بسم الله الرحمن الرحیم
اهمیت نقش مردم در امور کشور
از خدای تبارک و تعالی توفیق همه آقایان را و همه خدمتگزارها را میخواهم که به این ملت مظلوم برای خاطر خدا خدمت کنند. در قضیه استانداران و آنهایی که توابع آنها هستند، دو مطلب را میخواهم عرض کنم. یکی اینکه توجه دارند آقایان که تا ملت در کار نباشد، نه از دولت و نه از استانداران کاری نمیآید. یعنی، همه دستگاههای دولتی به استثنای ملت کاری از او نمیآید. از این جهت همهمان و شما آقایان همه و آنهایی که در اختیار شما هستند، همه باید کوشش بکنید که رضایت مردم را جلب بکنید در همه امور. در سابق مردم نه دولت را از خودشان میدانستند، نه انتخابات را از خودشان میدانستند، نه همه روسا را، هیچ کدام را از خودشان نمیدانستند، جدا میدانستند.
و لهذا نه شرکت میکردند به طوری که باید، مگر آنجایی که فشار و اینها بود، و نه در مشکلات با دولت هیچ وقت همراهی نمیکردند. اگر کارشکنی نمیکردند، همراهی نمیکردند. شما مطمئن باشید که در این مشکلاتی که برای کشور ما پیدا شد- بعد از پیروزی- که یک مشکلاتی بود که هر دولتی را کمرش را خم میکرد، اینکه دولت ایستاده است و بخوبی دارد عمل میکند برای این است که مردم هستند، کمک مردم است، هر جا هر نقیصهای پیدا میشود مردم دنبالش هستند، برای رفعش دنبالش هستند.
امروز مردم این طور نیست که دولت را از خودشان جدا بدانند یا انتخابات را انتخابات فرمایشی بدانند و از غیر بدانند. امروز مردم میدانند که دولت از خودشان است و انتخابات هم از خودشان است.
لزوم خدمت نمودن مسئولان به مردم
شما باید کوشش کنید که این چیزی که الآن در ذهن مردم هست، که دولت را از خودشان میدانند و انتخابات را از خودشان میدانند، این از دل آنها بیرون نرود. یعنی، شما در طول خدمتی که انجام میدهید خدای تبارک و تعالی را در نظر داشته باشید. شما مسئول هستید پیش خدا. فردا از شما سوال میشود. اینجا هم بر فرض اینکه بتوانید یک چیزی را خدای نخواسته عمل کنید و مخفی نگه دارید، پیش خدا مخفی نیست، پیش ملائکه الله مخفی نیست، یک روزی به آن میرسد انسان. از این جهت نسبت به مردم هر چی مردم ضعیفترند بیشتر، عکس سابق که هر چی قویتر بودند، با خانها رفتارشان چطور بود، با مثلًا آنهایی که دارا بودند چطور بود، با سرمایه دارها چه جور بود، با مردم ضعیف هیچی. شما عکس کنید مساله را، یعنی آن طوری که با مردم ضعیف و مستضعف و محروم رفتار میکنید، بهتر باشد از آنی که با دیگران رفتار میکنید، با همه خوب، اما اینها دلشکستهاند اینها محروم بودند در طول تاریخ، اینها زحمت دیدند، اینها در انقلاب خدمت کردند، اینها امروز جوانهایشان را میدهند، آن طبقه مرفه اگر هم باشد کمی از آنها داخل این امور هستند، خیلی نیستند. بنا براین ما باید این طبقه از مردم را برای خاطر خدا و برای حفظ حیثیت جمهوری اسلامی حفظ بکنیم. در همه قشرها در همه کارها با آنها خوشرفتاری کنید. یک وقت خدای نخواسته یکی را کار دارد بیاید در آنجا، فراش راهش ندهد، یا مدتی معطل بشود یا توی اتاق نگذارند بیاید، اینها این طور نباشد. اینها کارهایی بود که بر خلاف رضای خدا بود و سابق میکردند، شما باید عکسش باشد. این یک مساله است که راجع به همه کارهایی که شما میکنید متوجه باشید که خدا حاضر است در همه جا، و متوجه همه مسائل هست و ثبت میشود کارهای ما و پیش خدا میرود، بعدها، یعنی در قیامت پیش خودمان هم باز میشود اعمالمان. از این جهت این یک سفارش است که عرض میکنم.
توصیه به حُسن اجرای انتخابات
یک سفارش دیگر راجع به انتخابات است. شما هر چه هم خوب رفتار کنید آنهایی که باید اشکال کنند، میکنند. ما کاری به اشکال آنها نداریم. آنها از اول اشکال میکردند حالا هم اشکال میکنند. قبل از این هم که انتخاباتی در کار باشد، صحبت انتخابات همچو که نزدیک شد شروع کردند به اینکه این انتخابات آزاد نیست، مردم هیچ وقت نمیروند پای صندوقها، چه خواهند کرد. اینها بعدها هم خواهند گفت. اینجا ما کار نداریم، ما خودمان بین خودمان و خدای تبارک و تعالی باید فکر بکنیم که شما مسئول این مساله هستید، هم مسئول کار خودتان و هم مسئول مسئولین دیگری که تحت نظر شما هستند هستید، که جریان انتخابات یک جریان صحیح باشد. هیچ کس در انتخابات بر دیگری مقدم نیست، همه افراد ملت یک جور هستند در انتخابات، یعنی همان آدمی که یک کار کوچکی انجام میدهد با آن کسی که در راس همه امور هست در باب انتخابات هیچ با هم فرقی ندارند، این یک رای دارد، آن هم یک رای دارد. این یک جور باید با او عمل بشود، با آن هم یک جور عمل بشود. بنا بر این، توجه به اینکه انتخابات جوری باشد که مردمپسند باشد، نه جوری باشد که فرض کن خانپسند باشد، ما او را میخواهیم. مردمپسند باشد، یعنی مردم احساس بکنند به اینکه مساله انتخابات به آن طوری که قانون انتخابات گفته است، به آن طوری که اسلام میخواهد دارد عمل میشود. عمل مال شماست، قانون یک ثبتی است که میشود، یک وظیفهای تعیین میکند، لکن آنی که مهم است در مقام عمل است. مقام عمل جوری باشد که تطبیق بکند با قانون، و مردم راضی باشند در عمل. و توجه به این معنا هم از لازمات است که توجه بکنید که اخلالگرها نیایند خرابکاری بکنند. بلااشکال در زمان انتخابات یک دسته اخلالگر هم پیدا میشوند که میخواهند خدشهدار بکنند و میخواهند هیاهو بکنند، این کارها را بکنند. این را با شدت جلویش را بگیرند که اخلال نکنند. باید آرام هر که میآید رایش را آرام بدهد. کسی بیاید مثلًا نزدیک صندوق باشد بخواهد که اخلال بکند، یا کسانی باشند که در نزدیک صندوق بخواهند به مردم بگویند به این رای بدهید دیگر این کارها نیست. تبلیغات که هر کس کرده است در موارد خودش یک حدودی دارد، میکند. آنجا دیگر جای این حرف نیست که آنجا بایستند و بگویند فلانی خوب است، فلانی بد است. این حرفها همهاش باید جلوگیری بشود تا ان شاء الله یک انتخابات خوبی داشته باشیم. و من امیدوارم که موفق بشوید در این امر، و مردم هم حاضرند در انتخابات، حاضر میشوند در انتخابات، برای اینکه مردم، کشور را حالا از خودشان میدانند و میدانند که سرنوشت کشور با انتخابات است. این طور نیست که حالا بگویند ما انتخاب کنیم برای کی. انتخاب میکنند برای خودشان. پیشتر این حرف بود که خوب، به ما چه ربط دارد انتخابات، به ما کاری ندارند، آنها به مصالح ما کاری ندارند. اما امروز این حرف نیست، مردم شرکت میکنند و من امیدوارم که هر چه بیشتر شرکت بکنند در انتخابات. این وظیفهای است الهی، وظیفهای است ملی، وظیفهای است انسانی، وظیفهای است که ما باید عمل به آن بکنیم، همهمان باید در انتخابات شرکت بکنیم. شما باید در حسن جریان انتخابات جدیت بکنید، و مردم هم ان شاء الله وارد بشوند و رای بدهند. و شما منتظر این نباشید که انتخاباتی که میکنید بعدها به شما چیزی نگویند، و لو میگویند این معلوم است، یعنی به شما نه، به همه میگویند، «نه، انتخابات چیزی نبود و مردم هم نرفتند و مردم چه نکردند» و از این مسائل گفته میشود، لکن ما باید راه خودمان را پیش بگیریم.
میزان و معیار در موفقیتها
یک مسئله دیگر این مسئله جنگ است که من یک نکته را میخواستم عرض کنم به آقایان و مردم هم بدانند این نکته را. میزان در اینکه جنگ ما خوب است یا بد، تبلیغاتی است که در خارج میشود. هر جا هر چه بیشتر تبلیغ بر ضد میشود، معلوم میشود که اینجا زیادتر است. مثلًا در آنجایی که در طول این مدت آنجاهایی که ما بیشتر- مثل خرمشهر- که بیشتر از جاهای دیگر ما پیروزی داشتیم، آنجا بیشتر تبلیغات میکردند.
من امروز وقتی ملاحظه میکنم میبینم از همیشه الآن بیشتر تبلیغات بر ضد میشود- از همیشه- مثلًا در راس اخبار، هیچ وقت بنا بر این نبود. آن وقت دروغهایی که در آنجاها گفته میشود اینکه این ایرانیها چطور شدند، اینها از بین رفتند، دور و برشان را گرفتند، محاصرهشان کردند، از بین بردند. یک دفعه میگوید: عراق میگوید ما سی هزار نفر کشتیم، یک دفعه میگوید: هجده هزار نفر، امروز میگفتند پنجاه هزار نفر، خوب، فردا هم لا بد میگویند دویست هزار نفر. آنها هر وقت شکست زیادتر باشد، و به عبارت دیگر حجم شکست آنها موافق با حجم تبلیغاتشان است. هر چه تبلیغاتشان زیاد بشود، این میزانی است که باید ملت توجه کند، هر جا دیدند که زیادتر هیاهو میکنند، زیادتر راجع به شکست ما میگویند، بدانید که آنجا ما پیروزمند زیادتر بودیم. مثل حالا، حالایی که موارد حساس- چیز را، آن- جبهه را گرفتند اینها، حالا آنها آمدند میگویند یک وقت میگویند، که اصلًا در عراق هیچ وقت جنگ نبوده، این در رادیو عراق بود، که ما در ایران جنگ کردیم و همه کشتهها در ایران افتاده، فردایش یادش میرود این را گفته است- یا اینکه نمیفهمد- میگوید که از عراق ما بیرون کردیم اینها را. یک وقت هم میگوید تمام لاشههایشان در عراق افتادهاند چطور، یا محاصرهشان کردیم- نمیدانم- ریختیمشان به دریا، به آب ریختیم آنها هم شنا بلد نبودند نتوانستند خارج بشوند رفتند چه شدند. ممکن است که بعض اذهان ساده یک وقت باور کنند این مسائل را، باور نکنید، مساله این طور نیست. پیروزی حالا بهتر از همه پیروزیهایی است که ما تا حالا داشتیم. و آن طوری که بعض آقایان آمده بودند میگفتند، یک مسئلهای است که باید جنگهای دنیا از آن چیز یاد بگیرند.- مسائلی که اینها در این چیز کردند- آن طوری که به من نقل کردند، مسائلی که در اینجا اینها عمل کردند، مسائل بسیار بزرگی بوده است که باید دنیا، آنهایی که جنگ میخواهند بکنند، از اینها یاد بگیرند. در هر صورت باید ما توجه بکنیم به اینکه نبادا یک وقتی مردم تحت تاثیر یک همچو مسائلی بروند، خیال کنند که پس لا بد یک مطلبی هست که اینها این طور میگویند. وقتی مطلبی باشد آنها صد مقابلش میکنند. وقتی آن چیزی که زیاد بر آنها صدمه وارد کرده، آنها زیادتر میکنند. الآن معلوم است صدمه این جنگ بر دوش امریکا وارد شده است، میبینید که چه میکند در اینجا، میآید در خلیج فارس چه میکند، نمیدانم در کجا چه میکند، هیاهو میکند که ما نمیگذاریم چه بشود، از این حرفهایی که میزنند و هیچ وقت هم فایدهای ندارد. در سایر جاها، فرانسه هم همین طور، انگلستان هم همین طور، همه اینها چون سنگینی جنگ بر آنها واقع شده است و اینجا میبینند غیر مسائل دیگری است، اینجا یک مسئله بالاتر از مسائل دیگر است، از این جهت آنها تبلیغاتشان هی زیاد میشود و تشرهایشان هی زیاد میشود، به خیال اینکه ما از این تشرها مثلًا میترسیم.
خوب، ما دیدیم که امریکا هیچ کاری از او نمیآید. ایران آمد معلوم شد چکاره است. در لبنان با اینکه یک عده زیادی نبودند، لبنانیها بسیارشان با خود آنها هستند، دولتشان هم که با آنهاست، در لبنان آن طور وضع برایشان پیش آوردند که هیچ کدامشان نماندند. فرانسه هم حالا دارد بهانه پیدا میکند و فرار میکند. خوب ما اینها را میشناسیم که اینها هیاهوشان زیادتر است، یعنی اصل بنای استعمار از اول این بوده است که با هیاهو کارش را پیش ببرد، با تشر کارش را پیش ببرد. مثلًا فرض کنید یک مسئلهای در مجلس سابق واقع میشد، در زمانی که مرحوم مدرس هم در آن مجلس بودند، یک قضیهای واقع میشد، آنها یک مسئلهای را میخواستند از ایران، یک وقت میآمدند، اگر ایران یک سستی میکرد، یک کشتی از انگلستان میآمد در نزدیکهای دریاهای ما. همین اسباب این میشد که اینها عقبنشینی میکردند. از این ور روسیه یک وقتی یک اولتیماتومی داده بود «1» و ارتشش هم شروع کرده بود به آمدن و در خود آنها هم این را گفتند، یک چیزی را از مجلس میخواستند هیچ کس جرات نمیکرد صحبت کند، مرحوم مدرس رفت گفت، حالا که ما باید از بین برویم چرا با دست خودمان از بین برویم، بگذار آنها از بین ببرند. این را دیگران هم قبول کردند و رای بر خلاف دادند و هیچی هم نشد. اینها همیشه بنایشان این است که با هیاهو و جنجال، یا خودشان یا به دست نوکرهایشان هیاهو کنند، جنجال بکنند که ما را عقب بنشانند و مساله این طور نیست. و من امیدوارم که ان شاء الله این جنگ بزودی خاتمه پیدا کند و ان شاء الله به نفع اسلام به نحو احسن خاتمه پیدا کند.
لزوم حضور نیروها در مناطق جنگی
یک مساله دیگری که میخواستم عرض کنم این است که حالا نزدیک به ایام عید است. من توقعم از آقایان، از همه این است که یک لحظه فکر کنند به حال مردم، یک لحظه فکر کنند به حال این مادرهایی که جوانهایشان در جبههها از دست رفته است یا علیل شده است و همین طور. از قراری که به من گفتهاند مثلًا همینهایی که بسیجی هستند فکر کردند که ایام عید را بیایند به اینجا. خوب، شما مشغول یک عبادت بزرگ هستید الآن، شما بخواهید جبهه را اگر خدای نخواسته رها کنید و برای عید چند روزی هم بیایید اینجا، خوب، چه بکنید. عید! چه عیدی شما دارید؟ شمایی که در آنجا آن طور گرفتار هستید و در آنجا بمبهای مسموم به سر شما میریزند، خوب، شما چه عیدی دارید که حالا بیایید برای عید جبهه را خالی بکنید؟ جبهه را قوی نگه دارید. عید شما آن وقتی است که شما جبهه را محکم نگه دارید و آنها را از صحنه بیرون بکنید. و ان شاء الله فتح بزرگتر و فتح نهایی را بکنید. ان شاء الله عیدها بعد میآید برای شما در همین جا، جبرانش را ان شاء الله خواهید کرد. خداوند ان شاء الله به همه شما [اجر دهد].
سادهاندیشان اصلاح طلب
یک کلمه دیگری هم عرض کنم که بعضی اشخاصی که به نظر انسان میآید مغرض هم نیستند، به نظر انسان میآید که متدین هم هستند، اینها صحبت میکنند از اینکه اصلاح چرا نمیشود، بیایید اصلاح بکنید، جوانها تا کی کشته بشوند.
اینها هم دیدشان ناقص است. اینها توجه به این ندارند که ما در این وقتی که هستیم، با این وضعی که هستیم اگر چنانچه، پیشنهاد صلح را قبول بکنیم و ما بنشینیم پشت میزی که صدام یک طرفش نشسته، آقای رئیس جمهور ما هم یک طرفش نشسته، دنیا به ما چه میگوید؟ اسلام به ما چه میگوید؟ عراق به ما چه میگوید؟ ایران به ما چه میگوید؟ یک کسی که چهار سال است، پنج سال است- عراق که چندین سال است- چهار پنج سال است گرفتارش هستیم که هر چه توانسته کرده، هر چه توانسته، اگر کاری نکرده باشد نتوانسته، و الّا آنچه توانسته این عمل کرده و هر چه هم بتواند عمل میکند و بعدها هم هر چه بتواند عمل میکند، ما این را مهلتش بدهیم و بنشینیم با او صلح بکنیم، «آقا! خوب، بسیار خوب شما تشریف ببرید دیگر به کشور خودتان و بروید و فلان، و ما هم برویم سراغ کار خودمان». این با عزت اسلام نمیسازد. با شرف انسان نمیسازد. این نمیشود که یک همچو مطلبی بگوییم. آقایان اشتباه میکنند، خیال میکنند که خوب، حالا ما جوان دادیم، من هم میدانم که بسیار ما خسارت دیدیم، بسیار ما جوان دادیم، لکن صلح کردن با یک کسی که بعدش خنجر را از پشت محکمتر خواهد زد، این یک صلح شرافتمندانه است؟ یک صلح عقلایی است؟ و عجب این است که بعضی آقایان میگویند که چنانچه آنها آمده بودند توی کشور ما، ما تا فرد آخر جوانهامان را میدادیم. خوب، این آن ملیگرایی است که اسلام مخالف با آن هست مگر ما اسلام را کمتر از ملت خودمان میدانیم؟ اسلام را کمتر از کشور خودمان میدانیم؟ ما برای اسلام داریم فکر میکنیم. ما ملت عراق را با ملت خودمان جدا نمیدانیم. ملت عراق همانی است که الآن از ما هم آنجا، بسیاری علمای ما هم در آنجا هستند، کسان دیگر از ما هم هست. ما و آنها جدا از هم نیستیم. وقتی جدای از هم نیستیم ما بیاییم فکر بکنیم که اگر برای خاک ما بود تا فرد آخرمان کشته میشد اشکال هم نداشت، همانی که میگوید حالا، چرا؟ چرا این قدر کشته میدهید؟ میگوید که اگر برای [وطن ما]، آن وقتی که آنها در خاک ما بودند تا آخر فرد را هم خوب بود بدهیم، حالایی که آنها رفتهاند در یک جای دیگر، کنار رفتند با اینکه باز هم نرفتند، حالا دیگر چرا؟
بنشینیم یک صلحی بکنیم، یک صلح شرافتمندانه! آیا شرافتمندانه است؟ این بر خلاف دید اسلام نیست که ما برای خاکمان همه جوانها را بدهیم هیچ اشکالی هم نداشته باشد، برای دینمان اگر یک جوان بدهیم اشکال دارد؟ ما الآن برای دینمان داریم جنگ میکنیم، برای خاک جنگ نمیکنیم، ما هر روزی که جنگ تمام شد، با روی گشاده، آغوش باز همه ملت عراق را به آغوش میگیریم و جنگ دیگر نداریم با آنها. جنگ ما جنگی است بین اسلام و کفر، نه جنگی است ما بین یک کشور و یک کشور. ما بین اسلام و کفر است. امروز اگر ما عقبنشینی کنیم اسلام را شکست دادیم. امروز ما نمیتوانیم عقبنشینی کنیم. ما امروز نمیتوانیم صلح کنیم با اینها. اینها اظهار صلح میکنند از آن ور، و از آن ور هم آن جنایتکاریها را میکنند، خوب، اینها صلحطلب که نیستند دروغ میگویند، بر فرض اینکه یک وقت هم سر [عقل] بیایند، اما جنایتکاری که مسلماً جنایتش طوری است که انسان نمیتواند با او بنشیند و اصلاح کند و یک چیزی را امضا کند، آقای رئیس جمهور ما آن طرفش را امضا کند، آقای صدام هم آن طرفش را، آخر این مسئلهای است که میپذیرد کسی از ما؟ دنیا از ما میپذیرد؟ بر فرض اینکه قدرتهای بزرگ میگویند «خیلی خوب شد، الحمد للَّه ما بردیم مساله را» برد آنهاست دیگر، «ما مساله را بردیم»، اما ملتها چه میگویند به ما؟ اسلام به ما چه میگوید؟ پیغمبر اسلام، امام زمان به ما چه میگویند؟ خوب، ما مسئول هستیم. بنا بر این، خوب است آقایان فکر بکنند و حرف بزنند. فکر بکنند و اشکال بکنند. من امیدوارم که ان شاء الله شما آقایان موفق باشید در همه امور. و ما متوقع این نیستیم که شرق و غرب به ما کمک بکنند. ما کمکمان را از خدا میخواهیم، تا حالا هم کمک کرده و ما هم نتیجهاش را تا حالا دیدیم و من امیدوارم از این به بعد هم ببینیم، به شرط اینکه ما هم خدمتگزار به اسلام باشیم، خدمتگزار به خدا باشیم. انْ تَنْصُروُا اللهَ یَنْصُرْکُم «2» ما هم نصرت بکنیم ان شاء الله.
و السلام علیکم و رحمه الله