درآمد:
بیتردید پیروزی انقلاب کبیر اسلامی، بر تجربیات مبارزات تاریخی ملت ایران بنیاد یافته بودکه «علل و زمینههای افول نهضت ملی ایران» در زمره آنهاست. در واقع حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب -که خود شاهد پیامدهای نهضت مشروطه و اوج و فرود نهضت ملی و در مواردی با رهبران و نزدیکان آن ارتباط نزدیک داشت- مانع از آن گشت که آفاتِ تجربیات سیاسی پیشین، دامنگیر انقلاب اسلامی شود. «تضعیف جایگاه رهبری دینی و روحانیت» و نیز «اندیشه ملیگرایی افراطی» را میتوان از جمله مواردی برشمرد که بنیانگذار جمهوری اسلامی، مانع از تسری آن به قلمرو انقلاب و نظام اسلامی گشت. اینک در سالروز کودتای آمریکایی 28 مرداد1332، مروری بر پاره ای از این تجربیات و روایات تاریخی را از زبان آن بزرگ به هنگام دیدیم. امید آنکه مقبول افتد.
***
مقصد ما نفت نیست!
پس از پیروزی انقلاب، حساسیت بر صفت «اسلامی» برای نظام نوتاسیس، سکه رایج روشنفکری وابسته داخلی بود. امام خمینی در این دوره، طی بیاناتی ضمن هشدار نسبت به این رویکرد، مکررا تجربه نهضت ملی ایران رایاد آوری کردند. بیانات ذیل در این زمره است:
«اینهایی که میبینید، اجتناب از این دارند و حتما باید اسم دیگری روی آن باشد؛ اسلام نباشد، هرچه میخواهد باشد، اینها با اسم یک نفر که ملی است، میخواهند سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان، آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست. مسیر ما مسیر نفت نیست، نفت پیش ما مطرح نیست، ملی کردن نفت پیش ما مطرح نیست، این اشتباه است. ما اسلام را میخواهیم، اسلام که آمد، نفت هم مال خودمان میشود. مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملی کرده، اسلام را کنار بگذاریم، برای او سینه بزنیم. هر کس را دیدید با هر اسمی، هر هیئتی را دیدید با هر اسمی، هر جمعیتی را دیدید با هر اسمی، هر نویسندهای را دیدید با هر اسمی، هر کسی که دعوی میکند که ما حقوقدان هستیم، دعوی هرچه میکند، ببینید در روزنامهها که مقالاتشان را مینویسند، مقالاتشان چه جوری است؟ ببینید در این اجتماعات، چه جور جمعیتی مجتمع میشود؟ ببینید چه مردمی در این اجتماعات جمع میشوند و خودشان را متصل میکنند و بعد هم از اسلام هیچ خبری نیست. ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را میخواهند کنار بگذارند.»2 خرداد 1358 «۱»
درنهضت ملی، به دلیل اسلامی نبودن، نتوانستند کاری انجام بدهند
نگاه آسیبشناسانه امام خمینی نسبت به نهضت ملی، درسالهای نخست تاسیس نظام اسلامی، به دلیل نقشآفرینی و احیانا کارشکنیهای ملیگرایان در مسیر حرکت مردم، بروزی بیشتر دارد. آنچه درپی میآید نمونهای از آن است:
«ما در طول تاریخ دیدهایم و آنهایی را هم که خودمان یادمان هست مثل قضیه نفت، چون اسلامی نبود و تنها ملی بود و به اسلام کاری نداشتند، از این جهت نتوانستند کاری انجام بدهند، کارهای نصفه کارهای هم که انجام دادند، بعدش از دستشان گرفته شد و رفت کنار.» 28 مرداد 1359 «2»
آقای کاشانی گفت:اگر من دخالت در سیاست نکنم، کی دخالت بکند؟
درماههای آغازین برقراری جمهوری اسلامی، فضای آزاد رسانهای حاکم برکشور، به بسیاری از گروهکها مجال تاخت و تاز و خودنمایی داده بود. برخی از آنان در ضمن تبلیغات خویش، حرمت آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، رهبر روحانی نهضت ملی را نگاه نمیداشتند و درباره وی قضاوتهایی ناروا انجام میدادند. درچنین شرایطی، امام خمینی با ذکر خاطراتی از آیتالله کاشانی -که نمونههایی از آن درپی میآید- به تجلیل ازآن بزرگوار میپرداختند:
«من یک قصهای از مرحوم حاج آقا روحالله خرمآبادی شنیدم و یک قصه هم خودم دارم. مرحوم آقای کاشانی، رحمهالله را که تبعید کرده بودند به خرمآباد و محبوس کرده بودند در قلعه فلکالافلاک یا کجا، آقای حاجآقا روحالله میفرمودند که من از آن کسی که رئیس ارتش آنجا و آقای کاشانی هم تحت نظر او محبوس بود (من حالا وقتی که میگویم محبوس در زمان رضاخان، شما خیال میکنید مثل حبسهای عادی زمانهای دیگر بود، البته پسرش هم مثل پدر بود، لکن آن کسی که گرفتار میشد، اگر از اشخاص عادی بود همچو مرعوب میشد که امکان نداشت در حبس یک کلمهای که برخلاف مثلا دولت یا آن کسی که در آنجا هست بزند) مرحوم حاجآقا روحالله گفتند که من از این رئیس ارتش که در آنجا بود خواهش کردم که من را ببرد خدمت مرحوم آقای کاشانی. آن شخص رو کرد به آقای کاشانی و گفت: آقا شما چرا خودتان را (قریب به این معانی) به زحمت انداختید؟ آخر شما چرا در سیاست دخالت میکنید؟ سیاست شان شما نیست، چرا شما دخالت میکنید؟ و از این حرفها شروع کرد به گفتن. آقای کاشانی فرمودند: خیلی خری! شما نمیدانید که این کلمه در آن وقت مساوی با قتل بود، ایشان گفتند: تو خیلی خری، اگر من دخالت در سیاست نکنم، کی دخالت بکند؟» 3 دی 1359 «3»
از میرزای شیرازی تا آقای کاشانی،همه برای اسلام کار کردند
تجلیل امام خمینی از آیت الله کاشانی،در موسم اوجگیری جریان انقلاب و ضد انقلاب درخردادماه 1360، نیز ادامه یافت و در گفتار تاریخی ایشان نمود یافت:
«از میرزای شیرازی که قضیه تنباکو را درست کرده تا آقای کاشانی، تمام علما در خلال این سالها و در مشروطیت برای اسلام کار کردند، میرزای شیرازی برای اسلام کار کرده، آقای کاشانی برای اسلام کار کرده، شیخ فضلالله برای اسلام کار کرده، به تمام اینها بد گفتند. آن روزنامه جبهه ملی را پیدا بکنید، میرزای شیرازی را متهم کرده به دروغگویی، به شیخ فضلالله اینقدر فحش داده، جرم شیخ فضلالله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضلالله این بود که قانون باید اسلامی باشد، جرم شیخ فضلالله این بود که احکام قصاص غیرانسانی نیست، انسانی است، او را دار زدند و از بین بردند و شما حالا به او بدگویی میکنید. بعد میرسید به آقای کاشانی، آقای کاشانی هم همینطور، جرم اینها همین است که اینها عقیدهشان این است که باید اسلام در ایران پیاده بشود و شما میگویید که احکام غربی مترقی است.» 25 خرداد 1360 «4»
برعلیه آقای کاشانی جوسازی کردند
فرازی که در پی می آید،یکی از شاخصترین خاطرات و تجلیلهایی است که امام خمینی درباره آیتالله کاشانی بیان داشتهاند. بیاناتی که تا حد زیادی میتواند نظر ایشان را درباره آن مرحوم نمایان سازد:
«ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار کردند که آن وقت البته انگلستان بود. در ایران هم که آمدند، تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را میشناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که از منزل میخواستند حرکت کنند، فرض کنید بیایند به مسجد شاه (مسجد امام)، همه مسجد شاه مطلع میشد. اینطور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر چنانچه یک روحانی در میدان باشد، لابد اسلام را در کار میآورد و این حتمی است و همین طور هم بود، از این جهت شروع کردند به جوسازی. آنطور جوسازی کردند که یک سگی را آنطور که من شنیدم عینک زدند و به طرف مجلس آوردند به اسم آیتالله. من خودم در یک مجلس روضهای بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد، هیچ کس پا نشد، من پا شدم و یکی از علمای تهران که الان هم هستند و من جا دادم به ایشان. این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که در یک اتاقی محبوس بود در منزلش، طوری که نمیتوانست بیرون بیاید. چند دفعه هم ایشان را گرفتند و چه کردند، آنجا هم شکست دادند، مسلمین را شکست دادند.» 26 آذر 1362 «5»
اشتباهات تاریخی دکتر مصدق
بی تردید نگاه امام خمینی به جریان موسوم به ملیگرا، مجموعا منفی است و آنها را متهم به فرصتسوزی و اسلامستیزی میداند. ایشان در یکی از تحلیلهای تاریخی خویش، ضمن اذعان به اراده دکتر محمد مصدق برای خدمت، به اشتباهات تاریخی وی نیز اشاره میکنند:
«این یکی از غفلتهایی بود در تاریخ ایران که مسیر تاریخ ایران را اگر این غفلت نشده بود، برگردانده بود و ما حالا ابتلا به این صحبتها اینجا نداشتیم و نه من اینجا بودم و نه آقایان، همه سرکار خودشان در مملکت خودشان بودند. این غفلت بزرگ از رجال سیاسی و علما و سایر اقشار مملکت ما واقع شد و این آدم را تحمیل کردند بر ما و دنبالهاش را هم گرفتند که قدرتمندش کنند. از آن وقت تا حالا هم غفلتها شده است. قوامالسلطنه میتوانست این کارها را بکند، لکن با غفلتها، با ضعفنفسها نکرد. از او بالاتر دکتر مصدق بود، قدرت دست دکتر مصدق آمد، لکن اشتباهات هم داشت. او برای مملکت میخواست خدمت بکند، لکن اشتباه هم داشت. یکی از اشتباهاتش این بود که آن وقتی که قدرت دستش آمد، این را خفهاش نکرد و تمام نکرد قضیه را. این کاری برای او نداشت آن وقت، هیچ کاری برای او نداشت، چون ارتش هم دست او بود، همه قدرتها دست او بود و شاه هم این ارزش را نداشت آن وقت، آن وقت اینطور نبود که این یک آدم قدرتمندی باشد مثل بعد که شد؛ آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود، لکن غفلت شد. غفلت دیگر اینکه مجلس را منحل کرد و یکی یکی وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخستوزیر با شاه است و شاه تعیین کرد نخستوزیر را. این اشتباهی بود که از دکتر واقع شد و دنبال او این مرد را دوباره برگرداندند به ایران. به قول بعضی، محمدرضاشاه رفت و رضاشاه آمد، یعنی یک نفر قلدر آمد. اینها آن وقت گفتند، نمیدانستند که بعدها رضاشاهِ چند آتشه میشود. این هم یکی از اشتباهات بود که شد.» 16 آبان 1357 «6»
آمریکا منشا کودتای 1332 و بازگشت و حفظ شاه برقدرت بود
درمنظومه اندیشه تاریخی امام خمینی، دولت استعمارگر آمریکا عامل بازگشت محمدرضا پهلوی به کشور و تحمیل مجدد استبداد 25ساله وی به شمار میرود. این امری است که به رغم مصلحت اندیشیهای عدهای، در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، مکررا مورد تاکید ایشان قرار گرفته است. اتهاماتی که رهبر کبیر انقلاب دردوران اوجگیری نهضت اسلامی متوجه آمریکا میسازد، راه را بر سندسازی های بعدی تحریف گران تاریخ انقلاب می بندد:
«در طی اعلامیهها و بیانیههای پانزده سال اخیر خود، چندین بار موقع و موضع خویش را در قبال آمریکا و قدرتهای بزرگ دیگر بیان کردهام که از ثروتهای ممالک فقیر بهرهبرداری و عمال خود را بر این ممالک تحمیل و هرخشونتی را که بر مردم دنیای سوم تحمیل میشود، تایید میکنند. آمریکا که منشا کودتای 1332 و بازگشت و سپس حفظ شاه بر سر قدرت بوده است، سیاست خود را تغییر نداده است. تا وقتی که وضع به همین منوال است، موقع و موضع من در قبال آمریکا همچنان تغییرناپذیر خواهد ماند». 4 اردیبهشت 1357 «7»
«آمریکا با کودتای نظامی، مجدداًً شاه را بر ایران تحمیل کرد و به نام مدرنیزه کردن مملکت، انقلاب آمریکایی شاه را به راه انداخت و دیدیم که نتیجه تمام این انقلاب به سود آمریکا و خرابی ایران بود.» 2 آذر 1357 «8»
«سالیان دراز است که آمریکا برخلاف همه موازین بینالمللی و انسانی، در امور داخلی کشور ایران دخالت مستقیم دارد، بهطوری که امروز میبینیم وقتی شاه در پرتگاه سقوط قرار گرفته و ملت ایران برای به دست گرفتن سرنوشت خود به پا خاسته است، رئیس جمهور آمریکا و نیز بعضی از سایر مقامات عالیرتبه آمریکایی رسما دخالت میکنند و علیرغم اراده قاطع ملت ایران اعلام میکنند که «ما از شاه حمایت میکنیم و باید بکنیم، چون بهترین دوست و حافظ منافع ما در منطقه است!». در سالیان دراز میبینیم که اکثر و بلکه تمامی سیاستهای شاه در زمینههای مختلف در جهت تامین هرچه بیشتر منافع آمریکا و همدستان آمریکا بوده است. کشاورزی ایران را به نفع آمریکا نابود کرده است، مخازن زیرزمینی و مخصوصا نفت را به غارت آمریکا داده است و ایران را با پول نفت، انبار اسلحه ساخت آمریکا و همدستانش قرار داده است که گذشته از اینکه این سلاحها به هیچ کاری جز کشتن فرزندان ملت در شهرها و دهات نمیخورد، بیش از چهل هزار مستشار نظامی آمریکایی را بر ما تحمیل کرده است که علاوه بر اینکه در هر سال بابت حقوق آنان هزینه کمرشکنی بر ما تحمیل میشود، اصولا همین مشتشاران زیر نظارت سفارت آمریکا تمامی اوضاع کشور را برای حفظ منافع آمریکا کنترل میکنند و قدرت هرگونه آزادی عمل را از ارتش ایران سلب کردهاند و ارتش را علیرغم خواست آنان در جهت حفظ شاه بسیج نمودهاند. آمریکا به دست شاه، ایران را به یک پایگاه نظامی در برابر ابرقدرتهای رقیب خود درآورده است. شاه با زور سرنیزه، حق کارگران و زحمتکشان شریف و محروم ایران را به باد داده است. سرمایهداران آمریکایی، ایران را بهترین نقطه برای استعمار می دانند و سرمایههای خود را به اشکال مختلف به ایران سرازیر کردهاند و باید بگویم که ابعاد دخالت آمریکا در ایران به قدری وسیع است که در این فرصت، امکان شمردن آنها نیست.» 14 آذر 1357 «9»