همدردی با مردم
دیگر جشن نگرفتند
می دانم مردم فارس چه می کشند
تا همۀ طلبه ها نروند نمی آیم
تنها دو مرتبه به کوفه رفتند
هر وقت به همه طلبه ها خانه دادند
اجازه نمی دادند
مانند سایر مراجع به کوفه بروید
قبول نمی کردند
حتی یک شب هم در کوفه نخوابیدند
آب و هوای کوفه با صفا است
باید پیش برادرهایم باشم
مگر خون من رنگین تر است
اگر قرار باشد بمباران شود
تا زمانی که موشک به من بخورد
من بروم به پناهگاه؟
هروقت همه سنگر داشتند
از بیرون پیداست!
وضع من فرق می کند
پناهگاه نسازید
نمی توانم فکر کنم در امان هستم
چه فرقی است میان من و آن پاسدار؟
برایشان فرق نمی کند
مگر مردم چه می کنند؟
مثل مردم زیر باران ایستادند
وسایل گرمازا را خاموش کنید
بخاریهای جماران را خاموش کنید
مثل همۀ مردم زندگی می کردند
از ملت ایران خجالت می کشم
از قمی ها شرمنده هستم
من شرمندۀ مردم هستم
اراده کردم دست او را ببوسم
با تلخی از حادثه یاد کردند
20 دقیقه اشک می ریختند
این چوبها را باید به سر من زده باشند
باید هر دو درب باز باشد
با پای برهنه می روم فیضیه
مواظب این خانم باشید
برای دوستان گرفتار خیلی دعا می کنم
به اندازه غذا درست کنید
به هیچ وجه تغییر محل نخواهم داد
وقت جشن گرفتن نیست
شرمنده مردم هستم
قرآن را برندارید
مثل همه مردم زندگی می کردند
من باید به فیضیّه بروم
شما از یهودیان هم بدتر کردید
حمله به دولت عراق
اگر ویزا ندهند
هرگز به کوفه نمی روم
هرگز به پناهگاه نرفتند
تاوقتی دشمن در خاک ماست نذاکره نمی کنیم
به شدت سرما خورده بودند