آزادی صادراتی! آزادی است که بچههای ما را به فحشا کشاند و مراکز فساد هر چه خواست زیاد شد به اسم آزادی. به اسم آزادی همه مطبوعات ما در خدمت آنها بودند. برای اینکه، این بچههای ما را، جوانهای ما را از دانشگاه منصرف کنند و به فحشا بکشند. در عین حالی که دانشگاه باز یک دانشگاه مطلوب نبود. لکن همین مقدارش هم دوست نداشتند اینها باشد. اینها جوانهای ما را از آنجایی که مرکز کار است، برای فعالیت است، بیرون بیاورند، به مراکزی بردند که تنبلپرور است. تمام مراکز فحشا تنبلپرور است، آدم را تنبل میکند. یک کسی که عادت کرد که شب برود به سینما، آن سینماها، نه سینمای آموزنده، آن سینماهایی که همهاش برای این بود که ما را تخدیر کند، این وقتی عادت کرد به آن مراکز یا به آن مراکز فحشایی که لا بد شنیدید که در تهران چقدر بوده، بین تهران و شمیران چقدر بوده است، وقتی بنا شد جوانهای ما کشیده شدند به آنجا، یعنی عضو فعالهای که باید یک مملکت را اداره بکند مهمل بشود، هروئین را این طور ترویج کردند که همه قشر مملکت پر هروئین شده است و شده بود، این همچو نبود که خود به خود شده باشد. این نقشه بود. وقتی بنا شد یک جوانی که قدرت فعاله یک مملکت هست، مبتلای به هروئین بشود، میشود هیچ، مهمل میشود. اینها ما را مهمل میخواستند بکنند که هر چه از ما ببرند و هر بازی سر ما درآورند ما هیچ نفهمیم. اصلًا فکر این نباشیم که چرا باید بشود.
آدم هروئینی و آدم تریاکی و آدم مثلًا دنبال فحشا رفتن، فکرش نمیآید به اینجا که نفت ما را چرا میبرند، کی میبرد، کی میخورد، تو فکر این نمیآید. آن فقط فکرش این است که چه وقت، وقت این است که من تریاک بکشم. یا چه وقت، وقت این است بروم در آن مرکز. یا چه وقت، وقت هروئین است. اصلًا فکر آن قضیه نمیآید. و اینها همین نقشه را داشتند که جوانهای ما را از این افکاری که باید با آن افکار ما برسیم به یک مطلبی، بازدارند، و آن فعالیتی که باید جوان ما، و طبقه جوان ما داشته از دستش بگیرند مهمل بارش بیاورند.