مهدی زارع، روزنامهنگار
اساساً وقتی از «مقاومت» حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟ نگاهی بهمعنای واژه مقاومت (Resistance) در فرهنگ لغتهای مختلف،«1» نتایج تقریباً مشابهی به دستمان میدهد و میشود دانست که ویژگیهای مشترک مقاومت در همه زبانها برای کلمه مقاومت عبارتاند از: دفع خطر، دفع حمله، مبارزه، مقابلهبهمثل، تسلیحات، دفاع و ... .
این عبارت وقتی وارد منشهای سیاسی و اجتماعی مختلف میشود الزامات و اقتضائات متنوعی هم به خود میگیرد؛ اما مقاومت در کلام امام خمینی رحمهاللهعلیه ضمن اینکه شامل معانی بالا میشود، ارتباط گستردهای با مسئله قیام دارد؛ «قیام برای خدا». حرکت با قیام شروع میشود، اما در قیام نمیماند. قیام تاکتیکی است که راهبرد مقاومت را عملیاتی میکند. «تا اینجا قیام کردید و پیروز شدید. اگر استقامت کنید، پیروز خواهید شد. اگر استقامت کنید، این عددی که درصدد توطئه هستند، ریشهکن خواهند شد.»«2»
در اندیشه امام خمینی رحمهاللهعلیه، بیش از هرچیز بر فعال و پویابودن مقاومت تاکید است. با مطرحشدن این واژه بهعنوان یک راهبرد ممکن است این شائبه به ذهن برسد که مقاومت بهمعنای منفعلبودن و دسترویدست گذاشتن و صرفاً تحملکردن است؛ اما امام هوشمندانه مقاومت و قیام را به هم پیوند میزنند. چنین مقاومتی بیش از آنکه امری ناگزیر و از سر اجبار باشد، رخدادی انگیزهبخش و تامینکننده نیروی محرکه جریان حق در مبارزه تاریخی خودش است.
کدام تاریخ؟ کدام مبارزه؟
از مبارزه تاریخی جریان حق گفتیم. در نگرش امام خمینی رحمهاللهعلیه، تاریخ نه «روحی رهاشده و سرگردان و بیاعتنا به خواستِ این و آن»«3» است و نه بستری برای انسان تا بتواند هرچه میخواهد بکند و با کسب قدرت مطلق، کاملترین نوع خودش شود. در این نگاه، تاریخ همان است که در اثر جنگ حق و باطل شکل میگیرد. «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمامشدنی نیست ... و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد».«4» انسان در چنین تعریفی نه مقهور و بیاختیار است، نه مختار مطلق.
این «تداوم مبارزه» همان دال مرکزی حرکت امام در مسیر انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی است: «ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم».«5» در نگاه امام خمینی رحمهاللهعلیه برعکس نگاه هگلیستها، انسان موجودی بیاختیار در بستر تاریخ نیست. انسانِ خمینی کاملاً مختار است تا یکی از جبههها، یعنی حق یا باطل را انتخاب کند.
همچنین برعکس نگاه لیبرالیستها -که انسان را مرکز خلقت دانسته و به او اختیاری مطلق میدهند تا هرچه میخواهد بکند و به کاملترین نوع خودش تبدیل شود- انسان نباید برای این دنیا تلاش کند. انسان امام خمینی رحمهاللهعلیه موجودی جداافتاده از عوالم بالاست«6» و تنها راه برگشتنش به آن عوالم شرکت در مبارزه علیه باطل در این عالم است. امام با تکیه بر حکمت متعالی ملاصدرا همهچیز را در همین مبارزه خلاصه میکنند.
شبکه مقاومت، ابزار اصلی قیام
با پیروزی انقلاب اسلامی، معنای مبارزه در جبهه حق به میزان زیادی گسترش و ارتقا یافت؛ چراکه برای اولینبار در طول تاریخِ پس از حیات ائمه معصومین علیهمالسلام، قیام از مرحله فردی و گروهی به مرحله دولت و ملت رسید. انقلاب اسلامی پیروز شد، جمهوری اسلامی را تشکیل داد و اینچنین نظام جمهوری اسلامی در مقابل جبهه کفر صفآرایی کرد. بهعبارتی دیگر، ملت ایران با انقلاب اسلامی و انتخاب نظام جمهوری اسلامی تصمیم گرفتند به جبهه حق در مقابل کفر بپیوندند و حتی از این بالاتر، تصمیم گرفتند رهبری جبهه حق را بهدست بگیرند.
جبهه کفر تلاش زیادی کرد و هنوز هم میکند تا با شکست جمهوری اسلامی این رهبری را بیاعتبار کند، اما از آنطرف، جبهه حق هم دسترویدست نگذاشته و تصمیم گرفته وارد حوزههای سنتی حاکمیت کفر هم بشود. «باید تمامی قدرتها و ابرقدرتها بدانند که ما تا آخرین نفر و تا آخرین منزل و تا آخرین قطره خون برای اعلای کلمه الله ایستادهایم؛ و برخلاف میل تمامی آنان حکومت نه شرقی و نه غربی را در اکثر کشورهای جهان پایهریزی خواهیم نمود.»«7»
هدف هنوز هم پیروزی جبهه حق (اعلای کلمه الله) است و گسترش جبهه از مرزهای ایران اسلامی به سراسر جهان با همین نیت اتفاق میافتد. برای تحقق چنین هدفی باید مقدمات را فراهم کرد، اما چگونه؟
میدانیم راهبرد مبارزاتی امام، بسندهکردن به ظرفیتهای موجود نیست. بهعبارتی، اگر ظرفیت ورود به حوزههای سنتی کفر وجود ندارد، این ظرفیت باید ایجاد شود.
اینجاست که نقش شخصیتهایی همچون سردار سلیمانی جدی میشود. اولین هدف از تشکیل نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تحقق همین راهبرد مهم امام راحل بود؛ ایجاد ظرفیتهای همسو و فرامرزی در جهت تقویت جبهه حق. این راهبرد از طریق حمایت از جنبشهای مبارز تحقق مییابد: «ما به پیروی از اسلام بزرگ، از جمیع مستضعفین حمایت میکنیم؛ و از شما و هر سازمانی در جهان که برای نجات کشور خویش به پا خاسته است پشتیبانی میکنیم».«8» حمایت از جنبشهای اسلامی، تضعیف جبهه باطل را هم در پی دارد.
سه اصل پیش روی حاج قاسم
سردار سلیمانی، در سه دهه گذشته، توانست پیوندهای جبهه مقاومت -که حالا میدانیم یگانه شبکه بر ضد جبهه باطل است- را به محکمترین وضعیت ممکن برساند. او در این مسیر سه اصل مهم را از اندیشه حضرت روحالله وام گرفت که عبارتاند از:
ضدیت با استکبار جهانی: امروز مظهر اتم و اکمل باطل، امپریالیسم صهیونیستی و استکبار جهانی است. کلیدواژه استکبار و امپریالیسم همواره در ادبیات امام خمینی رحمهاللهعلیه دیده میشود و در همه موارد هم ناظر به وجوب مبارزه ملتها با این پدیده است. حاج قاسم در ابتدای امر، به سراغ گروهها و جنبشهایی رفت که رابطه خود و استکبار را بر دشمنی بنا نهادهاند. این گروهها شامل موارد متعددی از مبارزان در شرق و غرب عالم میشود.
مقبولیت مردمی: دومین اصل و نکته مهم در الگوی عملیاتی حاج قاسم، مقبولبودن گروههای مقاومت در بین مردم است. در هر صورت، گروههای مقاومت در صورت پیروزی در مقابل استکبار باید بتوانند از مرحله نهضت به مرحله دولتسازی وارد شوند. چنانچه یکی از گروهها مقبولیت نداشته باشد، سرنوشتش با آنچه امروز حکام عرب دارند متفاوت نخواهد بود؛ لذا، داشتن رای مردمی و مقبولیت عمومی یکی از نکات مهم در فعالیتهای حاج قاسم بود. در نتیجه عمل به چنین اصلی، میبینیم که امروز گروههای اسلامی در یمن، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین توانستهاند با کمترین امکانات و بیشترین انگیزه که از حمایت مردمی برمیخیزد، در مقابل اسرائیل بایستند.
ایدئولوژی: آخرین اصل مهم در عملیات حاج قاسم، در نظر گرفتن ایدئولوژی گروههای مقاومت است. واقعیت آن است که ایدئولوژیهای نزدیک به غرب یا حتی اسلامگرایان متحجری مثل داعش قابلیت پیوستن به جبهه حق را ندارند.
سردار سلیمانی با در نظر گرفتن این سه اصل توانست راهبرد مقاومت امام را که برگرفته از حکمت متعالیه ایشان است بهخوبی پیاده کند و امروز نتیجه این اتفاق را در جنگ غزه میبینیم. رژیم صهیونیستی که در مدت فقط شش روز توانست چندین کشور عربی را با کمترین تلفات شکست دهد و حتی کیلومترها از خاک آنها را هم اشغال کند، اکنون پس از ۸۰ روز نتوانسته است از پس یک باریکه ۲۰ کیلومتری برآید.
اما تقویت و شکلدهی به هستههای مقاومت تنها هنر سردار سلیمانی نیست. او توانست این گروهها را به یک شبکه قوی تبدیل کند؛ شبکهای که ضمن استقلال و ارتکاز در عمل، همزمان تنها یک هدف را دنبال میکند؛ اخراج آمریکا و حذف اسرائیل از منطقه. او گروههای مقاومت را قانع کرد تا با وجود همه اختلافات خود، اولویت را بر اخراج عامل اصلی فتنه در منطقه قرار دهند.
امروز شیعیان چهار امامی یمن در کنار اخوانالمسلمین اهل سنت فلسطین و شیعیان اثناعشری لبنان دوشادوش هم علیه اسرائیل میجنگند، چراکه سردار سلیمانی توانست به همه آنها بقبولاند هرچه بر سر این ملتها آمده است از فعالیت استکبار آمریکا آمده است.
رویکرد سردار سلیمانی البته در پرتو تنها یک ویژگی مهم او قابل تحقق است؛ ولایتپذیریاش. «کلاس حکمتی را طیکرده و به اینجا رسیده است، اعتمادی به آقا دارد، چیزی را میبیند که دیگران نمیبینند. به درجهای رسیده که پشت تریبون میگوید تا سه ماه دیگر داعش باقی نمیماند. این حرف عادی نیست! فرمانده نظامی نباید طرح عملیات را لو بدهد. آمریکاییها میفهمند؛ تجهیزاتشان را توی منطقه میآورند. شاید نشود. او میگوید میشود و شد. آقا با عنایت به این مراتب است که میفرمایند بگویید: مکتب سلیمانی».«9»