مقدمه
تحقیقاً یکی از جلوه های حیات سیاسی و اجتماعی امام خمینی، فراز رهبری انقلابی ایشان می باشد. به کلام دیگر، اگر چه حضرت ایشان قبل از اینکه آوازه خاصی را در زمینه فعالیتهای سیاسی در اوایل دهه 40 به دست آورند، از شخصیتها و ارکان بنام علمی و عرفانی محسوب می شوند، اما حضور نافذ حضرت امام در صحنه رهبری حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران، عملاً ترسیم کننده تجلّی دیگری از گستره اندیشه های فقهی ـ سیاسی ایشان می باشد. مسلماً آشنایی با فرازهای گوناگون و پیامدهای هر یک از نقاط عطف مزبور در رابطه با مسائل و تحولات داخلی و خارجی، می تواند راهگشای جویندگان ناگفته ها و ناشنیده های دوران پرتلاطم هدایت دشوار نهضت اسلامی باشد و بویژه اهتمام به این مهم نقش خاصی در زمینه سازی آشنایی نسل جوان و حقیقت طلب کشور اسلامیمان با ظرایف و دقایق راهبری حرکت انقلابی مردم ایران بویژه در سالهای 1342 تا 1357 خواهد داشت.
الف ـ جایگاه امام(ره) در صحنه علم و عرفان قبل از حضور در عرصه سیاسی
بی تردید حضرت امام پیش از رحلت ایت الله بروجردی یعنی سال 1380 هـ. ق (1339 هـ. ش) میان عامه مردم از شهره و آوازه خاصی برخوردار نبود و عملاً بعد از وفات آن بزرگوار و آغاز حرکت نهضت اسلامی و بویژه از مقطعی که با 15 خرداد 1342 شروع می شود، شخصیت و افکار فقهی ـ سیاسی ایشان مورد توجه خاص اقشار مختلف جامعه قرار می گیرد. با این وصف باید توجه داشت که حضرت امام پیش از سال 1342 به عنوان استوانه ای علمی و صاحب نظری مبرز در عرصه علوم حوزوی، علاوه بر حوزه علمیه قم، مورد توجه خاص بسیاری از علمای بلاد و دیگر حوزه های علمیه قرار داشتند. چنانکه شرح حال و تالیفات ایشان در کتابهای متعددی که پیش از شروع نهضت منتشر یا تالیف شده است، کم و بیش بیان گردیده بود. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره می شود:
1ـ نقباء البشر، تالیف مرحوم علامه حاج آقا بزرگ تهرانی؛
2ـ الذریعه الی تصانیف الشیعه، تالیف همان مرحوم؛
3ـ فهرست کتب چاپ فارسی، تالیف مرحوم خان بابا مشار؛
4ـ فهرست کتب چاپی عربی، تالیف همان مرحوم؛
5ـ فهرست مولفین کتب چاپی، تالیف همان مرحوم؛
6ـ آثارالحجه تالیف شده در سال 1373 هـ. ق؛
7ـ رجال قم، تالیف سیدمحمد مقدس زاده (چاپ شده در 1335 هـ. ش)؛
8ـ ایینه دانشوران که در حد فاصل سالهای 1351 تا 1353 ق. تالیف و در سال 1353 ق. منتشر شده است. مولف این کتاب حاج سید ریحان الله یزدی در سال 1378 ق. (یا اندکی بعد از آن) در چاپ دوم این اثر و در تکمیل نوشته چاپ اول می نویسد:
«از متخصصین علوم فلسفه و عرفان و علاقه مندان به مطالعه کتب صدرالمتالهین در حوزه علمیه قم در روزگار تالیف این کتاب، دانشمند عالیمقام آقای حاج آقا روح الله خمینی بودند به طوری که چکامه دلنواز عارفانه آن جناب نیز ورد زبان ما دانشجویان بود. از آن جمله غزل شیرینی بود که هنوز مطلعش را فراموش نکرده ام:
من در هوای دوست گذشتم ز جان خویش
دل از وطن بریدم و از خاندان خویش
ولی اکنون که قریب سی سال از آن روزگار می گذرد، شهرت فقاهت حضرت معظم له عالمگیر شده و از جمله ایات الله و مراجع تقلید شیعه به شمار می ایند.»
در همین رابطه می توان از کتاب «علوم و عقاید» نگارش ابراهیم جواهری (منتشر شده در 1331 ش. در اصفهان) سخن بمیان آورد. اگر چه هدف اصلی این کتاب بررسی عقاید مذهبی، سیاسی و فلسفی بویژه در اوایل دهه 1330 بوده است، اما علاوه بر آن، مولف به شرح حال تعدادی از نخبگان و متفکران زمان خود نیز (اعم از روحانی و غیر آن) پرداخته است. در کنار شخصیت هایی چون میرزا مهدی آشتیانی، سید کاظم عصار، فاضل تونی و محی الدین (مهدی) الهی قمشه ای، از میان برجستگان حوزه علمیه قم تنها از «حاج آقا روح الله خمینی» نام می برد. مولف محترم در باب چرایی این مساله یعنی بسندگی به ذکر نام امام، به تعبیر مرحوم سید صدرالدین هاطلی کوپایی از استوانه های بسیار والای حوزه اصفهان، بر شخصیت علمی حضرت امام در آن دوران استناد می نماید که می فرمود: «ایشان (منظور امام خمینی) مجمع البحرین هستند. هم جامع منقول و هم در عرفان و هم در اخلاق صاحبنظرند، در حقیقت یک حکیم به تمام معنا.» مرحوم جواهری در همین رابطه دلیل دیگر ذکر نام امام در کتاب خویش را، مقام شامخ ایشان در فلسفه اسلامی (حکمت) و عرفان معرفی کرده و در این مورد از ارتباط و ارادت عارف بزرگ، حکیم فرزانه میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی نسبت به امام سخن می گوید. لازم به تذکر است که مرحوم میرزا علی آقای شیرازی از شخصیت هایی است که امثال مرحوم مطهری همواره خود را مرهون ایشان دانسته و بارها مرحوم طباطبایی از ایشان برای حضور در قم و تدریس اخلاق درخواست نموده بود. لازم به اشاره است که در کتاب «تاریخ حکماء و عرفاء متاخرین صدر المتالهین» از حضرت امام به عنوان «سید الحکماء المتالهین و اجل تلامیذ ایت الله شاه آبادی» نام برده شده است.
آثار علمی و عرفانی حضرت امام، بویژه در سالهای قبل از آغاز نهضت اسلامی، در حدود 3 محور کلی مورد شناسایی قرار گرفته است:
1ـ آثار عرفانی و اخلاقی: در این زمینه کتابهای متعددی از سوی حضرت امام منتشر شده است. نقطه شروع آن کتاب «شرح دعای سحر» است که ایشان در 27 سالگی (1307 ش) به تالیف آن اقدام نمود. در این رابطه کتابهای «مصباح الهدایه» (1309 ش) و «چهل حدیث» (1318 ش) قابل ذکرند.
2ـ آثار فلسفی: در این رابطه از «حاشیه اسفار» سخن به میان آمده است.
3ـ آثار فقهی و اصول فقه: امام در زمینه اصول فقه و فقه در سطوح عالی اجتهاد و مرجعیت شیعی، آثار متعددی را تالیف نموده اند، از جمله «انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه»(1328 ش) و «منهاج الوصول الی علم الاصول» (1330 ش)، «رسائل» (تالیف در حد فاصل 1327 تا 1332 ش که در 1346 منتشر شد).
دیگر آثار حضرت امام، در باب مسائل فقهی و سیاسی که به سالهای بعد از ورود ایشان به صحنه فعالیت های سیاسی و تبعید مربوط است، در مباحث بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
در پایان متذکر می شود که در برخی از منابع آثار علمی حضرت امام، تا 85 مورد با ذکر نام و حوزه بحث شمارش شده است.
ب ـ امام خمینی(ره) در عرصه فعالیت سیاسی
در ابتدا باید به این نکته مهم توجه کرد که اگر چه سالهای اولیه دهه 40، بستر اصلی زمانی حضور امام در صحنه سیاسی می باشد، اما این به این معنا نباید تلقی شود که حضرت ایشان پیش از این تاریخ، هیچگونه آثار و تحرک سیاسی نداشته اند.
ابتدا باید از کتاب «کشف الاسرار» سخن گفت که در سال 1323 ش یعنی در 42 سالگی امام منتشر شده است. این اثر در واکنش به کتاب «اسرار هزار ساله» نوشته علی اکبر حکمی زاده نوشته شده و می کوشد رویکرد وهابی مسلکانه نویسنده مزبور نسبت به آراء و عقاید شیعه پاسخ گوید. حضرت امام در این متن کلامی، فلسفی، اجتماعی و سیاسی ضمن دفاع مستدل از باورها و آراء شیعه و پاسخ به شبهات مطرح شده، شیوه برخورد رضاشاه با مذهب و روحانیت که به تضعیف و حذف آن می کوشید، مورد انتقاد شدید قرار داده و برای اولین بار آموزه «حکومت اسلامی» و «نظارت فقیه» بر امور سیاسی را پیش کشیده و از ابعاد کلان اجتماعی و سیاسی اسلام به کمک دلایل لازم و کافی عقلی و نقلی دفاع می نمایند.
مورد دیگر، نخستین بیانیه سیاسی حضرت امام می باشد که به سال 1323 ش باز می گردد. این بیانیه در واقع شرح مبسوطی است که ایشان در دفتر ویژه حجهالاسلام وزیری، موسس کتابخانه وزیری یزد در آن سال، به خط خود نوشته اند. متن اصلی این نوشته که بیانگر دیدگاه خاص امام خمینی نسبت به مقوله قیام و وحدت در آن مقطع زمانی می باشد، به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
قیام لله، یگانه راه اصلاح جهان
قال الله تعالی: «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» خدای تعالی در این کلام شریف، از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهای سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه هایی است که خدای عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قیام برای خدا است که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه های گوناگون عالم طبیعت رهانده.
خلیل آسا در علم الیقین زن
ندای لا احب الآفلین زن
قیام لله است که موسی کلیم را با عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام برای خدا است که خاتم النبیین صلی الله علیه و آله را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت ها را از خانه خدا برانداخت و به جای آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنی رساند.
بدبختی و تیره روزی ما به خاطر قیام برای منافع شخصی است
خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده. قیام برای نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طوری از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتی شهوت پرست پشت میزنشین شدند. قیام برای شخص است که یک نفر مازندرانی بیسواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می کند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام برای نفع شخصی است که الان هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام برای نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتی کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام برای خود است که موقوفات مدارس و محافل دینی را به رایگان تسلیم مشتی هرزه گرد بی شرف کرده و نفس از هیچ کس درنمی اید. قیام برای نفس است که چادر عفت را از سر زن های عفیف مسلمان برداشت و الان هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جاری است و کسی بر علیه آن سخنی نمی گوید. قیام برای نفع های شخصی است که روزنامه ها که کالای پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه ها را که از مغز خشک رضاخان بی شرف تراوش کرده تعقیب می کنند و در میان توده پخش می کنند. قیام برای خود است که مجال به بعضی از این وکلای قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هر چه می خواهد بگوید و کسی نفس نکشد.
برای نجات دین از دست مشتی شهوتران قیام کنید
هان ای روحانیین اسلامی! ای علماء ربانی! ای دانشمندان دیندار! ای گویندگان آئین دوست! ای دینداران خداخواه! ای خداخواهان حق پرست! ای حق پرستان شرافتمند! ای شرافتمندان وطنخواه! ای وطنخواهان با ناموس! موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع های شخصی کرده تا به همه سعاد ت های دو جهان نایل شوید و با زندگانی شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید. «ان الله فی ایام دهرکم نفحات الافتعرضوا لها» امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فردا است که مشتی هرزه گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آئین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خدای عالم چه عذری دارید؟ همه دیدید کتاب های یک نفر تبریزی بی سر و پا را که تمام آئین شما ها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب روحی له الفداء آنهمه جسارت ها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذری در محکمه خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگی است که شماها را فرا گرفته؟ ای آقای محترم که این صفحات را جمع آوری نمودید و به نظر علماء بلاد و گویندگان رساندید، خوب است یک کتابی هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامی همراه کرده، از همه امضا می گرفتید که اگر در یک گوشه مملکت به دین جسارتی می شد، همه یک دل و یک جهت از تمام کشور قیام می کردند. خوب است دینداری را دست کم از بهائیان یاد بگیرید که اگر یک نفر آنها در یک دیه زندگی کند، از مراکز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئی تعدی به او شود، برای او قیام کنند. شماها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره سران بیدین از جای برخاستند و در هر گوشه زمزمه بیدینی را آغاز کردند و به همین زودی بر شما تفرقه زده ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت تر شود: «و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله»
11 شهر جمادی الاولی 1363
سید روح الله خمینی
در همین رابطه باید به نقش حضرت امام در سالهای حیات ایت الله بروجردی به عنوان مشاور و همراه ایشان اشاره کرد. این رابطه به حدی بود که در برخی از ملاقاتها و گفتگوهای مقامات دولتی با مرحوم بروجردی، امام نیز حضور داشته یا به عنوان نماینده ایشان (مرحوم بروجردی) با نمایندگان دولت گفتگو می کردند. مضاف بر آن حضرت امام در مقطع تحولات ملی شدن نفت از طریق فرزند خود مرحوم مصطفی خمینی پیامهای شفاهی و کتبی متعددی را در جریان تبادل با ایت الله کاشانی قرار داده بودند و علاوه بر آن، ملاقاتهای حضوری نیز میان آن دو شکل می گرفت.
موارد پیش گفته از فعالیت های سیاسی حضرت امام و نقش آفرینی ایشان در صحنه های حساس سیاسی و اجتماعی، عملاً به مقدمه و مدخل سازنده ای برای هدایت نهضت اسلامی تبدیل شد که نماد و تبلور عملی آن از اوایل دهه 40 آشکار گردید.
ب ـ فرازهای رهبری انقلابی امام(ره) (1357 ـ 1341):
این مقطع از رهبری نهضت اسلامی، به مقاطع زمانی محدودتری قابل تقسیم می باشد که هر یک همراه با نکات تحلیلی مربوطه، مورد بحث قرار خواهد گرفت:
مرحله اول ـ از آغاز نهضت تا تبعید
اولین مرحله از دوران رهبری انقلابی امام و کسب مقبولیت سریع از سوی توده های مردم، به سال 1341 و در واقع به اولین ماههای نخست وزیری عَلَم بازمی گردد که مصادف با طرح «لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی» بود. ماهیت خاص این لایحه که بر تضعیف شدید و یا هدم اسلام به عنوان مذهب رسمی کشور تصریح داشت، ابتدا باعث سخنرانیها و انتشار اعلامیه از سوی برخی از صاحب نظران و علمای اسلامی شد، اما ثقل اقتدار استبدادی رژیم، چندان شرایط انگیزشی لازم را برای سازمان یابی رفتار علما و مراجع در زمینه برخورد قاطعانه با رژیم و احیاناً طرح مباحثی در زمینه سرنگونی سلطنت یا تغییر رژیم و احیاناً تشکیل حکومت اسلامی فراهم نمی آورد. در این میان تلگراف امام در 15 آبان 1341 به شاه، بیانگر صحنه بدیعی از مبارزه با رژیم محسوب می شود. امام ضمن تذکر به شاه بیان می دارد:
انتظار ملت مسلمان آن است که با امر اکید، آقای علم را ملزم فرمائید، ایشان از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند و از جسارتی که به ساحت قرآن کریم نموده استغفار نماید و الاّ ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگری را تذکر دهم. از خداوند تعالی استقلال ممالک اسلامی و حفظ آن را از آشوب مسئلت می نمایم.
امام در تلگرافی خطاب به اسدالله علم در تاریخ 15/8 /1341 عواقب تخلف از شرع و قانون را متذکر می شوند:
تهران ـ جناب آقای اسدالله علم
عطف به تلگراف سابق اشعار می دارد، معلوم می شود شما بنا ندارید به نصیحت علمای اسلامی که ناصح ملت و مشفق امتند توجه کنید و گمان کردید ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسی و احساسات عمومی قیام کرد. علمای اعلام قم و نجف اشرف و سایر بلاد، تذکر دادند که تصویبنامه غیرقانونی شما برخلاف شریعت اسلام و برخلاف قانون اساسی و قوانین مجلس است، اگر گمان کردید می شود با زور چند روزه، قرآن کریم را در عرض اوستای زردشت و انجیل و بعض کتب ضاله قرار داد و به خیال از رسمیت انداختن قرآن کریم (تنها کتاب بزرگ آسمانی چند صد میلیون مسلم جهان) افتاده اید و کهنه پرستی را می خواهید، تجدید کنید، بسیار در اشتباه هستید، اگر گمان کردید با تصویبنامه غلط و مخالف قانون اساسی می شود پایه های قانون اساسی را که ضامن ملیت و استقلال مملکت است، سست کرده و راه را برای دشمنان خائن به اسلام و ایران باز کرد، بسیار در خطا هستید. اینجانب مجدداً به شما نصیحت می کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون بترسید و بدون موجب، مملکت را به خطر نیاندازید و الاّ علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد.
والسلام علی من اتبع الهدی
روح الله الموسوی الخمینی
لازم به ذکر است که در دهم آذر 1341 نخست وزیر وقت، بطور رسمی غیر قابل اجرا بودن لایحه مزبور را اعلام نمود. با این وصف و به رغم خوش بینی برخی از علماء در قم نسبت به مواضع رژیم، حضرت امام کماکان نسبت به توطئه های گسترده تر دولت اعلام خطر می نماید.
در ادامه باید به رفراندوم رژیم در مورد لوایح ششگانه (انقلاب سفید) به عنوان صحنه دیگری از مقابله امام با سیاستهای دولت توجه کرد. پاسخ امام به استفتاء جمعی از مردم در مورد همه پرسی مزبور، علاوه بر تنویر افکار و اذهان، مشتمل بر تحلیل حقوقی خاصی از قانون اساسی و طرح سئوالاتی قانونی و منطقی در این باب بود که در نهایت از ابعاد خاصی شیوه برخورد دولت با مقوله همه پرسی را از جهان مستدل مورد سئوالات و تردیدهای جدی قرار می داد:
اینجانب عجالتاً از بعضی جنبه های شرعی آن که اساساً رفراندوم یا تصویب ملی در قبال اسلام ارزشی ندارد و از بعضی اشکالات اساسی قانونی آن برای مصالحی صرفنظر می کنم، فقط به پاره ای اشکالات اشاره می نمایم.
1ـ در قوانین ایران رفراندوم پیش بینی نشده و تاکنون سابقه نداشته، جز یک مرتبه آنهم از طرف مقاماتی غیرقانونی اعلام شد و به جرم شرکت در آن جمعی گرفتار شدند و از بعضی حقوق اجتماعی محروم گردیدند. معلوم نیست چرا آنوقت این عمل غیرقانونی بود و امروز قانونی است.
2ـ معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندوم نماید و این امری است که باید قانون معین کند.
3ـ در ممالکی که رفراندوم قانونی است باید به قدری به ملت مهلت داده شود که یک یک مواد آن موردنظر و بحث قرار گیرد و در جراید و وسایل تبلیغاتی، آراء موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد، نه آنکه به طور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.
4ـ رای دهندگان باید معلوماتشان به اندازه ای باشد که بفهمند به چه رای می دهند، بنابراین اکثریت قاطع حق رای دادن به این مورد را ندارند و فقط بعضی اهالی شهرستانها که قوه تشخیص دارند صلاحیت رای دادن در مواد ششگانه را دارند که آنان هم بیچون و چرا مخالف هستند.
5ـ باید رای دادن در محیط آزاد باشد و بدون هیچ گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود و در ایران این امر، عملی نیست و اکثریت مردم را سازمان های دولتی در تمام نقاط و اطراف کشور ارعاب کرده و در فشار و مضیقه قرار داده و می دهند.
اساساً پیش آوردن رفراندوم برای آن است که تخلفات قانونی قابل تعقیب که ناچار مقامات مسوول گرفتار آن می شوند لوث شود و کسانی که در مقابل قانون و ملت مسوول هستند اعلیحضرت را اغفال کرده اند که به نفع آنان این عمل را انجام دهند.
اینان اگر برای ملت می خواهند کاری انجام دهند چرا به برنامه اسلام و کارشناسان اسلامی رجوع نکرده و نمی کنند تا با اجرای آن برای همه طبقات، زندگی مرفه تامین شود و در دنیا و آخرت سعادتمند باشند.
فاجعه هجوم به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342، عملاً صحنه مخالفت با رژیم را وارد مرحله دیگری نمود. اعلامیه مفصل امام در این زمینه آغاز کننده مرحله جدیدی در روند مبارزاتی با رژیم شاه بود:
... اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات مذهبی اهانت می کنند. شاه دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، تجاوز به مراکز علم و دانش، شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه های اسلام، محو آثار اسلامیت. شاه دوستی یعنی تجاوز به احکام اسلام و تبدیل احکام قرآن کریم، شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت، حضرات آقایان توجه دارند، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ).
امام در همین راستا و به مناسبت آغاز محرم، طی پیامی 3 محور اساسی را برای مجالس وعظ و خطابه مشخص کرد: ماهیت تجاوز اسرائیل و خطر آن برای مسلمین و رابطه ایران با اسرائیل، برنامه های ضد اسلامی رژیم که در جهت ریشه کن کردن اسلام سازماندهی شده و در نهایت، مقایسه رژیم شاه با بنی امیه.
نکته قابل توجه این است که بتدریج در طول قریب به 9 ماه یعنی از مهرماه 1341 تا خرداد 1342، امام کاملاً به عنوان تنها پیشتاز و محور نهضت و به عنوان رهبر فکری و عملی حرکت مبارزاتی مردم شناخته شده بود.
دستگیری امام در 15 خرداد 42 و متعاقب آن، واقعه کشتار مردم مسلمان در همان روز توسط رژیم، عملاً فصل جدید و شگفت انگیزی از عشق و علاقه مردم به رهبری حرکت و ساز و کار مبارزه علنی با دولت را ترسیم نمود.
امام بعد از آزادی از اسارت ده ماهه، در 21 فروردین 1343، در پاسخ به مستدعیات و احساسات دانشجویان، بازاریان و سایر اقشار مردم، مواضع صریحی را پیرامون مسائل کشور، دنیای اسلام و بویژه آمریکا، اتخاذ نمود. اما موضع گیری حادّ ایشان بر علیه لایحه کاپیتولاسیون که در 21 مهرماه 1343 به تصویب مجلس شورای ملی رسیده بود،فصل دیگری از روند مبارزاتی در این مقطع زمانی را در برگرفت.امام در بخشی از بیانیه خود در این رابطه بیان می دارند:
اکنون من اعلام می کنم که این رای ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد... بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند، بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهای ننگین در ایران واقع شود، از بالاترها به هر وسیله هست بخواهند این سند استعماری را پاره کنند، این دولت را ساقط کنند، وکلایی که به این امر مفتضح رای دادند از مجلس بیرون کنند، بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند... .
بدین ترتیب امام در اولین مرحله مبارزه خویش، صحیفه مقابله با دشمنان داخلی و خارجی و در واقع استراتژی بلندمدت نهضت اسلامی را مطرح کرد، مرحله ای که با تبعید ایشان به ترکیه به پایان رسید. به تعبیر یکی از تحلیل گران خارجی، «اعتراض و موضعگیری ایت الله خمینی در مقابل کاپیتولاسیون موجبات تبعید وی را به ترکیه، عراق... فراهم آورد، شکست ظاهری حرکت امام به تدریج موفقیت شایان ذکری را برایشان رقم زد. چرا که در سایه این حرکت همگان و به خصوص روشنفکران از نقش و اهمیت روحانیت در حرکتهای سیاسی آگاهی پیدا کردند.»
نکته اول: حضرت امام برخلاف رویه مسبوق مبارزان و مخالفان با رژیم که افق نهایی مواضع ضد سیاستهای دولت را در تهاجم به مسئولین نظام و نه شخص شاه ترسیم می کرد، لبه تیز حملات خود را متوجه کانون اصلی بحران و آشوب، یعنی شخص شاه و سلطنت می نماید.
ما همه مکلفیم که بر ضد این (شاه) قیام کنیم، قیام قلمی، قیام قولی، هر وقت هم که شد قیام به سلاح، هروقت، وقت پیدا کردیم اول کسی که سلاح را بر دوش بگیرد خود منم.
نکته دوم: تحریم «تقیه» برای ترسیم فضایی کاملاً شفاف در جهت تحقق مبارزه ای صریح با رژیم و در عین حال، محروم ساختن طیف سازشکاران از توجیهات خاص برای دوری از مبارزه.
نکته سوم: شکستن باور سنتی جدایی دین از سیاست از طریق کشاندن مبارزه به کانون اصلی فعالیت های مذهبی یعنی حوزه علمیه قم. در این رابطه باید توجه داشت که حرکت امام نه تنها موج جدید بازگشت به اسلام را که در میان اقشار تحصیل کرده و دانشجویی پاگرفته بود در ابعاد گسترده ای تقویت نمود، بلکه در رابطه مذهب و سیاست و مذهب و حکومت در ایران تغییرات تاریخی پدید آورد. اولاً اگر چه تا قبل از اوایل دهه 1340 و ظهور امام، چه در جریان نهضت ملی گرایی و چه جدا از آن، روحانیونی چون مرحوم مدرس و مرحوم کاشانی در صحنه مبارزه حضور داشتند، اما رهبری حرکتها در مجموع در دست جریانات غیرمذهبی بود. ثانیاً، روحانیونی که در مبارزه شرکت داشتند، هرگز جزء رده های بالای هرم روحانیت بویژه در سطح مراجع تقلید نبودند. در واقع از زمان مشروطه به بعد، این برای اولین مرتبه بود که یک مرجع تقلید، این گونه بی محابا حکومت را به مبارزه می طلبید. مسلماً این شیوه مبارزه پیامدهای خاصی را نیز موجب می شد، بویژه موجبات بروز شکافی آشکار و عمیق میان رژیم و مذهب را فراهم می آورد و باعث می شد که اگر برداشتهایی در مورد حمایت حکومت از اسلام، در میان برخی از افراد و بویژه مومنان و علمای سطحی نگر وجود دارد، جملگی بی اعتبار شود. از سوی دیگر حرکت بدیع امام باعث شد که برخلاف رویه گذشته، مبارزه روحانیت در چارچوب بافت این بخش از جامعه و در واقع درون مراکز دینی و حوزوی به جریان دراید و بالطبع باعث شکل گرایی و تعمیق حمایت روحانیت از حرکت مزبور شود.
بدین ترتیب در کنار تقویت موج اسلام گرایی که بتدریج از اواسط دهه 1330 پدید آمده بود، حرکت خاص امام باعث شد که خیل مبارزین مذهبی، بویژه در میان اقشار دانشجویی و بازار، بعد از شکست موج ملی گرایی، رهبری سیاسی ـ مذهبی جدیدی را در پیش روی خود داشته باشند.
نکته چهارم: ویژگی دیگر حرکت امام در این مقطع، حمله مستقیم به قدرتهای بزرگ و رژیم اشغالگر قدس به عنوان متحد استراتژیک دولت امریکا در منطقه می باشد. این مساله از یک زاویه بیانگر بینش صریح و جامع الاطراف حضرت ایشان نسبت به تاثیرپذیری سیاستهای رژیم از فرایند وابستگی به قدرتهای مزبور بوده و از سوی دیگر، نشانگر اعتقاد امام به پرهیز از هر نوع «ملاحظه کاری» در روند مقابله با سیاستهای نفوذگذار خارجی می باشد و اینکه حرکت در چارچوب قواعد بازی قدرت محور مسلط بر الگوی جهانی تعامل دو ابرقدرت، به هیچ عنوان نمی تواند بستر بایسته و مناسبی برای آغاز یک حرکت انقلابی نوپا باشد و ثمره ای جز درگیر شدن در زد و بندهای پیچیده قدرتهای مزبور نخواهد داشت.
مرحله دوم ـ امام(ره) در چهره نظریه پرداز (تئوریسین) انقلاب
دومین مقطع از حرکت انقلابی حضرت امام، بطور مشخص حد فاصل آغاز دوران تبعید حضرت امام به ترکیه و سپس عراق تا مرحله عزیمت به فرانسه را در برمی گیرد.
در این فترت 15 ساله، امام به اقدامات اساسی مبادرت ورزید که هر یک در ایجاد فضای تنویر حرکت انقلابی و تحریک انگیزه های حامیان و مدافعان امواج نهضت اسلامی سهم بسزایی داشت:
ـ طرح زبان انقلابی خاص
حضرت امام در دوران تبعید، بویژه در عراق، از طریق تدوین و انتشار اعلامیه و ایراد سخنرانی که تماماً در جهت توسعه تدریجی اما فزاینده نهضت انقلابی نوپا سوگیری شده بود، می کوشید که از یک سو فضای بسیج سیاسی ـ مذهبی در سطح کلان جامعه ایران را همواره ملتهب و آگاه، پایدار بدارد و از سوی دیگر، به افکار عمومی جامعه جهانی مسلمین نسبت به اهداف و انگیزه های خود، آگاهی لازم را اعطا نماید. اعلامیه ها، نامه ها و سخنرانیهای مزبور، بتدریج نوعی زبان انقلابی را پایه گذاری نمود که هم برای مدافعان و علاقمندان به نهضت اسلامی در ایران راهگشا بود، و هم موجبات تشخیص اهداف انقلابی ایشان توسط جامعه مسلمین (حتی اهل سنت) را فراهم می آورد. به تعبیری، امام در کنار روشنگری انقلابی در سطح ملی، بعد ذاتی سیاسی اسلام را در چارچوب این باور که «اگر پیامبر اسلام پیام مذهبی را در قالب دستور کار سیاسی قرار داد. پیروانش نیز باید اینگونه باشند»، به مسلمین جهان یادآور شد.
ـ تبیین مستدل مقوله حکومت اسلامی بر مبنای نظریه اسلامی ولایت فقیه
ارائه طرح و چارچوب اصلی نوع رژیم سیاسی مطلوب حرکت انقلابی و حکومت مطلوب انقلابیون مسلمان در چهره حکومت اسلامی تحت سیادت ولایت فقیه، گام بسیار مهم دیگری بود که حضرت امام در سایه فضای تبعیدزده حضور در حوزه نجف موفق به انجام آن شدند.
نکته بسیار حائز توجه این است که امام در شرایطی در پی ترسیم چهره حکومت اسلامی برمی اید که از یک سو بدلیل فراز و نشیبهای تاریخی و بویژه برخوردهای خاص خلفای صدر اسلام و صاحبان بناحق قدرت در دوره های بعدی با مقوله حکومت اسلامی ناب و حضور فقهاء و علمای اسلام در صحنه سیاست سازی کلان جامعه، حافظه تاریخی توده مردم، روشنفکران و صاحب نظران و حتی حامیان و مدافعین نهضت انقلابی، متاثر از برداشتهای نادرست و شبهه آلود نسبت به مضامین سیاسی اسلام بویژه در رابطه با مدیریت کلان کشور باشد و از سوی دیگر، با توجه به پیچیدگی ها و تحولات فکری و بینشی در مورد سیاست و حکومت در سطح جامعه، جهان اسلام و گستره جهانی اندیشه ورزی سیاسی، ترسیم چهره ای از حکومت اسلامی که در کنار مبانی فقهی اصیل اسلامی، فراتر از هر نوع شکل گرایی نهادینه شده، موج فکری نوگرایی را در عرصه اندیشه سیاسی اسلام ارائه دهد، بسیار ضروری و تعیین کننده بود. در زمینه مضامین خاص محتوایی این کتاب در مباحث بعدی به نکاتی اشاره خواهد شد.
ـ موضعگیریهای صریح در برابر حوادث خاص و کوشش در جهت بهره گیری از ساز و کارهای مناسب برای هدایت بسیج سیاسی مردم در کنار دو اقدام محوری پیش گفته، بویژه طرح مبحث حکومت اسلامی، به فراخور و متناسب با حوادث خاص یا براساس برداشت های خاص حضرت امام نسبت به مسائل داخل کشور و وضعیت حامیان حرکت انقلابی در داخل، حضرت ایشان مواضع خاصی را نیز اتخاذ نموده اند که بطور کلی مورد اشاره قرار می گیرد:
ـ کوشش در جهت متحد نمودن نیروهای مخالف متعدد و فعال در داخل و خارج کشور؛
ـ سعی در ایجاد وحدت و تفاهم میان دانشجویان مسلمان در اروپا، آمریکا و کانادا و دعوت از آنان برای پالایش چهره واقعی اسلام از شبهات و تحریفها؛
ـ موضعگیری شدید در برابر تاجگذاری شاه، همراه با ارسال نامه ای به نخست وزیر (هویدا)، که بیانگر جلوه دیگری از مقابله امام با مشروعیت رژیم بود؛
ـ اعلام جنگ اقتصادی علیه اسرائیل و تحریم هرگونه توسعه ارتباطات با این رژیم؛
ـ تعیین مرحوم مطهری به عنوان نماینده خود در زمینه جمع آوری مالیاتهای مذهبی و نیز صدور مجوز برای اختصاص بخشی از مالیاتهای مزبور تحت عنوان زکات و سهم امام به احزاب مسلمان و سازمان آزادیبخش فلسطین؛
ـ کوشش برای تحقق وحدت میان مدافعان انقلاب در داخل و پالایش آنان از برخی عناصر نامناسب؛
ـ هدایت شبکه تبلیغاتی گسترده در مساجد از طریق برخی افراد خاص؛
ـ دعوت از دولتهای بی طرف برای جلوگیری از اعمال نفوذ اقتصادی و غارت ثروت ملی کشور توسط قدرتهای بزرگ؛
ـ موضعگیری و اعلام ابطال قراردادهای تجاری میان ایران و کمپانیهای خارجی؛
ـ بهره گیری از موقعیت ایام حج و ارسال پیام انقلاب به مسلمانان و دعوت از آنان برای حل مشکلات مسلمین و تحقق استقلال و قطع استعمار از کشورهای اسلامی؛
ـ توجه خاص به مساله فلسطین و تاثیر منفی اختلاف میان سران کشورهای اسلامی
برای حل این معضل؛
ـ هشدار نسبت به توطئه های استعمار در جهت ایجاد اختلاف میان مسلمانان شیعه و سنی؛
ـ تشدید حملات به حکومت ایران و پیامدهای سیاستهای اقتصادی و سیاسی آن برای جامعه و استقلال کشور؛
ـ موضعگیری صریح و شدید در برابر جشن های دو هزار و پانصد ساله، بدلیل فقر اقتصادی کشور و حضور فعال مستشاران اسرائیلی در این جشن ها؛
ـ دعوت از مردم برای مبارزه منفی و درخواست از روحانیون برای تقبیح جشن های مزبور؛
ـ موضعگیری در برابر مکاتب انحرافی التقاطی در کشور؛
ـ دعوت برای حذف و اخراج روحانی نماها و علمای نالایق از اجتماعات.
ـ تحریم مشارکت در حزب رستاخیز: با اعلام انحلال احزاب مردم، ایران و ایران نوین، به فرمان شاه، رژیم به سوی سیاست معطوف به تک حزبی سوق یافته و در اسفند 1353 «حزب رستاخیز ملی ایران» به عنوان حزبی واحد و فراگیر، موجودیت یافت. امام خمینی در عکس العملی قاطعانه، تحریم هرگونه مشارکت در آن را اعلام می دارند:
نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشن ترین موارد نهی از منکر است... بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ایران پایمال شود و بر سایر طبقات خصوصاً خطبای محترم و محصلین و طبقه جوان دانشگاهی و طبقات کارگر و زارع و تجار و اصناف است که با مبارزات پیگیر و همه جانبه و مقاومت منفی خود اساس این حزب را ویران کنند... .
2ـ تحریم استفاده از تاریخ شاهنشاهی
در تاریخ 24 اسفند 1354، مجلس شورا و سنا، تغییر مبنای تاریخ ایران از «هجرت پیامبر اسلام(ص)» به «شاهنشاهی» را به تصویب رساند و متعاقب آن، بهره گیری از تقویم شاهنشاهی بجای تقویم هجری مقرر شد.امام خمینی طی حکمی، استفاده از تاریخ شاهنشاهی را حرام اعلام نمودند:
... بر عموم ملت است که با استعمال این تاریخ جنایتکار مخالفت کنند و چون این تغییر هتک اسلام و مقدمه محو اسم آن است خدای ناخواسته، استعمال آن بر عموم حرام و پشتیبانی از ستمکار و ظالم و مخالف با اسلام عدالت خواه است.
مرحله سوم ـ امام(ره) در جایگاه فرماندهی انقلاب
این دوره از رهبری امام، همزمان با اولین جرقه های انقلاب بدنبال رحلت ناگهانی و مشکوک فرزند امام و مراسمی که بدین منظور در قم برگزار شد و بویژه انتشار مقاله توهین آمیز در روزنامه اطلاعات در تاریخ 1 / 10 / 56 آغاز شد و تا مقطع پیروزی انقلاب ادامه یافت. در این دوره امام در قالب فرمانده حرکت انقلابی، بدور از هرگونه سازش و مصلحت طلبی و با درک صحیح از خواسته و اراده و توان مردم، عزم قاطع خود را برای ادامه مبارزه تا سقوط رژیم شاه اعلام نمود.ایشان در تاریخ 28 / 8 / 57 یعنی حدود چهار ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در تشریح کیفیت خلافت از دیدگاه اسلام، بیان می نمایند:
باید این حکومتهایی را که حکومت جور است کنار بزنیم... همه ما مکلفیم که این حکومتهایی که روی کار آمده اند و برخلاف موازین الهی و موازین قانونی (حتی قانونی خودشان) هستند، همه ما مکلفیم که با آنها مبارزه بکنیم، هرکس به هر مقدار که می تواند باید با آنها معارضه و مبارزه بکند و هیچ عذری پذیرفته نیست.
و یا اینکه در تاریخ 15 / 9 / 57 بیان می دارند که:
... قضیه این است که مقابل یک نفری که دارد همه حیثیات اسلام و مسلمین را می برد و سلطه پیدا کرده است بر مقدرات مسلمین و سلطه می دهد کفار را بر بلاد مسلمین، ارتش ایران را به دست مستشارهای آمریکا می سپارد، مخازن ایران را به جیب این و آن می کند، ... این استنکاف لازم دارد، یعنی بر همه مردم لازم است که این را به او بگویند که بیا پایین از این مسند، همه مکلف هستند... همه ما، همه مسلمین، همه علما، همه روشنفکرها، همه سیاسیون، هرکس هست تکلیف شرعی الهیش این است که با این مخالفت کند.
از مهمترین مواضع سیاسی امام در این دوره می توان از «فرمان تشکیل شورای انقلاب اسلامی» و «فرمان تشکیل دولت موقت» و «حکم لغو حکومت نظامی» سخن گفت.
مرحله چهارم ـ امام(ره) به مثابه یک سیاستمدار در پی مهندسی نظام سیاسی کشور
این دوره که با پیروزی حرکت انقلابی وسقوط رژیم شاه آغاز می شود، عملاً حساس ترین و مشکل ترین مقطع رهبری امام را در برمی گیرد. در این دوره حضرت امام بعنوان رهبر اجتماعی و رئیس حکومت، مسئولیت هدایت کشتی توفان زده انقلاب و کنترل هیجان و احساسات عمومی جامعه تازه از بند رسته را برعهده می گیرد و می کوشد که چون معماری توانا، ساختمان جدید حکومت اسلامی را بنا نماید. دوره ای که تا زمان رحلت ایشان ادامه داشت.