یادداشت
قسمت نخست

شرح صد و ده نکته اخلاقی از کلمات امام خمینی(سلام الله علیه)

نکته 1: (تنبه ازغفلت)

ازخواب بیدار شو از غفلت تنبه پیدا کن،و دامن همت به کمر زن و تا وقت است فرصت را غنیمت بشمار وتا عمرباقی است و قوای تو در تحت تصرف توست و جوانی برقرار است واخلاق فاسده برتو غالب نشده وملکات رذیله برتو چیره نگردیده چاره ای کن ودوایی برای رفع اخلاق فاسده وقبیحه پیدا کن، راهی برای اطفاء نائره شهوت وغضب پیدانما.(1)

شرح: برطبق آنچه علمای اخلاق پیرامون شناخت نفس و ویژگی های آن گفته اند،نفس آدمی دارای قوا و نیروهای بسیاری است که از آن میان چهار قوه به عنوان رییس قوای دیگر می باشند؛به عبارت دیگرنفس منشااعمال بسیاری است که عامل اصلی این اعمال چهار چیز است: اول:شهوت. دوم:غضب. سوم:وهم وخیال و چهارم:عقل. کار این قوا آن است که انسان را به سوی آنچه اقتضای آن را دارند سوق دهند. در این میان انسان اگرتلاش کند و سعی در تعدیل قوا نماید، عقل تمام نیرو و تلاش خود رابه کار خواهد گرفت تا این سه قوه را درحد میانه و اعتدال نگه دارد.پس عقل آنچه رامطابق خواسته اسلام و خداوند است انجام می دهد و وظیفه اصلیش جلب منافع و دفع مضرات در حد نیاز و کنترل خیال است.این قوا دائم با یک دیگر در حال نزاع و درگیری اند به این ترتیب که هر گاه انسان میل به شهوات نماید، قوه شهوت غالب شده، هرگاه غضب آلود گردد، قوه غضب غالب شده و به همین ترتیب قوای یکی بر دیگری غالب می شوند، در این حال است که می گوییم: نفس لوّامه،امّاره یامطمئنه.پس اینکه خداوند در قرآن این اصطلاحات را برای نفس به کار برده است نه به دلیل تعدد نفس انسان، بلکه به لحاظ تعدد قوای آن و حفظ وحدت و ظهور کثرت در عین وحدت است.آنچه انسان را در تعدیل قوا یاری می نماید، همت عالی و عزم جزم همراه با اطمینان است. بنابراین بهترین اوقات برای اطفاء نائره شهوت و غضب هنگام جوانی است که نیرو و عزم و اراده درانسان قوی تر است.

یکی ازمهمترین نکاتی که توجه بدان بسیار ضروری است این است که نتیجه غالب گشتن قوای سه گانه شهوت وغضب و وهم و دچار افراط شدن انسان در توجه به آنها، اثری جز غفلت از یاد خدا نخواهد داشت.مهمترین و بهترین نتیجه ارسال انبیاء و اولیاء و کتب الهی بیرون آوردن بشر از خواب غفلت بوده است. غفلت به تصریح آیات و روایات عامل سقوط انسان در ورطه هلاکت ونابودی و یکی از غلیظ ترین حجابهایی است که انسان را از رسیدن به مقصود و مطلوب باز می دارد؛ زیرا تا غفلت باشد،بیداری نیست و وقتی بیداری نباشد هیچ سلوک و حرکتی به سوی معبود صورت نخواهدگرفت. ما در نکات بعد در این رابطه بیشتر توضیح خواهیم داد.(2)

نکته 2: (محاسبه نفس)

مراقبت و محاسبه نفس در تشخیص راه خودخواهی و خداخواهی ازجمله منازل سالکان است.(3)

شرح: به لحاظ آنکه یکی از قوا و نیروهای اصلی نفس انسان نیروی شهوت است ،اگر در کنترل عقل قرار نگیرد انسان را از راه سعادت دور کرده و به وادی گمراهی می کشاند.محبت که از اثرات این نیروست بمثابه شهوت اگر در راه صحیح خود نباشد موجب بدبختی وگمراهی انسان می شود؛بنابراین یکی از وظایف مهم سالک در سلوک عنایت به مسئله مراقبه و محاسبه نفس باید باشد. مراقبت همانطورکه ازاسمش معلوم است مواظبت از خود است در گناه نکردن هرطورکه مقدور و میسور است.محاسبه نفس همانطورکه در روایات ائمه و کلمات بزرگان وارد شده زمانی از روز یا شب است که در آن وقت سالک به حساب اعمال روز خود رسیدگی می کند و فرموده اند: بهترین زمان آن آخر شب و موقع خواب است که در آن وقت خیال سالک راحت تر و فارغ البالتر از امور دنیوی است. هر چند محاسبه به این صورت شاید بیشتر از چند دقیقه طول نکشد ولی برای آن کسی که عزم جزم نموده است برای سلوک، بسیار مفید فایده و موثّر خواهد بود. اما بهترین حالت آن محاسبه دائمی اعمال خود است؛اگر محاسبه متوقف به زمان خاصی نباشد در پیشگیری از ارتکاب به گناهان بسیار مفید خواهد بود؛ در صورتی که پس ازبیداری از غفلت اطفاء نائره شهوت وغضب تا حدی شده باشد.

از کلام امام خمینی این نکته معلوم می شود که مراقبت هریک ازسالکان باتوجه به مدارج سلوکشان متفاوت است. سالک چون دراوایل سلوک به فکر آن است که از گناه دوری کند، بالطبع مراقبه اش متضمن همین مطلب بوده و فراترنمی رود؛چون از این حد گذشت مراقبه دقیق تر شده و به مرحله تشخیص خودخواهی از خداخواهی می رسد که این مرحله ازمشکل ترین وسخت ترین مراحل سلوک است و گذر از آن نیاز به ریاضتی عظیم دارد. در این مرحله بسیاری ازسالکان به لحاظ آنکه عزم الهی نداشته و از ابتدا به دنبال کرامات و شگفتیها و امور خارق العاده بوده اند دچار هلاکت معنوی و دور افتادگی از حق شده اند.امام می فرمایند:پس ای عزیز بیدارشو و غفلت و مستی را از خود دورکن و در میزان عقل بسنج اعمال خود را قبل از آنکه در آن عالم میزان کنند و حساب خود را بکش قبل از آنکه از او حساب کشند و آینه دل را از شرک و نفاق و دورویی پاک کن و مگذار زنگار شرک و کفر او را طوری بگیرد که به آتش های آن عالم پاک نگردد نگذار نور فطرت مبدّل به ظلمات کفر شود.(4)

مرحوم ملااحمدنراقی در کتاب شریف معراج السعاده می فرمایند:محاسبه آن است که در هر شبانه روزی وقتی را معین نماید که درآن وقت به حساب نفس خود برسد و طاعات و معاصی خود را موازنه نماید پس اگر آن رامقصر یافت درمقام عتاب و خطاب درآورد والا شکر پروردگار نماید و مراقبه آن است که:همیشه متوجه خود و مراقب ظاهر و باطن خود باشد که معصیتی از او صادر نشود و واجبی راترک ننماید.(5) خداوند در قرآن وائمه در روایات فراوان به مسئله محاسبه نفس اشاره کرده و گوشزد نموده اند که پیش ازمحاسبه دار قیامت به حساب اعمال خود برسید. ازآن جمله حق فرمود: یاایهاالذین آمنوااتقوالله ولتنظرنفس ماقدّمت لغد(6) و نیزپیغمبر(ص) فرمود: محاسبه اعمال خود را بکنید پیش از آنکه حساب شما را بکنند واعمال خود را بسنجید پیش از آنکه به ترازوی محشر آنها را بسنجند.(7)

نکته3: (حب دنیا)

پس استغراق دربحر لذائذ و مشتهیات قهرا حبّ به دنیا می آورد و حبّ به دنیا قهرا تنفر از غیر آن آورد و وجهه به ملک غفلت از ملکوت آورد...و پر واضح است که تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی از حبّ به دنیا و غفلت از حقتعالی و آخرت است و حبّ به دنیا منشا هر خطیئه است.(8)

تحقیق درآیات و روایات و آثار بزرگان دین نشان می دهد که بزرگترین و مهمترین عامل دوری از یاد خدا حبّ دنیا و مادیات و به عبارت دیگر دنیاپرستی است. دنیا در تعریف امام هر چیزی است که انسان را از حقتعالی به خودمشغول کند(9) حتی اگرجزو امور معنوی باشد.باید دانست که اگر نفوس یکسره متوجه به دنیا و تعمیر آن باشد و منصرف از حق باشند گرچه اعتقاد به مبدا و معاد هم داشته باشند منکوس هستند و میزان در انتکاس قلوب غفلت ازحق و توجه به دنیا و تعمیرآن است.(10)

این به آن خاطراست که کسی که یکسره متوجه به دنیا و مادیات باشد به طور حتم قلبش از محبت دنیا پرشده است زیراقلب به عنوان رییس بدن اعضای دیگر را به دنبال خودمی کشاند پس چون چنین شد خانه را بدست غیر صاحبخانه سپرده است، دنیا در آن تصرف کرده و شیطان به آن راه می یابد.نتایجی که این امر به دنبال دارد عبارت است از:

اول: اینکه دل به غیر صاحبخانه سپرده شده است. منظور آن است،دلی که باید خدا در آن تجلّی نموده و ظهور یابد،محل ظهور شیطان و هوای نفس می شود.و این خود بزرگترین خسران و تباهی برای انسان است.حقتعالی در قرآن کریم به این حقیقت اشاره فرموده است، در سوره احزاب آیه4 می فرماید: «ماجعل الله لرجل من قلبین فی جوفه». حضرت رسول اکرم(ص) می فرمایند: «حبّ الدنیا وحبّ الله لایجتمعان فی قلب ابدا»(11) حبّ دنیا و حبّ خداوند در یک دل ابدا و هرگز جمع نمی شود. همچنین امام علی(ع) فرمود:«کما انّ الشمس و اللیل لایجتمعان کذلک حبّ الله وحبّ الدنیا لایجتمعان»(12) همانطور که خورشید و ماه هرگز با هم جمع نمی شوند دوستی خدا و دنیا یکجا جمع نمی شود.

دوم: آن است که موقع مردن انسان دچار تزلزل خاطر و شک در ایمان خود می شود و دو حالت بسیار عظیم به او دست می دهد یا اینکه بابغض و کینه حقتعالی از دنیا می رود به خاطرآنکه او را از اموالش جدامی کند و یا اینکه با فریب شیطان ازگفتن شهادتین با ز می ماند و اینها همه از دوستی دنیا و محبت به آن است.امام می فرمایند:آن کس که مبتلا به حبّ نفس است و دنبال آن حبّ دنیاست درحال احتضار و کوچ بعضی از امور بر انسان ممکن است کشف شود و دریابد که مامور خداوند او را از محبوب و معشوق خود جدا می کند با غضب خدا و نفرت و دشمنی او کوچ کند و این عاقبت حبّ نفس و دنیاست.(13) در جای دیگر امام به عنوان مثال نسبت به این قضیه مهم می فرمایند: یکی از محترمین قزوین، ملّاهای خیلی عابد قزوین ظاهراگفت: که ما رفتیم عیادت یک نفرآدم که نزدیکیهای فوتش بود این آدم گفت که ظلمی را (نعوذبالله) آن ظلمی را که خداوند به من کرده به هیچ کس نکرده من این بچه هایم راچطور تربیت کردم چطور حالا می خواهد مرا ببرد. آن مسئله ای که کمر انسان را می شکند این است که حبّ انسان به خودش وحبّ انسان به ریاستش وحبّ انسان به همه چیزهایی که موجب حبّ است انسان رابرساند به آن جایی که اگر نبی اکرم هم از او بگیرند دشمن او می شود و آن وقت هم که می فهمد خدا دارد می گیرد دشمن اومی شود.(14)

سوم: آنکه بر طبق حدیث شریف حبّ الدنیا راس کل خطیئه انسان برای بدست آوردن بیشتر دنیا و طمع به آن به طور حتم مرتکب انواع گناهان می شود تاجایی که از ارتکاب هیچ نوع گناهی باکی ندارد واین بزرگترین عامل در سیاهی قلب و تیرگی نفس است.

امام خمینی می فرمایند:اینکه درروایات ماهست که حبّ الدنیا راس کل خطیئه این یک واقعیتی است واساس حبّ دنیا هم ریشه حبّ دنیا هم حب نفس است که آن هم حبّ دنیاست، تمام فسادهایی که در بشریت پیدا شده است از اولی که بشریت تحقق پیدا کرده است تا کنون و تا آخر منشاش همین حبّ نفس است.از حبّ نفس است که حبّ به جاه، حبّ به سلطنت، حبّ به مقام حب به مال وحب به همه انگیزه های شهوانی پیدا می شود و انبیاء اساس کارشان این بوده است که این حب نفس را تا آن مقدار که ممکن است سرکوب کنند ونفس ها را مهار کنند.(15)

نکته: باید توجه داشت دنیایی که به آن اشاره کردیم به عالمی که در آن هستیم اطلاق نمی شود بلکه دنیا چیزی است که انسان را از خدا منقطع و از یاد او غافل گرداند یعنی هرچیزی که انسان مستقلاً به آن توجه کند و میل و گرایش و علاقه ای به آن پیدا کند واین میل و گرایش در عرض توجه به خدا قرار گیرد، دنیاست.

علّامه مجلسی(ره) می فرماید:بدان آنچه ازمجموع آیات و اخبار ظاهر می شود به حسب فهم ما این است که دنیای مذمومه مرکب است از یک اموری که انسان را باز دارد از طاعت خدا و دوستی او و تحصیل آخرت.پس دنیا و آخرت با هم متقابلند هرچه باعث رضای خدای سبحان و قرب او شود از آخرت است اگرچه به حسب ظاهر از دنیا باشد مثل تجارات و زراعات و صناعاتی که مقصود از آنها معیشت عیال باشد برای اطاعت امر خدا و صرف کردن آنها در مصارف خیریه واعانت کردن بر محتاجان و صدقات و اینها همه از آخرت گرچه مردم آن را از دنیا دانند و ریاضات مبتدعه و اعمال ریاییه گرچه باتزهد و انواع مشقت باشد از دنیاست زیرا که باعث دوری خدامی شود و قرب به سوی او نیاورد مثل اعمال کفار و منافقان.(16)

نکته: (4 توبه)

هرچه زودتر دامن همّت به کمر زن و عزم را محکم و اراده راقوی کن و از گناهان تا در سن جوانی هستی یا در حیات دنیایی می باشی توبه کن و مگذار فرصت خداداد از دستت برود و به تسویلات شیطانی ومکائد نفس امّاره اعتنا مکن.(17)

توبه به معنی بازگشت از گناه و در اصطلاح اهل علم پشیمانی برگناه است.پس از آنکه برای سالک بیداری حاصل شد و عزم بر سلوک نمود اولین عملی که باید طبق دستور علمای اخلاق انجام بدهد،توبه است.یعنی آنکه در دل نیت کند از گناهانی که در گذشته انجام داده به سوی درستی و نیکی و به سوی خدا بازگشت کند.این بازگشت متضمن سه اصل است:

اول اینکه: ازگناهان خود حقیقتا پشیمان شده و عزم بر عدم مراجعت به سمت آنها را نماید.

دوم اینکه:تمام حقوق ضایع شده ازمردم را جبران کند.

سوم اینکه:حقوقی که از خداوند ضایع نموده همه را جبران کند.

نکته:پیش از این معلوم شد که در جوانی به لحاظ آنکه همّت انسان عالی و قوای پلیدآور رشد کامل نیافته اند، انسان می تواند راحت تر و با سهولت بیشتری بر نیروهای شیطانی غلبه کند.زیرا برای گناهان اثر سیاهی است که با تکرار در گناه، سیاهی در دل بیشتر شده و توفیقات الهی کمتر می شود بالتبع هرچه سن انسان بیشتر شده و بر عمر او افزوده شود گناهان بیشتر مرتکب شده و سیاهی و تیرگی گناه بر او بیشتر افزوده می شود بنابراین تا فرصت جوانی باقی است و گناهان انسان زیادتر نشده بهترین موقع برای توبه است.

مراتب توبه:برای توبه و بازگشت انسان به سوی خدا همانطور که بزرگان اخلاق فرموده اند مراتبی است. هرچه در آنها بالاتر روند باز مرتبه بالاتری هست. برای توبه پنج مرتبه به شرح زیر می توان در نظر گرفت:

1. بازگشت از کفر به ایمان و از ایمان عادتی و تقلیدی به ایمان معرفتی و از معتقدات موهوم و باطل به اعتقادات حق و این پایین ترین مراتب توبه است.

2. بازگشت از معصیت چه صغیره وچه کبیره به سوی طاعت و عدم نافرمانی و از سرکشی و تمرّد به بندگی و خودشکنی اعم از اینکه معصیت مربوط به ظاهر باشد مانند دروغ و نگاه به نامحرم و تهمت و تجاوز و یا مربوط به باطن باشد مانند حبّ مال، جاه،مقام، ریاست،کبر،حسد،ریا و کینه و..و از این همه توبه واجب است.

3. بازگشت از مکروهات و خواطر و افکار شیطانی و امور لغو و بیهوده مانند حرف زدن یا خوردن و خوابیدن زیاد و یا خندیدن بسیار همراه با قهقهه و امثال آن هر چند عقوبت ندارد؛به خاطر عواقب و تاثیراتی که ممکن است داشته باشند و نیز به سبب حصول نقصان درنفس و تنزل دادن انسان ازمقام معنوی.

4. بازگشت از قصور یا تقصیر در معرفت حق و شکرگذاری و انجام وظایف بندگی آنچنان که سزاوار و شایسته خداوند متعال است و بالاخره بازگشت ازغفلت به کثرت ذکر.

5. نهایت توبه توبه انبیاء الهی و اولیاء خاصه حق است از توجه به کثرات و تعینات و عنایت به مخلوقات.از آن جمله است کلام پیغمبراسلام که فرمود:«انه لیغان علی قلبی حتی استغفرالله فی الیوم سبعین مرّه»(18) فرمود: همانا هر روز غباری برقلب من می نشیند تا اینکه برای رفع آن هر روز هفتاد بار استغفار می کنم.این استغفار که در کلام نبی وارد شده عبارت از همان توجهات به کثرات و مخلوقات است. هر چند پیغمبر به لحاظ پیغمبر بودنش باید که با مردم سر و کار داشته باشد ولی از این صحبت و هم کلامی با خلایق اگر غباری در دل نبی هم حاصل می شده ازآن استغفار می فرموده است.

اگربنده ای از همه معاصی حتی ترک اولی نیز منزّه باشد باز در هر مرتبه ای از مراتب کمال که باشد نسبت به مرتبه بالاتر نقصانی در آن هست به طوری که قناعت کردن بر آن نقصان عین غبن وخسران است.به تعبیری حال و مقام فعلی نسبت به حال و مقام بالاتر از آن خود نوعی گناه است ولذا توبه از آن لازم است تا به کمک توبه و استغفار از مرتبه موجود به مرتبه بالاتر از آن راه یابد. و برای این گفته اند: «حسنات الابرار سیئات المقرّبین» کمال پارسایان در حق بزرگان نقصان باشد که از آن استغفار کنند..و بدین سبب است که روز قیامت را روز تغابن خوانند که هیچ کس از غبن خالی نباشد آنکه طاعت نکرد تا چرا نکرد و آنکه کرد تا چرا بیش نکرد».(19)

امام خمینی(ره) در بیان توبه می فرمایند که مهمترین اثر قبولی توبه بازشدن درهای رحمت وغیب بر روی توبه کننده است.

«ای عزیز اکنون تا حجابهای غلیظ طبیعت نور فطرت را بکلی زایل نکرده و کدورتهای معاصی صفای باطنی قلب را بکلی نبرده و دستت از دار دنیا که مزرعه آخرت است و انسان در آن می تواند جبران هر نقصی و غفران هر ذنبی کند کوتاه نشده دامن همتی بر کمر زن و دری از سعادت به روی خود باز کن و بدان که اگر قدمی در راه سعادت زدی و اقدامی نمودی و با حق از سر آشتی درآمدی وعذر ماسبق خواستی درهایی از سعادت به رویت باز شود و از عالم غیب از تو دستگیریها شود و حجابهای طبیعت یک یک پاره شود و نور فطرت به ظلمتهای مکتسبه غلبه کند و صفای قلب و جلای باطن ظهور کند و درهای رحمت به رویت باز شود و جاذبه الهیه تو رابه عالم روحانیت جذب کند و کم کم محبت حق در قلبت جلوه کند و محبتهای دیگر را بسوزاند و اگر خدایتعالی در تو صدق و اخلاص دید تو را به سلوک حقیقی راهنمایی کند و کم کم چشمت را از عالم کور کند و به خود روشن فرماید و دلت را از غیر خودش وارسته و به خودش پیوسته کند»(20)

همچنین درجای دیگر می فرمایند: «شما که اکنون جوانید نیروی جوانی دارید،بر قوای خود مسلط می باشید و هنوز ضعف جسمی بر شما چیره نشده است اگر به فکر تزکیه و ساختن خویش نباشید هنگام پیری که ضعف سستی رخوت وسردی بر جسم وجان شما چیره شد و نیروی اراده تصمیم و مقاومت خود را از دست دادید و بار گناه و معصیت قلب را سیاه تر ساخت چگونه می توانید خود را بسازید و مهذب کنید؟ به سن پیری که رسیدید دیگر مشکل است موفق به تهذیب نفس و کسب فضیلت شوید.پشیمانی و عزم برترک گناه برای کسانی که پنجاه یا هفتاد سال غیبت و دروغ مرتکب شده ریش خود را با گناه ومعصیت سفید کرده اند حاصل نمی شود چنین کسانی تاپایان عمر مبتلایند جوانان ننشینند که گردپیری سر و روی آنان را سفید کند قلب جوان لطیف و ملکوتی است وانگیزه های فساد درآن ضعیف می باشد ولیکن هرچه سن بالا رود ریشه گناه درقلب قوی تر و محکمتر می گردد تاجایی که کندن آن از دل ممکن نیست.»(21)

نکته5: (علم واقعی)

بدان که هر علم و عملی که انسان را از هواهای نفسانی و صفات ابلیس دورکند و از سرکشی های نفس بکاهد آن عمل نافع الهی و عمل صالح مطلوب است و به عکس هر علم و عملی که در انسان عجب و سرکشی ایجاد کند یا دست کم از صفات نفسانیه و رذائل شیطانیه انسان رامبرّا نکند آن علم و عمل از روی تصرف شیطان و نفس امّاره است ومیزان در سیر و سلوک حق وباطل قدم نفس وحق است وعلامت آن را از ثمراتش باید دریافت.(22)

شرح: هر علمی هر چند الهی باشد در عین نورانیتی که دارد اگر همراه با عمل نباشد جز ظلمت چیز دیگری نیست. از این رو به آن گفته می شود ظلمت که غور در اصطلاحات و مفاهیم بیش از حد آن جز باز داشتن از مقصد حاصل دیگری نخواهد داشت.از مهمترین راههایی که شیطان برای فریب طالبان علم خواهد برگزید می توان به سه مورد ذیل اشاره کرد:

1. غرور

عجب و خود بزرگ بینی نسبت به هم سن و سالان خود و فخر فروشی نسبت به آنها.امام می فرمایند:وای بر معارفی که عاقبت امر صاحبش را وارث شیطان کند. کبر از اخلاق خاصه شیطان است. او به پدر تو آدم کبر کرد مطرود درگاه شد،تو که به همه آدم وآدم زاده ها کبر می کنی نیز مطرودی.تو که به واسطه چند مفهوم و پاره ای اصطلاحات به خود می بالی و به مردم کبر می کنی معلوم شد از کم ظرفیتی و کوچکی حوصله است و کمی قابلیت است. ولی بیچاره این طالب مفاهیم و اصطلاحات گمان کرده حکمت اینهاست.(23)

2. ریا

کاری در مجامع علمی،پیش بزرگان و عالمان و یا درنزد کسانی که علمشان کمترازاوست.

3. عصبیت ومجادله

جروبحث های بیجا در مباحث علمیه. امام می فرمایند: «یکی از عصبیتهای جاهلیت ایستادگی درمطالب علمیه است حمایت کردن از حرفی است که از خودش یا معلمش یا شیخش صادر شده نه برای اظهار حق و ابطال باطل. معلوم است این عصبیت از جهاتی زشت تر و از حیثیاتی نارواتر است از سایر عصبیتها یکی از جهت متعصب زیرا که اهل علم که باید مربی بنی نوع بشرباشد اگر خدای نخواسته خود عصبیت جاهلیت داشته باشد حجب بر او تمامتر و مورد مواخذه بیشتر واقع گردد.»(24)

آثار معنوی علم واقعی

پس از آنکه معلوم شد راههای فریب عالمان توسط شیطان چیست، می گوییم که در آیات قرآن و روایات اسلامی برای علوم اصیل و معارف حقیقی و علم عالمان حقیقی یا کسانی که علم الهی یا هر علم دیگری را برای خدا و اهداف خدایی می آموزند آثار معنوی چندی بیان کرده اند تا با توجه به آن آثار علم الهی حقیقی از نوع غیر حقیقی متمایز گردد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

1. خوف از خداوند سبحان.

امام علی فرمود: «غایه العلم الخوف من الله سبحانه ؛(25) غایت علم خوف از خداوند سبحان است».

2. اخلاص عمل.

امام علی فرمود:«ثمره العلم اخلاص العمل؛(26) ثمره علم اخلاص عمل است.»

3. نورانیت دل.

امام صادق فرمود: علم به تعلّم نیست بلکه آن نوری است که خداوند متعال در قلب هر که بخواهد هدایتش کند قرار می دهد پس اگر خواستی علم بدست آوری در درجه اول حقیقت بندگی را در دل خود فراهم کن و علم را برای عمل به آن تحصیل کن و از خداوند مسئلت کن که توفیق فهم آن را به تو بدهد.(27)

4. خشیت.

امام صادق فرمود: خشیت میراث علم است و علم شعاع معرفت و قلب ایمان است و هر که از خشیت محروم باشد عالم نیست هر چند در متشابهات علم به موشکافی بپردازد.(28)

نکته: یکی ازمسائلی که در تعالیم اسلامی در زمینه علوم معنوی سخت مورد تاکید قرار گرفته است پیوستگی کامل میان علم

و عمل است.اسلام عمل صاحب عملی را که از روی علم و آگاهی نباشد سبب تباهی و خرابی بیان کرده است هم تباهی خود و هم دیگران. پیامبر اسلام می فرماید:آنکه بدون علم به عمل برخیزد بیش از آنکه اصلاح کند سبب تباهی می شود.(29) از سوی دیگر علمی را که با عمل توام نباشد جز وبال برای صاحب آن نمی شناسد. پیامبر اکرم می فرمایند: هر علمی وبال برای صاحب خویشتن است مگر علم کسی که به علم خود عمل کند.(30) از اینجا باب مهمی در زمینه علم و عمل گشوده می شود و آن این است که علم الهی از حالت بازیچه و سرگرمی ،یا از روی کنجکاوی آموختن یا برای تفنن یاد گرفتن خارج می شود و همچنین عملی انجام دادن بدون آگاهی از نتایج آن یا قدم در راه سلوک نهادن بدون شیخ و مراد و کسی که از این راه آگاه باشد از عمل صاحب عملان حقیقی جدا می ش:/..د.ازنظراسلام عالم بی عمل نه تنها از علم خود نتیجه خوبی نمی برد بلکه علم او سبب بدبختی و مایه هلاکت و خسران او در دنیا و آخرت است، امام خمینی می فرمایند: «میزان در علم حصول مفهومات کلیه و اصطلاحات علمیه نیست بلکه میزان آن رفع حجب از چشم بصیرت نفس است و فتح باب معرفت اللّه است و علم حقیقی آن است که چراغ هدایت ملکوت و صراط مستقیم تقرّب حق ودار کرامت او باشد»(31) پس میزان در شناخت علم حقیقی از غیر حقیقی آن است که با علم حقیقی انسان راه را از چاه باز می شناسد و بوسیله آن حجابها را کنار زده و خدا را از ورای حجب می جوید بر عکس علوم مجازی و غیر واقعی که نه تنها انسان را به سر منزل مقصود نمی رساند بلکه مملو از آفات بوده و عواقب و نتایج تاسف باری را بدنبال دارد که نمونه هایی از آن ذکر شد. با این حساب دانش چه الهی و عرفانی باشد و چه مادی و طبیعی اگر از آموختن آن مقصد خدایی در نظر گرفته شود آن علم برای صاحبش نوری بزرگ و عظیم است اما اگر انسان از آموختن آن به دنبال مقاصد دنیوی و اهداف غیرالهی باشد آن علم برای او، نه نوری است و نه در آخرت او را یاری می دهد. امام می فرمایند: هان ای طالبان علوم و کمالات و معارف؛ از خواب برخیزید و بدانید که حجت خداوند بر شما تمام تراست و خدای تعالی از شما بیشتر باز خواست فرماید و میزان اعمال و علوم شما با میزان سایر بندگان خیلی فرق دارد و صراط شما باریکتر و دقیق تر است و مناقشه در حساب شما بیشتر شود.وای به حال طالب علمی که در علوم قلبی او کدورت و ظلمت آورد چنانچه ما در خود می بینیم که اگر چند مفهومی ناقص وپاره ای اصطلاحات بی حاصل تحصیل نمودیم از طریق حق باز ماندیم و شیطان و نفس بر ما مسلط شدند و ما را از طریق انسانیت و هدایت منصرف کردند و حجاب ما همین مفاهیم بی سر و پا شده وچاره ای نیست جز پناه به ذات مقدّس حق تعالی(32) و نیز می فرمایند: اگر انسان خباثت را از نهادش بیرون نکند هر چه درس بخواند و تحصیل نماید نه تنها فایده ای بر آن مترتب نمی شود بلکه ضررها دارد. علم وقتی در این مرکز خبیث وارد شد شاخ و برگ خبیث به بار می آورد شجره خبیثه می شود. هرچه این مفاهیم در قلب سیاه و غیر مهذب انباشته گردد حجاب زیادتر می شود، در نفسی که مهذب نشده علم حجاب ظلمانی است «العلم هوالحجاب الاکبر» لذا شرّ عالم فاسد برای اسلام از همه شرور خطرناکتر و بیشتراست. علم نور است ولی در دل سیاه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سیاهی را گسترده تر می سازد، علمی که انسان رابه خدا نزدیک می کند در نفس دنیا طلب باعث دوری بیشتر از درگاه ذی الجلال می گردد.(33)

۱. شرح چهل حدیث ،امام خمینی ص ۲۳.

۲. برای توضیح بیشتر رجوع شود به مقاله ذکر در آثار امام خمینی ازنویسنده،مجله پاسدار اسلام ش ۳۱۸.

۳. صحیفه امام ج ۱۶ ص ۲۲۲.

۴. شرح چهل حدیث، ص ۳۳.

۵. معراج السعاده،ملااحمدنراقی،ص ۶۷۸.

۶. سوره حشر، آیه ۱۸.

۷.بحار الانوار،علامه محمدباقرمجلسی،ج ۷۰، ص ۶۴.

۸. شرح چهل حدیث،ص ۲۰۷ و ۲۰۸.

۹. شرح حدیث جنود عقل و جهل،امام خمینی،ص ۳۰۰.

۱۰. شرح چهل حدیث ص ۵۳۵.

۱۱. تنبیه الخواطر، ورام بن ابی فراس،ص ۳۶۲.

۱۲. اخلاق اسلامی، محمدعلی سادات،ص ۱۲۸.

۱۳. صحیفه امام ج ۱۶، ص ۲۲۶.

۱۴. صحیفه نور، ج ۱۴، ص ۲۰.

۱۵. همان ج ۱۶، ص ۱۶۰.

۱۶. بحارالانوار ج ۷۰، ص ۶۳ کتاب ایمان و کفر باب حب دنیا و ذمها.

۱۷. شرح چهل حدیث ص ۲۳۳.

۱۸. جامع احادیث شیعه،آیت الله بروجردی،ج ۱۵، ص ۴۹۷.

۱۹. کیمیای سعادت،امام محمد غزالی، ج ۲، ص ۳۲۳.

۲۰. شرح حدیث جنود عقل و جهل،ص ۸۵ و ۸۶.

۲۱. جهاد اکبر یا مبارزه با نفس،امام خمینی،ص ۶۰.

۲۲. شرح حدیث جنود عقل و جهل،ص ۳۳۹.

۲۳. شرح چهل حدیث،ص ۷۸ و ۷۹.

۲۴. ر.ک چهل حدیث، حدیث هشتم.

۲۵. غررالحکم،ص ۲۳۴.

۲۶. همان، ص ۱۲۴.

۲۷. بحارالانوار، ج۱ ص ۲۲۵.

۲۸. همان، ج ۲،ص ۵۲.

۲۹. تحف العقول،ص ۳۹.

۳۰. بحارالانوار،ج۲، ص ۳۸.

۳۱. شرح چهل حدیث،ص ۳۷۳.

۳۲. همان،ص ۳۲۲ و ۳۲۳.

۳۳. جهاداکبر، ص ۲۸ و ۲۹.



شرح صد و ده نکته اخلاقی از کلمات امام خمینی(سلام الله علیه)؛ 02 بهمن 1393

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: