ما حرفمان از اول تا حالا اين بوده است كه ما يك مملكتى داريم براى خودمان مىخواهيم. ما نمىخواهيم امريكا سرپرست ما باشد. ما نمىخواهيم همه منافع اين ملت را امريكا ببرد، همه منافع اين مملكت را شوروى ببرد. گاز را شوروى ببرد و نفت را امريكا ببرد. مگر يك سفره بازى است، هر كس هر چه مىخواهد بخورد؟ ما نمىخواهيم اين طور باشد. ما مىخواهيم خودمان، يك جمعيتى هستيم، هر چى هستيم به شما چه، ما هر چى هستيم، مىخواهيم خودمان از زمين خودمان و از آب خودمان و از نفت خودمان و از مخازن خودمان كه همه غنىاند اينها، ما مىخواهيم از همينها استفاده كنيم و دزدها را هم كنار بگذاريم كه هى مىخوردند و مىبردند. آنها را هم كنار بگذاريم و خودمان اداره كنيم مملكت خودمان را. ما سرپرست لازم نداريم. بد اداره كنيم خودمان كرديم، خوب هم اداره كنيم خودمان كرديم. ما حرفمان اين است. كى مىتواند بگويد كه نخير، بايد حتماً يك كسى ديگر بيايد و شما را اداره كند؟ به شما چه ربط دارد؟ ما يك مملكتى داريم مال خودمان، مخازنش هم مال خودمان؛ خودمان مىخواهيم اداره كنيم.