آنکه دامن میزند بر آتش جانم حبیب است
عاشق دوست ز رنگش پیداست
حلقهی زُلفِ تو، زنجیرِ دلِ غمگین است
از چه رو پس زمحبت بسرشتی گل ما؟
روی تو کعبه دل عشاق زنده است
عشق جانان
استوری | اهل دل عاجز ز گفتار است با اهل خرد
سر بده در راه جانان، جان به کف سرباز باش
با که گویم راز دل را کس مرا همراز نیست
دیوان امام صفحه 6