با که گویم راز دل را کس مرا همراز نیستبا که گویم راز دل را کس مرا همراز نیستحلقه صوفی و دیر راهبم هرگز مجویحلقه صوفی و دیر راهبم هرگز مجویلب فروبست هر آن کس رخ چون ماهش دیدلب فروبست هر آن کس رخ چون ماهش دیداین عبادت‌ها که ما کردیم خوبش کاسبی‌ استاین عبادت‌ها که ما کردیم خوبش کاسبی‌ استما همه موج و، تو دریای‌ جمالی‌، ای‌ دوستما همه موج و، تو دریای‌ جمالی‌، ای‌ دوستو آن شقایق عشاق است و التفات یار دیدهو آن شقایق عشاق است و التفات یار دیدهگوییا گیتی چراغان است از گلهای الوانگوییا گیتی چراغان است از گلهای الواندشت و صحرا گشته یکسر فرش، از دیبای‌ اخضردشت و صحرا گشته یکسر فرش، از دیبای‌ اخضرباد، در گلشن فزون از حد نموده مُشک بیزی‌باد، در گلشن فزون از حد نموده مُشک بیزی‌ شعر صفحه 7