« عبادت » در نظر و عمل امام خمینی (س) جایگاهی رفیعی داشته است و تمام تلاش و تکاپوی او برای آراستن جان به این زینت ربانی و تحفه ملکوتی بوده است . پیامبر اکرم (ص) اشرف آفریدگان خداوند و عارف ترین آنان به ذات پاک او است می فرماید: « ما عبدناک حق عبادتک » چرا که « ما عرفناک حق معرفتک » (1) و خلف صالح اش امام خمینی میفرماید: « فتح باب عبادت و عبودیت یکی از نعمت های بزرگی است که تمام موجودات رهین آن نعمت اند و شر آن نعمت را نتوانند کنند بلکه هر شکری فتح باب کرامتی است که از شکر آن نیز عاجزند . » (2)« خدای تعالی در این هدایت و راهنمایی بلکه در این عبادت ها و اخلاص ها و بندگی ها بر ما منت های عظیم جسیم دارد . » (3)
برای آنکه عبادت سالک طریق آخرت روحانی تر و موجب تقویت روح عابد گردد بر او لازم است به مقام خدا و خود توجه داشته باشد که این خود گام نهادن در مسیر خودشناسی است و خداشناسی را در پی دارد « من عرف نفسه فقد عرف ربه » (4)
حضرت امام در این باره می نویسد « یکی از آداب قلبیه در عبادات و وظایف باطنیه سالک طریق آخرت توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت است (5) »
برای انواع عبادتها آثار و برکات فراوانی ذکر شده است اما آن عبادتی اثر گذارتر است که برخاسته از عشق و محبت به معبود پاک باشد و عشق جانمایه عبادت گردد اگر عابد در وقت عبادت از نشاط و بهجت برخوردار باشد همین عبادت است که در نفس اثر می گذارد. چرا که عبادت از روی کسالت و خستگی اثری در نفس ندارد.
« سالک جدیت کند که عبادت را از روی نشاط و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر بجا آورد و از کسالت و ادبار نفس در وقت عبادت احتراز شدید کند . » (6)
از این روی آن وقتی را که برای عبادت خویش برمی گزیند باید زمانی باشد که نفس او به عبادت اقبال دارد و از نشاط و تازگی و سرزندگی برخوردار است و بپرهیزد از اینکه با کسالت و هنگام خستگی وادبار نفس عبادت را بر او تحمیل کند که اینگونه عبادت کردن علاوه بر اینکه موثر نخواهد بود ممکن است آثار بدی نیز در پی داشته باشد که یکی از آنها انزجار از عبادت است . پس باید در حال سرور و راحتی و اقبال نفس عبادت کرد و از آن نوری برگرفت و چراغ جان را برافروخت و به عالم بالا سفر نمود.
امام خمینی (ره) که خود عابدی کامل و بود سالکان راه را اینگونه راهنمایی می کند :
« ادب دیگر... که آن نیز از مهمات باب ریاضت است ... مراعات است و آن چنان است که سالک در هر مرتبه که هست ... مراعات حال خود را بکند و با رفق و مدارا با نفس رفتار نماید . (7) ایشان در این باره بیشتر جوانان را مورد خطاب قرار می دهد و از افراط و زیاده روی و تحمیل بر نفس پرهیزشان می دهد. اگر جوانها با رفق و مدارا با نفس رفتار نکنند و خطوط طبیعت را به اندازه احتیاج آن از طرق محلله ادا نکنند گرفتار خطر عظیمی شوند که جبران آن را نتوانند کرد و آن خطر آن است که گاه نفس به واسطه سخت گیری فوق العاده و عنان گیری بی اندازه عنان گسیخته شود » (8)
عبادت انسان برای خدای تبارک و تعالی علائم و نشانه هایی دارد که با مشاهده آنها فرد متصف به صفت « عابد » می گردد. اما علاوه بر این ظواهر قوام عبادت او به حضور قلب به هنگام عبادت بستگی دارد. عابد باید علاوه بر خضوع و خشوع قالب به گوهر حضور قلب هم دست یابد که همه ارزش ها و ثمرات از آن حاصل می شود. از دیدگاه امام خمینی حضور قلب همان اکسیر کیمیاگر و عروج دهنده جان و روح انسان به « فراغت وقت و قلب » نیازمند است . همچنانکه « فهماندن اهمیت عبادت به قلب » نیز عامل و باعث حضور قلب است . (9)
برای انجام عبادت با حضور قلب باید شخص در شبانه روز وقتی را مخصوص عبادت قرار دهد و در آن ساعت کار دیگری را برای خود در نظر نگیرد و البته باید اهمیت عبادت فهمیده و ادراک شود که حفظ اوقات عبادات را در پی خواهد داشت .
امام خمینی در تفسیر جامعی که از اسلام داشت در مسئله عبادت نیز از نگاه ژرف و گسترده برخوردار بود و مصادیق عبادت را منحصر در عبادت های خاص مانند نماز روزه حج و... نمی دانست بلکه معنایی وسیع و مصادیقی فراوان برای عبادت قائل بود. ایشان سیاسی ترین جلوه های رفتاری مردم مسلمان را عبادت بلکه از بزرگترین عبادت ها می داند « قیام شما برای خدا و رهایی امت اسلامی باشد و تحمل و رنج در راه آن از بزرگترین عبادات است . » (10)
حضرت امام مسئولان و کارگزاران نظام اسلامی را مورد خطاب قرار می دهد و به آنها یادآور می شود که خدمت به بندگان خدا از بزرگترین عبادت است . « کارها برای خدا برای خدمت به بندگان خدا برای خدمت به اسلام باشد که این از بزرگترین عبادات است . » (11)
آنچه نزدیکان و یاران امام خمینی (ره) نقل می کنند :حاکی از اهتمام ویژه ایشان به عبادت با حفظ ماهیت و رعایت آداب آن است . ایشان هیچگاه از نوافل و مستحبات غافل نمی ماند و حتی در حال قدم زدن ذکر می گفت و زیارت می خواند و روزانه چند نوبت در هر فرصت مناسبی که پیش می آمد قرآن می خواند.
فرزند امام نقل می کند : « شبی در ماه رمضان من پشت بام خوابیده بودم بلند شدم دیدم که صدا می آید متوجه شدم آقاست که در تاریکی در حال نماز خواندن است و دستهایش را طرف آسمان دراز کرده و گریه می کند. برنامه عبادی ایشان این بود که در ماه رمضان شب تا صبح بیدار بودند و بعد از نماز صبح استراحت می کردند . » (12)
روشهای خاص تربیتی در عبادت
ذکر و یاد خدا
شناخت خدا و پرستش وی عهد و پیمانی بوده که در طول زمان، به دست فراموشی سپرده شده، و خدا با فرستادن انبیاء الهی درصدد بوده که دوباره آن را به یاد آدمیان آورد. خدا در قرآن سخن از عهدی که با بشر بسته شده، به میان آمده و از بشر گله شده که چرا پایبند عهدش نبوده است(13). پیامبران مبعوث شدند که این عهد را متذکر و یادآور شوند بر این اساس است که مهمترین وظیفه پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله "تذکر" دادن بیان شده و خداوند متعال در قرآن میفرماید:"تذکره بده که تو تنها تذکر دهندهای "چرا که یاد خدا از مهمترین عوامل رسیدن به قرب الهی است که انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنویت میرساند. "ای کسانی که به خدا ایمان آوردهاید ذکر حق و یاد خدا (به دل و زبان) بسیار کنید." (14)
حضرت امام خمینی (ره)در کتاب شریف چهل حدیث میفرماید: شخص ذاکر باید در ذکر مثل کسی باشد که به طفل کوچک که زبان باز نکرده می خواهد تعلیم کلمه را کند: تکرار می کند تا اینکه او به زبان می آید و کلمه را ادا می کند. پس از آنکه او ادای کلمه را کرد، معلم از طفل تبعیت می کند؛ و خستگی آن تکرار برطرف می شود و گویی از طفل به او مددی میرسد. همین طور کسی که ذکر می گوید باید به قلب خود، که زبان ذکر نکرده، تعلیم ذکر کند. و نکته ی تکرار اذکار آن است که زبان قلب گشوده شود. و علامت گشوده شدن زبان قلب آن است که زبان از قلب تبعیت کند و زحمت و تعب تکرار مرتفع شود. اول زبان ذاکر بود و قلب به تعلیم و مدد آن ذاکر شد، و پس از گشوده شدن زبان قلب، زبان از آن تبعیت کرده به مدد آن یا مدد غیبی متذکر می شود. (15)
البته در مورد میزان یاد خدا و اینکه چه مقدار باید به یاد خدا بود بر طبق آیات و روایات رسیده یاد خدا حدی ندارد و باید در هر حال یاد خدا بود، امام صادق علیه السلام در این زمینه فرمودند: "هرچیزی حدی دارد که در آنجا به پایان میرسد، مگر یاد خدا که حدی ندارد. خدا فرایض را واجب کرده و هر که آنها را به جا آورد، همان حد آنهاست... ولی ذکر، حدی ندارد. چنانکه خدای تعالی در فرمودند: "یا ایها الذین آمنوا ذکرو الله ذکرا کثیرا" "یاد خدا محدودیتی ندارد". (16)
یکی از نزدیکان امام خمینی (ره) میگفتند:«ما به طور مکرر شاهد بودیم که امام به هنگام قدم زدن عصرانه که به عنوان ورزش کاری مهم و لازم برای تامین سلامت ایشان بود، با تسبیحی که در دست داشتند به ذکر خدا مشغول بودند». (17)
وهمچنین یکی از شاگردان ایشان اینگونه نقل میکنند: به یاد دارم یک بار امام در درس اخلاقی که در قم داشتند، فرمودند: «کسانی که قدم در راه سازندگی خود بر می دارند برایشان گاهی روزنه های نورانیتی پیدا می شود و این روزنه هرچه بیشتر محافظت گردد، بیشتر می شود.»
پس از جلسه از امام صوال کردم برای حفظ این حالت و نورانیت چه باید کرد؟ فرمودند: «آن حالت را باید با ارتباط با خدا و ذکر خدا حفظ نمود. انسان تا می تواند باید به یاد خدا باشد». (18)
مصادیق ذکر
قرآن کریم
خداوند متعالب در قر آن را ذکر معرفی نموده بیان میدارد که « کتابی است که به سوی تو فرستاده شد تا اینکه تو از آن دلتنگ نبوده باشی و بواسطه آن مردم را بترسانی و (قرآن)ذکری است برای مومنین»(19) و باز در سوره حجر نیز میفرماید: « و گفتند ای کسی که برایش ذکر نازل شده»(20) بر این اساس، کسانی که اهل ذکر واقعی هستند اهل قرآن میباشند و در قرآن نگاه کرده به دستوراتش عمل میکنند. و شاید بر این مبناست که قرآن دستور میدهد که از اهل ذکر سوال کنید چرا که اینها قرآن را خوانده و به دستوراتش اطلاع دارند.
بدان که این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است. بالجمله، خدای تبارک و تعالی به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدسی خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به این عالم ظلمانی و سجن طبیعت رسیده و به کسوه الفاظ و صورت حروف درآمده، برای استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی و رساندن آنها از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت به اوج کمال و قوت و انسانیت. (21)
امام درباره قرآن می فرماید: قرآن کریم- که در راس تمام مکاتب و تمام کتب است حتی سایر کتب الهیه، آمده است که انسان را بسازد؛ انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل کند. تمام دعوت انبیا هم، حسب اختلاف مراتِبِه، تمام دعوتها هم برای همین معناست که انسان را انسان کنند؛ انسان بالقوه را انسان بالفعل کنند. و تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهیه و تمام احکام عبادی و همه چیزهایی که هست، همه اینها برای این معناست که انسان ناقص را «انسان کامل» کند. قرآن کتاب انسانسازی است؛ کتابی است که با این کتاب- اگر کسی توجه به آن بکند- تمام مراتبی که از برای انسان هست، این کفالت دارد و همه مراتب را، به آن نظر دارد(22)
تلاوت قرآن در واقع زمانی مطلوب است که در اعماق قلب انسان تاثیر کند و باطن انسان صورت کلام الهی گردد و از مرتبه ملکه به مرتبه تحقق رسد و اشاره به این فرموده آنجا که میفرماید، جوان مومن اگر قرائت کند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود. و این کنایه از آن است که صورت قرآن در قلب مستقر و جایگزین گردد به طوری که خود باطن انسان کلام الله مجید و قرآن حمید گردد به اندازه لیاقت و استعدادش.(23)
کسی که خود را عادت داد به قرائت آیات و اسمای الهیه از کتاب تکوین و تدوین الهی، کمکم قلب او صورت ذکری و آیهای به خود گیرد و باطن ذات محقق به ذکر الله و اسم الله و آیت الله شود.(24)
فرزندم! با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو، حتی اگر شده با قرائت آن. و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکنی که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر، این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محب مفاد آنرا نداند و با این انگیزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. (25)
جناب عارف بزرگوار و شیخ عالی مقدار ما میفرمودند که مواظبت بر آیات شریفه آخر سوره "حشر" از آیه شریفه "یا ایها الذین امنو اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد" تا آخر سوره مبارکه با تدبر در معنی آنها در تعقیب نمازها خصوصاً در اواخر شب که قلب فارغ البال است، خیلی موثر است در اصلاح نفس. (26)
کسی که تفکر و تدبر در معانی قرآن کرد، در قلب آن اثر کند و کم کم به مقام متقین رسد و اگر توفیق الهی شامل حالش شود، از آن مقام نیز بگذرد و هر یک از اعضاء و جوارح و قوای آن، آیهای از آیات الهیه شود/ و شاید جزوات و جذبات خطابات الهیه او را از خود بیخود کند و حقیقت "اقرا و اصعد" را در همین عالم دریابد تا آن که کلام را بیواسطه از متکلمش بشنود و آنچه در وهم من و تو ناید آن شود. (27)
قرآن، کتاب خروش و خیزش و تحرک است وانسان را واردار میکند تا دربرابر ظلم سر خم نیاورد.
امام خمینی در این مورد میفرماید:یک مطالعه سطحی در قرآن بکنیم؛ ... اگر در قرآن مطالعه کنید، میبینید که آن قدر آیات در [مورد] جنگ هست که وادار به جنگ است؛ وادار به جنگ با کی؟ با قدرتمندها. قرآن آیاتِ زیاد- یکی دوتا نیست- آیات زیاد دارد در [مورد] جنگ، در کیفیت جنگ؛ و جنگهایی که در صدر اسلام بوده است، بین قدرتمندها و بین پیغمبر اسلام بوده است؛ و قرآن یک کتابی است که از آن تحرک بیشتر استفاده میشود تا چیزهای دیگر. یک کتابی است که مردم را حرکت داده است؛ از این خمودی که دارند حرکت داده است و با همه طاغوتها درانداخته است قرآن.(28)
حجه الاسلام ناصری از نزدیکان امام در مورد مسائل عبادی،ایشان میگفتند: «هر روز ده جزء قرآن را میخواندند؛ یعنی در هر سه روز یک دوره از قرآن را میخواندند. در ماه رمضان، برادران خوشحال بودند که دو دوره قرآن را خواندهاند، ولی بعد میفهمیدند که امام ده یا یازده دوره قرآن را خواندهاند».(29)
نماز
نمازمظهر اتم عبودیت و بندگی، کاملترین و جامعترین نمونه اظهار تذلل و تضرع بندهی ناچیز، در برابر عظمت و کبریاء، جلال و جبروت حضرت حق است ، زیرا نماز علاوه بر ذکر زبانی بودنش، مصداق اطاعت از حضرت حق نیز میباشد. چنانچه پس از مبعوث شدن حضرت موسی به پیامبری درقرآن میفرماید:« که نماز را برای یاد من به پا دار»(30). چون بر اساس آیه 152 سوره بقره نتیجه ذکر خدا را کردن یاد شدن خودمان از طرف خداوند است همچنین در اکثر آیات قرآن پس از ذکر خدا، نماز را به عنوان بهترین مصداق ذکر میشمارد در آیه 37 سوره نور میخوانیم که « مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند».
امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ حقیقت نماز را «سفر»ی میداند که مبدا آن بیت نفس و الی الله و فی الله و من الله است: از آن چه مذکور شد از سرّ صلوه که حقیقت آن عبارت است از سفر الی الله و فی الله و من الله است...(31)
همچنین ایشان در این باره میفرمایند: ... و آن عبارت است از حصول معراج حقیقی و قرب معنوی و وصول به مقام فنای ذاتی که در اوضاع به سجدهی ثانیه که فنای از فنا است و در اذکار به «ایاک نعبد» که مخاطبهی حضوری است، حاصل میشود.(32)
نکتهی دیگر دربارهی حقیقت نماز، این است که نماز را غیر از این ظاهر «باطنی» است؛ یعنی حقیقت نماز، همان باطن آن است: نماز بلکه جمیع عبادات را غیر از این صورت و قشر و مجاز، باطن و لُب و حقیقتی است و این از طریق عقل معلوم است و از طریق نقل، شواهد کثیره دارد.(33)
نماز، در روایات، ستون دین معرفی شده است وعبادتی است که نشانه اسلام و دلیل مسلمانی او میباشد . هیچ عبادتی نمیتوانند این گونه بندگی و عبودیت، خضوع و خشوع بنده را، در برابر خالق یکتا، به نمایش بگذارد و عالیترین مراتب سپاسگزاری را جلوه گر باشد.
نماز، نهال تقوی را در دل پرورش میدهد و روح ایمان را در وجود انسان تقویت میکند ایمان و تقوی هم، نیرومندترین سد در برابر گناه است. (34)
نماز، غفلت زدا است نمیگذارد انسان غرق در زندگی مادی و لذائذ زود گذر آن گردد لذا در هر شبانه روز پنج بار انجام میشود و مرتباً به انسان هشدار میدهد و هدف آفرینش را خاطر نشان میسازد و موقعیت او را در این جهان گوشزد میکند.
نماز خود بینی و کبر را در هم میشکند، چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک، در برابر خداوند میگذارد خود را ذره کوچکی در برابر عظمت او میبیند، به همین جهت امام علی (ع) بعد از ایمان، نخستین عبادت را که نماز معرفی میکند و میفرماید: خداوند ایمان را برای پاکسازی انسانها از شرک واجب کرده است و نماز را برای پاکسازی از کبر(35).
حضرت امام خمینی در برخی نوشته های خودو از جمله کتاب «آداب الصلوه » بر این نکته تصریح و تاکیدنموده که نماز غیر از این ظاهری که دارد و آداب مخصوص خودش راباید رعایت کرد معنایی ژرف و باطنی شگفت دارد. و می افزاید: «همان گونه که وقتی موازین شرعی را در خصوص ظاهر نماز رعایت نکنیم به آن خلل وارد ساخته ایم مراعات نکردن آداب باطنی نیزحالت معنوی این عبادت را که برترین و مهمترین واجبات است وپایه و ستون دین شمرده می شود و بدون آن اعمال دیگر پذیرفته نمی باشد، زایل خواهد ساخت. »
در نماز شرایط و وظائف متعددی وجود دارد مانند وضو، غصبی نبودن مکان و لباس و آب و پاک بودن بدن، رکوع سجود و روبه قبله بودن و... که انسان مسلمان خود را روزی پنج نوبت مسئول و موظف به انجامآنها میداند و فرمان الهی را با کمال تسلیم و تواضع انجام میدهد و همین مراقبت درس بندگی را به انسان آموزش میدهد (36)
یکی از نزدیکان امام میگوید:روز اولی بود که شاه رفته بود. امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند. نزدیک به سیصد الی چهارصد خبرنگار خارجی از کشورهای مختلف، اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند تا به سوالات خبرنگاران پاسخ دهند. تمام دوربینها کار میکردند. هنوز دو سه سوال بیشتر از امام نشده بود که صدای اذان ظهر شنیده شد. امام بلافاصله جمع خبرنگاران راترک کردند و فرمودند:
« وقت فضیلت نماز ظهر میگذرد.»تمام حاضرین از این که امام محل را ترک کردند، متعجب شدند.
کسی از امام خواهش کرد: «چند دقیقه ای صبر کنید تا چند سوال دیگر هم بشود و بعد برای اقامه نماز بروید.»امام با قاطعیت فرمودند: « به هیچ وجه نمی شود» و برای خواندن نماز رفتند. (37)
جضرت امام عبادت را وسیله رسیدن به عشق الهی و عشق ورزی با خالق میدانستند.در نظر امام
خانم دباغ یکی از یاران امام میگوید:«دقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگیر بود که پلیسهای فرانسه از روی رفت و آمد امام برای نماز، ساعتشان را میزان میکردند. شاید این دقّت روی وقت نماز برای اکثر مردم قابل درک نباشد، ولی وقتی انسان به این درجه؛ یعنی به نظارهگری در آسمان و زمین میرسد، این امر برایش طبیعی است. وقتی میایستادند به نماز، حس میکردیم که تمام وجودشان نماز میخواند.
همیشه وقتی که چند نفر از برادرها برای حفاظت میایستادند، امام میفرمودند: «احتیاجی نیست، در ساعت نماز باید نماز خواند.» واقعا که بیان آن حالات امام در قدرت من نیست.
نکته دیگر، خاطره روزی است که رئیس پلیس نوفل لوشاتو، عکسی از امام را که در حال قنوت بودند، آورد که بدهیم ایشان امضا کنند. امام عکس را گرفتند و امضا کردند. وقتی به امضا توجه کردم دیدم مثل سایر امضاهای ایشان نیست و کلمهای از اسمشان نوشته شده است. عرض کردم مثل اینکه امضای شما مثل سایر امضاها نیست. امام فرمودند: «چون مسیحی هستند و رعایت وضو را نمیکنند، اسم روح الله را ننوشتم مبادا دستشان مسح کند.» این همه دقّت برای این که مبادا یک گناهی انجام شود، که ایشان هم مثلاً در بیاحتیاطی شریک باشند. واقعا آموزنده است اینها به ما چگونه زیستن را میآموزد. (38)
امام که خود به نماز اول وقت اهتمام جدی داشتند اطرافیان را نیز به این فضیلت دعوت می کردند « امام بیشتر راجع به نماز و قرآن توصیه می کردند و می گفتند که بچه ها نماز خودشان را اول وقت بخوانند تا خداوند آنها را بیشتر دوست داشته باشد . » (39) ایشان برای تشویق فرزندان و نوه ها علاوه بر بیان نرم و لطیف بخاطر توجه آنان و تشویق بیشترشان جوایزی را هم به آنها می دادند : « وقتی بچه بودم یک بار که امام مشغول نماز خواندن بودند من هم رفتم و پشت سر ایشان ایستادم و همان کارهایی را که ایشان می کردند تکرار کردم . امام چند جلد کتاب کودکان که همان دور و بر بود برداشتند و به من دادند. بعدها هر موقع من به اتاق امام می رفتم یا ایشان قدم می زدند و من ایشان را می دیدم اول از من سئوال می کردند نمازت را خوانده ای یا نه . اگر نمازم را خوانده بودم می گفتند آفرین و اگر هنوز نخوانده بودم می گفتند بخوان و نصیحتم می کردند و می گفتند « نمازت را اول وقت بخوان » (40) باشد تا همگان بویژه نسل جوان با ایمان با تاسی به امامی که بواقع عبد صالح خدا بود و عابدی بزرگ با توجه به ماهیت عبادت و رعایت آداب آن و نگاه جامع بودن از عبادت کنندگان واقعی معبود حقیقی باشیم و در صف عبادت کنندگان او محشور گردیم .
حضرت امام برای عبادت رعایت مستحبات را هم می کردند امام خمینی رحمه الله علیه همیشه هنگام نماز از عطر و بوی خوش استفاده میکردند و شاید بدون بوی خوش به نماز نایستاده باشند، حتی در نجف هم که نماز شب را در پشت بام منزل میخواندند شیشه عطری همراه خود میبردند.
یکی از پزشکان میگوید: در ایامی که امام خمینی رحمه الله علیه در بیمارستان تحت معالجه و عمل جراحی بودند، لوله تنفس در تراشه ایشان بود وقتی این لوله در مجرای تنفسی قرار میگیرد، شخصی نمیتواند صحبت کند اما امام با این که لوله به ایشان وصل بود نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتی نماز شب خود را ترک نکردند.
اهمیت به نماز جماعت امام خمینی رحمه الله علیه حتی در روزی که فرزند عزیزش آقا مصطفی خمینی رحمه الله علیه به شهادت رسیده بود و منزل ایشان در نجف پر از جمعیتی بود که برای عرض تسلیت آمده بودند، هنگام ظهر به مسجد رفت و نماز جماعت را ترک نکرد. (41)
یکی از یاران امام نماز ایشان را اینگونه توصیف می کند « حضرت امام اول وقت به نماز می ایستادند و با خضوع و خشوع و حضور قلب نماز خود را برگزار می کردند. قبل از فرا رسیدن وقت نماز به تلاوت قرآن کریم می پرداختند . » (42)
دختر امام خمینی رحمه الله علیه درباره یکی از خاطرات زمان دستگیری ایشان میگوید: امام برای من تعریف کردند: توی راه من گفتم که نماز نخواندهام، یک جایی نگه دارید که من وضو بگیرم. گفتند:«ما اجازه نداریم.» گفتم: شما که مسلح هستید و من که اسلحه ای ندارم. به علاوه شما همه با هم هستید و من یک نفرم، کاری که نمی توانم بکنم. گفتند:« ما اجازه نداریم .» فهمیدم که فایدهای ندارد و اینها نگه نمیدارند. گفتم: خوب، اقلا ً نگه دارید تا من تیمم کنم. این را گوش کردند و ماشین را نگه داشتند، اما اجازه پیاده شدن به من ندادند. من همین طور که توی ماشین نشسته بودم، از توی ماشین خم شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم کردم. نمازی که خواندم، پشت به قبله بود. چرا که از قم به تهران میرفتیم و قبله در جنوب بود. نماز با تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حرکت! این طور نماز صبح خود را خواندم. شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود.(43)
آرامش روانی در پرتو ذکر
خدا موجودی است که بالاتر از او موجود دیگر نیست، همه کارها را میتواند انجام دهد، انسان را از سختیهای غیر قابل تحمل نجات دهد، پس کسی که به چنین خدایی معتقد شد و پیوسته با یاد چنین خدایی زندگی کرد هیچ گاه در برابر مشکلات مالی، اجتماعی و روحی و روانی، خم به ابرو نیاورده و با توکل بر خدا، بر تمام مشکلات پیروز خواهد شد و با اعتماد به خدا، قلبش را نیز آرامش میدهد؛ در سوره رعد نیز به این مطلب اشاره شده که « آنان که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام میگیرد بدانید که تنها با یاد خداست که دلها آرامش مییابد.»(44) و در سوره اعراف نیز بیان گردیده که« پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان میشوند به یاد(خدا)افتند و ناگهان بینا شوند».
ذکر خدا تنها ذکر زبانی نیست بلکه یک مرتبه بالاتر از آن، ذکر قلبی را نیز شامل میشود و آشکار گردید که کسی که ذکر خدا را میگوید ذکر لفظی مقدمهای به ذکر عملی انسان باید باشد و ذاکر و ذکر گوینده باید اهل قرآن، عمل کننده به سیره پیامبر و نماز خوان نیز باشد و آخر اینکه نتیجه ذکر به خودمان بر میگردد و ما به تو سط داروی ذکر، از بیماری قرن اخیر، که استرس و اضطراب میباشد رهایی خواهیم یافت.
حضرت امام (ره) میفرماید:آنکه انسان را از تزلزل بیون می آورد ذکر خداست. با یاد خداست که تزلزلها ریخته می شوند؛ اطمینان پیدا می شود. وقتی اطمینان پیدا شد و ذکر خدا و یاد خدا شد، وقتی است که مخاطب می شود به این خطاب: یا ایها النفس المطمئنه در روایتی است که خطاب به حضرت سیدالشهداست. آن وقت است که به شما می گویند که فادخلی فی عبادی. نه فی عبادالله؛ نه فی عباد دیگر. «فی عبادی». یک عنایت خصوصی است مال خودم. این بشر مال خودش است. ( 45)
توبه
اولین مرحله سلوک به سوی خدا، گناهزدایی است. چون گناه نه تنها مایه ورود به جهنم است بلکه مانع انجام دادن کار خیر در دنیا نیز خواهد شد.
در تطبیق و تفسیر گناه با دقت و تامّل بیشتر، معانی لطیفتری نصیب انسان میشود به گونهای که مکروهات و حتّی مباحات نیز برای برخی گناه، به شمار میآید. البته نه گناهی که موجب سقوط در جهنم باشد بلکه به این معنا که اگر آن را انجام بدهد، از فضایل محروم میشود. به طور کلی هر مرتبه پایین نسبت به عالی، حجاب میشود تا به اسما و اوصاف الهی برسد که در آنجا سخن از حجاب نوری است. اینجا است که معصوم (ع) در مناجات شعبانیه چنین میخواند: «الهی هَب لی کَمالَ الانقطاعِ الیک و انر ابصارَ قُلوبنا بِضیاء نظرها الیک حتّی تخرقَ ابصارَ القُلوبِ حُجب النور»(46) «خدایا کمال و نهایت توجه به خودت را نصیب من بگردان (مرا از غیر خودت منصرف ساز و سمت و سویم را به طرف خودت بنما) و چشم دلم را به وسیله روشنی نگاهت، منور و نورانی ساز تا اینکه چشم دلم، حجابهای نورانی را دریده و متصل به رحمت تو گردد». (47)
این مرحله با توبه آغاز میشود، توبه رجوع از معصیت به اطاعت است یعنی، انسان تبهکار از معصیت خود دست بردارد. گاهی هم معنای پرهیز از «ترک مستحب و اولی» است یعنی، اگر بعضی از امور مستحب (مانند نماز شب و صدقه اول ماه) را ترک کرده باشد، از آن توبه کند. شخص باید نسبت به گذشته پشیمان باشند و آن را جبران کند و نسبت به آینده هم عزم قطعی بر ترک معصیت داشته باشند. البته ترسیم و جبران گذشته کار آسانی نیست بلکه حقوق فراوانی دارد که باید همه آنها جبران شود از جمله:
1. حقالله آنچه از واجبات و وظایف الهی بر عهده دارد، اعاده نماید.
2. حقالنفس امام سجاد (ع) در رساله حقوق میفرماید: حق نفست این است که آن را در طاعت خدا به کار بری.
3. حقالناس آنچه از حقوق مردم ضایع نموده، باید جبران و ترمیم کند.
«توبه» کمیت و کیفیتی دارد، کمیت توبه آن است که قرآن کریم به همه مومنان دستور آن را میدهد: «توبوا الی الله جمیعاً ایّها المومنون»(48) و کیفیتش هم عبارت از «نصوح» یعنی، خالص بودن است که در این زمینه قرآن میفرماید: «یا ایّها الذین آمنوا توبوا الی الله توبهً نصوحاً»(49).
در قرآن کریم رجوع و هجرت انسان به سوی خدا به «فرار» نیز تعبیر شده است چنان که میفرماید: «فَفِرّوا الی اللّه»(50) «به طرف خدا هجرت و فرار کنید» دستور فرار به قلعه توحید، متوجه همه حتی معصومین (ع) است و اختصاص به مشرکان، اهل کتاب و مسلمانان عادل یا فاسق (تبهکار) نمیشود. البته کسانی که خیلی دورند، باید تلاش بیشتری بکنند تا خود را به مرکز قلعه امن برسانند. فرار از خود رجوع به طرف خدا، چندین مرحله دارد: جاهلان باید از جهل به علم فرار کنند و احکام الهی را فرا بگیرند، وقتی به علم رسیدند، باید از علم حصولی- با عمل به دانستههای خود به علم حضوری برسند. هنگامی که به علم حضوری رسیدند و «علم الیقین» آنان «عینالیقین» شد، باز هم باید از این مرحله صعود کرده و «فرار» را ادامه دهند تا از «عین الیقین» به «حقالیقین» برسند. همینطور سیر را ادامه دهند تا آنجا که چیزی را جز حق مشاهده نکنند (به توحید خالص دست یابند).
پس توقف در هیج مرحلهای، روا نیست و همه موظف و مکلّف به توبه هستند. سِّر توبه این است که تائب دائماً در بیم و امید است، نه یقین دارد که گذشته و خطاهایش بخشیده شده و نه ناامید از بخشش و رحمت الهی است. این خوف و رجا، همان تزکیه روح یا جهاد اکبر است.
امام در این زمینه می فرمایند: اساساً اسلام برای سازندگی آمده است. و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد برای سازندگی. سازندگی انسان خودش را، مقدّم بر همه جهادهاست. این است که رسول اکرم «جهاد اکبر» فرمودهاند. جهادی بس بزرگ است و مشکل. و همه فضیلتها دنبال آن جهاد است. جهاد اکبر است؛ جهادی است که با نفْس طاغوتی خودش انسان انجام میدهد. شما جوانها از حالا باید شروع کنید به این جهاد. نگذارید که قوای جوانی از دستتان برود. هر چه قوای جوانی از دست برود ریشههای اخلاقِ فاسد در انسان زیادتر میشود و مشکلتر، جهادْ مشکلتر. جوان زود میتواند در این جهاد پیروز بشود؛ پیر به این زودیها نمیتواند. نگذارید اصلاح حال خودتان از زمان جوانی به زمان پیری بیفتد. یکی از کیدهایی که نفْس انسانی به انسان میکند و شیطان به انسان پیشنهاد میکند این است که بگذار برای آخر عمر، خودت را اصلاح کن. حالا از جوانی استفاده کن و بعد آخر عمر توبه کن. این یک طرح شیطنتآمیز است که نفْس انسان میکند به تعلیم شیطان بزرگ. انسان تا قوای جوانیاش هست و تا روح لطیف جوانی هست و تا ریشههای فساد در او کم است، میتواند اصلاح کند خودش را. لکن اگر چنانچه ریشههای فساد در انسان ریشهاش قوی شد، ملکه انسان شد فسادها، آن وقت است که امکان ندارد. شما جوانها که الآن مهیا هستید برای جهاد در راه ساختن، این یک جهاد است لکن «جهاد اکبر»(51)
امام در نامه اخلاقی عرفانی خود به فرزندشان احمد آقا اینگونه ایشان را توصیه به تقوا و توبه الهی میکنند: پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت میکنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسانتر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریعتر میتواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگبینی بسیار افزونتر از جوانان است، روح جوانان لطیف است و انعطافپذیر و آن قدر که در پیران حبّ نفس و حبّ دنیا است، در جوانان نیست. جوان میتواند با آسانی نسبی خود را از شرّ نفس امّاره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تاثیر واقع میشوند، پیران نمیشوند. جوانان متوجّه باشند و گول وسوسههای نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان میتواند اطمینان حاصل کند که به پیری میرسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیکتر است.
پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. پیران نیز باید بدانند که تا در این عالم هستند میتوانند جبران تبهکاریها و معصیتها را بکنند و اگر از این جا منتقل شدند کار از دست آنان خارج است. دل بستن به شفاعت اولیاء- علیهم السلام- و تجرّی در معاصی از خدعههای بزرگ شیطانی است. شما به حالات آنان که دل به شفاعتشان بسته و از خدا بیخبر شده و به معاصی جرات میکنید بنگرید، نالهها و گریهها و دعاها و سوز و گدازهای آنان را ببینید و عبرت بگیرید. در حدیث است که حضرت صادق- علیه سلام اللّه- در اواخر عمر، بستگان و فرزندان خود را احضار نمود و قریب به این مضمون به آنان فرمود که: «فردا با عمل باید در محضر خداوند بروید و گمان نکنید بستگی شما به من فایده دارد» (52)
البته با وجود بخشیده شدن گناه و پذیرش توبه از فضل و لطف الهی، بین فردی که گناه کرده و سپس توبه نموده، با فردی که از ابتدا مراقب بوده که به گناه آلوده نگردد، تفاوت وجود دارد و برخی از بزرگان گفتهاند: فردی که گناه نکرده، مانند صفحه کاغذ سفیدی است که چیزی بر آن نوشته نشده است ولی فردی که گناه کرده و سپس توبه نموده، همانند کاغذ سفیدی است که بر آن چیزی نوشته باشند و بعد آن را پاک کنند یعنی، به هر حال بین این دو تفاوت وجود دارد.(53)
حضرت امام دربیان شرایط توبه به حدیث معروف حضرت علی(ع) استناد میکند :
قال (ع) لقائل قال بحضرته: (استغفر الله) تلکتک امک، اتدری و ماالاستغفار؟ درجه العلیین و هو اسم واقع علی سته معان: اولها الندم علی ما مضی و الثانی العزم علی ترک العود الیه ابدا و الثالث ان توءوی الی المخلوقین حقوقهم حتی تلقی الله املس لیس علیک تبعه و الرابع ان تعمد الی کل فریضه علیک ضیعتها فتودی حقها و الخامس ان تعمد الی اللحم الذی نبت علی السحت فنذییه بالاحزان حتی تلصق الجلد بالعظم و ینشا بینهما لحم جدید و السادس ان تذیق الجسم الم الطاعه کما اذقته حلاوه المعصیه فعند ذالک تقول: استغفرالله(54). امام به شخصی که به عنوان توبه جملهء استغفرالله را به زبان جاری کرد فرمود: مادر بر عزایت بگرید. میدانی توبه چیست؟ استغفار (توبه) درجهء علیین است و آن یک کلمه است اما شش معنی و مرحله دارد:
1. پشیمانی بر آنچه که گذشت از گناه. 2. تصمیم جدی بر بازنگشتن به گناه 3. اداء کردن حقوق مردم به مردم به طوری که هنگام ملاقات پروردگار حقی بر تو نباشد. 4. ادای واجبات ضایع شده 5. گوشتهایی که در اثر حرامخوری بر اندامت روئیده با اندوه بر گناه آب کنی تا چیزی از آن باقی نماند و گوشت تازه بجای آن بروید. 6. آنکه به همان اندازه که شیرینی معصیت و گناه را چشیدی زحمت طاعت را نیز بچشی پس از انجام این مراحل میگویی: استغفر الله
امام (ره)با توجه به این حدیث شریف می فرماید که دورکن اصلی توبه "پشیمانی" و "عزم بر عدم بازگشت"است و پس از ان "رد حقوق مخلوق و رد حقوق خالق".(55)
امام باذکر توصیه ای برای تربیت نفوس و رشد اخلاق متعالی اینگونه یاد می کند:
«ای عزیز با بی اعتنایی و سرسری از این مقا م مگذر،تدبر و تفکر درحال خود و عاقبت خویش کن.
ای عزیز، راه حق سهل است و آسان، ولی قدری توجه می خواهد. اقدام باید کرد. با تسویف و تاخیر امر را گذراندن و بار گناهان را هر روز زیاد کردن کار را سخت می کند؛ ولی اقدام درامر و عزم بر اصلاح امر و نفس راه را نزدیک و کار را سهل می کند. تو تجربه کن و چندی اقدام کن، اگر نتیجه گرفتی، صحت مطلب بر تو ثابت می شود؛ والا راه فساد باز است و دست گنهکار تو دراز...
از اموری که برای شخص تائب لازم است بدان اقدام کند پناه بردن به مقام غفاریت حق تعالی و تحصیل حالت استغفار است. از حضرت حق جل غفاریت آن ذات مقدس با زبان قال و حال و سر و علن در خلوات، با عجز و ناله و تضرع و زاری، طلب کند که بر او ستر کند ذنوب و تبعات آن را».( 56)
همچنین امام خمینی می فرمایند: «بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان کمتر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقصتر و شرایط توبه سهلتر و آسانتر است... پس ای عزیز! هر چه زودتر دامن (همت) به کمر بزن و عزم را محکم و اراده را قوی کن و از گناهان, تا در سن جوانی هستی یا در حیات دنیایی می باشی, توبه کن و مگذار فرصت خدا داد از دستت برود, و به تسویلات شیطانی و مکاید نفس اماره اعتنا مکن.» (57)
دعاو مناجات
راز و رمز موفقیت هر انسانی در میزان عبادت و بندگی او نهفته است زیرا همان طور که آیه ی شریفه ی قرآن صراحتا فرموده است :« و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » (58)
از جمله امور عبادی که سفارش زیادی درباره ی آن شده ، دعا و نیایش است ، تا آنجا که نیایش به عنوان بهترین عبادت دانسته شده و در حدیث آمده است: « الدعاء مخ العباده » دعا مغز عبادت است . (59)
امام صادق علیه السلام می فرماید : «ما من شیء الا وله حد ینتهی الیه الا الذکر فلیس له حد ینتهی الیه». (60)
« هر چیزی حدی دارد که وقتی به آن رسد پایان می پذیرد جز ذکر خدا که حد و نهایتی ندارد . »
در ادامه ی همین حدیث آمده است که خانه ای که در آن قرآن تلاوت گردد و یاد خدا شود برکتش فزونی خواهد یافت ؛ فرشتگان در چنین خانه ای حضور می یابند و شیاطین از آن فرار می کنند و برای اهل آسمان ها می درخشد همانند ستاره ای درخشان بر اهل زمین .
دعا آثار تربیتی فراوانی دارد. ایجاد نور امید در دل انسانها یکی از آن آثار است. انسان ناامید در ردیف مردهها قرار دارد انسان بیمار اگر به سلامت خود امیدوار باشد، بهبود مییابد و اگر مایوس شود و چراغ امید در دلش خاموش گردد، دیگر امیدی به بهبودی او نیست. همانگونه که عامل اصلی پیروزی جنگجویان در میدان جنگ، امید و روحیه است. از این رو، سربازان ناامید اگر پیشرفتهترین سلاحهای جنگی را نیز داشته باشند، بازنده میدان جنگ خواهند بود.
اثردیگر دعا ایجاد نور تقوا در وجود انسان است. تقوایی که سبب تقرّب انسان به درگاه الهی است (61) تقوایی که زاد و توشهای است که سبب نجات انسان در جهان آخرت میگردد.(62)وتقوایی که برات و گذرنامه بهشت است.(63) وقتی انسان دست به دعا برداشته، به درگاه خداوند توسل میجوید و خدا را با اسمای حسنی و صفات جلال و جمالش میخواند، آن صفات بازتابی در وجود انسان خواهد داشت و طبعا انسان را به سمت خداوند سوق میدهد به گونهای که انسان احساس میکند که اگر بخواهد دعایش مقرون به اجابت شود، باید توبه کند. دعا انسان را به توبه فرا میخواند و توبه او را به تجدید نظر در زندگی، و در نتیجه سیر این حرکت نور تقوا را در زندگی انسان زنده میگرداند.
اثر تربیتی دیگر دعا، تقویت نور معرفت است. وقتی انسان به درگاه خداوند روی میآورد، در این فکر فرو میرود که او بر همه چیز توانا و قادر است و اسرار درون و برون ما را میداند. این مطلب سبب میشود که سطح معرفت انسان بالا برود، مخصوصا اگر دعاهایی همچون صحیفه سجادیه، مناجات شعبانیّه، صباح، کمیل و ندبه خوانده شود که اینها بالاترین درسهای عرفان اسلامی است و با وجود این منابع معتبر شایسته نیست طالب عرفان در پی کتابهای مشکوک برود.
مقام معظم رهبری آیه الله خامنه ای میفرمودند: «یک بار از ایشان (امام خمینی) سوال کردم که در میان دعاهای معروف، به کدامیک از آنها بیشتر اُنس یا اعتقاد دارید؟ایشان بعد از تاملی فرمودند: دعای کمیل و مناجات شعبانیه».(64)
امام خمینی در میان دعاها، به «صحیفه سجادیه» علاقه خاصی داشت و معتقد بود که در لابه لای دعاها، یک رشته مسائل عرفانی و فلسفی هست که مرغ اندیشه هیچ فیلسوفی به آنها نرسیده است (65)
قرآن مجید کسانی را که در زمان گرفتاری و بلا رو به سوی دعا می آورند و در زمان رفاه و آسایش ، از دعا و نیایش غافل هستند به شدت مورد نکوهش قرار می دهد :«فاذا رکبوا فی الفلک دعو الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون » (66)
« هنگامی که بر کشتی سوار شوند خدا را با اخلاص می خوانند ( و غیر او را فراموش می کنند) اما هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد ، به شرک روی می آورند . »
این طور نیست که انسان در بعضی مواقع بیشتر به خدا و یاد خدا نیاز داشته و در برخی مواقع نیاز او کمتر باشد . انسان در همه حال گرفتار ابتلائات و قضا و قدر است و از آینده ی خود هیچ خبری ندارد . بعلاوه بندگی و عبودیت او اقتضا می کند که همیشه دعاگو باشد .
حضرت امام علی علیه السلام می فرماید : « آن کس که شدیدا به بلا مبتلاست محتاج تر به دعا نیست تا آن کس که مبتلا نشده ولی هر لحظه انتظار آن را می کشد . » (67)
دعا کننده باید با تمام وجود متوجّه ذات مقدّس خدا باشد و از غیر او بکّلی دل بکند و هیچ امیدی به دیگران نداشته باشد. دیگر اینکه در کارهای نیک پیشقدم باشد با بیم و امید به دعا بنشیند. قرآن مجید می فرماید: خاندان زکریّای پیغمبر با چنین حالتی خدا را می خواندند:«إِنَّهُم کانُوا یُسارِعُونَ فی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُو نَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعینَ» (68)بدرستی که آنها در کارهای خیر پیشگام بودند و با حالت امید و ترس، ما را می خواندند و برای ما خاشع بودند.
دعا کننده راباید آهسته مطرح کند،و صدای بلند را برخلاف تادب بداند. قرآن هم در خصوص ادب ذکر، یا دعا، چنین فرموده است: «واذکر ربّک فی نفسک تضرّعاً و خیفهً و دون الجهر من القول بالغدوّ والاصال و لا تکن من الغافلین(69) همواره به یاد خدا باش، یاد خدا را در دل و نام او را بر لب آرام و آهسته، در هر بامداد و شامگاه جاری کن این جمله کنایه از استمرار است به یاد خدا باشید و نه از غفلتکنندگان».
صدیقه مصطفوی(دختر امام)اظهار داشته است: یادم می آید ازدوران کودکی کم خواب بودم. چندین بار نیمه های شب بیدار می شدم ومکرر نماز شب آقا را می دیدم. از خود می پرسیدم: چرا آقا درهنگام شب این قدر می گرید خیلی از شب ها مهتاب بود و در پرتوروشنایی آن اشک چشم آقا را مشاهده می کردم و این وضع برای من که طفلی بیش نبودم شگفت بود. در دورانی هم که به نجف می رفتم وبچه های کوچک داشتم و شب ها بیدار می شدم آقا در اتاقشان که رو به روی محل اقامت ما بود در ایوان کوچکی نماز شب می خواندند و من احساس می کردم برای این که صدایشان را نشنویم گریه شبشان را بابلند گویی که مناجات پخش می کرد تطبیق می دادند من چون بیداربودم صدای گریه آقا را می شنیدم. (70)
توجّه قلبی نیز از شرایط دعاست که داعی باید با توجه کامل و از ته دل خدا را بخواند. علی ـ علیه السّلام ـ فرمود:«لا یَقْبَلُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ دُعاءَ قَلْبٍ لاهٍ» خداوند بزرگ، دعای دلی را که غافل و مشغول باشد نمی پذیرد.
همین طور نیکوست که انسان هنگام دعا و مناجات دستهای خویش را به سوی آسمان بالا برد چنان که نقل شده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله ـ هنگام دعا و مناجات دستهایش را بالا می برد. امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد حکمت این کار فرمود: «هرگاه بنده دستهایش را به سوی خدا بالا برد، او حیا می کند که آنها را خالی برگرداند». (71)
بعضی از زمانها و اوقات، عنایت بیشتری داشته اند و احتمال استجابت در آن مواقع خاص، بیشتر دانسته اند. از آن جمله ماه مبارک رمضان بویژه شبهای قدر، روز عرفه، روزهای عید فطر، قربان، غدیر، و شبهای جمعه... . امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:
«إِنَّ اللهَ تَعالی یُنادی کُلَّ لَیْلَهِ جُمُعَهٍ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مِنْ اَوَّلِ اللَّیْلِ إِلی آخِرِهِ: اَلا عَبْدٌ مُوْمِنٌ یَدْعُونی لِدینِهِ وَدُنْیاهُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَاُجیبُهُ...»(72)
خدای بزرگ در هر شب جمعه از اول تا آخر شب از بلندای عرش ندا دهد که آیا بنده مومنی نیست که امشب مرا برای دین و دنیای خویش بخواند تا او را اجابت کنم.
حضرت امام درباره اوقات دعا می فرمایند:«این دعاهایی که در ماههای هست، در روزها هست، خصوصاً، در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی میکند ـ اگر کسی اهلش باشد، ماها که نیستیم ـ همچو تقویت روحی میکند و همچو راه را برای انسان باز میکند و نور افکن است برای اینکه، این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نورد بکند که معجزه آساست. به این دعاها عنایت بکنید. »(73)
توکّل و تفویض به خدا
توکل بر خدا یعنی اعتماد کردن بر خدای تعالی و واگذار کردن کار به او و تسلیم اراده و مشیت او بودن و هیچگونه اعتماد و تکیه نداشتن و استقلال ندادن به اسباب غیر از مسبب الاسباب یعنی حضرت حق تعالی«ومن یتوکّل علی الله فهو حسبه(74) هر کس برخدا توکّل کند خدا کفایت مهمات و مشکلات او را میکند» «حسبنا الله ونعم الوکیل(75) خدا کفایت مشکلات ما را میکند و او بهترین وکیل و تکیهگاه است»، «علی الله فلیتوکّل المتوکّلون. (76) تکیه کنندگان باید فقط بر خدا تکیه کنند».
توکّل مرزی جدا از بکارگیری اسباب مادی ندارد تا انسان بگوید: کاری که توانایی آن را دارم، خودم انجام میدهم و کاری که در انجام آن ناتوانانم بر خدا توکل کرده و به او واگذار میکنم. بلکه انسان در ریز و درشت کارهای خود ضعیف و ناتوان است و احتیاج به وکیل دارد. نه تنها در قیام خود به حول و قوه الهی نیاز دارد، در قعود و نشستن نیز محتاج به حول و قوه اوست لذا در نماز میگوییم:( بحول الله و قوته اقوم واقعد)، یعنی نه تنها در ایستادن بلکه در نشستن نیز به حول و قوه خدا اعتماد و تکیه میکنم. (77)
یکی از بارزترین صفات روحی امام، توکل به خداوند بود. همه کسانی که ایشان را درک کردهاند، میدانند که در تمام فراز و نشیبها و سختیهای زندگی خود، حتّی یک لحظه دچار اضطراب و تزلزل نشد.
در جریان حمله بسیار حساب شده عراق به ایران، که در یک لحظه خبر رسید فرودگاههای ایران بمباران شد و هزاران تانک و نفربر به همراه بیش از صدهزار نظامی از سراسر مرزها به ایران حمله کردند، اضطراب همهجا را گرفت. واقعاً لحظات غمآلودی بر همه مسئولان گذشت، مسئولان نظامی سراسمیه به جماران شتافتند. چشم میلیونها انسان به خانه امام دوخته شد و قلبها در طپش بود. فیلمبرداران و خبرنگاران، همه و همه منتظر اعلام رای امام بودند و در تردید که ایشان چه میگوید؟ آیا او هم فریاد میزند وا اسلاماه؟! آیا تسلیم میشود؟ آیا در مقابل این هجوم وحشیانه، دنیا را به کمک میطلبد؟ از امریکا عذر میخواهد؟ میگرید؟... اما نه؛ امام. امام است. باید اول دلهای پریشان را آرام و مطمئن سازد، ایشان با آرامشخاطر، بر شعلههای احساس و تزلزل، آب اطمینان و صبر میپاشد و با اطمینان میگوید: «دزدی آمد و سنگی انداخت و رفت».
در آن اوضاع و احوال هم که همه نگران سرنوشت جنگ بودند، گفت: «این جنگ، یک نعمت الهی بود».
تنها امام بود که میفرمود: «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.» روزی یکی از شخصیتهای انقلابی از توطئهها پیش امام گله کرد. ایشان آرام به سینهاش زد و فرمود: «تو چرا میترسی؟ هیچطور نمی شود!»
عجیبتر اینکه هرچه از توطئههای شرق و غرب گفته میشد، نه تنها هیچ اضطرابی پیدا نمیکرد، بلکه به پیروزی مطمئنتر میشد؛ گرچه جای تعجب نیست از رهبری که فرزندی چون حاج آقا مصطفی را از دست داد؛ فرزندی که در جوانی هزار صفحه تفسیر نوشت، در مسائل فقهی از بسیاری از استادان خود جلوتر باشد و شبزندهداریاش ترک نشود؛ و در شهادت چنین شخصیتی، ذرهای تکان نخورد و فردای آن روز، درس را شروع کرد. سرانجام فقط به خاطر استحباب و انجام عملی خداپسندانه به تشییع جنازه رفت و بعداً مثل اینکه فرزندی از او گرفته نشده است... (78)
مراحل توکل: توکل را میتوان بطور کلی بر سه قسم تقسیم کرد:
1- توکل زبانی: یعنی آن توکلی که فقط با زبان گفته میشود توکلت علی الله (برخداتوکل کردم) این توکل از ارزش معنوی برخودار نیست.
2- توکل اعتقادی: یعنی آن توکلی که ناشی از این اعتقاد است که واقعاً همه کاره خداوند تبارک و تعالی است و حقیقتاً او تکیه گاه همه چیز و همه کس است با توجه به این اعتقاد توکل بر خدای تعالی میشود و سپس بر کاری اقدام میگردد این توکل از ارزش معنوی برخودار است که اکثر مسلمانها میتوانند با توجه به این مرحله توکل کارهای خود را آغاز کنند.
3- توکل قلبی: یعنی آن توکلی که از حالات بلکه از ملکات فضیله نفس انسانی گشته است و شاید حدیث شریف زیر به این مرحله عالی از توکل اشاره داشته باشد: «علی بن سوید میگوید از امام موسی بن جعفر (ع) درباره این آیه شریفه وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ هر کس بر خدا توکل کند خدا او را بس است پرسیدم حضرت فرمود: التوکل علی الله درجات منها ان تتوکل علی الله فی امورک کلها فما فعل بک کنت عنه راضیاً تعلم انه لا یالوک خیراً و فضلًا و تعلم ان الحکم فی ذالک له فتوکل علی الله بتفویض ذالک الیه وثق به فیها و فی غیرها
توکل بر خدا دارای درجاتی است از جمله اینکه در تمام کارهایت برخدا توکل کنی پس هر چه خدا با تو انجام داد (و اراده حکمت آمیزش بر هر چه تعلق گرفت) راضی باشی علم و یقین داشته باشی که او از هیچ خیز و فضلی دریغ نکند و نیز علم و یقین داشته باشی که حکم و فرمان در این جهت با اوست پس با واگذاری کار به او بر او توکل کن و به او در کارهای خود و کارهای غیر خود وثوق (اطمینان و آرامش) داشته باش»،(79). در این حدیث به دو مقام بلند معنوی که از ارکان ایمان هم هستند اشاره شده است: 1- مقام رضا.2- مقام تفویض.
امام علی (ع) میفرمایند: «الایمان علی اربعه ارکان، التوکل علی الله و التفویض الی الله و التسلیم لامرالله و الرضا بقضاءالله
ایمان چهار رکن دارد 1- توکل برخدا 2- تفویض الی الله 3- تسلیم امرالله 4- رضا به قضای الهی»،(80). در نتیجه ایمان که خود فقط یک امر قلبی است نه اعتقادی و زبانی چهار رکن دارد که همه آنها نیز قلبی میباشند
بنابراین آن توکلی در کلام امام موسی بن جعفر (ع) مراد است که قلبی باشد در چنین توکلی علم، یقین، وثوق و آرامش نهفته است و توکل کننده ذرهای دغدغه و ناآرامی ندارد توکل قسم اول از آن منافقین است زیرا صرفاً توکل زبانی است و باطن بدان اعتقادی ندارد توکل قسم دوم بهره عامه مسلمانان است و توکل قسم سوم ویژه مومنان واقعی است که دستیابی به آن بسیار مشکل و در درازمدت میباشد و هر کس به این مقام و مرحله سوم رسید متوکل واقعی میباشد.
امام علی (ع) میفرمایند: اصل قوه القلب التوکل علی الله ریشه قوت قلب توکل برخداست،(81) و این ثمره بلندی است که انسانی چنین از صلابت، استقامت در کارها برخورار است.
امام رضا (ع) میفرمایند: من احب ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله هر کس دوست دارد قویترین مردم باش پس باید بر خداتوکل کند،(82)
در روایتی دیگر این قویترین مردم به قویترین مردم از جهت ایمان تفسیر میشود امام علی (ع) میفرمایند: اقوی الناس ایماناً اکثرهم توکلًا علی الله سبحانه، قویترین مردم به لحاظ ایمان کسی است که از همه مردم بر خدا بیشتر توکل کند(83) بنابراین هر کس توکل بیشتری داشته باشد از قوت ایمان بیشتری برخوردار است بزرگی این ثمره هم بر کسی پوشیده نیست.
زندگی امام خمینی واژه توکل نمود عینی بسیاری داشته است تا آمجا که زمانی بخاطر سخنرانی عصر عاشورا(سیزدهم خرداد1342ه.ش)توسط فرمان شاه دستگیر میشوند خودشان نقل میکنند:«ماشینی که مرا به سمت تهران میبرد ناگهان از جاده خارج شد .من فکر کردم که میخواهند قضیه را خاتمه دهند ولی وقتی به قلبم مراجعه کردم دیدم هیچ تغییری نکرده است ...والله من به عمرم نترسیدم .ان شبی هم که مرا میبردند ،آنها میترسیدند.من به آنها دلداری میدادم(84)
آیه الله خامنه ای نقل میکنند :به یاد دارم بعد ا ز حمله به مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 که طلبه جوانی بودمخیلی نگران شده بودم پس از مغرب و عشا به دنبال امام به اتاقشان رفتم و به سخنان ایشان گوش دادم امام حدود بیست دقیقه صحبت کردند و فرمودند با توکل به خدا اینها خواهند رفت و شما خواهید ماند.امروز بعد از شانزده هفتده سال میبینیم که این امید قرآنی چقدر درست بوده چه چیز این امید را به امام میداد؟جز امید و اطمینان و اتکال به الله (85)
یکی از یاران امام نقل میکند :روزی به مناسبتی خواستم که برایم دعا کنند ،امام در جواب فرمودند:من هرچند ساعت یک بار شخص به شخص شما دعا میکنم .با تعجب پرسیدم :چرا هر چند ساعت یک بار ؟خدیدند و گفتند :هر بار که از قفسه داروها، دارو بر میدارم به یاد شما می افتم ، در پاسخ گفتم:آقا ،دل ما به دعاهای شما خوش است ،ایشان سکوت کردند و اندکی قیافشان در هم رفت . بعد با لحن پدرانه و مهربان و عین حال آمرانه گفتند :سعی کنید فقط دلتان به خدا خوش باشد به بنده خدا.
این نکته خیلی آموزنده است ،که امام حتی در مقابل تعارف هم حاضر نبودند سخن غیر توحیدی بشنود.(86)
توسل و زیارت
انسان برای رسیدن به مقصود خویش، باید به اسباب و وسایط متوسّل شود مثلًا اگر بخواهد زمین خشک و بایری را تبدیل به مزرعهای سر سبز و یا باغی آباد کند، باید زمین را شخم بزند، نهال یا دانه و بذر درون زمین بکارد، به موقع کود و آب بدهد، به اندازه لازم سم پاشی کند و اگر میخواهد به طبقه دوم یا سوم یک ساختمان برسد، باید از پلههای آن بالا رود، یا سوار آسانسور یا پله برقی شود و همین طور در سایر کارهای روزمره زندگی، انسان به اسباب و وسایل برای رسیدن به مقصود خود تمسّک و توسّل میجوید. بر این اساس، توسّل لازمه زندگی انسان در جهان هستی است جهانی که بر آن قانون اسباب و مسببات حکمفرما است.
بنابراین، خداوند- که هستی عالم از او است و ادامه هستی و هر حرکت، نیرو و تغییری وابسته به او و ناشی از فیض او است- خود برای اعطای فیض خویش، مجاری و اسبابی را قرار داده است. بر همین اساس، خداوند اموری را به عنوان اسباب و وسایل در جهت تقرب ونزدیکی به درگاه خویش و برآمدن حاجات، قرار داده است و ما را امر به توسّل به آن امور کرده است: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله»(87) «ای مومنان: پروای الهیداشته باشید و به سوی او وسیله تحصیل کنید».
اعمال صالح و نیک مثل انفاق به مستمندان خدمت به خلق خدا، برآوردن نیازهای همنوعان و عباداتی همچون نماز و روزه- که مورد رضایت خداوند و به منظور تقرب به درگاه الهی تشریع شده است- میتوان به انسانهای پاک و معصوم و وارستهای که مرضی خداوند و از مقربان درگاه الهیاند، (همچون انبیای الهی و به ویژه پیامبر خاتم و ائمه معصومین (ع) توسل جست.
حقیقت توسل به اولیای الهی، تمسک به اسباب و وسایل قرب به خداوند است. تمسک به اولیای الهی، به معنای اعتقاد به استقلال آنان از خداوند، در تاثیر گذاری و برآمدن حاجات نیست بلکه توسل به اولیای الهی، همراه با این اعتقاد است که تنها خداوند است که مستقل و بی نیاز از غیر، در عالم هستی تاثیر میگذارد. غیر از او، تاثیرگذاری همه اسباب و وسایل، تحت قدرت و اراده و خواست خداوند و متکی به آن خواهد بود.
اولیای الهی سزاوار احترام و محبت هستند. همه عظمت آنان و عشق و محبت ما به ایشان، ناشی از آن است که آنان در اوج معرفت، بندگی و عبودیت حضرت حق قرار دارند.
امام خمینی با تمام وجود شیفته و دلباخته اهل بیت بی نظیر وحی بود و با دیدگاه ژرف خویش آنان را در جایگاهی بس رفیع می دیدی واعتقاد داشت که: برای اهل بیت عصمت وطهارت (ع)مقامات شاکخه ای روحانیه ای است. درسیر معنوی الی الله که ادراک آن عملا نیز از طاقت بشر خارج وفوق عقول ارباب عقول وشهود اصحاب عرفان است چنانچه از احادیث شریفه ظاهر می¬شود که در مقام روحانیت با رسول اکرم (ص) شرکت دارند وانوار مطهره ای آنها قبل از خلقت عوالم مخلوق اشتقال به تسبیح وتحمید ذات مقدس داشتند (88)
باچنین دیدگاهی که امام خمینی نسبت به اهل بیت دارد طبعی است که واله و شیدای آن بزرگان معصوم باشد، در راه مکتبشان جانفشانی کند دنیا را به سوی آنان بخواند در مصیت آنان سخت بگرید واز اشادی آنان شادمان گردد،
اولیای الهی مورد عنایت خاص پروردگار میباشند. این عنایت خاص است که چرایی زیارت ایشان را برای انسان نمایان میکند. شاید یکی از حکمتهای مهم زیارت همین توجه زائر به معنویات، دعا، ذکر و نماز در حرم اولیای الهی و سعی در اصلاح، خودسازی و کسب طهارت درونی است.
در احوالات حضرت امام خمینی اینگونه نقل کردند:« در اغلب ایام زیارتی که در کنار قبر امام حسین(ع) بودند،در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشورای معروفه را با صدمرتبه سلامو صدمرتبه لعن می خواندند.مرحوم آقای املائی میگفتند: روزی در حرم مطهر امام حسین(ع) امام خمینی را دیدم که در میان انبوه زوار گیر کرده و قدمی نمی تواند پیش بگذارد. به جلو دویدم وبه کنار زدن مردم و بازکردن راه پرداختم. امام با تعرض و تغیرمرا منع می کردند. ومن بی توجه به منع ایشان به کار خود ادامه می دادم. یکباره متوجه شدم که امام از مسیری که من برای ایشان بازکرده ام نیامده و تغییر مسیر داده، در لابه لای جمعیت به راه خود ادامه می دهد. (89)
امام صادق(ع) آیه شریفه«ثُمَّ لْیقْضُوا تَفَثَهُمْ»(90) [که پیرامون مناسک حج میباشد]، را به دیدار امام تفسیر مینماید؛(91) یعنی درپرتو دیدار و زیارت آنان کدورتهای اخلاقی و رذایل درونی زدوده میشود و انسان از ظلمت و قساوت قلب رهایی مییابد.
بر این اساس، یکی از برکات و آداب حضور درمرقد معصومین: توبه، استغفار و دوری از گناهان است. قرآن کریم توصیه میکند، کسانی که گناه کرده و بر خود ستم نمودهاند، به حضور پیامبر(ص) بشتابند و از او طلب مغفرت کنند و آن حضرت نیز برای آنان از خداوند آمرزش بطلبد: «وَلَوْ اَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّابًا رَحِیمً»(92)؛ «و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا گذاردند)، به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند.»
یکی دیگر از اموری که انسان را به رحمت الهی امیدوار میسازد، مسئله شفاعت مقربان درگاه الهی و واسطه قرار دادن آنان است. برخلاف کسانی که از تعلیمات قرآن بویی نبردهاند و واسطه قرار دادن آبرومندان درگاه الهی را شرک مینامند(وهابیت)، قرآن مجید مومنین را به یافتن وسیله و راه برای تقرب به خداوند سفارش نموده، میفرماید: «یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَهَ»؛(93)«ای کسانی که ایمان آوردهاید! از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید! و وسیلهای برای تقرب به او بجویید.»
تجدید عهد ولایت و قرار گرفتن در راه امامت یکی دیگر از آثار زیارت است. امام رضا(ع) میفرماید: «إِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ اَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْاَدَاءِ زِیَارَهَ قُبُورِهِمْ؛(94)هر امامی،عهد و پیمانی بر ذمه دوستداران و پیروانش دارد و کمال وفای به عهد و ادای نیکوی آن،در قبور ائمه است.»
در تشرف امام خمینی به حرم مطهر امیرالمومنین(ع) با آمده است که:«باکمال ادب و متانت اذن دخول می خواندند. سپس از طرف پایین پاوارد حرم می شدند و مقید بودند که از بالای سرمطهر حضرتامیرالمومنین(ع) عبور نکنند. چنانکه در روایات وارد شدهاست. و هنگامی که مقابل ضریح مطهر می رسیدند، زیارت امین الله یا زیارت دیگری را بانهایت اخلاص می خواندند، بعد دوباره به طرف پایین پا بر می گشتند و در گوشهای از حرم نماز، زیارت،دعا نشسته می خواندند; باز دو رکعت نماز و سپس بلند می شدند وبا رعایت آداب و اخلاص تمام از حرم مطهر خارج میشدند(95).
در میان زیارات وارده شده زیارت جامعه کبیره نقش پر رنگی را دارد چرا دارای مضامینی عالیه و معارف بلند اخلاقی تربیتی است که ترسیم کننده صراط مستقیم الهی وخط صحیح زندگی باشد.
چه اینکه آن زیارت مشتمل بر یاد کردی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین- علیهم الصلوه والسلام- آن بنیان گذاران تمدن و فرهنگ اسلامی و تصویری از جایگاه معنوی و مقام رفیع ایشان نزد خداوند تبارک و تعالی (واسطه فیض بین خلق و خالق و محور آفرینش و حرکت به سوی خداوند بودن) و جایگاه اجتماعی و عهدهداری نقش رهبری جامعه دعا برای علو درجات و رفعت مقام آن رهبران الهی و تجدید عهد و پیمان بر ایمان و تسلیم در برابر آنها اظهار برائت از مخالفانشان و دعا و تضرع به درگاه ربوبی و درخواست توفیق برای باقی ماندن در خط ولایت و و بسیاری دیگر از معارف اسلام ناب محمدی است که نقش تکرار این زیارت به عنوان یک شعار و آرم در ابعاد اعتقادی فرهنگی تربیتی اجتماعی و سیاسی بسیار روشن است.
از مرحوم استاد شهید حاج آقا مصطفی نقل شده است که: شبی طوفانی بود وبیرون رفتن از خانه بسیار سخت بود من به حضرت امام گفتم: امیر المومنین علیه السلام رور و نزدیک ندارد. زیارت جامعه را که در حرم می¬خوانید در خانه بخوانید.امام فرمودند: مصطفی! تقاضا دارم روح عوامانهما را از ما نگیرید. وهمان شب بالاخره به حرم مشرف شدند (96)