توجه به این عالم طبیعت با اینکه در نظر آنها جلوه خداست، مع ذلک، از آن جلوه باطنی و از آن مرتبه غیر حضرت الوهیت، آنها را واداشته است. از این جهت ناله میزدند. این مساله است که ما نمیتوانیم ادراکش را بکنیم. ما خیال میکنیم که این حرفهایی که فلاسفه میگویند، این حرفهایی که عرفای علمی میگویند، این حرفهایی که حکما میگویند، اینها نمونهای از این مسائل است، نمونهای از آن مسائلی است که برای ولی اعظم، ولی الله اعظم و برای اولیای بزرگ خدا حاصل شده است.
اینها همه مسائل علمی است؛ مساله عرفان علمی، فلسفه علمی و حکمت علمی. اینها علمی است، غیر آن معنایی است که باید باشد. یافتن، مسئله دیگری است و غرق شدن در آن مسائل مسئله بالاتر و محو شدن در همه مسائل، مرتبه بالاتر و صعق [که] از برایشان حاصل میشده است، این از بالاتر و رجوع از آنجا برای آنها مشکل بوده است، دردناک بوده است. هیچ دردی بالاتر از این نبوده است که از آن مرتبه غیب، از آنجایی که لقای خداست، بدون اینکه کسی در کار باشد، بدون اینکه خودشان هم در کار باشند، از آنجا وقتی برگشت میکنند به این عالم، خوب این خیلی سخت است برایشان. این مساله در همه اولیای خدا بوده است، از حضرت آدم تا رسول خدا. و این یک مطلبی است که ماها نمیتوانیم ادراک کنیم. ما جز اینکه همین چیزهایی [را] که مربوط به همین عالم است، همهاش طبیعی است، حتی عرفان هم طبیعی است [نمیتوانیم درک کنیم.] حتی حکمت هم طبیعی است و حتی فلسفه هم طبیعی است؛ همه اینها یک امور طبیعی است. ما در همین حدود [درک میکنیم.] آنی که غایت آمال عارفین بوده همین بوده است؛ عارفین علمی، این غیر آنی است که آنها ادراک میکردند. ما درباره او چه میتوانیم بگوییم؟