چکیده
اندیشه سیاسی امام خمینی منطقی پایدار بر پایه های فقهی است که تحلیل وترسیم همه اجزا ومولفه های آن مبتنی بر علم اصول فقه است. در چنین نگاهی منطقی فقهی مبتنی بر وحی(کتاب و سنت) به عنوان منطق حاکم به چشم می خورد که در انتساب هر اندیشه ای به دین وشریعت الهی ناگزیر از اعمال این منطق می باشیم. ولایت فقیه و تبین جدید وقرائت نو از آن توسط امام در حقیقت پاسخی است به نیاز زمان درچارچوب مسائل سیاسی روز و تبین مفاهیم زیر بنائی انقلاب اسلامی.
مقدمه
در بررسی شاخصهای اصلی یک اندیشه سیاسی، منطق حاکم بر آن، اصلی ترین عنصر معروف آن بشمار می رود وشناخت درست از منطق حاکم بر اندیشه سیاسی، فهم آن را آسان وامکان تجزیه وتحلیل ومیزان نقدپذیری آن را بالا می برد.
اندیشه سیاسی امام خمینی منطقی پایدار بر پایه های فقهی است که تحلیل وترسیم همه اجزا ومولفه های آن مبتنی بر علم اصول فقه است. در چنین نگاهی منطقی فقهی مبتنی بر وحی(کتاب و سنت) به عنوان منطق حاکم به چشم می خورد که در انتساب هر اندیشه ای به دین وشریعت الهی ناگزیر از اعمال این منطق می باشیم. ارائه اندیشه سیاسی ولایت فقیه و تبین جدید وقرائت نو از آن از ابتدای طرح مساله توسط امام در حقیقت پاسخی است به نیاز زمان درچارچوب مسائل سیاسی روز و تبین مفاهیم زیر بنائی انقلاب اسلامی.
امام (ره) از آغازاسقرار نظام دیکتاتوری پهلوی تا دوران رهبری نظام جمهوری اسلامی اندیشه سیاسی خود را درآثاری چون کشف الاسرار،تحریرالوسیله،کتاب البیع،رساله ولایت فقیه، پیامها،اعلامیه هاوفرامین سیاسی خود بیان می نمود.در این نگاه تاریخی به اندیشه سیاسی امام(ره)، خط سیر نسبتا طولانی ومنحنی وار را خواهیم دید که نوعی حرکت ساده به پیچیده و از اجمال به تبین وبالاخره از ایده تا به عمل در آن دیده می شود. این نوع تحول در اندیشه سیاسی امام(ره) را می توان با مقایسه مطالب ولایت فقیه در تحریرالوسیله با مضامین رساله ولایت فقیه وهمچنین با مقایسه مسائل فقه حکومتی در کتاب البیع با پیامهای سیاسی امام(ره) به ویژه پس از برخورد با مسائل زمان به وضوح مشاهده نمود وآن را برداشتی منطقی وقابل قبول در مطالعه حرکت علمی و انقلابی تاریخی امام (ره) ازآغاز تا پایان تلقی نمود. ما در این ساحت برآنیم تا علل ورود حضرت امام به مسائل سیاسی و نحوه رویکرد ایشان را به اختصار بیان کنیم، چراکه باید دانست چه منطقی می تواند این فقیه عارف-حکیم اصولی ومفسر وشاعر رابر بلندای و ردای سیاست برساند ورای سیاست را مزّین به قالب وجودی خود کند.
تقویت باور به نظام سیاسی اسلام
با اندکی تامل در سیره حضرت امام می توان به دست آورد که ایشان هیچ گاه راضی نبودند که دین تنها به معنای احکام فردی تبلیغ شود وابعاد دیگر دین مورد غفلت قرار گیرد.در حرکت های رسول خدا دیانت و سیاست لازم ملزوم یکدیگر وهریک از آن دو در خدمت دیگری بوده است تا انسانهارابه صلاح وسعادت واقعی برساند. حضرت امام دربیان این واقعیت و ارائه تفسیر دقیقی از سیاست می فرمایند:« سیاست این است که جامعه را هدایت کند وراه ببرد تمام مصالح جامعه رادرنظربگیرد وتمام ابعاد انسان وجامعه را در نظر بگیرد، واینها راهدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست واین مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند. این مختص انیا واولیاست...........انبیا علیهم السلام شغلشان سیاست است. دیانت همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می دهد وتمام چیزهایی که که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است».[1]
امام خمینی با شناخت کافی از سیره رسول اعظم (ص) عدم انزوا طلبی وگوشه گیری در امور سیاسی و براندازی سلطه های جور و ستم و داشتن نقش فعال و اساسی در امور سیاست مسلمانان را پیشه کردند: «یک وقت این شیاطین نیایند و بگویند که به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سیاست، شما بروید سراغ مسئله گفتنتان!...خیلی هم معزز هستید و چنانچه مسئله می گفتید، دیگر(شهادتی) واقع نمی شد؛ برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار معلول و(شهید) دارید. این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان هم به سرمایه دارهای مکه و حجاز کاری نداشت وتو مسجد می نشست و مسئله می گفت،جنگ پیش نمی آمد، کشتارنمی شد، عموی معظمش کشته نمی شد.»[2]
«پیغمبراکرم در عین حالی که وظایف شخصی خودش را بجا می آورد و خلوتها با خدای تبارک تعالی داشت، تشکیل حکومت داد وبه انحا عالم برای دعوت آدم فرستاد ومردم را دعوت کرد به دیانت و دعوت کردند به اجتماع. این طور نبود که بنای او این باشد که بنشیند توی خانه و ذکر بگوید. ذکر می گفت، لکن همان ذکر هم خودسازی بود. دعا میکرد، ولی همان دعا هم، هم خودسازی بود وهم مردم سازی بود. ومردم را تجهیز می کرد برای مقاومت.»[3]
«اگر پیغمبرآمده بود وفقط توی مسجد مدینه نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود و دیگر کاری هم نداشت ما هم می رفتیم همین کار را می کردیم، ما تاسی می کردیم»[4]
امام خمینی در کتاب حکومت اسلامی(ولایت فقیه) معتقدند که اسلام برای تمام احکام حکومتی برنامه دارد هم مخارج وهم راه تامین آن را پیش بینی کرده است. وبراساس((العلماء ورثه الانبیاء))واینکه یکی از وظایف بارز پیامبران تشکیل حکومت و نظام الهی است، همین مسئولیت را به عهده علما و فقهای امت می دانند. امام تشکیل حکومت را عمل به تکلیف می داند و می فرماید:«مسلمین باید تاسی کنند به او(پیامبر اکرم) که او چه کرد، ما هم باید آن را انجام دهیم، حکومت تشکیل داد، ما هم باید حکومت تشکیل بدهیم.»[5]
شناخت جایگاه عمل به تکلیف وآشنایی به وظایف مهم و استراتژیک
یکی از ابعاد شخصیت امام راحل(ره) که می توان آن را اساس و زیر بنای خصلت های دیگرامام نیز به شمار آورد، جایگاه عمل به تکلیف و وظیفه شرعی در حوادث واقع و شناخت وظایف مهم و استراتژیک از دیدگاه ایشان است. ایشان درسی از سیره خدا(ص) فرا گرفته بودند وآن عمل به تکلیف شرعی بود. آنچه را وظیفه احساس می کرد به هیچ وجه، در انجام آن کوتاهی نمی کرد ترس از کشته شدن در قاموس زندگی ایشان راه نداشت.:«همه ما مامور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مامور به نتیجه.[6]هیچ وقت هم از جنگ و....از این ارعابهایی که اینها می کنند. نباید بترسیم، چرا بترسیم؟ برای اینکه ما تکلیف داریم عمل می کنیم و ما حقیم وقتی که حق هستیم چرا بترسیم؟»[7]
ایشان مبارزه و جهاد در راه خدا را وظیفه دانسته، وقیام برعلیه حکومت جور را عمل به وظیفه خود می داند وهرگز از کشته شدن و اسیر شدن نمی هراسد ودر ادامه راه دچار لحظه ای شک و تردید نمی گردد.
«اصلا از همه چیز عزیزتر این است که پیغمبر اسلام وتمام ذریه او و تمام پیروان او، اینها همه به دنبال این بودند که اسلام را نگهش دارند. اسلام امانت خداست ، امانتی از جانب خدا، و پیغمبر اسلام مکلف است که این امانت را حفظ کند و از روزی که این امانت را به دست او دادند تا روزی که رحلت فرمودند، در تمام اوقات، دنبال همین مقصد بودند و هیچ آنی یک سستی نعوذ بالله به خودشان راه نمی-داد»[8]
در اوایل مبارزات که اعلامیه های متعددی از امام در جهت روشن کردن افکار عمومی نسبت به رزیم شاهنشاهی صادر می شد، یکی از علمای تهران پیامی به امام در قم فرستادند. مضمون پیام این بود که چون حضرت عالی در زمره مراجع و صاحبان رساله عملیه هستید، زیبنده شما نیست این قدر اعلامیه بدهید، قدری آنها را کمتر کنید. وقتی پیام به عرض امام رسید، ایشان فرمودند: «سلام من را برسانید و بگوئید، من نمی خواهم مرجع بشوم، می خواهم به وظیفه عمل کنم»[9]
«در روستاهای نزدیک قم یکی از دوستان که از شاگردان حضرت امام بود، آنجا برای تبلیغ مردم می رفت. مردم آنجا احتیاج به مسجدی داشتند و دو نفر از مالکین آنجا ؛ مقلد ایشان امام بودند و مسجدی که می خواستند در آنجا بسازند ، منتهی گفته بودند که ما در صورتی این مبلغ را می پردازیم که حضرت امام بیاید کلنگ مسجد را بزنند.مطلب را به وسیله ای به داماد امام مرحوم آقای اشراقی(ره) خدمت امام عرض کردند. ایشان فرموده بودند(من که اهل این کارها نیستم)بعد با توجه به اینکه آنجا مسجد مورد احتیاج بود راهی هم برای ساختنش جز از طریق کمک همان مالکین نبود و مالکین هم موکول به تشریف فرمایی امام کرده بودند آقای اشراقی به آنها گفته بود: آنچه را امام در مقابل آن خاضع است، وظیفه الهی است. اگر مساله برای ایشان توضیح داده بشود و احساس بفرمایند که وظیفه شان هست که باید بیایند، حتما می آیند. رفتند خدمت امام و جریان آن روستا و احتیاجش به مسجد و متوقف بودن کمک آن مالکین بر اینکه ایشان تشریف فرما بشوند و کلنگ مسجد را هم بزنند عرض کردند. امام آماده شدند، دو تا ماشین سواری ترتیب داده شد. معظم له آنجا تشریف بردند بلکه کلنگ مسجد را هم زنند».[10]
ایجاد وحدت کلمه در بین مردم
«پیغمبر خودمان که تاریخش نزدیک است. وهمه آقایان لابد می دانند این یک شخصی بود که از همین توده ها و جمعیتها بود وبا همین ها بود؛ واز بدو بعثت تا آخر باقدرتمندها و با قلدرها ومُکنَت دارها و سرمایه دارها همیشه در جدال بود»[11]
حرکتی که با حضور مردم انجام می شود و به نتیجه برسد، توسط خود مردم نیز بقا و دوام آن تضمین می شود و امام خمینی با توجه به این مهم، زیر بنای این اصل را وحدت کلمه قرار داد تا در سایه این وحدت نهال انقلاب به بار بنشیند و امروز شاهد درخت تنومند حکومت اسلامی باشیم. در تمامی حرکت ها و نهضت های الهی، توجه اصلی معطوف به نیروهای مردمی و قشر مستضعف است. -انقلاب پیامبر اکرم(ص) که انقلاب بنیادین و همه جانبه بود-تکیه گاهی جز خداوند و وحدت بین تودهای ضعیف و محروم نداشت و ایشان با این توجه به این دو تکیه گاه مهم-هیچ گاه از مستکبران و زور مداران استمداد نکرد.
امام راحل در تبین این واقعیت می فرماید:«اینکه می فرماید قاتلوالمشرکین کافهَ مشرکین در آن وقت، همان قدرتمندها بودند، مشرکین قریش، همه قدرت دست آنها بود.اما پیغمبر اسلام مردم را بسیج کرد، همین سروپا برهنه ها را بسیج کرد بر ضد مشرکین، قتال کرد و جنگ کرد تا مشرکین را دماغشان را به خاک مالید و عدالت اجتماعی را ایجاد کرد. بر عکس آن مطلبی که برای شرقی ها، غربی ها دیکته کردند و مع الاسف بسیاری از ما هم باورمان آمد»[12]
حضرت امام(ره) پیامدهای تفرقه را به خوبی شناخته بود و می دانست که تفرقه در میان ملل اسلامی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی تاثیرات منفی بسیاری بر جای گذاشته است که رفع آنها بسیار مشکل است و نیاز به زمان زیادی دارد و تنها راه جلوگیری از صدمات ناشی از این تفرقه ،وحدت، برادری و انسجام ملی و اسلامی است که باید حول محور اسلام و تعالیم حیات بخش آن صورت گیرد. اولین ضرورت وحدت از منظر امام(ره)، قیام در راه خدا بود تا جامعه بشری به طور کلی اصلاح گردد[13].در این راستا بایستی، عدالت در جهان گسترش یابد[14]و مسلمین جهان به رشد سیاسی کافی برسند[15]و بازگشت به فرهنگ خودی و خود باوری و سعی در خود کفایی از غرب نهراسند[16]و در برابر قدرت ها ایستادگی کنند[17].امام(ره)می خواست با وحدت و انسجام ملی و اسلامی و ایجاد همبستگی اسلامی بین مسلمانان[18]،همه ملل اسلامی به استقلال و آزادی دست یابند، زیرا مسلمین باید برای بدست آوردن استقلال و آزادی این کلید پیروزی را بدست آورند و برای وحدت کلمه کوشش کنند[19]،و به استکبار جهانی اجازه ندهند که در مقدرات کشورهای اسلامی دخالت کنند[20]امام(ره) برای ایجاد صلح و صفا، وحدت را ضروری می داند و می فرماید:«جمهوری اسلامی مایل است با همه همجواران و دیگران با صلح و صفا زندگی کند...»[21]امیدوارم صلح جهانی بر پایه استقلال ملت ها و عدم مداخله در امور یکدیگر و مراعات اصل حفظ تمامیت ارضی کشورها بنا گردد.[22]
از نظر امام(ره)لازمه صلح و صفای جهانی زیست مسالمت آمیز با همه کشورهای عالم است.[23]
بنابراین خواهان گسترش روابط بر اساس اصل احترام متقابل است:«روابط با تمام خارجی ها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود، در این رابطه نه به ظالمی تسلیم می شویم و نه به کسی ظلم می کنیم[24].
الف- لوازم و امکانات وحدت
هر آرمان و هدفی لوازمی دارد که بدون آنها تحقق ناپذیر است و برای نیل به آرمان و اهداف بایستی امکانات مورد نیاز نیز فراهم شود، تا آرمان و اهداف در حد آمال و آرزو باقی نماند، بلکه به وسیله این امکانات مورد نیاز انسان به اهداف خود و سر منزل مقصود برسد. اندیشه وحدت ملی و اسلامی امام خمینی(ره)و آرمان او نیز دارای لوازمی بود که امکانات تحقق آن باید فراهم می گردید، ضروری ترین مسئله در این رابطه عدالت است، زیرا عدالت لازمه توحید است و برای ایجاد وحدت اسلامی بایستی عدالت اسلامی به عنوان زمینه اصلی وحدت گسترش یابد.[25]استقلال و آزادی از دیگر لوازم وحدت است و حتی می توان گفت استقلال عملی کشورهای اسلامی از مهم ترین آنها است. امام(ره)می فرماید:«وقتی، ما می توانیم در مقابل همه دنیا بایستیم...که همه مان با هم باشیم.[26]
می دانیم کـه انـسان ها، بـه طـور فـطری در فـرقه های مـختلف آفـریده شـده اند و دارای عـقاید و سـلایق گوناگون می باشند. مسلمانان نیز بر این اساس دارای عقاید و نظرات متفاوتی می باشند که این اختلاف عقیده موجب تنش و درگیری های زیاد ما بین آنها شده است، اما از نظر حضرت امام(ره)اختلاف عقیده نباید مانع وحدت شود و می توان با داشتن عقاید متفاوت، وحدت نیز داشت. امام (ره)می فرماید: «عقاید مختلف، اسباب اختلاف خارجی چرا بشود؟!».(27)[27]
بنابراین همه انسان ها و به تبع آن همه مسلمانان باید عقاید و سلایق شخصی، فرقه ای و نژادی خود را نادیده گرفته و با تاکید بر اصول مشترک انسانی و اسلامی خود، حول محور توحید زمینه های پیاده شدن حاکمیت همه جانبه اسلام ناب محمدی(ص)فراهم گردانند.
حضرت امام(ره)برای تحقق وحدت ملی و انسجام اسلامی از امکانات موجود بهره می جست و حتی امکانات جدیدی را فراهم می نمود، یکی از این امکانات مسئله فلسطین و اشغال آن توسط رژیم اشغالگر قدس یعنی اسرائیل بود که ایده تشکیل «اسرائیل بزرگ یعنی از نیل تا فرات»(28)[28]را در سر داشت و برای تحقق این ایده خود به کشور های اسلامی تجاوز می نمود. امام(ره)برای مقابله با خوی تجاوزگری اسرائیل و محو آن از صحنه روزگار، آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به عنوان روز جهانی قدس اعلام نمود تا همه مسلمانان در یک روز علیه اسرائیل به حرکت و خروش در آیند و می فرماید:«روز قدس، روز اسلام و روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم و مسلمین از آن انزوایی که آنها را کشانده بودند خارج شوند و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بایستند و ما در مقابل اجانب ایستاده ایم.»[29]
مراسم سالانه حج ابراهیمی(ع)از دیگر امکاناتی بود که حضرت امام(ره)برای تحقق وحدت اسلامی ملل از آن بهره گرفت و مراسم برائت از مشرکین را که می رفت به حافظه تاریک تاریخ و فراموشی ابدی سپرده شود دوباره احیاء نمود و فرمود:«مکه معظمه و مشاهد مشرفه آینه حوادث بزرگ نهضت انبیاء اسلام و رسالت پیامبر اکرم(ص)است.»[30]
ب- انگیزه وحدت
حضرت امام خمینی(ره)در آرمان وحدت اسلامی خود انگیز های گوناگونی داشت که الهام گرفته از مکتب ناب محمد(ص)بود. امام(ره)تفاوت های اصولی میان حکومت های مادی با حکومت اسلامی را بدین صورت بیان می کنند: « حکومت های غیر الهی فقط در پی تحقق و حفظ نظم کشور خود بوده و حداکثر کاری که انجام می دهند این است که نگذارند کسی به دیگری ظلم و تعدی بکند، در حالی که اسلام و حکومت های الهی برای هر مسئله احکام خاص خود را دارد.»[31] و یکی از این مسائل مهم دفاع از کیان اسلام است که به وحدت مسلمین بستگی دارد:
«از امور مهمه ای که بر همه واجب است دفاع از اسلام،دفاع از جمهوری اسلامی است»[32].که به وحدت بستگی دارد و مسئله وحدت برای حفظ کیان اسلامی امری حیاتی است،از طرف دیگر تفرقه امر منکری است که باید از آن جلوگیری شود،زیرا امر به معروف و نهی از منکر از واجبات الهی است.انگیزه دیگر امام(ره)انسان سازی است تا در سایه وجود انسان های کامل عدالت نیز گسترش یابد و زمینه های آسیب پذیر ی جوامع اسلامی از بین برود،در غیر این صورت آسیب پذیری آنان حتمی است، زیرا«آن روز آسیب به ما می رسد که از باطن بگندیم افراد باطنشان بگندد و این گند هم سرایت کند و یک دسته ای را از بین ببرد و متعفن کند»[33]
انگیزه دیگر تامین استقلال وآزادی و حفاظت از آن و شرافت انسانی مسلمانان می باشد.امام(ره)می فرماید:«اگر ما تسلیم آمریکا و ابرقدرت ها می شدیم،ممکن بود امنیت و رفاه ظاهری درست می شد...ولی مسلماً استقلال و آزادی و شرافتمان از بین می رفت...»[34]
دیگر انگیزه امام(ره)در آرمان وحدت ملی و انسجام اسلامی حل معضلات کشورهای اسلامی و مسلمین جهان است،لذا امام(ره) همه آنها را به وحدت فرا می خواند و برقراری روابط دوستانه بین آنها ر ا توصیه می کند.[35]اما امام(ره)به این نکته واقف است که هر هدف بزرگ دارای اشکالات و گرفتاری های بزرگ نیزهست[36].مسئله وحدت ملی و انسجام ملل اسلامی نیز اهداف بزرگی است که موانع بزرگی در سر راه آن قرار دارد .ولی با عنایت به اینکه فطرت و سرشت انسان و هستی بر وحدت استوار شده است و همه هستی به سوی هدف واحدی رهسپار است«با صبر و تحمل انقلابی[37]به پیش می رویم تا عدل الهی و اسلام عزیز[38]را در جهان گسترش دهیم.
ج- دامنه گسترده وحدت
وحدت مورد نظر امام(ره) دامنه وسیعی دارد و از ملت ایران تا کلیه مسلمین جهان و مستعضفان عالم و حتی انسان های روی زمین را شامل می شود،بنابراین امام(ره)به همه آنها توصیه می کند که با الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران خود را بیابند و اعتماد به نفس پیدا کنند[39]بعد از مردم مسلمان ایران این وظیفه امت اسلامی است که در ایجاد وحدت ملی و انسجام اسلامی بکوشند امت ها خودشان باید امت واحد باشند،مجتمع باشند،خودشان را از هم جدا ندانند،مرزها را اسباب جدایی قلب ها ندانند.[40]
علاوه بر امت اسلامی،روحانیون هر دینی نیز وظیفه دارند برای تحقق آرمان های انبیاء که وحدت یکی از مهم ترین آنها است اقدام نمایند روحانیون مسیح،روحانیون مسلم،روحانیون یهود و...در مرتبه اول واقعند برای تحقق دادن به آرمان انبیاء که همان وحی الهی است...[41]
همچنین علماء و روشنفکران کشورهای اسلامی وظیفه دارند در ایجاد وحدت اسلامی کوشش کنند که تنها راه پیروزی و بقای آنها است.[42]
د- اهداف وحدت
امام خمینی(ره)در آرمان وحدت ملی و انسجام اسلامی خود اهدافی را دنبال می کرد که می توان آنها را با چند معیار تقسیم بندی نمود که عبارتند از:اهداف داخلی،اهداف خارجی و اهداف سیاسی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و نظامی. اهداف داخلی وحدت شامل این موارد است:آزادی و استقلال،[43]،دفع ایادی اجانب[44]،و قطع کردن دست های خیانتکاران و جنایتکاران[45]،عظمت و شرافت،[46]پیشبرد اهداف اسلام،تحقق همه جانبه اسلام در ایران[47]،استقرار دمکراسی صحیح نه دمکراسی غربی و شرقی فاسد،[48]،بقای انقلاب اسلام[49]،تحقق عدالت اجتماعی[50]،
بسط عدالت فردی و اجتماعی[51]،اما اهداف خارجی آرمان وحدت امام(ره)عبارتند از:ایجاد معرفت برای بشر[52]،برقراری صلح و آرمش در جهان[53]،پیاده کردن دمکراسی و آزدی حقیقی[54]،تحقق یک انقلاب عمیق عمومی در سراسر جهان در مقابل جهانخواران ضد بشریت[55]،بازیابی استقلال روحی و دور کردن احساس حقارت در مقابل حکومت های جور از خود[56]،استقلال تمامی جهان[57]،شکسته شدن سلطه جهان خواران بر ملت مستضعف جهان[58]،بدست آوردن حق تعیین سرنوشت توسط ملت ها و بیداری ملت ها[59]،استقرار حکومت اسلام در همه اقطار عالم[60]،تشکیل امتی شکست ناپذیر و بنیانی مرصوص[61]،ایجاد هویت اسلامی برای مسلمانان[62]،رهایی از فقر علمی در جوامع اسلامی[63]،رسیدگی به درد مسلمانان[64].
ه- ثمرات وحدت
اندیشه وحدت و آرمان اتحاد ملی و انسجام اسلامی مسلمین ایران و جهان و مسلمین عالم ثمرات گوارایی در پی داشته و در صورت تحقق عمیق تر وحدت پیامد های بیشتری نیز خواهد داشت.انقلاب اسلامی نمونه عینی و ثمره وحدت ملت مسلمان ایران است.
«در این انقلاب ملت ایران با جان و خون خود،اسلام را زنده کرد،تجدید حیات کرد برای اسلام و مسلمین،کوشش های قریب سیصد ساله استعمار و اجانب را خنثی کرد»[65].
و حضرت امام(ره)امیدوار است که انقلاب اسلامی و این: «پیروزی عظیم...راهنمایی برای سایر ملل ستمدیده و تحت سلطه قرار گیرد و با اتحاد و همبستگی ،شر همه سلطه گران و به خصوص آمریکا این دشمن بزرگ را از خود کوتاه نموده در تحت تعالیم مقدسه اسلام عظمت از دست رفته خود را باز یابد» [66].
بنابراین کوتاه کردن شر سلطه گران جهانی و باز یافتن عظمت از دست رفته از دیگر ثمرات وحدت اسلامی است.ثمره دیگر وحدت سیادت و آقایی سران اسلامی است و تا هنگامی که در میان روسای دولت های اسلامی وحدت کلمه[67]،وجود نداشته باشد،سیادت نمی توانند بکنند.باید فکر کنند،عمل کنند تا سیادت کنند و اگر این مطلب را انجام بدهند، سید دنیا خواهند شد.[68]
از نتایج بعدی وحدت، وحشت دشمنان اسلام و قدرت های جهان خوار شرق و غرب است، زیرا آنها از وحدت بیش از یک میلیارد مسلمان وحشت دارند و با تمام قوا مستقیماً و یا به دست عمال منحرف خود،به این اختلاف دامن می زنند تا بر مقدارت مسلمانان جهان مسلط و بر آنها حکومت نموده و ذخایر بی پایان آنها را چپاول نمایند[69]،اما با وحدت کلمه ملت مسلمان ایران و وقوع انقلاب اسلامی به رهبری امام (ره)...یک کار بزرگ محیر العقول دیگر واقع شد و آن اینکه دست آمریکا و دست انگلستان و شوروی و همه این ها از خزائن ما کوتاه شد[70].
بالاخره از نتایج بسیار مهم دیگر وحدت این است:«که یک ملتی اگر یک چیزی را خواست نمی شود تحمیلش کرد...به یک ملت نمی شود چیزی را تحمیل کرد.»[71]
«آنها کوشش کرده اند که شخصیت ما را از ما بگیرند و به جای شخصیت ایرانی و اسلامی یک شخصیت وابسته اروپایی شرقی و غربی به جایش بگذارند»[72].در حالی که مشرق زمین بنیانگذار تمدن بوده و سابقه این تمدن به هفت هزار سال می رسد مانند تمدن های بین النهرین،ایران،مصر،چین و هند تمدن شرق بر روی غرب تاثیر گذاشت و موجب شکل گیری تمدن مغرب زمین گردید.اما در برهه ای از تاریخ تمدن غرب به سرعت از شرق پیشی گرفت،بـنابراین کـشورهای شـرقی کـه کـشورهای اسـلامی نـیز بـخشی از آن هستند،عقب ماندند.حضرت امام(ره)می فرماید:«...شرق تمدن را صادر کرد به غرب،حالا ما به واسطه یک کارهای ناشایسته ای باید عقب افتاده باشیم و دستمان را طرف غرب دراز کنیم.»[73]
حضرت امام(ره)در ادامه این عقب ماندگی را ناشی از تفرقه و اختلاف می داند و می فرماید:«آمریکا و شوروی برای تضعیف اسلام و دولت های اسلامی مشغول فعالیت از قبیل تفرقه افکنی و ایجاد تشنجات داخلی به دست عمّال مزدور یا فریب خورده و بر انداختن جنگ بین کشورها و دیگر شیوه های استعماری هستند[74]...آنچه دو ابر قدرت جهان و قدرت های تابع این قدرت ها با هم اتفاق دارند-و هیچ گاه از این اتفاق دست بردار نیستند-عقب نگه داشتن کشورهای جهان سوم،خصوصاً کشورهای پهناور و غنی اسلامی در ابعاد فرهنگی و اجتماعی اقتصادی و سیاسی ونظامی است... »[75]
ایجاد روابط سیاسی
اسلام در همه شئون از جمله مسائل حکومتی که شامل روابط سیاسی با دیگران است، نه تنها پاسخگوی نیاز فعلی ماست و نه تنها گذشت زمان آن را مستهلک نکرده است بلکه گذر زمان آن را جلا بخشیده و اعجاز قوانین آن را آشکار می سازد.در آیه هشت سوره ممتحنه آمده است که:«لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم... ان الله یحب المقسطین»
این آیه به مسلمانان اجازه می دهد هر گونه رابطه وعلاقه ای که میان خود و کسانی که در شوون وطنی و دینی مسلمانان تعدی و خیانت نمی کنند برقرار کنند. بلکه به ایشان اجازه می دهد که دامنه این رابطه را تا سطح احسان و نیکی نسبت به غیر مسلمان ادامه دهند.
فروع و احکام اسلام به بخشهایی از قبیل عبادات، معاملات، احکام و غیره تقسیم می شود. جایگاه مسائل سیاسی و سیاست خارجی در اسلام، کتب فقهی است و فقها آن را زیر مجموعه احکام می دانند؛ زیرا مبحثی حقوقی و دارای قواعد الزام آور حقوقی است.در اسلام روابط سیاسی با دیگران تابع اصول و ضوابط خاصی است. برخی از آن اصول عبارتند از:
1-برقراری روابط بر اساس ارتباط آرمانی و اهداف انسانی است، البته این شاخصه هیچگونه منافاتی با اهداف اقتصادی و امنیتی نداشته و می تواند اینگونه منافع را نیز تضمین کند.
2-اصل دیگر در سیاست خارجی، ایفای رسالت دعوت است که اولین وظیفه پیامبران بوده و از ضروریات هر حکومت الهی است.
اسلام برای انتشار دعوت مسالمت آمیز و رهایی بخش خود و همچنین برای دفاع و بیان مزایای آن به همان وسایلی که سایرین در بیان دعوتها و رسالت خود متوسل می شوند از قبیل: حسن همجواری، فرستادن نامه به ملوک و زمامداران، شرکت در کنفرانس های بین الملی، همکاری با بعضی از سازمانها و احزاب، تبادل اطلاعات امنیتی، علمی، هنری، ورزشی، وغیره توسل می جوید.
3- حفظ و صیانت دارالاسلام و مناطق مسلمانان در برابر خطرات بالفعل و بالقوه دشمنان.
4- نفی سبیل و برتری کافران بر مسلمانان
عناوینی نظیر: کمک به نهضت های رهایی بخش، حمایت از مستضعفین، وحدت جهان اسلام، روابط صلح آمیز با دول غیر محارب، مبارزه با تبعیض نژادی و.....زیر مجوعه هایی از چهار چوب اصول فوق است.
می توان به طور کلی محور اندیشه و کردار امام خمینی(ره) را جهانی شدن اسلام و دین پیامبر اکرم(ص) دانست. و در این راستا استراتژی همزیستی مسالمت آمیز و حسن همجواری با کشورها، همیشه مد نظر امام راحل بوده است. ایشان در پیامی به گورباچف( در سال 67) چنین می نویسند:
«در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است. وآن را محترم می شمارد» [76]
امام در پاسخ به عده ای که خواهان تنازع با دولت های خارجی بودند و مانع رابطه حسنه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با دولتها بودند، در دیدار با نمایندگان سیاسی ایران در کشورهای خارجی فرمودند:
«ما نمی خواهیم در یک کشوری زندگی کنیم که از دنیا منعزل باشد، ایران امروزنمی تواند این طور باشد. بلکه کشورهای دیگر هم نمی توانند اینطور باشند، که مرزهایشان را ببندند، این غیر معقول است. امروز دنیا مانند یک عایله و یک شهر دارای محله های مختلفی است که با هم ارتباط دارند.[77]
«الان از قراری که من شنیدم شیطنت دیگری می کنند وآن اینکه ما چرا با دولت ها رابطه داشته باشیم؟ ما می رویم سراغ ملتها و با دولت ها هیچ کاری نداریم: که این هم نقشه ای است که اخیراَ تعقیب می شود..که این هم نقشه تازه و مسئله بسیار خطرناک و شیطنت دقیقی است. ما باید همان گونه که در زمان صدر اسلام، پیامبر سفیر به این طرف و آن طرف می فرستاد که روابط درست کند عمل کنیم، و نمی توانیم بنشینیم و بگوییم که با دولت ها چکار داریم. این برخلاف عقل و بر خلاف شرع است، و ما باید با همه رابطه داشته باشیم. منتها چند استثنا می شود»[78]
امام خمینی در تبیین مشخصه ها و اصول روابط بین الملل در حکومت اسلامی در پاسخ خبرنگاری فرمودند:« حکومت اسلامی حکومتی است آزاد و مستقل روابطش با شرق و غرب به یک نحو است. واگر آنها روابط حسنه داشته باشند دولت اسلام هم با آنها روابط حسنه دارد؛ واجازه نمی دهیم کسی در مقرارات مملکتمان دخالت کند»[79]
آشنایی با حوادث و تحولات سیاسی
از شاخصه ها و نکات بسیار قابل تامل در حضرت امام آگاهی به ریز تمام مسائل اتفاق افتاده در جهان بوده است. به طوری که دقت نظر حضرت امام صاحب نظران داخلی و خارجی را متعجب ساخته بود.
یکی از یاران امام، پشت پرده این سیاست دقیق را چنین بازگو می کند:
«در دفترحضرت امام کار می کردم، ایشان در ایوان منزلشان نماز می خواندند، در ایام تابستان، وقت اخبار رادیو bbcیک ربع به هشت بود که دقیاَ بین نماز مغرب و عشا واقع می شد. خودم دیدم که حضرت امام همین که نماز مغربشان تمام شد، برای گوش کردن رادیو bbc رفتند و زمانی که اخبار مربوط به مسائل ایران و مسائل دنیا تمام شد رادیو را بستند و نماز عشا را شروع کردند، با آنکه ایشان به نماز اول وقت و تعقیبات و مستحبات آن بسیار مقید بودند ؛ اما از شنیدن اخبار رادیوهای بیگانه هم غافل نبودند. آری اینچنین بود که حضرت امام به اوضاع سیاسی کشور مسلط بودند و از سخنان مسموم دشمن آگاه می شدند و به موقع تبلیغات دشمن را خنثی می کردند»[80]
حضرت امام از ابتدا فردی انقلابی و آگاه به مسائل روز بودند. در دوره طلبگی که حجره ای در مدرسه فیضیه داشتند همه می دانستند که از ساعت یازده صبح به بعد کسی حق ندارد با ایشان ملاقات کند زیرا در این ساعت می بایست روزنامه های منتشره را مطالعه کنند. ایشان با آنکه روزی یک ریال شهریه می گرفتند، یعنی ماهی 3 تومان،ولی با این پول خرید روزنامه ها را مقدم بر خرید نان و پنیر و غدای روزانه می دانستند، و تا ظهر مشغول مطالعه مطالب سیاسی بودند، و بدین وسیله در جریان مسائل روز قرار می گرفتند، لذا زمانی که کاپیتالاسیون یا مساله انجمن های ایالتی و ولایتی مطرح شد، ایشان دارای موضعی روشن بودند، یعنی جنگ با استکبار، و لذا ضربه مهلک را در زمان مناسب به سر استکبار جهانی فرود آوردند.[81]
مبانی سیاست خارجی از دیدگاه امام
یکی از ویژگی های سیاست خارجی دولت اسلامی با سایر کشورها مورد مبانی و چگونگی تکیه بر منابع عقلی و نقلی است. با توجه به این که امام خمینی، رهبری ایدئولوگ و دارای اندیشه سیاسی مبتنی بر اسلام است؛ بنابراین با توجه به مبانی خاص اسلام از جمله کتاب و سنّت به بیان اصولی بر اساس مبانی پرداخته است. در حقیقت، ساختار سیاست خارجی بر مبنای التزام به احکام شرع مقدس صورت می گیرد.
بنا براین ارزشی های اخلاقی و عقل، مبانی امام را در مورد سیاست خارجی شکل می دهند. ایشان با تاکید بر انسانی و اخلاقی بودن محتوای انقلاب می فرماید:
«محتوای این انقلاب، اسلام و اخلاق اسلامی و اخلاق انسانی و تربیت انسان ها بر موازین انسانیت بوده است.[82]
و در جای دیگری می فرمایند:
معنا ندارد که دولت اسلامی ایران با دولتی که هیچ اعتقاد به اسلام و به اخلاق بشریت ندارد، سرمیز اصلاح بنشیند.[83]
برای توضیح بیشتر باید گفت که برای مثال، مبنای اصل دفاع از مستضعفان در سیاست خارجی از نگاه امام، قرآن کریم است. [84]
و یا در خصوص یاری مظلومان به سخن امام علی(ع) استناد می کند و مبنای خود را بر آن قرار می دهد که:
کونا لظالم خصما و للمظلوم عونا؛ دشمن ستم گر و یار ستم دیده باشید.[85]
اصول سیاست خارجی می تواند چهار چوب رفتاری لازم را به کارگزاران نظام اسلامی ارائه دهد، و پای بندی به این اصول، وجه تمایز دولت اسلامی از دیگر دولت هاست. در واقع دولت اسلامی بر اساس مبانی و با اصول مشخص برای رسیدن به اهداف خاص تلاش می کند.
اصول سیاست خارجی را که امام خمینی طراحی نموده و به صورت قوانین موضوعه، تدوین و سعی در اجرای آن می شد را می توان به منزله یکی از منابع رسمی تصمیم گیری در سیاست جمهوری اسلامی ایران به حساب آورد. به گونه ای که حتی رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها بیان داشته اند که خط کلّی در سیاست جمهوری اسلامی ایران، همان خطّی است که امام خمینی(ره) تبیین و ترسیم نموده اند. [86]
در حقیقت، خصوصیات و ویژگی های منحصر به فرد حضرت امام خمینی(ره) هم چون فقاهت، شجاعت، سازش ناپذیری، قاطعیت، خلوص و عرفان به حدّی بود که نقش پر قدرتی را برای ایشان ایجاد کرده بود و این نقش رهبری در چگونگی اتخاذ تصمیمات در ابعاد داخلی و خارجی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود.[87]
اینک به بررسی اصول سیاست خارجی از دیدگاه امام خمینی می پردازیم:
1. اصل صدور انقلاب: صدور انقلاب از موضوعات مورد توجه امام بوده که به معنای صادر کردن تجربه های انقلاب اسلامی به سایر کشورهای جهان است. از دیدگاه امام خمینی، منظور از صدور انقلاب، همان گسترش اسلام است. [88]
امام در این باره اعتقاد دارد که: «ما با صدور انقلاب مان که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی(ص) است، به سیطره و سلطه و ظلم جهان خواران خاتمه می دهیم.[89]
از نگاه ایشان برای پیروزی بر مشکلات، باید در مقابل همه قدرت ها ایستاد و ارزش های انسانی را از این جا به سایر نقاط جهان صادر کرد. در واقع صدور انقلاب در نگاه ایشان، صبغه فرهنگی دارد.
روح الله رمضانی درباره صدور انقلاب ایران می گوید: «ظهور صدور انقلاب به مثابه اصلی بنیادی در سیاست خارجی، هم چون خود انقلاب ایران، بازتاب پویایی سیاسی داخلی ایران است.[90]
در واقع، هدف اصلی سیاست خارجی ایران، از همان آغاز به کار حکومت جدید، تبلیغ و گسترش اسلام انقلابی بود؛ این هدف در وظیفه ای ریشه داشت که قرآن برای مسلمانان در جهت تحقق و تبلیغ پیام الهی در سراسر گیتی معین کرده است. هدف صدور انقلاب با گسترش و فتوحات تاریخی اسلام، تحت حاکمیت حضرت محمد(ص) همراه شده بود. [91]
خواسته امام خمینی مبنی بر صدور انقلاب ریشه درتفکر ایدئولوژی امام و فرهنگ سیاسی ایران- اسلامی است. [92]
امام درباره صدور انقلاب می فرمایند:
ما باید با شدت هر چه بیشتر انقلاب خود را به جهان صادر کنیم و این طرز فکر را که قادر به صدور انقلاب نیستیم، کنار بگذاریم؛ زیرا اسلام بین کشورهای اسلامی تمایز قائل نیست. ما حامی تمام محرومان می باشیم. همه ابر قدرت ها و همه قدرت ها برای از بین بردن ما برخاسته اند. اگر ما در محیط محدودی باقی بمانیم، قطعاً با شکست رو به رو می شویم. [93]
ما انقلاب مان را به تمام جهان صادر می کنیم، چرا که انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبران هست، ما هستیم. [94]
البته ایشان برای جلوگیری از سوء استفاده از معنای صدور انقلاب و برداشت های منفی از آن یاد آور می شوند که:
این که می گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از آن برداشت نکنند که ما می خواهیم کشور گشایی کنیم. همه کشورها باید در محل خودشان باشند. ما می خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و خودشان از ابر قدرت ها فاصله گرفتند و [نجات] دادند، دست آنها را از مخازن کوتاه کردند، این در همه ملت ها و در همه دولت ها بشود. معنی صدور انقلاب این است که همه ملت ها و همه دولت ها بیدار شوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند نجات بدهند.[95]
با توجه به مطالب فوق می توان به این نتیجه رسید که صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی، همان صدور اسلام ناب محمدی(ص) است که جزء رسالت ها و تعهدات دولت اسلامی به شمار می رود. و در نتیجه، حمایت از ملت های محروم و مستضعف و حمایت از حکومت جهانی اسلام در این راستا، مفهوم و معنا پیدا می کند.
2. اصل نفی سبیل: از دیگر اصول سیاست خارجی امام خمینی، نفی سلطه گری و سلطه پذیری است. ایشان برای حیات زیر سلطه غیر، ارزشی قائل نمی شوند، بلکه ارزش حیات را به آزادی و استقلال می دانند و با توجه به آیه شریفه «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا»[96] که می فرماید خداوند، سلطه ای برای کافرین بر مومنین قرار نداده، اذعان می دارند که:«ما منطق مان، منطق اسلام، این است که سلطه نباید از غیر بر شما باشد. نباید شما تحت سلطه غیر بروید. ما هم می خواهیم نرویم زیر سلطه. [97]
3. دفاع از کیان اسلام و مسلمانان: ایشان برنامه سیاست خارجی ایران را برنامه اسلام ذکر می کنند و می فرمایند:
ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه ما برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است... .[98]
و در جای دیگری دفاع از تمام مسلمین را لازم می دانند:«ما کشور را، کشور ایران نمی دانیم، ما همه ممالک اسلامی را از خودمان می دانیم، مسلم باید این طور باشد. ما دفاع از همه مسلمین را لازم می دانیم.» [99]
4. اصل احترام متقابل و عدم دخالت در امور یک دیگر: امام در این مورد قائل به این است که اسلام برای همه و دلسوز برای بشر است و ما همه تابع اسلام و دلسوز برای بشر هستیم. به این معنا که «ما با هیچ ملتی بد نیستیم، اسلام آمده بود برای تمام ملل، برای ناس، ... ما اعلام می کنم که نظر تجاوز به هیچ یک از کشورهای اسلامی و غیر اسلامی نداریم...» [100]
ایشان در جای دیگری فرمودند:«ملت ایران اجازه نمی دهد که هیچ مملکتی در امور داخلی او دخالت کند و آزادی و استقلال خودش را حفظ می کند، و با تمام کشورها هم به طور متقابل عمل خواهد کرد.»[101]
حضرت امام در موارد متعدد به این مسئله (روابط حسنه و متقابل) در سیاست خارجی اشاره کرده اند. وقتی خبرنگار مجله امریکایی تایمز از ایشان سوال می کند که: در جمهوری اسلامی به طور کلی سیاست خارجی شما چگونه خواهد بود؟ امام در جواب می فرمایند:«جمهوری اسلامی ما با تمام ممالک روابط حسنه دارد و احترام متقابل، قائل است، در صورتی که آنها هم احترام متقابل، قائل باشند. [102]
5. اصل نفی ظلم و حمایت از مظلوم: امام خمینی با استناد به سیره انبیا، ملت اسلام را پیرو مکتبی می دانست که برنامه آن در دو کلمه «نه ستم کنید، نه مورد ستم قرار گیرید؛ لا تَظلمون و لا تُظلمون» خلاصه می شود. [103]
امام در بیانات خود در جمع سفرا در تاریخ 22/11/59 فرمودند:«ما نه ظلم خواهیم کرد؛ و نه مظلوم خواهیم واقع شد. [104]
در واقع، امام می خواهد تا با ابر قدرتها و ظالمان مخالفت شود. ایشان سازش با ظالم را ظلم به مظلومان و ظلم به شرع و خلاف رای انبیاء می دانست:«ما تحت رهبری پیغمبر اسلام این دو کلمه را می خواهیم اجرا کنیم؛ نه ظالم باشیم و نه مظلوم...» [105]
6. اصل نه شرقی- نه غربی: این اصل که در واقع یکی از شعارهای اساسی مردم در بحبوحه انقلاب بود و برگرفته از سخنان امام خمینی(ره) که در موارد متعددی به این مسئله اشاره کرده اند:«ملت ایران بدون اتکا به غرب و شرق می خواهد روی پای خود بایستد و بر سرمایه های مذهبی و ملّی خود استوار باشد. [106]
در جای دیگری به معنای این شعار توجه می دهند که:«این که جوانان ما می گویند «نه شرقی نه غربی»، معنایش این است که هیچ کدام در ایران دخالت نکنند؛ و این کاملاً بجا و بحق است».[107]
امام خمینی در سخنرانیهایش مدام به دشمنی تاریخی دولت آمریکا با ملت ایران اشاره میکنند. در جایی به صراحت اعلام میکند «آمریکا دشمن ماست»[108] ایشان استبداد پهلوی را نتیجه سیاستهای آمریکا میدانند. در اندیشه ایشان حضور آمریکا در ایران موجب بدبختی ملت ، وابستگی کشور و ضعف تجارت و زراعت است. « آمریکا میخواهد ما را از بین ببرد میخواهد ما را مستعمره خود بکند و تمام حیثیت ما را، حیثیت اسلامی ما را ، حیثیت ملی ما را و ذخایر ما را میخواهد از بین ببرد»[109]
رهبر کبیر انقلاب دشمنی با آمریکا را نشانه ملی گرایی و وظیفه اسلامی میدانند. ایشان میگویند: « آدمی که ملی است، با آمریکا دشمن است.»[110]امام در پیامی به مناسبت نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مینویسند: «دست آمریکا تا مرفق به خون جوانان آمریکا فرو رفته است ما تا آخرین قطره خون با آنها میجنگیم»
سخنان رهبر کبیر انقلاب اسلامی در خصوص رابطه با آمریکا تنها به دهه 60 محدود نمیشود. ایشان دیدگاه استکبار ستیزی خود را در بعدی فراتر از زمان طرح کردهاند. امام خمینی در اواخر عمر شریفشان در سال 67 به ملت و مسولین توصیه میکند: « چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهان خواران خصوصا آمریکا از ما و اسلام عزیز دست برداشتهاند. لحظهای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم.»[111] ایشان اعتقاد دارند آمریکا به این زودی دست از سر ملت ایران برنخواهد داشت [112] امام حتی فراتر از این میرود و میگوید: « آمریکا برای درازمدت تا 200 سال بعد هم ممکن است برنامه داشته باشد.»[113]
در واقع ایشان به دنبال دولت اسلامی آزاد و مستقل است که فارغ از گرایش به سوی غرب و شرق باشد و تعادل قوا در این منطقه از جهان حفظ شود.
اهداف سیاست خارجی از دیدگاه امام
1. استقلال: این مفهوم، علی رغم فشارهای بین المللی و بحران های داخلی، به معنای انزوای ایران نبود، بلکه امام خمینی، حریم واقعی ملت ایران و حقوق و حرمت پایمال شده آنها را دائماً مورد تاکید قرار داده و هر نوع رابطه ای را در مرز اصطکاک با این اصل، مورد ارزش یابی منفی یا مثبت قرار می دادند.
در واقع استقلال سیاسی از اصولی به شمار می رود که تامین کننده عزت جامعه اسلامی است. امام خمینی ریشه های آسیب به استقلال را، فکری فرهنگی، ارزیابی نموده و بزرگ ترین وابستگی ملت های مستضعف به ابرقدرت ها و مستکبران را وابستگی فکری و درونی می دانست که سایر وابستگی ها از آن سرچشمه می گیرد.
ایشان راهکار حصول به مقصود و کسب استقلال فکری و رهایی از وابستگی را در دریافتن مفاخر ماثر ملی فرهنگی می دانست. و بزرگ ترین فاجعه برای ملت ما را وابستگی فکری می دانست که گمان می کنیم همه چیز از غرب است و ما در همه ابعاد فقیریم و باید از خارج وارد کنیم. [114]
البته وقتی سخن از استقلال در سیاست خارجی یک کشور به میان می آید، منظور استقلال در سه مرحله سیاست گذاری، تصمیم گیری و اجرای تصمیم است که مصادیق آن در زمینه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، دفاعی و غیره ظاهر می شود. گرچه در نگاه اول، استقلال سیاسی با اهمیّت به نظر می رسد؛ اما از دیدگاه امام (ره) استقلال فرهنگی مهم تر از آن است.[115]
بنابراین برای دست یابی به استقلال می بایست به خود باوری فکری و خودیابی دست یافت. امام در اینباره می فرمایند: «اساس، باور این دو مطلب است: باور ضعف و سستی و ناتوانی. و باور قدرت و قوه و توانایی اگر ملت، این باور را داشته باشد که ما می توانیم در مقابل قدرت های بزرگ بایستیم، این باور، اسباب این می شود که توانایی پیدا می کنند و در مقابل قدرت های بزرگ ایستادگی می کنند.[116]
البته ایشان از وابستگی اقتصادی که به وابستگی سیاسی می انجامد، نیز غافل نشده و توصیه می کردند که باید از جهت اقتصادی نیز فارغ شویم. در رابطه با عدم وابستگی اقتصادی نیز فرمودند:«کار کردن شما و فعال بودن شما علاوه بر ارزش های مادی و معنوی که برای شما دارد، کشور شما را از وابستگی نجات می دهد. [117]
امام در جواب خبرنگاری که از ایشان سوال کرده بود که سیاست خارجی جمهوری اسلامی، خصوصاً در رابطه با ابر قدرت ها، چه خواهد بود؟ فرمودند:«سیاست دولت اسلامی، حفظ استقلال، آزادی ملت و دولت و کشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام خواهد بود و فرقی بین ابر قدرت ها و غیر آنها نیست.[118]
در نهایت، امام، استمرار استقلال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیت کشور را وابسته به قوای نظامی و انتظامی دانسته و از آنها به منزله رکن استقلال کشور یاد می نماید. [119]
2. وحدت امت اسلامی: ایشان وحدت بین مسلمانان و مستضعفان و سایر دول اسلامی را چاره ساز گرفتاری ها می دانست و از سران کشورهای اسلامی می خواست تا در برابر دشمن خارجی، وحدت کلمه داشته باشند:«هان ای مسلمانان جهان، و مستضعفان تحت سلطه ستم گران، به پاخیزید و دست اتحاد به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرت مندان نهراسید.» [120]
3. دفاع از مستضعفین و کمک به نهضت های آزادی بخش: از دیدگاه امام خمینی، برای رهایی مستضعفین از شرّ فساد و برخورداری از یک زندگی شرافت مندانه انسانی، باید مستضعفین دست در دست یک دیگر داده و قدرت مستکبران را محدود نمایند و در این راه سیاست ایران بر حمایت از آنهاست:«جمهوری اسلامی ایران هم در کنار شما و هم در کنار همه مسلمانان، بلکه در کنار همه مستضعفان جهان خواهد بود.»[121]
و در ارتباط با کمک به نهضت های آزادی بخش جهان می فرمایند:«ملت آزاده ایران هم اکنون از ملت های مستضعف جهان در مقابل آنان که منطق شان توپ و تانک و شعارشان سر نیزه است کاملاً پشتیبانی می نماید. ما از تمام نهضت های آزادی بخش در سراسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادی مبارزه می کنند، پشتبیانی می کنیم.» [122]
و در جای دیگر درباره حمایت از این جنبش ها تا رسیدن به جامعه آزاد می گویند:«من بار دیگر از تمام جنبش های آزادی بخش جهان پشتبیانی می نمایم و امیدوارم تا آنان برای تحقق جامعه آزاد خویش پیروز شوند. امید است دولت اسلامی در مواقع مقتضی به آنان کمک نماید.» [123]
4. روابط حسنه – مدارا و مسالمت آمیز: امام در این ارتباط می فرمایند:«با همه دولت ها به طور مدارا رفتار می کنیم و هیچ وقت میل نداریم که با خشونت رفتار کنیم» [124]
و حتی ایشان صلح و زندگی مسالمت آمیز با مردم دنیا را با زندگی در بین مردم جهان می آمیزند و می گویند:«ما صلح می خواهیم. ما با همه مردم دنیا صلح می خواهیم باشیم. ما می خواهیم مسالمت با همه دنیا داشته باشیم. ما می خواهیم در بین مردم دنیا زندگی بکنیم.» [125]
5. روابط بر پایه مبانی اسلامی و انسانی: ایشان با ذکر این نکته که روابط انسانی با هیچ جا مانعی ندارد، و ما با ملت ها خوب هستیم،[126]می فرمودند: «باید روابط بن ملت ها بر اساس مسائل معنوی باشد و در این رابطه، بُعد مسافت تاثیری ندارد و چه بسا کشورهایی که هم جوار هستند، اما رابطه معنوی بین آنها نیست، بنابراین روابط دیگر هم نمی تواند مثمر ثمر باشد. ما روابط مان با کشورها بر اساس مبانی اسلام خواهد بود.»[127]
اقامه قسط عدالت اجتماعی
«عدالت روحیه و نیرویی است که همواره متعادل عمل میکند و مطابق حق و واقعیت پیش میرود و حق هرکسی را به وی میدهد و جلو احساسات نفعطلبانه شخصی یا انتقامجویی و بدخواهی و یا رفتار برابر سلیقه و میل خود را میگیرد و در یک کلمه تابع حق و قانون است.»[128]
عالمان مسلمان بیش از بحث در مورد عدالت اجتماعی،به عدالت شخصی و فردی عنایت داشته و در این خصوص نیز بر عدالت شخصی حاکم تاکید مضاعف نمودهاند. مصادیق توجه به عدالت فردی از تعاریفی که ارائه شده، پیدا است. همچون تعریف عدالت به اعتدال قوای شهویه، غضبیه و عقلیه، استقامت بر شرع و طریقت اسلام[129]، داشتن مروت و مردانگی، که مروت به معنای سازگاری با هنجارهای اجتماعی و سرپیچی ننمودن از آن است.
عدالت اجتماعی بدون عادل بودن مجری یا مجریان آن ناممکن است و شخص غیرعادل در ایجاد جامعهای عدل محور ناتوان است. علمای مسلمان بر این باورند که حاکم مسلمان، الگوی جامعه است. بر این اعتقادند که مردم پیرو فرمانروایان خود هستند و اگر آنان دادگرانه عمل کنند، شهروندان نیز عدالت را پیشه خویش میسازند. سخنی از امام علی(ع) وجود دارد که در آن به خوبی میتوان نمود این اندیشه را دید: «...پرچم عدالت را در میان شما برافراشتم و از حدود حلال و حرام آگاهتان کردم و از عدالت خویش جامعه عافیت بر تنتان پوشاندم و معروف را با گفتار و کردارم در میان شما گسترش دادم...»[130]
در واقع میشود بیان کرد که توجه به مردم و دخیل دانستن آنان در حکومت، اندیشهای نو و تازه است و پیشینیان اغلب به آن نمیاندیشیدهاند. امامت شیعه نمونه اعلای چنین تفکری است و عقیده به وجود عدالت در حاکم جامعه به عنوان مهمترین رکن اندیشههای سیاسی شیعی میتواند دلیل دیگر برای طرح این مساله از سوی اندیشمندان اسلامی باشد. دیدگاه امام خمینی(ره) نیز در باب عدالت، برخاسته از برداشتی است که از اسلام دارد. ایشان، اسلام را دینی میداند که برای همه بخشهای زندگی انسان چه در اجتماع و چه در خانواده و چه در وجود او، قوانین و مقرراتی دارد که مطابق با روحیه و خلق انسان است و در صورت عمل به آنها، به سعادت و کمال خواهد رسید. در باب عدالت فردی نیز ایشان در ادامه روش فقیهان قبل از خود، عدالت را ملکه راسخهای میداند که باعث ملازمت بر تقوی در ترک محرمات و انجام واجبات میگردد.[131]. ایشان عدالت را فطری میداند و معتقد است سنت خداوندی بر این است که انسانها عادلانه زیست کنند. «حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته است که مردم به طریقه عادلانه زندگی کنند و در حدود احکام الهی قدم بردارند. این حکمت همیشگی و از سنتهای خداوند متعال و تغییرناپذیر است» [132]
از آنجا که عدالت فطری است و همیشه در نهاد آدمی وجود دارد، بایستی آن را زنده نگهداشت؛ برای این کار، امام تهذیب و تزکیه نفس را پیشنهاد میکند و معتقد است تا وقتی نفس تربیت نشود و عدالت در نهاد انسان راسخ و استوار نگردد تحقق آن در جامعه شدنی نیست:«هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است، اگر چنانچه خود انسان تربیت نشود، نمیتواند دیگران را تربیت کند... و امیدوارم که این مجاهده نفسانی برای همه ما حاصل بشود و به دنبال آن مجاهده برای ساختن یک کشور...» [133]
در ادامه بحث میتوان به سخنانی از امام خمینی(ره) اشاره کرد که در آن به اقشار مختلف در جامعه توصیه میکند خودسازی را فراموش نکنند. کتب اخلاقی و سیاسی امام سرشار از دعوت به تهذیب و تزکیه نفس و غنیمت شمردن فرصت دنیا در جهت خودسازی است. ایشان همچون بسیاری اندیشمندان مسلمان معتقد است که تحقق عدالت اجتماعی از مسیر عدالت فردی میگذرد. از جمله وی در خطابی به پاسداران بیان میکند که برای حفاظت از حکومت عدل، خود باید عادل باشند.[134]
این کلام امام گویای این است که ایشان مردم را نیز در تحقق عدالت سهیم میداند، گرچه مهمترین راه تضمین این امر را عادل بودن حاکم جامعه میداند. وی با تاکید فراوان بر هیات حاکمه، از آنان میخواهد تا همسطح کمدرآمدترین اقشار جامعه زندگی کنند .[135]
بنابراین، فقیه واجد شرایط در اندیشه امام، به عنوان جانشین امام معصوم، وسیلهای است در راه تحقق عدالت اجتماعی و از همینرو است که باید متصف به صفات علم و عدالت باشد.
برهمین اساس و با توجه به دیدگاه امام خمینی(ره) با تشکیل حکومت و قرار گرفتن حاکم عادل در راس امور، زمینههای تحقق عدالت فراهم میگردد و بایستی تمامی کسانی که به نحوی مسئولیت امری را عهدهدار هستند، به قوانین جامعه احترام بگذارند، قاضی بر مبنای قوانین اسلام حکم کند، برنامهریزان امور مالی، مالیات ناعادلانه از کشاورزان نگیرند و... . در حکومتی که مردم و حاکمان عادلانه رفتار کنند، قوانین به خوبی اجرا میشود و مساوات و برابری میان همه برقرار میگردد.
در اندیشه امام خمینی(ره)، عدالت شاخص اصلی اسلامیت و درستی عمل بهشمار میرود. بهطوری که اگر هیات حاکمه و مرم عادل نباشند، نه عدالت سیاسی محقق میشود و نه عدالت فرهنگی و اقتصادی.
دراندیشه سیاسی امام خمینی هدایت انسانها و تهذیب نفوس غایت حقیقی و نهائی قدرت سیاسی است. همچنانکه فساد حکومت، جامعه را به فساد می کشاند، حکومت صالح، جامعه را اصلاح می کند و این امر منوط به آن است که در راس حکومت شخصی صالح قرار بگیرد: «اگر یک انسان، یک شاه، یک رئیس مملکت مهذب و صحیح باشد، آنهایی که اطرافش هستند همه صحیح خواهند شد، آنها هم سرایت می کند صحت عملشان به پایین ترها، یک وقت می بینید که اگر بیست سال یک حاکم عادل در بین مردم باشد، یک مملکت عادل پیدا می شود. اینکه ما فریاد می زنیم جمهوری اسلامی، برای این است که اسلام فرد مهذب درست می کند. ... اگر یک حکومت صحیح در یک جایی باشد، مردم چون توجه به او دارند، آنها هم صحیح می شوند» [136]
اگرچه از لحاظ فقهی شرط عدالت، در موارد مشخصی معتبر است، ولی فقیه در راس حکومت اسلامی تلاش می کند که در تداوم حرکت انبیاء، «مکارم اخلاق» در کل جامعه گسترش یابد؛ به عبارت روشنتر ولی فقیه، از دیدگاه حضرت امام، یک معلم اخلاق در مسند حکمرانی است. نتیجه حاکمیت فقیه عادل این است که انسانهای عادل افزوده شوند و همه جامعه به تدریج، به صلاح دست یابد. جامعه ای که از انسانهای عادل تشکیل یافته، جامعه ای عادل است. بر اساس همین نگرش است که حضرت امام اعتقاد دارند در جامعه ای که تحت هدایت یک حکومت اسلامی است، همه باید عادل شوند و هر کس در هر مقامی که قرار دارد باید پیشاپیش خود را تزکیه کرده و عادل شده باشد.[137]
لازمه این امر این است که حاکمان و مربیان آینده جامعه، پیشاپیش خود را «مهذب» کرده باشند و رسیدن به چنین مرتبتی ثمره اخلاق است. از این رو حضرت امام - به ویژه - در بیانات خود خطاب به روحانیون حوزه های علمیه همواره آنان را به تهذیب نفس دعوت می کند; اوج این دعوت را می توان در کتاب جهاد اکبر دید.
حضرت امام در این کتاب، حوزه های علمیه را نسبت به خطرها و مسوولیتهایی که رویاروی روحانیون قرار دارد، آگاه می سازد و هشدار می دهد: «ایادی استعمار می خواهند تمام حیثیات اسلام را از بین ببرند و شما باید در مقابل ایستادگی کنید، و با حب نفس و حب جاه و کبر و غرور نمی توان مقاومت کرد، عالم سو، عالم متوجه به دنیا، عالمی که در فکر حفظ مسند ریاست باشد، نمی تواند با دشمنان اسلام مبارزه نماید و ضررش از دیگران بیشتر است. »[138]
حضرت امام به روحانیون توصیه می فرماید :«مهذب شوید. و یادآوری می شود: شما می خواهید جامعه ای را تهذیب و ارشاد کنید، کسی که نتواند خود را اصلاح و اداره کند چگونه می خواهد و می تواند دیگران را راهنمایی و اداره نماید؟ »[139] حضرت امام به آفات عدم تهذیب نفس در روحانیت اشاره می کند و می گوید:«"تا مورد توجه مردم قرار نگرفته اید فکری به حال خود نمایید. خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند که خود را می بازد; خود را گم می کند. قبل از آنکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود خود را بسازید و اصلاح کنید. :» [140]
زمینه سازی برای فعالیت های گروهی و جمعی
اصل احترام به مردم و توجه به مشارکت آنها در پایه ریزی حکومت اسلامی همیشه مورد توجه حضرت امام(ره) بوده است.
حضرت امام(ره) جلب رضایت خلق را درجهت رضایت خداوند می دانسته است. همانطور که پیامبر(ص) تا آنجا که با اصول و اهداف حرکتش منافات نداشت به احساسات مردم احترام می گذاشت و نهایت تلاش را می نمود تا رضایت عمومی را فراهم کند تا از دشمنی دشمنانش بکاهد و دشمنانی را که لباس دوست پوشیده اند، جذب و به دوست واقعی تبدیل کند.
بنابر این عنایت و احترام به افکار عمومی، جایگاه ویژه ای در نظام اسلامی داشته و تا آنجا که مصلحت اهم اقتضا کند و با اهداف و اصول اسلام تضاد نداشته باشد رعایت آن ضروری است. هدف دین ارشاد و هدایت انسانهاست و در این سیر باید خود آنان پیش قدم شده و احساس مسئولیت کنند تا بتوانند به هدف تعالی و تکامل نایل آیند.
ودر این باره می فرمایند:«شما باید خدمت کنید به این مردم. شما، ما، همه باید خدمتگذار اینها باشیم و شرافت و شرافت همه ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم، اینها بندگان خدا هستند. خدای تبارک و تعالی علاقه دارد به این بندگان وما مسئولیم باید خدمت بکنیم ومن امیدوارم که شما به حسب آن روحیه ای که دارید، این مقام شما را بازی ندهد، مهار کنید او را، در این حال به سعادت نزدیک می شود واگر روحیه ضعیف باشد و وقتی که به یک مقامی رسید او سوار آدم بشود، او هر جا دلش بخواهد انسان را می برد تا به هلاکت می رساند.»[141]
«از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مساله ای است که به همه روحانیت و دست اندرکاران کشورمربوط می شود و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از مانگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده اند و اسلام را به ترویج نموده وجمهوری اسلامی رابپا کردند و طاغوت را ازمیان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت وآمدهایشان مناسب شان روحانیت نیست وآن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند.»[142]
«رادیو تلویزیون و مطبوعات مال عموم مردم است –چنانچه شما هم همین اعتقاد را دارید که عموم بر آنها حق دارند- از این جهت من به سهم خود خیال دارم که راجع به من کم باشد، مگر در مواقع حساسی که لازم است که آن هم باید از ما سوال شود که آیا مطلبی راباید نقل بکنند یا خیر. والا آنچه خوب است در رادیو-تلویزیون و مطبوعات باشد، آن است که برای کشور اثری داشته باشد. مثلا اگر زارعی خوب زراعت کرد و زراعتش خوب بود، شما این شخص را به جای مقامات کشور در صفحه اول بگذارید و زیرش بنویسید این زارع چگونه بوده است، این منتشر بشود. و یا کارمندی خوب کار کرد، و یا اگر طبیبی عمل خوبی انجام داد، عکس او را در صفحه اول چاپ کنید وبنویسید که این عملش چطور بوده است. این باعث تشویق اطبا می شود و بیشتر دنبال کار می روند. یا مثلا اگر کسی کشفی کرد، باید مفصل با عکس و مطلب باشد، یا اگر سارقی را دستگیر نمود، و یا یک کشاورز و یا هنرمند و یا جراح که متاسفانه نه اسمشان است نه عکسشان است . در حالی که اینها لایقند تا در روزنامه ها مطرح شوند. خلاصه، باید اساس تشویق اشخاصی باشد که در این کشور فعالیت می کنند....بنابر این آنچه راجع به خودم می گویم این است که اگر قرار است عکس مرا بگذارید، به جای آن، عکس یک رعیت را بگذارید و زیرش بنویسید این رعیت چه کار مهمی کرده است.»[143]
«من نظری به دیگران ندارم راجع به خودم می گویم از این وضع موجود رادیو-تلویزیون خوشم نمی آید. واقع آن است که آنقدر که پابرهنه ها به رادیو-تلویزیون حق دارند، ما نداریم. این یک واقعیت است و تعارف نیست؛ واقع این است که آنها این نظام را درست کرده اند و این نهضت را به وجود آوردند؛ همین جمعیت هستند که پیروزیها را به دست آوردند؛ از قشر بالا کسی در این مساله حقی ندارد. البته ما هم در اصل مطلب شرکت داشته ایم، اما حق با آنهاست. من مدتهاست که وقتی می بینم رادیو_تلویزیون را هر وقتی بازش می کنم از من اسم می برد، خوشم نمی آید. ما باید به مردم ارزش بدهیم، استقلال دهیم و خودمان کنار باشیم و روی خیر و شرّ کارها نظارت کنیم
[آقای محمد هاشمی، مدیر عامل رادیو-تلویزیون اظهار داشت: شما در قلب مردم جا دارید. وامام فرمودند:] قلب مردم در غیر از اینهاست. مسئله اینها نیست، ما سابقاَ با مردم تماس داشتیم و به آنها ارادت داشتیم و مردم به ما لطف داشتند، ولی این طور نبود که ما رادیو- تلویزیون داشته باشیم، آن باب دیگری است. در هر صورت بعضی مواردی که لازم است مانعی ندارد، در غیر آن موارد، من میل ندارم، دیگران خودشان می دانند ».[144]
یکی از یاران امام می گوید: «دومین فراز تجلی شرح صدر که زیباترین و روحانی ترین حالت های اجتماعی امام است برخورد گرم و صمیمانه و عاشقانه با عموم مردم است. اصولاَ وصف محبت وعشق چیزی نیست که در قالب الفاظ گنجیده شود ومن تصور می کنم که هر اندازه در این باب توضیح دهم باز در اثر نارسایی در تعریف به مردم ظلم کرده ام و فقط باید یک جمله عرض کنم که امام رامردم ومردم را امام می شناسند وگمان نمی شود که در این حکومت ومملکت واقعاَ کسی در همدردی و تشخیص زبان واقعی مردم و بیان عمق اندیشه آنان مانند امام پیدا شده که مانند پدری مهربان و با چهره ای سرشار ومالامال از محبت وصفا ودقیقاَ خواسته های فرزندان حویش را احساس کند وآنها را بهتر و بیشتر از هر کسی می شناسد و برای آنها غمخواری و سفارش می کند. هیچ گاه ما امام را در ارتباط با کار مردم عصبانی ندایده ایم. گاه امام حتی به خواب ها ودرد دلهای مراجعینش گوش می کند، بعضی از نامه های کودکان خردسال رابه دقت مطالعه می فرماید وحتی به بعضی از آنها جواب می دهد . حتماَ نامه ای که امام در جواب یک کودک دبستانی مرقوم فرموده بودند را دیده اید. اینها نمونه ای از خروار است. تازه به بعضی از کودکان کشورهای خارج که برای امام نامه می نویسند جواب فرستاده. اخیراَ نیز نامه بسیار زیبایی از بچه های یکی از مدارس سرخپوستان آمریکا برای امام آمده بود که به همراه آن هدیه ای نیز برای امام فرستاده بودند.[145]
امام خمینی در دیدار جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرموده اند: «ما اگر فایده ای از جمهوری اسلامی نداشتیم الا همین حضور ملت به همه قشرهایش در صحنه و نظارت همه قشرها در امور همه، این یک معجزه ای است که جای دیگر من گمان ندارم پیدا کرده باشند و این یک هدیه الهی است»[146]