در جریان مبارزات علیه رژیم پهلوی، روحانیت شیعه در چهرهها و سطوح مختلفی پای به میدان گذاشت. عدهای کار فرهنگی را ترجیح میدادند و عدهای مرد سیاست بودند. گروهی در قالب همکاری با دستگاههای دولتی به دنبال ضربه زدن به تفکر طاغوتی و ترویج اسلام ناب بودند و عدهای هم سیاست سنتی انزوا و عدم اعطای مشروعیت به رژیم را در پیش میگرفتند. و بالاخره اینکه این مبارزات گاه از طریق قلم یا سلاح انجام میشد و گاه، ابزارش خطابه بود و در قالب منبرهای آتشین و پرمخاطب مطرح میشد. در این جمعِ اخیر، اگر نام فلسفیها بهوضوح میدرخشد اما منبری مشهور دیگری هم بود که با مخاطبان پرشمارش، گاهگاهی مزاحم دستگاه پهلوی میشد: شیخ احمد ریاضتی کافی.
با وجود آنکه بسیاری از روحانیون حلقه مبارزاتی امام، با پیروزی انقلاب از حجاب گمنامی بیرون آمدند و به شخصیتهای نامآور ملی و حتی جهانی تبدیل شدند، کافی از روحانیونی بود که در سالهای پیش از انقلاب، از شهرتی مثالزدنی در سطح عمومی جامعه برخوردار بود. جدای از منبرهای معروفش، فعالیتهای اجتماعی او در اصلاح سبک زندگی جامعه و اسلامیتر کردن آن در شرایط حاکمیت قوانین غیرالهی دولت طاغوتی، دلیل دیگری بر محبوبیت و شهرت او بود. نمونه مشهور این فعالیتها، تلاش او برای تبدیل مراکز فحشا و بادهگساری به مراکز فرهنگی و اسلامی بود.
کافی، به سهم خود از یاران و دلباختگان امام به شمار میآمد و در حرکت مبارزاتی او، نقش قابل توجهی ایفا میکرد. فعالیتهای او از نظر امام دور نبود و از این رو در اجازهنامهای که برای دریافت و مصرف وجوهات از امام دریافت کرده است، نگاه حمایتی و مشوقانه امام آشکارا قابل مشاهده است: «خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقه الاسلام آقای حاج شیخ احمد کافی (دامت افاضاته). مرقوم محترم واصل و از مطالبش مطلع شدم. راجع به ترویجات جنابعالی و اشتغال به تربیت طبقۀ جوان جناب حجت الاسلام آقای مدنی شرفی تذکر دادند، از غیر ایشان هم شنیده بودم. در این زمان که اوضاع اسلام و مسلمین چنین است که ملاحظه میکنید ،ارزش خدمتهای صادقانه در پیشگاه مقدس پروردگار عظیم بیش از عصور سابقه است. امید است خداوند تعالی بیش از پیش به جنابعالی توفیق خدمت به شرع مطاع دهد و خدمات شما منظور نظر ولی امر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ بوده باشد. جنابعالی مجازید سهم سادات را تا حدود قلمهای هزار تومانی یا به خود اشخاص اجازه دهید بدهند یا خودتان به محال مقرره شرعیه برسانید؛ زائد بر آن را نصف به همان نحو و نصف دیگر را ایصال فرمایید برای اقامه حوزههای مهمه. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. والسلام علیکم.» این اجازهنامه در 23 شهریور 1350 صادر شده است اما شیخ احمد کافی، از سالهای دهه چهل، به مبارزات امام پیوسته بود.
ساواک در جاسوسی از منزل کافی دریافته بود چند تصویر از تمثال امام خمینی در منزل او وجود دارد و او از حامیان ترویج مرجعیت امام است. درباره محتوای منابر او نیز حکایت شده است که «کافی به نقل از شاهدین عینی و شهادت اسناد و نوارهای به جای مانده از او، اغلب در منابر و مجالس، با انتخاب موضوعات خاص و هدفمند، سخنرانی خود را با بیان احادیث و روایات منتخب، بهوضوح، به سمت و سوی اوضاع و احوال روز کشور و وضع نابسامان مردم مسلمان ایران کشانده از اعمال ددمنشانه شاه انتقاد میکرد.» از جمله این اعتراضات و تعریضها، خطابه اعتراضی او به قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که با خطاب قرار دادن شاه به او هشدار داده بود. در گزارشهای ساواک اشارات جالب توجهی به برخی مطالب سیاسی موجود در منبرهای او شده است. کافی گاهی «آیتالله خمینی را نایب امام زمان معرفی و او را در زندان و مظلوم معرفی و مرتباً دعا و صلوات برای خمینی میفرستاد» و گاهی هم در قالب تشبیه و رمز، بیان میکرد که «در هر عصری منصورها و حجاجها وجود دارند و اولاد پیغمبر را اذیت میکنند. عدهای را اعدام و عدهای را زندانی مینمایند… خدایا پرچمدار اسلام پیشوای شیعیان جهان حضرت آیتالله خمینی را در پناه خودت از جمیع بلایا حفظ بفرما و او را صحیح و سالم به ایران برگردان و وسایل خلاصی زندانیان بیگناهی که به جرم طرفدارای از قرآن و دین و روحانیت گرفتار شدهاند فراهم نما.»
با تبعید امام، کافی از حمایت نهضت کناره نگرفت. بلکه افزون بر تداوم فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود، به نجف رفته و با امام دیدار کرد. در این دیدار، کافی به «تبیین و تشریح و ارائه گزارش وقایع و اتفاقات جاری کشور پرداخت و از سفاکیهای رژیم شاه و فشار و اختناق و تضییقات وارده بر مردم صحبت به میان آورد.» و امام را «از برنامهها و فعالیتهای تبلیغی و اجتماعی و مذهی خود و همکسوتانش مطلع ساخت.» اما یکی از پر سروصداترین اقدامات او در حمایت از نهضت امام، عملی کردن دستور امام مبنی بر تعطیلی مراسم عید نیمه شعبان بود. محل این اقدام هم مهدیه تهران، مجتمع مذهبی مشهور و پررونقی بود که با همت خود او ساخته شده بود و حالا با تعطیلی آن، تبلیغات منفی شدیدی علیه رژیم پهلوی به وجود میآمد. برای این منظور بود که «کافی دوستان و نزدیکان و کارمندان و خدام مهدیه را در ضمن دید و بازدیدهای این سفر از نیت خود که امسال به دستور امام در مهدیه جشن نخواهیم گرفت آگاه نمود.» رژیم که از این اقدام متهورانه به خشم آمده بود، «از کافی خواست که در این ایام در تهران نماند و در جوار مهدیه حضور نداشته باشد. رژیم برخلاف میل باطنی کافی، او را با تهدید فراوان به ترک تهران و رفتن به مشهد مجبور کرد.» اما نهاد ناآرام کافی در مشهد هم آرام نگرفت. چرا که به تصریح گزارشگران ساواک، چهار شخصیت اصلیِ پدیدآورنده ناآرامی و بحران علیه رژیم پهلوی، حجج اسلام، عباس طبسی، سیدعلی خامنهای، شیخ محمدرضا محامی، و شیخ احمد کافی بودند. قدرِ شجاعانه این اقدامات کافی زمانی مشخص میشود که دوباره به یاد بیاوریم که او یک روحانی گمنام نبود و به طور طبیعی کاملا زیر نظر نهادهای امنیتی قرار داشت.
احمد کافی، در سی تیرماه 1357، در تصادفی مشکوک درگذشت. در شرایطی که سالها بود مرگ هر یک از مخالفان رژیم شاه به شهادت تفسیر میشد (مانند صمد بهرنگی، جلال آل احمد و غلامرضا تختی) و مردم به دلیل بدبینی به دستگاه به دنبال سرنخی از نیروهای امنیتی و ساواکی در قتل آنها بودند، درگذشت کافی هم هیجان و شورشی در میان علاقهمندانش و عموم مردم ایجاد کرد. اسناد ساواک مملوء از گزارشهایی است که نشان میدهد مراسم تشییع کافی هم به حربهای علیه رژیم و یادبود نام امام خمینی بدل شده بود. براساس این گزارشها، «جنازه در ساعت 20 بوسیله آمبولانس به مدخل میدان رسید.... اجتماع بطور دو دستهای شروع بگرفتن دم نمودند که طلبهها میگفتند «نصر من الله و فتح قریب» و دسته دوم اظهار میداشتند «زنده و جاوید باد شاه شهیدان ما»... لیکن دسته دوم در نزدیک چهارمیدان، شعار خود را تغییر و بطور پراکنده میگفتند زنده و جاوید باد خمینی» و تا رسیدن نیروی انتظامی این شعار ادامه داشت.» با پیروزی انقلاب، نظام برآمده از نهضت امام، یاد کافی را زنده نگاه داشت و امام نیز آیتالله شیخ محمد یزدی را به سرپرستی و ریاست هیات امنای مهدیه تهران، ماندگارترین یادگار کافی منصوب کرد.