بعضی کمالات حضرت که شاید یک قدری مخفی مانده باشد از ادعیه حضرت معلوم میشود. دعای کمیل یک دعای عجیبی است، بسیار عجیب. بعض فقرات دعای کمیل از بشر عادی نمیتواند صادر بشود. إِلهی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ و ربی صَبَرْتُ عَلی عَذابِکَ فَکَیْفَ اصْبِرُ عَلی فِراقِکَ کی میتواند این طور بگوید؟ کی این طور عشق به جمال خدا دارد که از جهنم نمیترسد لکن میترسد که وقتی در جهنم برود، نازل شده از مقام خودش و به مرتبهای برسد که محروم بشود از عشق او؟ از فراق، حضرت امیر مینالد، از فراق حضرتِ حق تعالی ناله میزند. این عشقی است که در باطن قلب او گداخته شده همیشه، و تمام اعمالی که از او صادر میشود، از این عشق صادر میشود، از این عشق به خدا صادر میشود. ارزش اعمال روی این عشق و محبتی است که به حق تعالی هست، روی این فنا و توحیدی است که در انسان هست، و این سبب شده است که ضَرْبَهُ عَلیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَق افْضَلُ مِنْ عِبادَهِ الثَّقَلَین. فرضاً که این ضربت را کس دیگر از دفاع اسلام زده بود اما از روی این عشق نبود، کارش هم اسباب این شده بود که اسلام ترویج پیدا کند، لکن چون مبدا، مبدا عشقی نبود، «افضل من عباده ثقلین» نخواهد شد. انگیزه اعمال، انگیزه روحانیت اوست نه صورت او. شمشیر زدن، یک دست پایین آوردن است و یک کافر را کشتن، این دست پایین آوردن و کافر را کشتن، از خیلی اشخاص ممکن است صادر بشود، لکن گاهی اصلًا اجر ندارد و اصلًا فضیلت ندارد و گاهی فضیلت دارد تا برسد به آن جایی که افْضَلُ مِنْ عِبادَهِ الثَّقَلَیْن. این روی آن عشق و توحیدی است که در قلب او هست، روی آن است که دست، دست او نیست، چشم، چشم او نیست، ید الله است، عین الله است. اینها را ما با لَقْلَقه لسان میگوییم و نمیتوانیم تصورش را بکنیم، البته تصدیقش کردیم به این که این طور است، اما تصورش را نمیتوانیم بکنیم که چه جور است وضعیت.