شناسه مطلب صحیفه
نمایش نسخه چاپی

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره حفظ وحدت و اجتناب از اختلاف

پاریس، نوفل لوشاتو
ضرورت حفظ وحدت و اجتناب از اختلاف
دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‌
جلد ۴ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۲۳۰ تا صفحه ۲۴۱

توضیح تاریخی

  • حکومت از هر وسیله‌ای برای اختلاف میان مخالفان استفاده می‌کرد تا آن‌ها را به مسائلی غیر از مبارزه مشغول نماید. مدتی بود که بر سر کتاب "شهید جاوید" اختلاف‌های شدیدی درگرفته بود. کتاب درباره اهداف قیام عاشورا نوشته شده بود. گروهی به شدت منتقد این کتاب بودند در حالی که گروه دیگر طرفدار بودند. بعدها هم مشخص شد که ساواک در دامن زدن به این اختلافات نقش داشته است. ر.ک. دایره‌المعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی، جعفر شیرعلی‌نیا، نشر سایان، صفحه 161.
  • شریعتی در میان روحانیون و مردم، موافقان و مخالفان سرسختی داشت. برای مثال در حالی‌که امام موسی صدر و دکتر چمران در لبنان مراسم ترحیم با شکوهی برگزار کردند، علامه مرتضی عسگری در نامه‌ای به امام موسی، شریعتی را کافر به دین و طریقت خوانده بود. امام مساله شریعتی را فرعی می‌دانستند و در کنار مبارزه با شاه اهمیت چندانی برای آن قائل نبودند. ر.ک. دایره‌المعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی، جعفر شیرعلی‌نیا، نشر سایان، صفحه 199.
  • 24 اسفند 1354 در روز تولد رضاشاه نمایندگان مجلس سنا و شورا جلسه مشترکی تشکیل دادند و تصویب کردند تا از سال 1355، تاریخ به نشانه 2500 سال پادشاهی کورش و 35 سال سلطنت محمدرضا، به 2535 تغییر یابد. آیت‌الله گلپایگانی به شدت اعتراض کرد اما تمام نامه‌نگاری‌های اداری کشور از 1355 بر این اساس انجام شد. ر.ک. دایره‌المعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی، جعفر شیرعلی‌نیا، نشر سایان، صفحه 191.

بسم الله الرحمن الرحیم‌

وحدت تنها راه پیروزی‌


این گروههایی که هستند، این گروهها یک اختلافات سلیقه‌ای و مسلکی بینشان موجود است. من خودم هم که در اینجا آمدم این معنی را یک قدری احساس کردم که اختلافاتی هست. یک جامعه‌ای که یک مقصدی دارد و می‌خواهد که آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش را فراهم کند و به نتیجه برسد، این جامعه را می‌شود تشبیه کرد- افراد جامعه و خود جامعه را- به قطرات و نهرها و سیل و دریا. قطره‌های باران یکی یکی، وقتی که ملاحظه بکنید، هر قطره‌ای وقتی از قطره‌های دیگر جدا باشد یک برگ را هم تر نمی‌کند؛ یک قطره باران به قدر اینکه یک برگی را تر بکند، نیست. اگر هم فرض کنید که میلیونها قطره باشد، این قطره‌ها از هم جدا، هیچ با هم اتصالی نداشته باشند، اگر چنانچه میلیاردها قطره وجود داشته باشد و اینها قطره قطره باشند، باز کاری از آنها برنمی‌آید. هر قطره‌ای تا اجتماعی نباشد، کاری از آن نمی‌آید. حالا اگر اتصال با هم پیدا کردند، یکوقت اتصالشان یک مقداری است، مثلًا در یک جایی که قطرات آمده‌اند، یک مقداری از این قطرات با هم اتصال پیدا کرده‌اند و لیکن به مقدار دیگری یا اتصال ندارند یا اتصال پیدا کرده‌اند، لکن آنها دیگر به این قطراتی که با هم متصل شده‌اند اتصال نداشته باشند؛ آن یک جویی را، یک نهری را تشکیل می‌دهد، آن هم یک نهری را تشکیل می‌دهد، یا اگر به هم اتصال پیدا نکرده باشند به همان قطره باقی می‌مانند. از این نهر یک کاری برمی‌آید؛ اما کار اساسی نیست. از این اتصالی که بین این قطرات پیدا شده است و یک نهری از آن درست شده است می‌شود، که یک زمینی را مثلًا آبیاری کنند و به او کِشتی بکنند لکن محدود است انتفاع از آن. آن نهر هم همین طور، یا آن قطراتی که اگر [به صورت قطره‌] باشد که هیچی؛ اما اگر چنانچه این نهرها به هم متصل شد و یک سیلی، رودخانه‌ای راه انداخت قدرتش زیاد می‌شود. قطره بود آن وقت، قبل از اینکه سیل بشود، آن وقت که قطره بود قدرتش یک قدرتِ قطره‌ای بود که یک برگ را نمی‌توانست تر بکند یا حرکت بدهد، حالا که اتصال پیدا کرد و یک نهری از آن، وجود پیدا کرد؛ این حالا به واسطه این اتصال قدرت پیدا کرد؛ یعنی قدرتهای کوچک جمع شدند، ضعیف [ها] جمع شدند، وقتی که با هم شدند یک قدرت واحد پیدا شد که این قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازه‌ای است که عدد آن قطرات چقدر است. اینها با هم که مجتمع شدند، این ضریب آن قطرات است؛ و شاید گاهی هم قدرت بیشتر بشود لکن باز یک قدرت محدودی است، به همین اندازه‌ای که یک زمینی را می‌تواند [آبیاری کند]، یا اینکه اگر راه بیفتد می‌تواند یک جوی کوچکی راه بیندازد، خاشاکی را حرکت بدهد. اگر این جویهایی که، این نهرهایی که پیدا شده است از این قطرات، با هم اتصال پیدا بکنند و یک سیلی تشکیل بدهند قدرت زیاد می‌شود که حالا این سیل خروشنده می‌شود و ممکن است که بکَند یک درختهایی را، یک بناهایی را خراب کند با خروش خودش؛ و اگر اینها همه به هم اتصال پیدا بکنند و این رودخانه‌ها همه با هم اتصال پیدا کنند [و] به شکل یک دریا درآید، قدرت بسیار زیاد خواهد شد که یک موجش کشتیها را می‌شکند.
این جامعه ما هم همین طور است. یکی یکی افراد را حساب کنید، اگر صد میلیون یکی یکی باشد؛ یعنی صد میلیونی باشد که هر کدام خودشانند، کاری به دیگری ندارند، این صد میلیون جمعیت هیچ کاری از آنها نمی‌آید. هر کدام به اندازه خودش است؛ اما اتصال چون ندارند کاری از آنها نمی‌آید و مثل آن قطره‌ها می‌ماند که یک برگی را نمی‌توانست حرکت بدهد. یک نفر آدم یک قدرتی دارد اما قدرتش بسیار بسیار محدود است که بخواهد یک کار اساسی را انجام بدهد، از او نمی‌آید کار انجام بدهد. اگر هم فرض کردیم که این یک نفر یک جا یک جمعی با او هم عقیده شدند و با هم در یک مقصدی شرکت کردند لکن سایر افرادی که در جامعه هست با این یا همفکر نباشند، و بدتر اینکه فکر مخالف داشته باشند، اگر همفکر نباشند و به آنها کاری نداشته باشند، این یک قدرتی است که از آن کارهای محدودی می‌آید، کارهای کمی از آن می‌آید؛ برای اینکه خودش به واسطه این اتصالی که افراد به هم پیدا کرده‌اند یک قدرتی پیدا کرده است، چون مزاحم هم ندارد از این جهت یک کارهایی را می‌تواند انجام بدهد اما اگر بنا شد که یک جمعیت دیگری باشند که با این مخالف باشند در این راهی که دارد می‌رود، آنها از این راه می‌خواهند بروند، اینها مزاحمت می‌کنند؛ به واسطه این مزاحمتی که واقع می‌شود، کارها خنثی می‌شود؛ یعنی نه او به مقصد خودش می‌رسد و نه این جمعیت به مقصد خودشان می‌رسند. اگر می‌خواست این به همان مقصد جزئی خودش برسد، مزاحم باید نباشد در کار. اگر شما بخواهید از اینجا بروید تا مثلًا بیرون این شهر، اگر یک مزاحمی نباشد می‌توانید بروید؛ اما اگر مقابل شما یک مزاحمی، یک سیلی باشد، یک کوهی باشد، مزاحم باشد، نمی‌توانید بروید.

تفرقه عامل خنثی شدن مبارزات‌


این اجتماعی که ما فرض کردیم، حالا از افراد محدود واقع شد، و در یک مقصدی این جمعیت شرکت داشتند و خواستند یک حرکتی بکنند، اگر چنانچه در مقابلشان یک جمعیت دیگری نبود که با اینها مزاحمت کند، آن خودش یک حرکتی می‌کرد و یک نتیجه جزئی هم از آن حاصل می‌شد اما اگر یک جمعیت دیگر پیدا شد و مزاحمت با این جمعیت کرد، شما فرض کنید که صد تا، دویست تا جمعیت هر کدامشان مجتمع داشته باشند؛ دویست تا جمعیت باشند، لکن دویست تا جمعیتی که اینها همه کارهای مختلف و عقاید مختلف دارند و مزاحمت از هم می‌کنند، این طور نیست که کار به هم نداشته باشند، مزاحمت هم از هم می‌کنند، این دویست تا قدرت به واسطه این مزاحمتهایی که می‌شود خنثی می‌شود؛ یعنی بیکاره می‌شود؛ نمی‌رسد هیچ کدام به مقصد؛ همه ناکام خواهند شد در مقصد. چه وقت ممکن است که مقصد یک جامعه‌ای جامه عمل به خودش بپوشد؟ آن وقت که این افراد این جامعه، مثلًا حالا ما فرض می‌کنیم افراد مسلمین، این افراد مسلمین که مثلًا هشتصد میلیون، شاید حالا یک میلیارد باشد، اینکه می‌بینید که این یک میلیارد جمعیت همه شان زیر سلطه هستند، پیدا نمی‌کنید در این یک میلیارد جمعیت- که از مسلمین تشکیل شده است که همه مُسْلمند- الّا اینکه هر جایش را که دست می‌گذاری می‌بینی که ابرقدرتی در آن دست دارد؛ اینکه یک میلیارد جمعیتْ اسیرِ یک ابرقدرت دارای مثلًا دویست میلیون جمعیت، صد و پنجاه میلیون جمعیت است، این برای این است که آن صد و پنجاه میلیون جمعیت با هم یک اجتماعی دارند در یک مقصدی، و این یک میلیارد جمعیت با هم که اجتماع ندارند، مخالف هم هستند.
وقتی که رجوع می‌کنید به ایران، ملاحظه می‌کنید ایران با آنهایی که مجاورش هستند ممالک مجاورش خوب نیستند. ممالک اسلامی به این صورت درآمده و این همین طوری نیست. این طور نیست که این ممالک اسلامی که با هم اختلافات دارند، و اختلافات سرسختانه با هم دارند و گاهی هم به جنگ هم برمی‌خیزند، این مِنْ بابِ اتفاق شده باشد؛ خیر، این نقشه‌های آن ابرقدرتهاست که اینها را وادار می‌کند که به هم بپرند و اجتماع نداشته باشند. آن قدرت یک میلیاردی نیاید روی کار که حوصله را بر آنها [تنگ‌] کند و به همه غلبه بکند. آن باید چه بکند؟ باید این جمعیتها را، اینها را [که‌] مثل نهرهای مختلف مجتمعند؛ اما آن نهر با آن نهر مجتمع نیست، اینها را متفرق بکنند از هم؛ او یک مسلک داشته باشد، و آن هم یک مسلک داشته باشد، و آن هم یک مسلک؛ هر کدام یک راه خاص به خودشان داشته باشند و با دیگران مخالفت داشته باشند، دعوا و جنگ داشته باشند. این یا از خیانت سران ممالک است ممالک اسلامی و یا از جهل و بی‌اطلاعی شان هست که نتوانسته‌اند اینها با هم تفاهم کنند و همه با هم مثل یک دریایی بشکنند با موج خودشان هر چه که در مقابلشان می‌آید.

وحدت مسلمین، راه نجات فلسطین‌


می‌بینید که شما در فلسطین یک عده محدودی از این صهیونیستها، از این یهودیها، یک قِسمْ از این اسرائیل، یک عده محدودی این قدر ممالک عربی را بیش از صد میلیون جمعیت، طوری کرده است که بعضی شان تسلیم او شده‌اند، بعضی شان هم نمی‌توانند هیچ کاری بکنند. الآن چقدر سال است که اسرائیل آمده و غصب کرده است این اراضی فلسطینی‌ها را و این همه جمعیت عرب و ممالک عربی، این قدر عُرضه نداشته‌اند که این فلسطین را رد بکنند. می‌گویند امریکا پشت سرش است. خیر، بی‌عرضه هستید! بی‌عرضه‌اند. نه این است که امریکا- اگر این قدرت، قدرت صد میلیونی عرب با هم مجتمع بشوند، امریکا هم نمی‌تواند کاری بکند، اروپا هم نمی‌تواند، هیچ جا نمی‌تواند کاری بکند؛ لکن مجتمع نیستند. بله، آنها کاری که می‌کنند این است که اینها را نگذارند مجتمع بشوند. کاری که آنها می‌کنند این است که اگر یکوقت استشمام این را کردند که این دوَل عربی می‌خواهند با هم مجتمع بشوند، یک کاری بکنند بر هم بخورد این اجتماعشان؛ مثلًا رئیس مصر را ببرند به آنجا، رئیس جمهور مصر را ببرند به امریکا و با او قراردادی بکنند، چه بکنند و از یک راهی، او را یک راهی ببرند که دیگران آن راه را ندارند؛ آن یکی را ببرند یک راه دیگری که آنها آن راه را ندارند. این از کم‌فهمی ماهاست و از بی‌عرضگی ما مسلمین است که این طور اسیر هستیم و همه ما در تحت سلطه هستیم، و همه منافعِ شرق را دارند امریکا و شوروی و امثال اینها می‌برند؛ برای اینکه این قطرات در آنجایی هم که با هم مجتمعند اجتماع نیست.
شما ملاحظه می‌کنید، خوب حالا ما حساب اینکه می‌خواستیم بکنیم حساب ایران است. ایران وقتی که یک جمعیت سی و چند میلیونی، به حَسَب آن طوری که حالا می‌گویند یک جمعیت 35 میلیونی، «1» اگر بنا باشد 35 میلیون یک نفر یک نفر باشند اینها، 35 میلیون یک نفر یک نفر، کار یک نفر، یک نفری می‌توانند بکنند، کار اجتماعی نمی‌توانند بکنند؛ برای اینکه ربطی به هم ندارند. حالا که با هم مجتمع شدند و یک- مثلًا فرض کنید- جامعه‌ای تشکیل شده است از آنها، در همین متن جامعه ایجاد اختلاف می‌کنند و افراد را که با هم می‌خواهند مجتمع بشوند، نمی‌گذارند. مسلکهای مختلف؛ این احزابی که می‌بینید که در ایران- حالا ما صحبتمان سر ایران است- این احزابی که‌ از اول مثلًا شاید از مشروطه به این طرف، این احزاب پیدا شده باشد، این احزاب مختلفه خیال نکنید که مِنْ بابِ اتفاق یک دسته‌ای با هم جمع شدند و حزبی تشکیل دادند، این با یک نقشه شیطانی [بوده‌]؛ قدرتهای بزرگ برای اینکه ایران را نگذارند با هم [متحد] بشوند، یک حزب درست کرده اسمش را این گذاشته، یک حزب درست کرده اسمش را آن گذاشته؛ این حزب با آن دشمن است، آن حزب با این دشمن است. احزاب در بطن این جامعه درست کرده‌اند، جبهه‌های مختلف درست کرده‌اند، و این احزاب و جبهه‌های مختلف هم، این طور نیست که آن کار خودش را بکند و راه خودش را برود به آن کار نداشته باشد؛ آن هم کار خودش را بکند به این کار [نداشته باشد]؛ نخیر، با هم مختلفند، با هم مخالفند. یک راه استفاده غرب از ما و استفاده امریکا و شوروی از مخازن و ممالک ماها همین معناست که در بطن خود یک جامعه که باید برای خودش یک حسابی داشته باشد و یک پیشرفتی بکند، در همان بطن جامعه از طریقهای مختلف، اختلافات درست می‌کنند. اختلاف مسلکهای مختلف عرض می‌کنم که جنگ تُرک و فارس، جنگ کُرد و مثلًا غیر کُرد، جنگ مثلًا فرض بفرمایید بلوچ و غیر بلوچ، از این مسائل درست می‌کنند، می‌تراشند. یک مملکتی که باید همه آن با هم مجتمع بشود هر کدام را به یک راهی می‌برند؛ یعنی نقشه‌ها می‌برد اینها را به این راههای مختلف، و به واسطه همین اختلافاتی که در بطن خود جامعه است نمی‌گذارند این جامعه رو به ترقی خودش برود. آنها استفاده خودشان را می‌کنند، اینها می‌زنند توی سر هم؛ و آنها می‌آیند نفتهایشان را می‌برند و گازهایشان را می‌برند، هر چه دارند اینها غارت می‌کنند و کسی هم نیست که حرف بزند؛ برای اینکه یک فکر واحد نیست؛ افکارْ متشتت و مختلف است. بنا بر این، این یک سنخ اختلافاتی است که توی جامعه و بطن جامعه ما می‌اندازند، و مِن باب اتفاق نیست و نقشه است که این اختلافات را درست می‌کنند.
یک سنخ دیگر این است که قبل از ماه مبارک و قبل از ماه محرّم- که دو ماه است که اجتماعات مسلمین هست- در ماه رمضان [که‌] ماه اجتماعات است [در] مساجد، که این‌ مردم توجه دارند به این اجتماعات، ماه محرّم هم [که‌] در ایران وقت اجتماعات است این را دیگر دولتهای خودمان، آنها هم کمک می‌کنند همه با هم، دولتهای خودمان- شما حالا بعدها هم امتحان کنید در این دو موسم، قبل از اینکه این دو موسم بیاید یک چیزی توی کار می‌آورند. ما دیدیم که دو سال، سه سال- حالا هم تتمه‌اش هست- کتاب شهید جاوید؛ «2» چه بساطی درست کردند برای کتاب شهید جاوید! با هم اختلافات؛ اهل منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل کذا. یکی از آن طرف کشید و یکی از آن طرف کشید؛ و یک ماه مبارک، یک ماه محرّم، و سایر ایام خودشان را صرف کردند و قوا را هدر بردند، و «اعلیحضرت» با کمال آرامش اموال این ملت را خورد و سلطه خودش را تحکیم کرد بر آنها! آقایان هم، همه متحفِّظند «3» که کجای کتاب شهید جاوید چی‌چی نوشته، کجایش چی‌چی نوشته، مقصودش این است، مقصودش آن است! دعوا کردند سر این مطلب و اختلافات؛ و منبرهایی که باید صرف این بشود که این سدی که سد برای اسلام، برای پیشرفت اسلام، برای پیشرفت مملکت است بشکنند، این سد محمد رضا شاهی را بشکنند، همه قوا صرف کتاب شهید جاوید شد و اختلافات سر کتاب شهید جاوید! هدر دادند قوای خودشان را چند سال. الآن هم دنباله‌اش هست. بعد از آن دوباره یک چیز دیگری را آوردند. مرحوم «شمس‌آبادی» «4»- خدا رحمتش کند- رفتند مثلًا یا کشتندش یا کشته شد. یک بساطی هم آن طور بود. یک سال هم مردم را معطل این کردند که آن آقای شمس‌آبادی را کی کشته، کی نکشته. دعوا سر یک همچو مسئله‌ای کردند؛ و این بی‌نقشه نیست. شما خیال نکنید که همین طوری واقع شده، یک کسی را کشته و یک کسی هم چه کرده. خیر، این یک نقشه‌ای است که روی این نقشه حساب شده. آن وقتی که شما می‌خواهید اجتماع با هم پیدا کنید و آنها می‌ترسند که مبادا در این اجتماعات چه بشود، یک همچو مطلبی را پیش می‌آورند؛ یک قدری کهنه می‌شود یک چیز دیگر پیش می‌آورند. «علی شریعتی»؛ چقدر قوای ما را، قوای اسلامی را تحلیل بردند و همه را به هم متوجه کردند و همه قدرتها را کوبیدند برای اختلاف بین این اهل منبر. داد و قال و اهل محراب چه و دانشگاهی چه و دانشکده‌ای چه.
الآن هم این اختلافات هست. همین اختلافات اسباب این شده که دشمنهای اصیل شما با دل راحت بخوابند و بگویند الحمد للَّه خودشان به جان خودشان افتاده‌اند و دارند توی سر خودشان می‌زنند!

لزوم بیداری نسل جوان‌


باید بیدار بشوند نسل جوان. توجه پیدا کند نسل جوان به این نقشه‌های شیطانی که می‌ریزند. الآن در اروپا شما چندین هزار جمعیت دارید؛ این چندین هزار جمعیت اگر چنانچه با یک مقصد راه بروند؛ یعنی شما در فرانسه هستید، یک دسته دیگر در آلمان هستند، یک دسته دیگر امریکا هستند، اینها همه با یک مقصد حرکت بکنند، کارهایشان منسجم باشد، یک نظام داشته باشد، و اینها با هم یک نقشه را بخواهند پیاده بکنند، خیلی کار از آنها می‌آید. مع الاسف نیست یک همچو چیزی. اختلافاتْ باز هست. یک گروهی او درست کرده، یک گروهی او درست کرده، این گروهها با هم اختلاف دارند. او می‌آید برای او یک چیزی می‌گوید، او می‌آید برای او یک چیزی می‌گوید. در ایران هم این طور است. الآن که ایران به خود آمده یک قدری، و الآن در توده‌های مردم ایران اختلافات در این مقصد کم است یا نیست و آنهایی هم که مثلًا احتمال اختلاف در آنها می‌رود، آنها هم در اقلیت واقع هستند یا خیر، کم کم به خود آمده‌اند، الآن وقت این نیست که ما در این قضایای جزئیه بنشینیم با هم اختلاف کنیم. این نظیر این می‌ماند که یک زلزله‌ای واقع بشود در یک شهری و بخواهد خانه‌ها را خراب کند، شما با هم بنشینید مباحثه بکنید که فلان قصه چه جوری است، فلان جا قصه بگویید به هم؛ زلزله خواهد همه را کشت.
الآن که تمام قوای مسلمین ایران جمع شده با هم؛ در مقابل قدرتها ایستاده، در مقابل شاه و آن قدرتهایی که دنبال او هستند الآن ایستاده؛ این خیانت بر اسلام است که ما اختلافات بیندازیم بین خودمان و با هم اختلاف کنیم. این خیانت به یک ملت است که به واسطه اختلافات ما خنثی بشود این حرکتی که در ایران پیدا شده. اگر این حرکتی که در ایران پیدا شده و سابقه ندارد در تاریخ، نه در تاریخ ایران، شما در تاریخ نمی‌توانید پیدا کنید که بچه این قدری‌اش همزبان باشد با پیرمرد در یک مطلب، همه با هم باشند، اگر خدای نخواسته این جنبش و نهضتی که در ایران پیدا شده است و سابقه ندارد این، اگر چنانچه بی‌نتیجه بخوابد، تا ابد زیر سلطه غیر خواهید بود. خواهید [بود] زیر چکمه غیر تا ابد؛ قطع می‌کنند، قطع می‌کنند نسلهای شما را.

محو شاه و اربابانش در گرو وحدت جامعه‌


اینها حالا فهمیده‌اند که یک قدرتی هست در این جمعیت. این ایران دارای یک قدرتی هست. یک قدرتی است که نظامی نمی‌تواند این را به هم بزند؛ حکومت نظامی نمی‌تواند این کار را به هم بزند. یک قدرتی است الآن که ابرقدرتها را متزلزل کرده که باید چه بکنند، چه شیطنتی بکنند، این قدرت را بگیرند. الآن مشغول مطالعه و بررسی و نقشه‌کشی هستند که این قدرتی که الآن، این جنبشی که الآن پیدا شده و مثل سیل خروشان دارد حرکت می‌کند و خنثی می‌کند آن نقشه‌های آنها را؛ چه نقشه‌ای پیش بیاورند که خاموش بشود این، بایستد این نهضت. اگر این نهضت، خدای نخواسته به نتیجه خودش نرسد و بخوابد، ایران و اسلام و مسلمین تا ابد زیر سلطه اروپا و امریکا خواهند جان داد. اگر یک همچو چیزی هست و هست، «اگر» ندارد، اگر یک همچو چیزی را احراز ما کردیم یا احتمالش را دادیم، حکم شرع و عقل این است که باید همه با هم هم صدا باشیم. جایز نیست که ما با هم اختلافات داشته باشیم و هر کسی یک راهی برود. همه با هم یک صدا باید بگویند و همه بگویند نه، نه محمد رضا شاه و نه سلسله پهلوی و نه لندن و نه امریکا و نه شوروی؛ خودمان. اسلام، مسلمین، خودمان. اگر این پیشرفت را کردید امروز، اگر این اتحاد را حفظ کردید و پیشرفت کردید، نجات پیدا کرده‌اید؛ و اگر الآن نجات پیدا نکنید، خدا می‌داند تا آخر گرفتار هستید.
خدایا! من گفتم. من آن چیزی را که می‌فهمم گفتم به آقایان؛ گفتم به جامعه ایران؛ و من تقصیر ندارم. مطلبْ یک مطلبِ شوخی نیست. مطلبی است که یک ملتی که در طولِ تاریخ زیر سلطه سلاطین جور بوده؛ در طول تاریخ 2500 سال زیر سلطه سلاطینی بوده است که همه‌اش جور بوده، حتی آن عادلهایشان هم خبیث بودند، حتی آن انوشیروان عادلش هم از خبیثها بوده، حتی آن شاه عباسِ جنت مکانش هم از اشخاص ناباب بوده؛ پسر خودش را کور کرده؛ در طول تاریخ، این ملت زیر سلطه و چکمه این سلاطین خبیث بوده.

استعمار قرنها نقشه کشیده‌


و در دویست سال پیش از این، سیصد سال پیش از این، که خارجیها راه یافتند به اینجا و مطالعات کردند و همه چیز را بررسی کردند: روحیه مردم را بررسی کردند، زمینها را بررسی کردند، با شتر رفتند بیابانهای ما را بررسی کردند که چه دارد و چه ندارد؛ تاریخ را ببینید با شتر اینها آمدند رفتند- آن وقتی که اتومبیل و اینها نبوده است- با شتر رفتند تمام این بیابانهای بی‌آب و علف را گردش کردند و مطالعه در آن کردند، مطالعه در روحیه همه این مملکت و اشخاصی که در این مملکت؛ یعنی طوایفی که در این مملکت هست، از بلوچ گرفته تا عرض می‌کنم کُرد گرفته تا لُر گرفته، همه را مطالعه کرده‌اند که چه جوری می‌شود اینها را نگهشان داشت به حال عقب‌ماندگی، و اینها را قانع کرد به اینکه یکوقت انقلاب نکنند؛ از آن وقت تا حالا ما زیر سلطه امریکا و اروپا هستیم. اولش اروپا بوده و انگلستان بوده و اینها، و بعدش هم حالا امریکا آمده است در کار که بدتر از آنهاست. شوروی و امریکا. هر کس از یک طرف! خوب، اینها می‌خواهند مخازن ما را ببرند، همه چیز ما را می‌خواهند از بین ببرند، استفاده کنند و ما را به یک حال عقب مانده بیچاره نگه دارند. خوب، چه بکنند؟ مطالعه کرده‌اند، به این رسیده‌اند که باید اینها را از هم جدا کرد. خیلی مسائل اینها دارند، خیلی مسائل دارند. باید به واسطه همین [مسائل‌] مسلمین را اول از هم جدا بکنند که این عراق و این ایران و این افغانستان و آن پاکستان و این چه و آن چه، اینها از هم جدا، هر کدام با دیگری جنگ بکنند. خوب، این یک راه، فرجه‌ای است برای اینکه نتوانند اینها به خودشان مشغول باشند و نتوانند اینها با هم مجتمع بشوند که‌ مقابل ابرقدرتها بایستند.

مبارزه با اسلام و روحانیت، نقشه قدیمی استعمار


در داخله هر مملکتی، مثل حالا [ی‌] مملکت ایران، کوشش کردند به اینکه در داخله ایران از راههای مختلف یک کارهایی بکنند که قوا با هم مجتمع نشوند. آخوند را پیش مردمْ زمان رضا شاه همچو مبتذل کرده بودند که آخوند نمی‌توانست از خانه [بیرون بیاید]، نه از دست دولت، از دست مردم! مردم را این جور کرده بودند «این آخوندها همه درباری‌اند»! آن دربار داشت آخوندها را می‌کوبید، از آن طرف، اینها می‌گفتند اینها درباری‌اند! دربارْ آخوندهای ما را، ملّاهای ما را داشت می‌کشت، در حبس می‌برد می‌کشت، از آن طرف هم ملت می‌گفت: اینها همه درباری‌اند. تزریق کرده بودند آنها که این ملّا که ممکن است در مقابل قدرتها بایستد، باید بشکنند او را در بین ملت خودش، ملت را از او جدا بکنند؛ وقتی که جدا کردند از خودش، قوه نیست دیگر در کار. یک کسی که جلو بیفتد و کار بکند و ملت هم با او همراه باشد نیست. آخوند است؛ آخوند باید شکسته بشود.
اکتفای به آخوند نکردند [گفتند]: اسلام افیون است! دین اصلًا افیون است! این دینی که همه تحرکها به واسطه دین است؛ قرآنی که آیات قتالش آن طور روشن است، آیات تحرکش آن طور روشن است، اسمش را می‌گذارند «افیون»؛ یعنی می‌خواهد مردم بیچاره را بخواباند تا قدرتمندها بخورند. قرآنی که به جنگ قدرتمندها آمده است، اینها می‌گویند قدرتمندها درست کرده‌اند که بیچاره‌ها [را] بخورند! آن نبی اکرم و سایر کسانی که اسلامی هستند، جنگهایشان با همین قدرتمندها بوده است؛ مع ذلک تزریق کرده‌اند که قدرتمندها آوردند این را روی کار! اینها نقشه‌هاست برای اینکه شماها را جدا کنند، خودتان را از هم و شما را از قرآن جدا کنند. قرآن یک سدی است که اگر به آن تشبث «5» کنند- و کرده بودند- مسلمین به این گرفتاری [مبتلا] نمی‌شدند. قرآن را ما رها کردیم، این سد را ما به آن تشبث نکردیم، رسیدیم به اینجا که از هر طرف توی سرِ ما دارند می‌زنند. از هر جا که سر بلند کنید یک ماموری گذاشتند توی سرِ ما می‌زنند.
این محمد رضا شاه خودش گفت که متفقین صلاح دیدند که ما باشیم! پریروز هم که وزیر خارجه انگلستان گفت که ایشان برای ماست، خوب، ایشان منافع ما را دارد حفظ می‌کند، چطور ما از او [پشتیبانی‌] نکنیم؟ ما می‌دانیم که ایشان منافع شما و امریکا را دارد حفظ می‌کند! داد ملت همین است که ایشان آمده برای اینکه منافع که خدمت به وطن بکند! «ماموریت» برای وطن دارد! «6» ماموریت از طرف امریکا دارد و انگلستان، باید مردم را این طور کند؛ باید ایران را عقب نگه دارد، فرهنگ ایران را بشکند، روحانیت ایران را بشکند، اسلام را عقب بزند، تاریخ اسلام را تغییر بدهد. شما خیال کردید کم کاری کرد این خبیث از اولی که این جنایت کرده تا آخر، هر جنایتی بکند یک طرف، تغییر تاریخ اسلام یک طرف. این کم جنایتی بود که این مرد کرد؟ آنها همه دست به هم دادند برای اینکه این سدها را بشکنند. و الآن که ایران قیام کرده است و همه یکصدا دارند می‌گویند که مرگ بر این سلطنت، الآن اختلافات، چه در خارج کشور، چه در داخل کشور، انتحار است، خودکشی است. اختلافات بین طبقات روشنفکر و غیر روشنفکر، در دانشگاه بین این جمعیت و آن جمعیت، الآن اختلاف بین اینها یک انتحاری است، یک خودکشی است، مملکت را به باد دادن است، خیانت است بر مملکت، خیانت است بر اسلام. برای چی اختلاف دارید؟ چرا شما، یک عده‌ای که آمدید در خارج کشور زحمت می‌کشید، با هم مختلف هستید؟ جمع بشوید، با هم اجتماعات داشته باشید، یک راه بروید، همه‌تان یک صدا داشته باشید، همه‌تان؛ تا این به صورت سیل درآید و این سیل بنیان کَنْ بِکَند بنیان این سلسله را و آنهایی که منافع ما را به واسطه اینها از بین می‌برند. ان شاء الله خداوند همه شما را محفوظ نگه دارد و همه ما را ان شاء الله عفو کند. [آمین حضار]

«۱»- جمعیت وقت ایران. «۲»- نوشته آقای نعمت اللَّه صالحی نجف‏آبادی‏ «۳»- به خاطر سپرده‏اند. «۴»- آقای ابو الحسن شمس‏آبادی، از روحانیون اصفهان. «۵»- چنگ زدن. «۶»- اشاره به کتاب« ماموریت برای وطنم».


امام خمینی (ره)؛ 09 آبان 1357

جمله طلایی

فراز طلایی

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: