یادداشت
منشور ماندگار-شرح وصیت نامه ی امام خمینی(ره)

جامعیت و کمال دین (پاسخی به شبهه ی ناکارآمدی)

متن:

گروه اول، که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند، یا غرض مندانه خود را به بی اطلاعی می زنند؛ زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کج روی ها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات، بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف، و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه ی آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود، به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر درصدر خلقت عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده!.

شرح:

پیش از توضیح پاسخ حضرت امام(قدس سره) به شبهه ی ناکارآمدی دین به یک نکته در موضوع نقد و انتقاد و پرسش و شبهه و پاسخ آن لازم است اشاره شود:

گفت و گو و بحث و تبادل نظر و تبیین اندیشه ی خود برای دیگران بخشی از دانش بی حد و انتهایی است که خدای باری به آدم و انسان آموخت و فرمود: (وَعَلَّمَ ءَادَمَ الاَسْمَآءِ کُلَّهَا...) (1) و باز فرمود: (خَلَقَ الإنسانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ)(2) خداوند متعال در مقام عمل نیز این گفت و گو و بیان را در دو چهره ی رحمانی و شیطانی آن در معرض دید انسان قرار داد. وقتی فرمود: (إنّی جَاعِلٌ فی الارض خلیفه...) (3)؛ در واقع آغازی بود برای گفت و گوی عرشیان در مورد اراده ی حق تبارک و تعالی و اگر این گفت و گو را اراده نفرموده بود، دلیلی بر طرح این جمله نیز نبود. او خود خالق است و هرچه بیافریند برای دیگران حق اعتراضی نیست.

خداوند وقتی با بیان خود پرده از اراده ی خویش برداشت، نخست فرشتگان زبان به انتقاد گشودند و اعتراض کردند و سپس شیطان نیز عدم رضایت خود را از اراده ی خدا اعلام نمود. تفاوت این دو اعتراض در آن بود که فرشتگان پیش از هر اقدام عملی و برای روشن شدن حق و یافتن آن اعتراض نمودند و با پاسخ مناسبی که شنیدند، قانع شدند و بر دانش و بینش خود افزودند، ولی شیطان پیش از اظهار هرگونه اعتراض نخست تصمیم به مخالفت و مخالف خوانی گرفت و آن گاه خواسته ی خود را در لفافه ی تحلیل علمی و با قالب اعتراض بیان نمود.

فرشتگان نقد علمی نمودند و برای تبیین حق به گفت و گو پرداختند و انگیزه ی آنان فهم عالمانه برای هرگونه اقدام خردمندانه بود و این شیوه ی فرشتگان است که اراده و اقدام آنان از علم و ادراک آنان نشات می گیرد و شیطان، جاهلانه تصمیم به مخالفت گرفت و برای توجیه عمل جاهلانه خود به گفت و گو و بحث و انتقاد پرداخت و شیوه ی شیاطین این گونه است؛ تلاش می کنند تا عملکرد جاهلانه و آلوده به افراط و تفریط خود را وجهه ی معقول بخشند و تسویل نفس کنند.

بحث ناکارآمدی دین و ناتوانی او در پاسخ گویی به نیازهای بشر، اعتراضی به ظاهر علمی و معقول است که از فهم غلط دین و حکومت و اجتماع و قانون نشات می گیرد. اینان نخست ـ و درست همان گونه که شیطان عمل می کرد ـ به تعریفی ذهنی و جاهلانه و ناشیانه از دین و سیاست و انسان می پردازند، سپس می نشینند و قضاوت می کنند که این دین نمی تواند پاسخ گوی نیازهای بشر و انسان باشد و بعد برای تئوریزه کردن نظر جاهلانه ی خود به دنبال توجیه و دلیل می گردند، خودشان طرح سوال می کنند و خودشان پاسخ نامه می نویسند، شاخص های ارزیابی و خط کش ها را خود می سازند و در پایان می نشینند برای ساخته های خود تفسیری از پیش تنظیم شده، می نویسند!

پاسخ صحیح در برابر چنین برخوردهای غلط و جاهلانه همان است که خداوند با شیطان به کار برد؛ رانده شدن از درگاه قدس ربوبی و مورد نفرت و لعن قرار گرفتن! و این تنها راه برخورد با نفاق و تکبر و حسد و تجاهل است. و بنابراین طبیعی است که پاسخ حضرت امام(قدس سره) در این فراز برای کسانی است که دارای روحی پاک و جست و جوگر و سالم و در پی تشخیص راه حق هستند و در اثر تبلیغات شیطانی گرفتار شبهه شده اند، وگرنه برای آنان که از آغاز تصمیم خود را گرفته و در پی براندازی هستند و به حکومت دینی از ریشه باور ندارند جز رانده شدن از حریم محترم جامعه ی اسلامی و افشای چهره ی نفاق آنان چاره ی دیگری نیست؛ زیرا مقصود آنان از طرح شبهات، آگاهی و رسیدن به حقیقت نیست، بلکه هدف آنان اظهار مکنونات قلبی و عقده ها و شهوت ها و نخوت ها در لفاف نقد علمی است.

شبهه ی ناکارآمدی دین سابقه ای تا عصر فرعون دارد. او به هنگام فضاسازی تبلیغی علیه حضرت موسی(ع) می گفت: (امْ انَا خَیْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلاَ یَکَادُ یُبِینُ)(4)، ـ نه این که من از این شخص ناقابل برترم (افزون بر این) او از بیان و روشن گری ناتوان است ـ اتهام اساطیر به آیات الهی از همین شبهه ناشی می شد و قرآن کریم همواره با تبیین حقیقت دین به آنان پاسخ می داد.

علامه طباطبایی(قدس سره) در سلسله مقالات در سایه ی اسلام و قرآن این شبهه را در دو وجه متمایز تقریر و سپس پاسخ داده اند. در تقریر اول می فرماید: عده ای می گویند: دامنه ی زندگی اجتماعی انسان به طوری وسعت پیدا کرده که هیچ گونه قابل مقایسه با زندگی چهارده قرن پیش نیست. مقرراتی که دستگاه حمل و نقل امروزی به تنهایی لازم دارد، به طور قطع خیلی بیش تر و وسیع تر از همه ی مقررات زندگی است که زمان پیامبر اسلام(ص) لازم بوده است.؛(5) بنابراین مقررات اسلام که اثری از این گونه احکام در میان آن ها نیست به درد دنیای امروز نمی خورد. و سخنان گروه دیگر را این چنین تقریر می کند که تحول و تکامل جبری در زندگی دسته جمعی، بی تردید تغییر و تبدیل تدریجی قوانین ثابت و جاریه ی اجتماعی را ایجاب می نماید و بنابراین، قوانین ثابت اسلامی در صورت صحت و متانت، تنها در عصر خود پیامبر و با شرایط و عوامل آن روز می توانست قابل اجرا باشد.(6)

خلاصه ی دو شبهه این است که: 1. قانون اسلام ناقص و پاسخ گوی نیازهای امروز نیست. (7) 2. احکام اسلام ثابت و جامد است، در صورتی که قوانین اجتماعی به تبع تحولات اجمال باید متغیر و متحول باشند. و اجمال پاسخ مرحوم علامه به شبهه ی نخست این است که این افراد از آیین اسلام اطلاع کافی نداشته و تصور کرده اند، اسلام می خواهد با یک رشته احکام ثابت و یک نواخت دنیای متحول و متکامل را برای همیشه اداره کرده و با نیروی تبلیغ و تهدید، به جنگ حرکت تکاملی هستی رفته، جلوی پیشرفت جبری تمدن انسانی را بگیرد... زهی جهالت و ناآگاهی! اینان با چند جلسه نشست و برخاستی که با یک روحانی واعظ و مبلغ دینی دارند و یا با نشستن در چند مجلس وعظ و تبلیغ و خواندن چند کتاب دست چندم می پندارند به مبانی دین دست یافته و در اصول اساسی رفتار دینی متخصص شده اند و در مورد شبهه دوم نیز افزون بر ناآگاهی از اسلام در مباحث حقوقی هم دقت کافی نکرده و غفلت کرده اند از این که در تمامی قوانین مدنی و اجتماعی همواره موادی وجود دارد که اجمالاً قابل تغییر و تبدیل نیست.

قرآن کریم و به تبع آن اسلام عزیز هم مدعی جامعیت بوده و خود را تبیان همه چیز می داند و هم به دلیل هماهنگی با فطرت انسانی، خود را همزاد انسان دانسته، با او به دنیا آمده و با او به ابدیت می پیوندد. اگر یک عامل در سبد خواسته های فطری ـ ذاتی ـ بشر قرار گیرد و نیز تامین کننده و برآورنده ی نیازهای او باشد، دست یابی به او برای بشر حیاتی می باشد و دین مقدس اسلام این هر دو ویژگی را دارد، هم در ردیف نخستین و ضروری ترین خواسته های فطری بشر قرار دارد و هم در تامین همه ی خواسته های او و همه ی نیازهای روحی، جسمی و حیاتی او بی بدیل و بی نظیر است و تاکنون موردی پیش نیامده که انسان نیازی داشته باشد و اسلام از پاسخ به آن عاجز باشد.

حضرت امام(قدس سره) در پایان این فراز به نکته ی مهمی اشاره می کند که نیازمند بحثی مستقل و گسترده است و خلاصه ی آن این است که بخشی از قواعد اجتماعی و مبانی دینی و حقوقی همانند اصول فلسفی و قواعد ریاضی مستدل و برهانی است. اصول و مبانی حقوق طبیعی و قواعد عام حقوقی که از برخی از آن ها در قرآن کریم به عنوان سنن لایتغیر الهی نام برده شده، از این قبیل است. گروهی با مشاهده و مطالعه ی ادیان محرف و مجعول گمان می کنند، دین مجموعه ای از آداب و رسوم اعتباری و بدون پشتوانه ی فطرت و عقل است و آن گاه نسبت به اصل دین و دین مقدس اسلام همان قضاوت را تعمیم می دهند و عده ای نیز شیفته ی نام و زبان آنان شده و به تقلید از آنان می پردازند.

2. هماهنگی دین و تمدن

متن:

و ادعای آن که اسلام با نوآوردها مخالف است ـ همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع می گفت که اینان می خواهند با چارپایان در این عصر سفر کنند ـ یک اتهام ابلهانه بیش نیست؛ زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها اختراعات و ابتکارات و صنعت های پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی، با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد، بلکه علم و صنعت مورد تاکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنا است که بعضی روشن فکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند، گرچه غرب و شرق زدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می کنند.

شرح:

موضوع مقابله ی دین با مظاهر تمدن، اتهامی است که در هر دوره به شکلی بروز می کند. این اتهام که در هیچ مجمع علمی تحقیقی و توسط هیچ دانشمند آشنا به مبانی اولیه ی دین اثبات نشده، مبنایی علمی ندارد، بلکه مصرف سیاسی و تبلیغاتی دارد؛ زیرا برخوردهای جاهلانه ی بعضی از منتسبان به دین و متظاهران به ایمان را به پای دین نهادن، مغالطه ای بیش نیست و دلیلی برای تخطئه ی دین نمی شود.

البته مخالفت و اعتراض برخی از بزرگان حوزه های دینی به تعدادی از مظاهر تمدن امروز، به عنوان عوامل و روزنه های نفوذ استعمار و وابستگی به کفار و بیگانگان، نباید به عنوان مقابله با خود آن مظاهر محسوب گردد. حکم میرزای شیرازی(قدس سره) به حرمت توتون و تنباکو یک حکم ثانوی و برای مقابله با استعمار است و نمی توان مفاد آن را حکم واقعی و اوّلی شرعی و نظر دایمی اسلام نسبت به توتون دانست.

مخالفت با رادیو و تلویزیون و لباس های ویژه و یا حتی با حضور زنان در انتخابات و رای دادن و گرفتن و ... از نظر بسیاری از بزرگان نشانه ی وابستگی به فرهنگ بیگانه و تقلید از الگوهای آنان شمرده شده و به همین دلیل با آن به مخالفت برمی خاستند. مبارزه با مظاهر تمدن در گذشته و امروز بهانه ای برای مبارزه با مظاهر وابستگی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی به غرب بوده است. علمای دین مرزداران عقیده و نگهبانان بیدار جامعه ی اسلامی هستند و همواره در دل خود این زمزمه را دارند که: (...وَلَن یَجْعَلَ اللهَُ لِلْکَافِرینَ عَلَی الْمُوْمِنینَ سَبیل)(8)؛ هیچ مسلمانی حق ندارد زمینه ی سلطه ی دشمن را بر جامعه ی اسلامی فراهم نموده و یا در آن راه گام بردارد. و در حدیثی حضرت صادق(ع) نقل می فرماید که: اوحی الله إلی نبیّ من الانبیاء ان قل لقومک لاتلبسوا لباس اعدایی ولا تطعموا مطاعم اعدایی ولاتشاکلوا باشکال اعدایی فتکونوا اعدایی کماهم اعدایی(9)؛ خداوند به یکی از پیامبرانش وحی نمود که به پیروانت بگو: پوشش دشمنان مرا نپوشند و خوراک آنان را نخورند و همانند آنان خود را نیارایند تا مبادا همانند آنان دشمن من شمرده شوند. در همین رابطه و در توضیح فراز پایانی سخن حضرت امام(قدس سره) دو نکته قابل توجه است:

اولاً: آیا تجدد و نوجویی و نوخواهی و نوگرایی می تواند خودش معیاری برای انتخاب و برتری و معقول بودن باشد و آیا انسانی که اقداماتش بر اساس آگاهی و اراده است و آگاهی خود را منحصر در شناخت تجربی نموده است، به مصلحت بودن و مفید بودن و مثبت بودن هر شیء جدید و نو را در جایی تجربه نموده است و آیا چشم بسته هر نوی را پذیرفتن و بدون اندیشه در عاقبت آن در پی مد روز بودن، اقدام جاهلانه و تقلید کورکورانه نیست؟!

و ثانیاً: مظاهر تمدن و تجدد و دستاوردهای جدید بشر را از دو بعد می توان نگاه کرد: 1. نمادهای تکامل اندیشه بشری و قدرت و خلاقیت او و جلوه گاه ابداع و آفرینش های روح کمال گرای او که خلیفه و جانشین خدا در خلق و ابداع و حکمت و علم است. و از این دیدگاه، همه ی این مظاهر آیات الهی و شواهدی از نعمت بی انتهای حکمت و علم است که خدا به انسان داده است و باید سپاسگزار خداوند باشد.

2. همه ی آن ها ابزاری برای فعلیت بخشی به اراده و خواست نوجوی بشر و جلوه استعدادهای جدید او در پاسخ گویی به نیازهای روزمرّه ی اوست. اما از این دیدگاه، این ابزار نه قابل ستایش هستند و نه مستحق سرزنش؛ زیرا باید دید که بشر از این ابزار در پاسخ گویی به کدام یک از نیازهای خود بهره می برد و برای چه نیتی آنان را ابداع نموده و آفریده است و نیز انگیزه ی او در کاربرد این ابزار چیست؟

در آغاز دو انگیزه را می توان از هم تفکیک نمود: 1. کاربرد این ابزار در مسیر حاکمیت هوا و هوس و در پاسخ به نیازهای حیوانی خور و خواب و خشم و شهوت و انحصار همه ی نگرش ها به تامین خواسته های حیوانی بدون هیچ قید و بندی باشد که قطعاً چنین شیوه ای را هیچ انسان عاقلی نمی پسندد تا چه رسد به دین و مبانی اخلاق دینی، این همان تیغ دادن بر کف زنگی مست است و امروز آثار آن را در گوشه و کنار جهان مشاهده می کنیم.

2. کاربرد ابزار براساس حکمت، عقل و مصلحت و ارزیابی مصالح و مفساد زندگی انسانی است. در این مورد باید گفت: همه ی ادیان توحیدی و تمامی آفرینش برای همین است که انسان بتواند از هر ابزاری برای تامین نیازمندی های عقلانی و مصالح انسانی بهره بگیرد و در راه شکوفایی استعدادها و حرکت در مسیر سعادت دنیا و آخرت خود، بیش ترین تلاش را انجام داده و به بهترین نحو از زمین و فراورده های آن سود برد و از این دیدگاه همه ی نعمت های طبیعی و صنعتی روزی های الهی برای کمال بشرند و کسی نمی تواند بهره مندی از آن ها را مانع شود که: (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللهِ الَّتی اخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزق...) (10)؛ [ای پیامبر!] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [نیز] روزی های پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟....

۱. البقره (۲) : ۳۱.

۲. الرّحمان (۵۵) : ۲ و ۳.

۳. البقره (۲) : ۳۰.

۴. الزخرف (۴۳) : ۵۲ .

۵. در سایه ی اسلام و قرآن، ص ۱۲۹.

۶. در سایه ی اسلام و قرآن، ص ۱۳۱.

۷. سلسله مباحث عبدالکریم سروش در مورد بسط تجربه نبوی و ... باز پروری این شبهه است؛ همچنان که مقالات قبض و بسط او ناظر به شبهه دوم می باشد.

۸. النّساء(۴) : ۱۴۱.

۹. وسائل الشیعه ج ۱۱، ص ۱۱۱ و نوادر راوندی، ص ۱۴۷ با تفاوت مختصر.

۱۰ . الاعراف (۷) : ۳۲.



جامعیت و کمال دین (پاسخی به شبهه ی ناکارآمدی)؛ 19 فروردین 1394

دیدگاه ها

نظر دهید

اولین دیدگاه را به نام خود ثبت کنید: