بیست و چهارم آبان سال56 ، محمدرضا پهلوی و همسرش، میهمان کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا بودند. پلیس ضد شوروش آمریکا برای مقابله با دانشجویان معترض در اطراف کاخ سفید که خشمشان را از این ملاقات سیاسی اعلام میکردند، گاز اشکآور استفاده کرده بود. نسیم، گازها را تا محوطه کاخ آورده بود و شاه و متحد آمریکاییش، با چشمهایی سرخ و اشکبار، تشریفات دیپلماتیک را انجام دادند. تازه چند روزی از انتخاب جیمی کارتر به ریاست جمهوری آمریکا گذشته بود که این رویداد، براعت استهلالی بود برای آنچه در فرجام رابطه کارتر و شاه قرار بود اتفاق بیفتد؛ فرجام سقوط.
کارتر در رقابت با جرالد فورد، معاون سابق نیکسون و رییس جمهور قبلی آمریکا که یک جمهوریخواه بود به پیروزی رسید. پیش از کارتر، سه رییس جمهور پیدرپی، یعنی لیندون جانسون، نیکسون و فورد، میزان بالایی از روابط حسنه را با شاه تجربه کرده بودند و حالا کارتری پیروز شده بود که کمپین تبلیغاتی حقوق بشر او، ضرورت اصلاح رابطه آمریکا با روندهای استعماری مانند آنچه در ویتنام رخ میداد یا حمایت از دوَل دیکتاتور را شعار اصلی نامزد دموکرات قرار داده بود. اما با پیروزی کارتر، سیاست آمریکا در قبال شاه تغییری نکرد.
افشای فریبِ حقوق بشر
مثلث شاه، کارتر و جریانهای لیبرال داخلی ایران سعی میکردند که نشانههای بهبود وضعیت سیاسی را در ایرانِ پس از روی کار آمدن کارتر، تبلیغ کنند. اما این روند فریب، یک مخالف و افشاگر مهم داشت؛ آیتالله خمینی که در تبعید، نهضت انقلابی خود را رهبری میکرد. کارتر با همه تبلیغات اصلاحیاش، متحد شاه و ضامن بقای سلطنت او بود و همین کافی بود که امام، پشت پرده سیاستهای او را آشکار کند: «اعلامیه حقوق بشر» در منطق آقای کارتر این است که بشر همچو حقی ندارد که سرنوشت خودش را تعیین کند؟ آقای کارتر این را میفرمایند که هر چه توی سرتان زدند، هر کاری کردند اینها، شما حرف نزنید برای اینکه اگر حرف بزنید کشته میشوید! پس خودتان، خودتان را به کشتن دادید!» «1»
با تشدید روند انقلاب در ایران و پیگیری قطعی امام برای سرنگونی سلطنت، کارتر به کمک شاه آمد. کارتر در خاطراتش آورده است که «من هنوز تردیدی نداشتم که شاه شایسته حمایت بیچون و چرای ماست. برای سالیان متمادی شاه نه تنها یک همپیمان استوار و قابل اعتماد ما باقی مانده بود، بلکه ما تمایل داشتیم با ایجاد تغییراتی در نحوه حکومتش رژیمی باثبات را رهبری کند.» «2» با این حال، با فرارسیدن دی ماه 57 و خروج شاه از ایران، کارتر هم اولویت خود را از حفظ نظام سلطنتی به جلوگیری از برپایی حکومت اسلامی به رهبری امام خمینی به هر قیمتی قرار داد. حمایت از بختیار، عضو جبهه ملی ایران، با تقویت بازوی نظامیِ ارتش، ایده نهایی بود. «3» در همین رابطه و پس از تصمیمگیری دوَل غربی در کنفرانس گوادلوپ، نماینده ژیسکاردستن، رئیس جمهور فرانسه پیامی از طرف کارتر برای امام که در نوفل لوشاتو به سر میبرد آورد. در این پیام، کارتر ضمن حمایت از بختیار تهدید کرده بود که «در صورت مخالفت آیتالله با دولت بختیار وقوع یک کودتای نظامی قطعی است و اینکه آیتالله بهتر است در بازگشت به ایران عجله نکند.» «4» اما امام، ضمن رد کردن پیشنهاد و یا به عبارت دیگر، تهدیدهای ضمنیِ کارتر، به نماینده ژیسکاردستن گفت که مسئولیت هر گونه کودتای نظامی و کشتار مردم ایران به گردن آمریکا و آقای کارتر است: «خوف آن دارم که اگر کودتای نظامی بشود، انفجاری بشود در ایران، که کسی نتواند جلوی آن را بگیرد. و ملت ایران از کودتای نظامی نمیترسد... لکن با کشتاری، که من میل ندارم واقع شود. من به شما توصیه میکنم، از کودتا جلوگیری کنید که اگر بشود ملت ایران از شما میدانند، و برای شما ضرر دارد.» «5»
تسخیر لانه؛ کابوس بزرگ کارتر
سیاست کارتر برای جلوگیری از وقوع انقلاب اسلامی در بهمن 57 ناکام ماند: «سقوط شاه، بیتردید یک فاجعه سیاسی برای کارتر بود. نتایج موفقیتآمیز مذاکرات کمپ دیوید و بهرهبرداری سیاسی که کارتر میتوانست به خاطر رهبری موثر خود در امضای توافقنامههای کمپ دیوید به عمل آورد با سقوط شاه خنثی شد.» «6» اما انقلاب ضداستبدادی و ضداستعماری مردم ایران، تازه آغازِ چالشهای او با انقلاب و رهبر متنفذ آن بود. آمریکاییها ضمن محاسبه دقیق شرایط به سنجش نیروها و گرایشهای موجود در میان انقلابیّون دست زدند. کارتر و مشاورانش، خیلی زود توانستند نیروهای مطلوب خود را در میان اعضای دولت موقت و نهضت آزادی شناسایی کنند. کارتر معتقد بود که بازرگان نیرویی میانهرو است و اعضای کابینهاش که «اکثرا تحصیلکرده غرب بودند» با آمریکا همکاری خواهند داشت و از سفارت ایالات متحده حمایت میکنند. «7»
کارتر، و نیروهایش در سفارت ایالات متحده آمریکا مشغول یارگیری از عناصر داخلی بودند که دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکاییها را در خیابانی که پس از انقلاب، به نام آیتالله طالقانی نامیده شده بود به تسخیر در آوردند و کارمندان آن را به گروگان گرفتند. فعالیتهای جاسوسی و خرابکارانه آمریکا پس از انقلاب و بهویژه پناه دادن ایالات متحده به محمدرضا پهلوی، ادعانامه ایران علیه آمریکا بود. کارتر دو هدف اصلی را در قبال این اقدام دانشجویان ایرانی در صدر سیاستهای خود قرار داد: «حفظ حیثیت و شرف ملّی و منافع آمریکا، و تامین آزادی گروگانها به نحوی که آسیبی به آنها نرسد.» «8» او در تقابل با خواستهای ملت ایران مصمم بود که «ما به هیچ وجه نباید با استرداد شاه به ایران موافقت کنیم، به هیچ وجه نباید از سیاستهای گذشته خود در ایران معذرت بخواهیم و به هیچ وجه نباید اجازه بدهیم که گروگانها در ایران تحت محاکمه قرار بگیرند.» «9»
بیست و سوم آبان، کارتر دستور توقیف تمامی داراییهای منقول و غیرمنقول ایران در ایالات متحده و همچین نقدینگی ایرانی در بانکهای این کشور را صادر کرد و فروردین 59، روابط دو کشور از سوی آمریکا به طور یک جانبه قطع شد. امام به استقبال این اقدام دولت کارتر رفت: «اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت بپاخاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بینالمللی با یک چپاولگر عالَمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک میگیریم؛ چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است.» «10» اما این، همه اقدامات کارتر نبود. کارتر، مستاصل از دستگیری کارمندان سفارتش در ایران و فشار افکار عمومی آمریکا، به گزینه نظامی روی آورد. پرخطرترین و نهاییترین راه حل کارتر حضور نظامی در ایران و نجات گروگانها بود. چند ساعتی از آغاز عملیات نظامیان آمریکایی نگذشته بود که صحرای طبس، محل اجتماع و هماهنگی بالگردها و نیروهای آمریکایی به قتلگاه آنها تبدیل شد. به روایت میلتون جوردن، رییس ستاد کاخ سفید، «کارتر لحظهای چشمانش را بست و پریدگی رنگ او نشان میداد که خبرهای بدی میشنود. لحظهای چشمانش را بست و در حالی که به زحمت آب دهانش را قورت میداد پرسید آیا کسی هم مرده است؟ همه ما به دهان و چشمان او زل زده بودیم. چند ثانیه بعد گفت: میفهمم... میفهم. و گوشی را گذاشت. هیچکس سوالی نکرد تا اینکه خود کارتر پس از چند ثانیه سکوت گفت: مصیبت تازهای پیش آمده. یکی از هلیکوپترها به یک هواپیمای سی 130 خورده و آتش گرفته و احتمالا چند نفری هم کشته شدهاند.» «11» رسوایی بزرگ کارتر، با پیام تمسخرآمیز و مقتدرانه امام کامل شد: «این جانب که کراراً گفتهام کارتر برای وصول به ریاست جمهوری حاضر است به هر جنایتی دست بزند و دنیا را به آتش بکشد، شواهد آن یکی پس از دیگری ظاهر شده و میشود. کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند و از ریاست جمهوری باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده و از اداره یک کشور بزرگ مثل امریکا عاجز است.» «12»
از اسلامشناسی تا تهدیدهای کهنه
کارتر در سالهای باقیمانده دوران ریاست جمهوری خود نیز به اقدامات گوناگونی برای نجات گروگانها و فشار بر ایران دست زد. اقداماتی که با مقابله به مثل امام مواجه میشد. امام در پاسخ به نماینده پاپ که برای پادرمیانی از سوی کارتر به ایران سفر کرده بود، پاپ را، به جای تقابل با منافع ملت مظلوم ایران، به پیروی از تعالیم مسیح و مقابله با کارتر و شاه دعوت کرد. «13» در جایی دیگر، امام در واکنش به اظهارات کارتر که اقدامات دولت انقلابی ایران را خلاف تعالیم اسلام دانسته بود و به ایرانیها، اسلامی شبیه اسلام انور سادات را پیشنهاد داده بود گفت: «اخیراً آقای کارتر هم جزء اسلامشناسهاست! در یک جلسهای که مسافرت کرده است، گفته است این کارهایی که در ایران، فلان میکند این موافق اسلام نیست! خوب معلوم شد که ما اسلامشناس داریم که به ابعاد اسلامشناسی اضافه میشود!» «14» و این مشاجرات لفظی، جدای از آن تشبیه تاریخی و مطایبهآمیز بود که امام، کارتر و تشرهایش را به شیری تشبیه کرد که «وقتی که مقابل یک دشمن میایستد هم فریاد میزند و هم از آن طرفش چیزی بیرون میآید و هم دمش را حرکت میدهد. فریاد میزند برای اینکه طرف را بترساند. میترسد، از این جهت از او چیزی هم صادر میشود. دمش را حرکت میدهد برای اینکه میانجی پیدا کند. آقای کارتر را من حیفم میآید که بگویم شیر، لکن یک موجودی است که همین کارها را دارد میکند. این هیاهو و این فریادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامی، و دخالت نظامی، اینها کهنه شده است.» «15»
دی ماه 1359، گروگانهای لانه جاسوسی ایران آزاد شدند و این دقیقا در آغازین روزهای ریاست جمهوری رونالد ریگان، رقیب جمهوریخواه کارتر اتفاق افتاد. پیشبینی امام محقق شده بود و کارتر، نامش در فهرست معدود روسای جمهور چهارساله آمریکا وارد شده بود. او در دیدار با گروگانها به طعم رنجها و حقارتهایی که از ایران انقلابی چشیده بود اعتراف کرد: «سال آخر ریاست جمهوری برای من یک سال جهنمی بود... و در اعماق قلب خود میخواستم روزی از زیر بار سنگین این مسئولیت رها شوم. ولی از سوی دیگر نمیتوانستم از مبارزه برای تجدید انتخاب خود به مقام ریاست جمهوری صرف نظر کنم. زیرا انصراف من در آن شرایط دلیل قبول شکست و ناتوانی بود... البته شکست در انتخابات هم تلخ و ناراحتکننده بود.» «16»
کارتر در سالهای بعد هم تلاش کرد که با ایرانِ خمینی مراوداتی داشته باشد. آخرین این تلاشها در آبان 67 بود. با پایان جنگ تحمیلی و پذیرش قطعنامه 598، و درجریان گروگانگیری چند تبعه آمریکا در لبنان، کارتر طی نامهای به امام، ایران را به تمایل برای برقراری رابطه با آمریکا متهم کرد: «امید من این است که هر چه زودتر گروگانهای آمریکایی در لبنان بتوانند آزاد شوند. این اقدام یک مانع اساسی در از سر گیری روابط دوستانه بین ایران و ایالات متحده آمریکا که دارای اهمیت حیاتی برای دو کشور میباشد را بر خواهد داشت. به منظور جلوگیری از سیاسی نمودن این اقدام بشردوستانه در کشور ما و برای ممانعت از به تاخیر افتادن آزادی گروگانها یک کانال حتیالمقدور بیطرف آمریکایی میبایست به کار گرفته شود. ما، در مرکز «کارتر» مایل هستیم که به هر صورت مناسب کمک کنیم- مرکز ما در فعالیتهای خود یک مرکز غیرحزبی است. ارادتمند. جیمی کارتر.» «17» امام در بیانیهای که در اختیار جراید قرار گرفت، همچنان مقتدرانه و از موضع بینیازی، پاسخ کارتر را داد: «همان گونه که بارها گفتهام رابطه ایران و آمریکا، رابطه گرگ و میش است و بین این دو آشتی نیست.» «18»