[بسم الله الرحمن الرحیم]
غارت سرمایههای معنوی و مادی
عرض کنم که شما آقایان شاید بهتر از من مطلع باشید که در این پنجاه سال حکومت سیاه، سلسله پهلوی برای ایران تقریباً باید گفت هیچ نگذاشتند؛ یعنی سرمایههای انسانی را و سرمایههای مادی ما را اینها از بین بردند. دانشگاهها که باید سرمایه انسانی برای ما درست کنند، اینها به وضع عقب افتادهای نگه داشتند و دستور داشتند که نگذارند [در] آنجا یک انسان کامل و خدمتگزار بار بیاید. و سرمایههای مادیمان آنکه زیرزمینی بود، نفت بود دادند به این و آن، و در ازای آن، چیزهایی گرفتند که به درد ما نمیخورَد؛ بلکه پایگاه درست کردند برای امریکا. یعنی نفت ما را دادند، و به اسم اینکه ما اسلحه میخواهیم، میخواهیم که در مقابل همه دوَل چه بکنیم ... با این اسم اسلحههایی آوردند که در مملکت ما کارشناسی ندارد نسبت به این اسلحه هاو باید خود آنها باشند. و این برای این بود که اگر شوروی یک ایرادی میکرد که چرا پایگاه درست کردید، اینها بگویند که پایگاه مال خود ایران است و اسلحه هم پول نفت است. لکن واقع مطلب این بود که اسلحه پول نفت نبود بلکه نفت را خوردند و به ازای او برای خودشان کار درست کردند. این یکی از خیانتها بود که در تاریخ باید ثبت بشود.با جیب پر از ایران گریختند
و وضع اقتصادی مملکت هم شما بهتر میدانید که چطور [است و] به چه زمینهای رساندهاند. عمده چیزی که در ایران، خاصیتی که در ایران بود کشاورزی بود. کشاورزی ایران غنی بود و محصولاتش زاید بود بر آن مقداری که احتیاج داشت؛ و [ایران] باید صادرکننده باشد و ما امروز واردکننده هستیم و هر چه داریم باید از غیر، از خارج بیاوریم. مراتع ما را، مراتعی که بسیار مراتع عالی است، به غیر دادند. یکی از مراتعی که کارشناسان گفتند که بهترین مراتعی است در دنیا از حیث تربیت دام، آن را- آن طوری که به من نوشته بودند- به ملکه انگلستان و آن شرکتی که او شریک بوده است واگذار کردهاند. و جنگلها را منع کردند از مردم لکن دادند به غیر و به خارجیها. بالاخره مملکت ما را به یک صورت مفتضحی درآوردند که من کراراً گفتم که مملکت ما را خراب کردند لکن قبرستانهای ما را آباد کردند! جوانهای ما را در قبرستانها بردند، و مخازن ما را به خارج به غارت بردند. حالا هم که فرار کردند، با جیب پر فرار کردند. چه خودش، چه کسانی که مربوط به خودش بود، جیبها را پر کردند و به خارج رفتند. و مملکتی که الآن دست شما افتاده است یک مملکتی است که از همه چیز وارفته است. حالا باید بسازید. یک مملکتی است که «اجنبی زده» باید گفت، «جنگزده»، «زلزله زده»؛ این باید ساخته بشود. نه خیال کنید که یک قشری بتواند؛ نه، یعنی نه حکومت میتواند این کار را بکند نه بازرگان میتواند این کار را بکند، نه کشاورز میتواند. همه باید دست به هم بدهید که جامعه ملی انسانی ایران ان شاء الله از زیر بار این اختناق و این گرفتاریها بیرون بیاید. دست به دست هم بدهند و این وظیفه ملی را انجام بدهند که مملکت خودشان را از این انهدامی که دارد پیدا میکند نجات بدهند.حکومت ایده آل اسلامی
از جمله اشخاصی که- یعنی اصنافی که- در این امر خیلی [نقش] دارند، بازرگانها هستند. اینها هم باید در حد خودشان تشریک مساعی بکنند. ماها موعظه بکنیم و صحبت بکنیم، و اینها، آقایان هم فعالیتهای زیادی. از ما کار دیگری که ساخته نیست. ما باید همان صحبت بکنیم، و آقایان هم فعالیت بکنند. و امیدوارم ان شاء الله که ما اگر هیچ پیروزی پیدا نکرده بودیم الّا رفتن این طایفه، این سلسله کافی بود برایمان؛ لکن البته الآن کافی نیست، باید ما دنبال بکنیم تا اینکه این نهضت را به آخر برسانیم و یک حکومت عادل در اینجا باشد. یعنی یک حکومتی باشد که نخواهد جیب خودش را پر بکند، حکومتی باشد که خودش را از ملت بداند و خدمتگزار بداند، نه خودش را آقای ملت بداند. این حکومتهایی که داشتیم [این] سلاطین همیشه این طور بودند که اینها عقیدهشان این بوده است که همه این ملتها عبد ما هستند. این بر خلاف سنت انبیا بوده است، بر خلاف سنت اولیا بوده است، بر خلاف عقل انسانی است، بر خلاف حقوق بشر است، بر خلاف قوانین دنیاست. و اینها هیچ وقت عمل نمیکردند. باید حالا ان شاء الله حکومتی پیش بیاید که مسئول باشد پیش ملت. مجلسی باشد [که] از خود ملت باشد. ما در پنجاه سال مجلسی که از خودمان باشد نداشتیم. همیشه مجلسی بوده است که دیگران، حالا یا خارجیها برای ما افراد را تعیین میکردند- چنانچه محمد رضا خان گفت که لیست میفرستادند- یا اینکه نه، اگر آنها هم نمیکردند خود اینها، سرنیزه اینها بود که تعیین میکردند. ما سرنوشتمان سرنوشت سرنیزه بود. و ما امیدواریم که سرنوشتمان سرنوشت قرآنی باشد ان شاء الله. خداوند ان شاء الله همه شما را موفق کند و همه ما را موفق کند به خدمتگزاری.پشتیبانی از دولت موقت
[یکی از حضار: خیلی متشکریم. عوض همگی استدعا میکنم در تایید فرمایشاتتان اگر مصلحت باشد، عین همین کمیتههایی که هست یا هر کس دیگری را که حضرت عالی صلاح بدانید یک نفر را تعیین بفرمایید که به امر صادرات این مملکت برسد و ما بتوانیم با او تماس بگیریم و ان شاء الله به حول و قوه خداوند صادرات مملکت را تقویت کنیم که به وضع خیلی بدی درآمده در اثر حکومتهای فاسد]ان شاء الله امیدواریم که این کار درست بشود. و آقای مهندس بازرگان را من انتخاب کردم برای اینکه دولت تشکیل بدهد؛ یعنی دولت موقت. و ایشان را من میشناسم و مرد صالحی است. و آقایان هم باید پشتیبانی بکنند از او و در روزنامهها پشتیبانی خودشان را اعلام بکنند. و ایشان ان شاء الله دولتش را تشکیل میدهد. و مجاری امور ان شاء الله امیدواریم به خواست خدا به حال اول برگردد و این طور مسائل، این طور مشکلات ان شاء الله حل بشود، البته بتدریج.
[همان شخص: خیلی متشکریم؛ البته انتخاب ایشان [آقای بازرگان] مورد تایید همه هست و واقعاً همان طور که اول حضورتان عرض کردم، به طور کامل تبریک میگوییم به همه ملت و ما صد درصد پشتیبان ایشان هستیم و هر چه بتوانیم تا سرحد جانمان از این حکومت آتی که انتخاب فرمودید حمایت میکنیم، همان طور که دیشب امر فرمودید، در روزنامهها و هر وسایل دیگری که بتوانیم در تایید و پشتیبانی از ایشان کوشا باشیم]
موفق باشید.
[همان شخص: فقط مطلب این بود که بعضی آقایان در این چند روزی که میخواستیم خدمتتان شرفیاب شویم، چند تا از آقایان به من مراجعه کردند، راجع به این حرف که اگر یکوقتی از حضرت آیت الله یک غیبتی شده، ایشان به خیر [حلال] بفرمایند]
من همه را بخشیدم.