مهدی زارع، روزنامهنگار
«اولین کار بزرگ او، احیای اسلام بود. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنه سیاسی جهان برگرداند.» «1» بیان این جمله رهبر انقلاب در توصیف ماحصل زندگی امام خمینی رحمهاللهعلیه را میتوان چراغ راه هرکسی که دغدغه دین دارد درنظر گرفت؛ «احیای اسلام». در یک کلمه خواسته باشیم بگوییم، توقع امام از علمای اسلام هم همین است؛ حفظ اسلام بهواسطه احیای آن. سوم اسفند، سالروز صدور پیام حضرت روحالله به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات است که از آن به «منشور روحانیت» تعبیر میشود و چه تعبیر بجایی!
کدام احیا و کدام اسلام
وقتی از واژه احیا استفاده میشود خودبهخود مفاهیم دیگری هم به ذهن متبادر میشود:
۱. احیا پس از موت اتفاق میافتد پس امام دینی را احیا کردند که تا پیش از آن مرده بود.
۲. احیای اسلام در سرزمین اسلامی اتفاق میافتد کمااینکه اگر اسلام وارد سرزمینی نشده باشد، چگونه مرده است که نیاز به احیا داشته باشد.
۳. احیا توسط متخصصان امر اتفاق میافتد؛ همانطورکه یک پزشک، بیماری را احیا میکند. متخصص اصلی اسلام، علمای اسلام هستند و در راس آنها شخص خمینی بزرگ.
۴. احیا هرچقدر هم که دقیق باشد، اما خطر موتِ دوباره هم باقی است و نمیتوان هیچگاه نسبت به این خطر دچار غفلت شد. دین اسلام هم از این قاعده مستثنی نیست، چراکه امام حسین علیهالسلام یکی از اهداف قیام خود را احیای اسلام عنوان کردند و میدانیم که از رحلت حضرت رسول تا شهادت سیدالشهدا نیمقرن هم نگذشته بود.
اما این فرآیند احیای اسلام خیلی هم راحت نبوده است. آنچه امروز ما بهراحتی از آنها استفاده میکنیم و ظرفیتهایی که امروز از اسلام آزاد شده است، به رایگان به دست ما نرسیده است. «اوضاع مثل امروز نبود، هرکس صددرصد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدسنماها از میدان به در میرفت؛ ترویج تفکر «شاه سایه خداست» و یا با گوشت و پوست نمیتوان در مقابل توپ و تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی میدهد و از همه شکنندهتر، شعار گمراهکننده حکومت قبل از ظهور امام زمان علیهالسلام باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بودند که نمیشد با نصیحت و مبارزه منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت؛ تنها راهحل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیلهاش را آماده نمود.» «2»
انحراف، اولین ضربه به اسلام
«تردیدی نیست که حوزههای علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بودهاند» «3»، اما از طرفی زمینه انحراف همیشه و در همه ادیان بوده و هست. گزافه نیست اگر بگوییم منشور روحانیت امام، آنهم در آخرین سال عمر مبارکشان، اصلاً به همین دلیل صادر شد؛ هشدار نسبت به خطر انحراف!
اما آنچه مسلم است اینکه مرگ دوباره اسلام دفعی و ناگهانی نیست. اساساً هیچ دینی ناگهان از بین نمیرود، بلکه این اتفاق بهمرور زمان و با انحراف بزرگان دین رقم میخورد. همانگونه که این اتفاق برای دین یهود و مسیحیت اتفاق افتاد و زمانی این ادیان از بین رفتند که علمای آنها شروع به تحریف اصول اصلی کردند. این قاعده درباره اسلام هم صادق است و این همان هشداری است که حضرت امام میدهند و علمای اسلام را به آن تحذیر میکنند؛ همانطور که سیدالشهدا از فرصت حج استفادهکرده و بزرگان قوم را در منا جمع کردند و به آنها هشدار دادند. بهعبارتی، امام خمینی از همان ابتدای نهضت، رسالت حفظ اسلام را برعهده علمای اسلام و حوزه علمیه گذاشتهاند: «حوزه علمیه باید به کار اسلام بخورد. اگر حوزه علمیه به کار اسلام نخورد، بیهوده است، مبتذل است. واجب است بر همه و همه خطبا و مسلمین که مردم را مطلع کنند، زیرا اصل اسلام در خطر است ... باید اسلام بماند و قرآن هم بماند» «4».
اساساً هدف امام از قیام هم بازگرداندن اسلام و قرآن به متن زندگی مردم بود. استعمار با استفاده از اذناب خود بهویژه شخص محمدرضا پهلوی کمر به حذف اسلام بسته بود و امام با رصد این اتفاق از همان ابتدای زعامت به آن هشدار دادند و با این هدف قیام را شروع کردند که اسلام را حفظ کنند. فریادهای امام در چهارم آبان ۱۳۴۳ هنوز از هزارتوی تاریخ به گوش میرسد: «ای سران اسلام، به داد اسلام برسید. ای علمای نجف، به داد اسلام برسید. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام. ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای روسای جمهور ملل اسلامی، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسید.» «5» هرچند با پیروزی انقلاب اسلامی خطر استعمار خارجی تقریباً ازبینرفته و اکنون ایران بزرگ در حصن حصین جمهوری اسلامی قرار گرفته است، اما انحراف همواره و برای هر قومی یک خطر بالقوه است. این خطر تا آنجاست که امام بزرگ ما در آخرین ماههای عمر مبارکشان به آن هشدار میدهند و در شرایطی که انقلاب به ثبات رسیده و حادثه بزرگ جنگ تحمیلی را با پیروزی از سر گذراندهایم، در پیامی بلند و رسا ماموریت بزرگ حفاظت از اسلام و قرآن را بر دوش حوزه و علما میگذارند؛ همانطورکه در شروع قیام خود مسئولیت حفاظت از اسلام را برعهده علما و حوزه میگذارند.
هشدار نسبت به سکولاریسم اجتماعی حوزه
در این میان یک سوال مطرح میشود و آن اینکه چه خطر یا خطراتی در کمین است که امام اینچنین هشدارهای عجیبی به حوزه و علما صادر میکنند؟ یا اجازه بدهید اینچنین بپرسیم که کدام اتفاقات اگر بیفتد، حوزهها از مسیر منحرف شدهاند؟
اولین اتفاق، خطر تحجر است. حضرت روحالله به تجربه دریافتهاند که تحجر مهمترین مانع پیشرفت اسلام و ایران است. در این زمینه آنچه امام خمینی رحمهاللهعلیه نسبت به متحجرین تجربه کردهاند بر ایشان بسیار گران بوده است: «خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است.» «6» متحجرین با برداشتهای کوتهبینانه و تقلیل دین به عبادتهای انفرادی بزرگترین مانع ورود دین به حوزههای اثرگذار و سرنوشتساز جامعه هستند. «آیا این حوزهها را میخواهیم که فقط از ترتب «7» بحث کند؟ حوزههای علمیه باید زنده باشد و در برابر دشمنان اسلام چون کوه محکم بایستد و بخروشد.» «8»
خطر دیگر که بهنحوی در ادامه خطر تحجر بروز میکند، سکولاریسم است. اگر حوزه درگیر احکام صرفاً عبادی شود و از اسلام تنها ابعاد عبادی آن را درک و فهم کند، ممکن است در ادامه به دام سکولاریسم بیفتد. کمااینکه دین مسیحیت پس از آنکه وارد ورطه تحجر و رهبانیت صرف شد، به دام سکولاریسم افتاد. در بین انواع سکولاریسم هم خطرناکترین آن، سکولاریسم اجتماعی است؛ اینکه حوزه راه خود را برود و جامعه مسلمانان راه خود را. «حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکسالعمل مناسب باشند. چه بسا شیوههای رایج اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هماکنون باید برای این موضوع فکری کنند.» «9» از قضا به نظر میرسد که هماکنون به این معضل دچار شدهایم و رهبر انقلاب هم بارها به شکل کنایهآمیز یا صراحتاً به آن تذکر و انذار دادهاند: «حوزههای علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند، برای نظام کار کنند، برای نظام دل بسوزاند، در خدمت تقویت نظام حرکت کنند؛ و این درست عکس آن چیزی است که سیاست سرویسهای امنیتی انگلیس و آمریکا و اسرائیل و دیگران و دیگران دنبال میکنند... حوزههای علمیه نمیتوانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.» «10»
پرواضح است که بسیاری از مشکلاتی که امروز جامعه ما با آن دستوپنجه نرم میکند، اول بار باید در حوزهها مورد بررسی قرار بگیرد. انقلاب اسلامی از درون حوزه برخاسته و مبانی آن در حوزه تولید شده است، طبیعی است که مسائل و چالشهای آنهم باید در دل حوزه بررسی شود؛ حتی بیشتر از این، حوزه خود باید متکفل رصد و بررسی چالشهای انقلاب اسلامی باشد. حوزه نباید بهصرف پیروزشدن انقلاب کناره بگیرد و با خیال راحت به احکام فردی بپردازد. با پیروزی انقلاب تازه کار شروع شده است. حوزه مسئول نقد و بررسی مسیر حرکت جمهوری اسلامی هم هست. این همان توقعی است که حضرت روحالله از حوزه دارند.
«1» خامنهای. سیدعلی، ولایت و حکومت، انتشارات صهبا، ۱۳۹۷، ص۲۸۹
«2» پیام حضرت امام خمینی به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات، ۳ اسفند۱۳۶۷
«3» همان
«4» سخنرانی حضرت امام خمینی در جمع روحانیون و اهالی شیراز (رسالت حوزهها)، 21 فروردین 1343
«5» سخنرانی امام در جمع روحانیون، بازاریان و مردم، ۴ آبان۱۳۴۳
«6» پیام حضرت امام خمینی به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات، ۳ اسفند۱۳۶۷
«7» « ترتب» یکی از اصولی است که در حوزهها مورد بحث قرار میگیرد.
«8» سخنرانی حضرت امام خمینی در جمع روحانیون و اهالی قم، 29 اسفند 1341
«9» پیام حضرت امام خمینی به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات، ۳ اسفند۱۳۶۷
«10» بیانات رهبر انقلاب در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی، ۱۹ مهر ۱۳۹۱