سیمین دانشور، نویسنده و داستاننویس شهیر معاصر و همسر جلال آل احمد، روشنفکر بزرگ ایرانی است. دانشور، هم به عنوان یکی از شخصیتهای مهم روشنفکری معاصر ایران، و هم به عنوان یکی از زنان فعال و پویای جامعه ایرانی، نقشی مهم در تاریخ ادب و فرهنگ دارد. آثار او مانند سووشون، جزیره سرگردانی، آتش خاموش، انتخاب و چند کتاب دیگر، آثاری ماندگار در ادبیات فارسی دهههای اخیر به شمار میآیند. جلال آل احمد در درباره او مینویسد: «و زنم سیمین دانشور است که میشناسید. اهل کتاب و قلم و دانشیار رشته زیباییشناسی و صاحب تالیفها و ترجمههای فراوان و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود. (و مگر درنیامده؟) از ۱۳۲۹ به این ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده است که سیمین نخستین خواننده و نقّادش نباشد.» «1»
سیمین دانشور، هم در جایگاه یک زن مستقل و هم در مقام همراهی با همسر پرشور و ناآرام خود جلال، در سالهای دهه 40 و 50، بیقرارِ تحولخواهی و تغییر در وضع موجود بود. اگرچه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی او به پای جلال نمیرسد اما خاطرات و روایتهای تاریخی نشان میدهد که همراه و همدم خوبی برای حرکت صادقانه و جوش و خروش از سرِ درد آلِاحمد بوده است. جلال، در شهریور 1348 درگذشت و او را ترک گفت و فرصت نیافت تا پیروزی انقلاب اسلامی را نظارهگر باشد اما سیمین دانشور، پیروزی این نهضت دینی و ملی را که بیشک جلال، از شخصیتهای موثر در قوامِ فکری و اجتماعی آن بود، از نزدیک مشاهده کرد.
سیمین، امام را از همان سالهای مبارزات پیش از انقلاب میشناخت. در لابهلای نامههای رد و بدل شده میان او و جلال، نام آیتالله خمینی هم دیده میشود. در یکی از این نامهها، سیمین خطاب به جلال مینویسد: «جلال جان! این حرفت مرا به فکر فرو برد که نکند بیکار کردن تو درست در این ایام، به علت روابطت با آیتالله خمینی بوده است. تو چند بار به قم رفتی و یک بار هم در نامههای اخیرت نوشته بودی آیتالله در دروس تحت نظرند و رفتم ایشان را ببینم آژانها نگذاشتند.» «2» دانشور، هنگام وقوع قیام پانزدهم خرداد، در آمریکا سکونت داشته است اما به گواهی همین نامهها، اخبار این واقعه را هم از همان راه دور دنبال میکرده است. «3» با وجود اینکه جلال، موفق به دیدار با امام شده بود، و با وجود آنکه برخی روایات مدعی شدهاند که سیمین هم با امام دیدار کرده است «4»، اما شاهدی قطعی بر دیدار سیمین و امام خمینی در سالهای پیش از انقلاب در دست نیست.
با پیروزی انقلاب اسلامی، سیمین دانشور از معدود نویسندگان و روشنفکرانی بود که علیرغم آنکه سبک زندگی مذهبیِ کاملی نداشتند، از انقلاب و امام، حمایت و تمجید کردند. در بیست و هفتم بهمنماه سال 57، جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران، کانونی که با ابتکار جلال آل احمد و برای حمایت از حقوق نویسندگان در سالهای پیش از انقلاب تاسیس شده بود- به دیدار امام رفتند. عمومِ روایات و خاطراتی که از این دیدار به جای مانده نشانگر علاقه زایدالوصف سیمین دانشور به حضرت امام است. شمس آل احمد، برادر کوچکتر جلال روایت میکند که «در آن زمان گروهی از اعضای کانون نویسندگان ایران -که من در اول انقلاب با دیدن مسائلی از آن استعفا کرده بودم به خدمت آقا رفتند که خبرش در مطبوعات منعکس شد. در آن جلسه امام به خانم سیمین دانشور عنایت کرده بودند و چند کلمه هم با ایشان صحبت میکنند. در آن روزها به آنهایی که خدمت امام رفتند حسودیم میشود و خانم دانشور هم به من پُز میداد که من رفتم امام را دیدم و شما ندیدید!» «5» سیدعطاءالله مهاجرانی هم در مستندی که شبکه انگلیسی بیبیسی درباره سیمین دانشور تهیه کرده است میگوید: «خانم دانشور میگفت وقتی امام را دیدم، تحت تاثیر او قرار گرفتم. آن قدر که این پیرمرد با شکوه، آرام و لطیف بود، نمیتوانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم، خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.» «6»
سیمین دانشور، کمتر از یک ماه پس از آن دیدار، در یادداشتی که کیهان منتشر کرد، نوشت: «من، حضرت خمینی رهبر انقلاب مردم ایران را کلمه الحق میدانم. مردی میدانم که با کلام و کتاب به میدان آمده و با چنین سلاحی بر چنان زرادخانۀ کم نظیری مستولی گردیده و کاری کرده است کس نکرد و کارشان. مردی میدانم مظهر تاریخی نو، فضایی نو و اخلاقی نو، مردی که الهامات خود را باور دارد و ایمانش به یقین پیوسته است و احتمالا دعای نیمهشبان امام به تعبدش چنین بوده است که ای ایمان یقین را به من ارزانی دار... و دعایش مستجاب گشته و چنین است که اینگونه بر خود مسلط و برخوردار از اعتماد به نفس است. و چنین مردی بارها و بارها گفته است که مسوول نسل آینده است و آرزویش نظام حکومتی است اسلامی و ایرانی که حافظ استقلال و دموکراسی باشد.» «7»
با قطع و یقین، سیمین دانشور دارای عقایدی کاملا منطبق با امام و اندیشه سیاسی و اجتماعی ایشان نبود و در بعضی از مسائل مانند مساله حجاب زنان، با قوانین موضوعه جمهوری اسلامی مخالفت میکرد. با این حال، او به مانند بسیاری از همطرازان و همکسوتیهای خود در عرصه فرهنگ و هنر و ادبیات، نه از میهن و کشور خود به تبعیدهای خودخواسته در خارج از کشور رفت و نه به سنگاندازی در مسیر حرکت انقلابی مردم و انتخابشان در سال 1357 مشغول شد. سیمین دانشور، هجدهم اسفندماه 1390، در تهران درگذشت.