شناسه مطلب صحیفه
نمایش نسخه چاپی

سخنرانی در جمع روحانیون پاکستان (هدف قدرتهای بزرگ)

تهران، حسینیه جماران
هدف قدرتهای بزرگ در ایجاد تفرقه و اختلاف بین مسلمین
روحانیون پاکستان و آقای مفتی جعفر حسین‌
جلد ۱۴ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۵۰۵ تا صفحه ۵۱۰

بسم الله الرحمن الرحیم‌

خوف دشمن از اتحاد حوزه و دانشگاه‌

برادران عزیزی که از پاکستان تشریف آوردند و علما و دانشمندانی هستند که آمدند در اینجا با من طلبه ملاقات کنند خوش آمدند. و من از خدای تبارک و تعالی توفیق همه را برای خدمت به اسلام مسالت می‌کنم.
شما می‌دانید، آن چیزی که وجهه نظر قدرتهای بزرگ از سالهای بسیار طولانی بوده است آن بوده که سلطه خودشان را بر ممالک زرخیز اسلامی هر چه بیشتر کنند. نقشه این بوده است که با هر طریقی که می‌توانند این کار را انجام بدهند. از جمله، اینکه در هر جا یک حکومتی که موافق آمال خودشان هست ایجاد کنند. در ایران بیشتر از پنجاه سال است که حکومتش یک حکومتی بوده است که به حسب آنچه آنها می‌خواستند،- خصوصاً امریکا- این حکومتها را ایجاد کردند. دانشگاهها را به آن طوری که می‌خواستند دانشگاههای استعماری قرار دادند. و این امر مخصوص به ایران نیست؛ مال همه جاست.
یعنی آنها از دو قشر خوف دارند: یکی قشر روحانیت، برای اینکه سر و کار روحانیت با متدینین و مسلمین هر بلد هست. و یکی هم دانشگاه؛ که اگر دانشگاه و روحانیت را از هم جدا کنند و دانشگاه را در تصرف خودشان بیاورند، فاتحه اسلام را می‌توانند بخوانند. البته روحانیت از باب اینکه در مجاری امور واقع نبوده است و فقط سر و کارش با مردم و ابلاغ به مردم بوده است، از این جهت، اینها را می‌خواهند از دانشگاهیها جدا کنند، و مردم را از روحانیت. آنها از ارتباط روحانیت با مردم خیلی خوف دارند.
خصوصاً حالا که به طور ملموس در ایران دیدند که این ارتباط موجب این شد که مردم به دعوت روحانیت یک دفعه قیام کردند. یک راه برای آنها این است که روحانیت را از مردم جدا کنند. دیگر اینکه با عمال خودشان در داخل به ایجاد جوّهایی بر ضد روحانیت و تهمتهایی بر روحانیت و امثال اینها، بین دانشگاه و مدارس دینی فاصله بیندازند.
ایران آن طوری که ما می‌بینیم و می‌دیدیم این طور بود که بین دانشگاه و روحانیت نه جدایی بود، بلکه دشمنی بود. یعنی آنها روحانیت را یک قشر فاسد، مرتجع، مخدّر- اصلًا دین را مخدّر برای مردم می‌دانستند و- معرفی کرده بودند. و به روحانیت هم این طور معرفی کرده بودند که دانشگاه یک دسته مردم بی‌دین کذا هستند. این نقشه‌ای بود که بین مردم [اختلاف ایجاد کنند]. یعنی در دانشگاه نماز نمی‌شود بخوانی! علناً نمی‌توانستند نماز بخوانند. و دانشگاهیها به صورتی در آمده بودند که اساتیدشان- غالباً البته- و کسانی که باید آنها را تعلیم و تربیت کنند، آنها را تعلیم و تربیت به وجهی می‌کردند که گرایش به خارج پیدا کنند؛ به قدرتهای بزرگ پیدا کنند. و لهذا محصول دانشگاهها یک محصول اسلامی نبود؛ یک محصولی بود که در او اسلام کم بود، نه اینکه هیچ نبود.
معلم و مسلم کم بود؛ نه اینکه هیچ نبود. لکن گرایش این طور بود. و این دو طایفه از هم بکلی جدا شده بودند و منفصل از هم. و مردم را هم داشتند از روحانیت جدا می‌کردند.
و این یک مسئله‌ای است که مال ایران تنها نیست؛ لا بد شما این را می‌دانید که در پاکستان هم همین طور بوده است که می‌خواستند بین قشر روحانی با مردم جدایی بیندازند؛ وهم بین روحانیون با دانشگاه، متدینین و روحانیون را یک طرف بگذارند؛ دانشگاهها را یک طرف بگذارند؛ که اینها با هم ارتباط نداشته باشند. در اینجا ما بحمد الله به این معنا رسیدیم که دانشگاه باید یک جوری درست بشود که اسلامی باشد جوانان دانشگاهی هم این معنا را احساس کردند والان نزدیک‌اند به هم و امیدواریم که زیادتر نزدیک بشوند.

توصیه علمای پاکستان به تلاش برای وحدت‌

این یک نقشه‌ای بود و شماها باید در آنجا کوشش کنید که این نقشه را خنثی کنید. بخواهید همان طوری که ایران توانست این کار را انجام بدهد، شما هم این کار را انجام بدهید که بین دانشگاه و روحانیت را صلح بدهید؛ این جدایی که بین اینهاست کمک می‌کند به آن خارجیها و مستعمرین.
یک جهت دیگر هم، که باز همین هم نقشه‌ای بود، اینکه بین مسلمین جدایی بیندازند، مسلمین را چند طایفه کنند- خصوصاً بین شیعه و سنی- یک فاصله زیادی ایجاد کنند. آنها غرضشان این نبود که شیعه بزرگ بشود، یا سنی ضعیف بشود. غرضشان این بود که هر دو ضعیف بشوند. بنا شد که این گروههای عظیمی که هستند، یا سنی یا شیعه، در پاکستان و در ایران و دیگر جاها- اقلیتهای کمی هم هستند، [اما] مهم اینها هستند- بنا شد که بین اینها چنان جدایی بیندازند و فاصله ایجاد کنند که اذهانشان از مسائل دیگر بکلی منحرف بشود؛ همه اذهان بیاید سراغ اینکه خودشان با هم دعوی کنند. این هم یکی از نقشه‌هایی بوده است که از قدیم الایام اینها، شیاطین، درست کرده‌اند؛ و از احساسات اسلامی اینها استفاده کردند؛ از احساسات مذهبی استفاده کردند. نه اینکه آنها می‌خواهند مذهب شیعه در پاکستان و در ایران باشد، و نمی‌خواهند مذهب سنی باشد؛ هیچ کدام را نمی‌خواهند باشد. اینها می‌خواهند اسلام نباشد. برای اینکه از اسلام خوف دارند! ترس دارند. این مسلمینی که یک میلیارد جمعیت هستند اگر اینها با هم بشوند- آدابشان علی حده، هر کس آداب خودش را انجام بدهد. هر کدام کارهای مذهبیش را انجام بدهد، اما در کنار هم باشد- اگر یک میلیارد مسلم در دنیا با هم مجتمع بشوند، قدرتشان بالاترین قدرت است. از این قدرت دیگر بالاتر نمی‌شود. اما آنها نمی‌گذارند این مطلب بشود. آنها دنبال این هستند. حکومتهاشان را وادار می‌کنند. بذر نفاق می‌پاشند بین اینها. به اینها یک چیز می‌گویند؛ به آنها یک چیز دیگر می‌گویند؛ آنها یک طور می‌شوند؛ آنها [طور] دیگر. ما امروز اگر بخواهیم که مستقل زندگی کنیم، بخواهیم که مثل مسلمین صدر اسلام باشیم که خودمان باشیم و وابسته به جای دیگر نباشیم، این دو مطلب را باید در نظر بگیریم: بین قشر دانشگاهی و محصولات دانشگاهی و قشر روحانیت و مدارس دینی و محصولات مدارس دینی اجتماع و وحدت ایجاد کنیم.
و بین برادران اهل سنت و شیعه که اینها هم با هم باشند. همان طوری که اهل سنت چهار مذهب دارند که در کنار هم‌اند، مذاهب نمی‌ریزند به جان هم، به حسب ظاهر، ما هم که مذهب پنجمی هستیم که می‌نشینیم با هم، ما برای خودمان فرایضمان را انجام بدهیم، لکن همه‌مان با هم بر ضد کسانی که بر ضد اسلام هستند. خوب، ما مسائل مشترک زیاد داریم، ما در اصول مذاهبمان، اصول دین‌مان، همه با هم مشترکیم. قرآن قرآن همه است؛ اسلام اسلام همه است؛ پیغمبر پیغمبر همه است. اینها مشترکات ما است. در این مشترکات ما با هم باشیم؛ و در مختصات هر کدام برای خودمان عملی داریم و برای خودمان آدابی داریم. این دعوا لازم ندارد؛ اینکه دعوا می‌شود دعوایی است که آنها ایجاد می‌کنند در بین ما.
و شما می‌دانید که به این هم اکتفا نمی‌کنند؛ در خود مثلًا مذهب شیعه، بین اخباری و اصولی «1» اختلاف ایجاد کرده بودند. بالاتر از او، احزاب درست می‌کردند! این حزبهایی که درست می‌شد، و آن دستهای مرموز این حزبها را درست می‌کردند، و حزبها با هم اختلاف پیدا می‌کردند، همه‌شان شیعه بودند؛ همه‌شان مسلمان بودند، یا همه‌شان سنی بودند احزاب مختلف در بین شیعه چند حزب درست می‌کردند. فرض کنید در تهران، احزاب مختلفه همه با هم دشمن، همه با هم بد. جاهای دیگر هم همین طور. این هم یک راهی بود که احزاب مختلفه درست می‌کردند، و این احزاب با هم جنگ سیاسی می‌کردند. تمام اینها اسباب این شد که از آن گرفتاریهای اصلی که ما داریم، که آن گرفتاری مسلمین است به دست قدرتهای بزرگ، از او غفلت بکنیم. چه بهتر برای آنها از اینکه ما صبح که بلند می‌شویم همه‌اش مشغول حزب بازی باشیم؛ یا مشغول مخالفت خودمان با هم باشیم. مخالفت دانشگاه با روحانیون، روحانیون با دانشگاه، این مذهب با آن مذهب؛ آن مذهب با آن مذهب، این حزب با آن حزب، در یک مذهب، این حزب با آن حزب. و همین طور تا آخر.

نقشه دشمنان برای از بین بردن قرآن‌

آن چیزی که برای مسلمین امروز لازم است این است که خودشان را با هم، صف واحد کنند در مقابل کفار؛ در مقابل آنها که با اساس اسلام بدند و در مقابل آنها که با قرآن اصلًا بدند، قرآن را برای خودشان خطر می‌بینند. این را همه می‌گویند که آن نخست وزیر انگلستان «2»، در آن زمان سابق، قرآن را برداشت، یک توهینی هم به کتاب کرد، گفت تا این بین مسلمین هست ما نمی‌توانیم سیادت کنیم! از اول همین نقشه بود که قرآن نباشد. و من امیدوارم که قرآن کریم نفوذ خودش را در همه جا نشان بدهد. چنانچه الآن هم این نهضتی که در ایران پیدا شد، این باور را برای مردم آورد که می‌شود با همه قدرتها [مقابله کرد]، اگر یک ملتی خواست، می‌تواند با همه قدرتها مقابله کند. الآن ایران در مقابل همه قدرتها- همه قدرتها یک طرف صف بسته‌اند، ایران هم یک طرف است- مقاومت کرده است، و پیروز هم می‌شود ان شاء الله.
ان شاء الله امیدوارم که همه شما پیروز باشید. و بین مملکت ما وشما و جاهای دیگر هیچ فرقی نیست. همه تحت لوای اسلام هستیم. قضیه «ملیت» هم خودش یک مسئله‌ای بود که باز اینها ایجاد کرده بودند که ملت عرب، ملت ایران، و ملت پاکستان، و ملت اندونزی، ملت کذا این هم از دامهایی بود که آنها درست کرده بودند، گرایش به ملت. همان که اسلام نفی‌اش کرده که فرقی ما بین [ملتهای مسلم‌] نیست، آنها اثباتش می‌کنند.
الآن هم می‌بینید که صدام با گرایش «ملی» با آنکه ملی هم معلوم نیست باشد، با آن گرایش ملیش دارد با ایران چه می‌کند. این چیزهایی است که آنها درست کرده‌اند برای ما؛ ما را به جان هم ریختند. مایی که می‌گوییم اسلام، صدام را می‌فرستند به اسم اینکه مسلم نیستید شما! مردم ما همه فریاد اسلام می‌زنند، او می‌گوید نه، شما زرتشتی هستید!
در هر صورت وضع این طوری است و ما باید بیدار بشویم. ان شاء الله امیدوارم که شما جوانها بیدار بشوید. توجه بکنید به اینکه این مصیبتها برای ما هست، و می‌توانیم اینها را از میان برداریم. باید به خودتان اعتماد بکنید. آنها اعتماد را از ما سلب کرده بودند.
باید به خودتان اعتماد بکنید. و به خودتان تلقین کنید که ما می‌توانیم در مقابل اینها بایستیم. و می‌توانید هم مویّد و موفق باشید. ان شاء الله پیروز باشید. موفق باشید. همه ما در تحت لوای «لا اله الا الله، محمد رسول الله» باشیم.

«۱»- دو گروه از علمای شیعه که در سبک اجتهاد مسائل شرعی با هم اختلاف نظر دارند، و اوج مخالفت آنها مربوط به دو قرن ۱۱ و ۱۲ هجری قمری است.«۲»- گلادستون صدر اعظم در عهد ویکتوریا.


امام خمینی (ره)؛ 07 تیر 1360

جمله طلایی

فراز طلایی

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: