قامت سرو قدان را به پشیزی نخرد
همه جا منزل عشق است، که یارم همه جاست
هیچ دستی نشود جز بر خوان تو دراز
رهرو عشقم و از خرقه و مسند بیزار
بتو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا
از آن می ده جانم را، ز قید خود رها سازد
بی نصیب آنکه در این جَمع چو من عاقِل بود
عالِم که به اخلاص نیاراسته خود را
باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم
شعر صفحه 9