مساله این است که به حسب قانون اساسی، به فقیه یک اختیاراتی دادند برای جلوگیری از دیکتاتوری؛ برای جلوگیری از اینکه کسی باشد و مملکت را دوباره به هم بزند و باز همان [کار] را بکند. لازم بود که فقیه باشد. هر قضیهای را که مردم قبولش دارند. بسیار خوب، این هم قضیهای است که رای مردم است، مردمی است. اگر مردم همهشان یک کسی را گفتند تو این کاره باش، این دیکتاتوری است! اما اگر همه مردم گفتند باش، تو گفتی که نباید باشی، این دیکتاتوری نیست! همه ملت این را میگویند، تو میگویی نه این نباید باشد! دیکتاتوری نیست؟ همه ملت میگویند این دیکتاتوری است. اگر یک همچو چیزی هم نبود، باز خبرگان را تعیین میکنند. و این هم که دیکتاتوری نیست. خبرگان میآیند یک اشخاصی را که دلسوزند برای ملت، فقیهاند، عادلند، صحیح العملند، خیانت به این ملت نمیکنند، اینها را تعیین میکنند. اینها که نمیخواهند بروند خودشان آنجا مشق بدهند، یا مشق نمیکنند، اینها را تعیین میکنند. اینها که نمیخواهند بروند خودشان آنجا مشق بدهند، یا مشق بکنند در ارتش! نمیخواهند که یک حکومت جائر باشند. اینها برای جلوگیری از دیکتاتوری [آمدهاند.] هیاتی هست، هیاتی که مانع میشود از اینکه اینها دیکتاتوری کنند اختیار را دست اینها دادند که مبادا یک وقتی یک رئیس جمهوری پیدا بشود مثل کارتر! اینها میخواهند نگذارند کارترها و نیکسونها و امثال اینها در اینجا پیدا بشود. برای جلوگیری از این طور امور است. چرا این قدر ایراد میگیرند اینها؟ البته یک عقدههایی در کار است که به واسطه آن عقدهها این ایرادها پیش آمده. و من امیدوارم که رفع شود این عقدهها ان شاء الله.