه قوه قضائیه آیا به تکالیفش عمل میکند یا نه؛ به اینها من کاری ندارم؛ و اگر راهپیمایی هم فقط برای راهنمایی مردم بود، آن هم صحبتی نبود، و ممکن بود که عمل بشود؛ اما راهپیمایی در مقابل اسلام! در مقابل صریح قرآن! در مقابل حکم ضروری اسلام! این را چه جور تعبیر کنیم؟