فهیمه آقاخانی، پژوهشگر تاریخ معاصر
راهبرد «مقاومت» عمری به درازای تاریخ حقخواهی و آزادیخواهی جهان دارد؛ راهبردی که همراهی آزادیخواهان جهان و بیداری فطرت جهانی را فارغ از نژاد و مذهب به همراه داشته است. از همان ابتدای تاسیس رژیم صهیونیستی، سرنوشت عدهای از فلسطینیان به کوچ اجباری ختم شد، اما برای دیگرانی که کلید بر قفل خانههایشان نزدند و ماندن را به امید بازگشت ترجیح دادند، میان سیاست سران عرب و تصمیمگیری به جنگ یا صلح و از سوی دیگر اجماع قدرتهای جهانی به حمایتهای مالی و نظامی از اسرائیل گرفتار شدند؛ اما در میانه این دو سیاست، «مقاومت» و «ایستادگی» یگانه راه فائق آمدن بر این نزاع بزرگ بود؛ مسیری که اگرچه همراه با سختی بود، ولی فلسطینیان آن را برگزیدند، چراکه از جنگهای اعراب و اسرائیل، تجاوزهای بیشتر اسرائیل به خاک فلسطین ماند و قربانی اصلی سیاست صلح و مذاکره نیز فلسطینیان بودند که هرروز مرزهایشان کوچک و کوچکتر میشد.
امام خمینی رحمهاللهعلیه که از نخستین سالهای دهه چهل شمسی همواره خطر اسرائیل را گوشزد میکردند، به هدفی جز نابودی اسرائیل نمیاندیشیدند. ثبات قدم و نگاه عمیق و دقیق ایشان بود که موجب شد با اتخاذ راهبرد مبارزه مسلحانه و مقاومت از سوی فلسطینیان و با تشکیل هستههای مقاومت حزبالله برای ریشهکنکردن شجره خبیثه اسرائیل، نفسی تازه به جان مردم سرزمین زیتون دمیده شود.
وقتی همه به خواب رفتند!
یکروز پس از تاسیس اسرائیل، کشورهای منطقه در واکنش به این اتفاق به مقابله نظامی با صهیونیستها پرداختند. پس از چند سال جنگ اعراب و اسرائیل، در پی عدم کسب نتیجه مطلوب و سیاست محافظهکاری بعضی از سران عرب، حمایت نظامی از فلسطین از سوی رهبران برخی کشورهای عرب مانند مصر، متوقف و مقابله با اسرائیل برای منافع سایر کشورها هزینهساز شد. دو سوم خاک فلسطین بعد از شکست اعراب در جنگ با اسرائیل از دست رفته بود؛ نه سیاست جنگ با رهبری بازیگران خارجی و نه راهبرد مذاکره و گزینههای سیاسی هیچکدام نتوانست مرهمی بر زخم چندساله فلسطینیان باشد. در چنین شرایطی بود که ملت فلسطین به فکر تحولی بنیادین برای آینده خویش افتادند: یا مرگ یا زندگی؛ این دوراهی سرنوشتساز فلسطینیانی بود که ماندن را بر رفتن و مقاومت را بر سازش ترجیح داده بودند.
امام خمینی (ره)؛ راهحل جدید جهان اسلام!
اواخر دهه هفتاد میلادی یک سازمان سیاسی و نظامی بهوسیله دو تن از جوانان غزه تاسیس شد. هدف نهایی «جهاد اسلامی» نابودی اسرائیل و برپایی کشور فلسطین بود که حصول آن را تنها از راه مبارزه مسلحانه ممکن میدانستند. با پیروزی انقلاب اسلامی، انگیزه ایجاد یک تشکیلات منسجم مبارزاتی در رهبران سازمان که دو جوان از اهالی غزه بودند قوت گرفت. این گروه شاخهای از گروه «اخوانالمسلمین» مصر بودند که سالها قبل از پیروزی انقلاب فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی گستردهای انجام میدادند، ولی از آنجا که مبارزه مسلحانه و عملی با اسرائیلیها در دستورکار گروه نبود، جمعی از جوانان گروه به گروههای مختلف نظامی موجود ملحق شدند. پیروزی انقلاب و ایده تشکیل حکومت اسلامی باعث شد سران گروه نهتنها به فکر مبارزه مسلحانه، بلکه در پی هدف نهایی برپایی حکومت اسلامی باشند و با این نیت جهاد اسلامی را تشکیل دادند. دکتر فتحی شقاقی و عبدالعزیز از رهبران اهل تسنن بودند که امام خمینی رحمهاللهعلیه را نه فقط سمبل و الهامبخش انقلاب ایران، بلکه همهجا میدانستند. «1»
سرانجام جهاد، پیروزی یا شهادت!
جنبشهایی که پس از اعلام موجودیت اسرائیل در سال 1948 شکل گرفت، تحتتاثیر افکار ناسیونالیستی و سوسیالیستی قرار گرفتند تا اینکه پرچم اسلام و عواطف دینی بهطور مجدد و با پیدایش انتفاضه در دسامبر 1987 و اعلام موجودیت جنبش «حماس» به صحنه بازگشت و بهسرعت به نیروی محرکه تودههای مردم فلسطین تبدیل شد. این سازمان مبارز توسط «شیخ احمد یاسین»، «عبدالعزیز رنتیسی» و «محمد طه» تاسیس شد. آنها پس از چندی گردان «عزالدین قسام» شاخه نظامی حماس را به یاد عزالدین قسام که از ابتدای شروع مبارزاتش شعار «سرانجام جهاد، پیروزی یا شهادت است» «2» تاسیس کردند؛ زیرا راهحل نجات فلسطین را تنها در مقاومت و مبارزه مسلحانه با صهیونیستها میدانستند.
همه برای یک هدف!
با اینکه اولین گروه با داعیه مبارزه با اسرائیل، سازمان آزادیبخش فلسطین بود و از همان ابتدا عزم راسخی در مبارزه با صهیونیستها داشت، اما تفکر ناسیونالیستی و پانعربیسم جمال عبدالناصر به رهبران فتح به ارث رسیده بود و بهنوعی بر ماهیت تشکیلات سایه افکنده بود. رواج و پایبندی به چنین اندیشهای منجر به حاشیه رفتن «هویت اسلامی» شد و عملاً جای خود را با هویت ملی و محلی تغییر داد. شکست اعراب در جنگ با اسرائیل بهنوعی ناکارآمدی روش مبارزه و ایدئولوژیای را که بر مبنای نژاد و زبان برای مقابله با صهیونیستها باشد، آشکار کرد؛ حتی یاسر عرفات، رهبر تشکیلات خودگردان که اساس این گروه را بر مبنای نابودی اسرائیل قرار داده بود در نهایت ماهیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت؛ اتفاق تلخی که روحیه جوانان مبارز فلسطینی را تا اندازه زیادی تخریب کرد. پیروزی انقلاب اسلامی، تاثیر بسزایی در تقویت جریانهای اسلامی در کشورهای عربی و غرب آسیا و فاصلهگرفتن آنها از اندیشههای ملیگرایی و قومی-عربی داشت.«3»
«ما تا به اسلام برنگردیم، اسلام رسولالله برنگردیم، مشکلاتمان بر جای خودش هست. نه میتوانیم قضیه فلسطین را حل کنیم و نه افغانستان را و نه سایر جاها را ... باید تعالیم اسلام را فراگرفت و همانطوری که اسلام دستور داده است مومنین در همهجا برادر هستند و امر کرده است به اینکه اعتصام به حبلالله کنید و متفرق از هم نشوید.» «4»
فلسطین ِ اسلام
جنبشهایی که از دهه هشتاد میلادی به بعد شکل گرفت، با تکیه بر هویت اسلامی، مسیر جدیدی در تاریخ مبارزه فلسطینیان آغاز کردند. گرایشهای اسلامی در فلسطین در این دهه روبه رشد شده بود. جنبش اسلامی فلسطین معتقد بود که سازمان آزادیبخش فلسطین نیروی محرکه خود را برای مبارزه با اسرائیل و آزادی تمام فلسطین از دست داده و سرخوردگی مردم بهویژه قشر جوان فلسطینی از جنبشهای ناسیونالیستی و چپگرا، فشارهای غیرقابل تحمل از جانب رژیم اسرائیل و همچنین عدم اطمینان آنها به رژیمهای عرب در حمایت از قضیه فلسطین باعث گرایش شدید مردم فلسطین بهسوی جنبش انقلابی-اسلامی در فلسطین شد. «5»
مسئلهای که بارها و بارها در سخنرانیهای امام بدان اشاره میشد که جز با وحدت و همت مردم فلسطین پایانی بر این نزاع نابرابر نخواهد بود: «حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نیست. آیا دنیا تصور میکند که این حماسه را چه کسانی سرودهاند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کردهاند که بیمحابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت میکنند؟ آیا تنها آوای وطنگرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است؟ آیا از درخت سیاستبازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوه استقامت و زیتون نور و امید میریزد؟ اگر این چنین بود، اینها که سالهاست در کنار فلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خوردهاند! شکی نیست که این آوای «الله اکبر» است، این همان فریاد ملت ماست که در ایران شاه را و در بیتالمقدس غاصبین را به نومیدی کشاند و دوباره کوکب درّیه فلسطین از شجره مبارکه «لا شَرقیه و لا غربیه» برافروخت.» «6» تشکیلات حماس و جهاد اسلامی در راستای آزادسازی همه سرزمینهای اشغالی و برقراری دولت مستقل فلسطینی تاسیس شدند. تشکیلات حماس در کنار آنکه معتقد به استفاده از همه توانمندیهای ملت فلسطین در مقابل اسرائیل است و برپایی حکومت دینی را بعد از آزادی فلسطین از آرمانهای خود میداند در زمین مبارزه و جهاد نیز در دهه 90 میلادی با انجام عملیاتهای استشهادی و جهادی خلا مبارزات علیه صهیونیستها را پوشش داد و با تقدیم هزار شهید و ترور پیدرپی رهبرانش جان تازهای به انتفاضه فلسطین بخشید. تشکیلات جهاد اسلامی نیز با نگاه منفی نسبت به گروههای مبارزی که موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته بودند به باور فتحی شقاقی معتقد بودند: «فلسطین جز از طریق اسلام مسلحانه آزاد نمیشود و اسلام احیا نمیشود، مگر با آزادی فلسطین.» «7»
مبارزه با اسرائیل تا سرحد مرگ
با شروع انتفاضه دوم و رونمایی از اولین موشک بومی گردانهای عزالدین قسام و شلیک به مواضع صهیونیستها، مقاومت وارد مرحله جدیدی شد. خودباوری و ایمان به مشی مبارزه مسلحانه و ایستادگی، جانی دوباره به تنهای خسته فلسطینیان داد؛ مردمی که روزی سلاح در دستانشان سنگهای کوچک بود حالا به توانمندی ساخت موشک مجهز شدهاند. حالا برای ساکنان سرزمین صلح بهخوبی مسجل شده است که راه نمایندگانی از دل خودشان (تشکیلات خودگردان) بهسوی مذاکره برای صلح، سرابی بیش نیست. تمسک جستن به ایدئولوژیهای وارداتی مثل ناسیونالیسم و پانعربیسم منجی مشکلات آنها نیست. باید تا سرحد مرگ با اسرائیل جنگید. روحیهای که حالا در «طوفانالاقصی» به اوج خود رسیده است و رژیم غاصب را «ضربه فنی» کرده است. حالا مردم غزه روی ویرانههای برجای مانده از حمله بیرحمانه اسرائیل دستهایشان را به نشانه پیروزی و مقاومت بالا میبرند و درحالیکه جسم بیجان کودکانشان را در آغوش دارند با صدای رسا میگویند: «در تاریخ بنویسید ما ایستادیم، حق با ما بود و حق پیروز است.»
«من به سران فلسطینی نصیحت میکنم که دست از رفتوآمدهای خودشان برداشته و با اتکا به خداوند متعال و مردم فلسطین و اسلحه خویش تا حد مرگ با اسرائیل بستیزند، چراکه این رفتوآمدها موجب میشود که ملتهای مبارز از شما دلسرد شوند. شما اطمینان داشته باشید که نه شرق به درد شما میخورد و نه غرب. با ایمان بر خدا و تکیه بر سلاح با اسرائیل بجنگید، همچون ملت و نیروهای مسلح ایران که بیاتکا به قدرتها و ابرقدرتها و با ایمان به خدای تعالی و قدرت لایزال او تا حصول خواستههای مشروع خویش دست از اسلحه برنمیدارند.» «8»