در هر صورت، الآن یک قشرهایی هستند که نمیخواهند که این نهضت به آخر برسد. یک دستهشان- که بیشتر و عمده است- همین تتمه رژیم و اینهاست، که با صورتهای مختلف میخواهند نگذارند، و میخواهند همان مسائل سابق را برگردانند؛ و نمیتوانند ان شاء الله. اما این را میخواهند که این کار بشود. این شلوغیها و اینها را میخواهند بکنند که آرامش در مملکت نباشد، و کم کم وقتی آرامش نشد، راهی باز بشود، برای اینکه یک کودتای مشروعی- به قول خودشان- درست بشود، خدای نخواسته به حال اول برگردد؛ و این ان شاء الله نمیشود. لکن ما باید بیدار باشیم؛ باید توجه داشته باشیم اینهایی که میآیند توی کارخانهها تبلیغ میکنند که کم کاری و بیکاری و ترک کار، اینها دلشان برای کارگر نسوخته؛ اینها دلشان برای امریکا سوخته یا برای شوروی؛ برای آنها دلشان سوخته؛ یعنی برای خودشان که منافعشان تابع منافع آنهاست. اینها اجیرند از غیر؛ به واسطه اینکه مزدور آنها هستند. اینها میآیند، نمیگذارند که کارها انجام بگیرد. اینها را راه ندهند در کارخانههایشان. شما بروید سراغشان و بگویید که اینها را ...، توی کارخانهها راه ندهید. اینها میخواهند شما را دوباره برگردانند به همان حال اول.
شما کار بکنید و کارهایتان را درست انجام بدهید، دولت هم مشغول رسیدگی است. برای کارگرها، برای همه، منزل درست میکنند، رفاه درست میکنند؛ لکن مهلت میخواهد؛ نمیشود یکدفعه همه این کارها بشود. این باید مهلت داده بشود کارخانهها راه بیفتد، کشاورزی راه بیفتد. اینها خراب کردهاند همه را و رفتند، و حالا باید درست بشود.